eitaa logo
سهیل سلیمی
1.7هزار دنبال‌کننده
576 عکس
470 ویدیو
3 فایل
نویسنده و فیلم‌ساز متخصص مطالعات استراتژیک رسانه مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران 🎭کانال آپارات www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI 🌐وبلاگ رسمی سهیل سلیمی www.soheilsalimi.blogsky.com 📩ارتباط: eitaa.com/SOHEILSALIMI1 کانال 👇
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه قطعا بسیار منفی ست، چرا که نه تنها این خیل عظیم آدم هایی که روی صحنه عصر جدید حضور پیدا کردند دیگر زندگی شان در توهم شهرت و صحنه های پُر از تماشاچی خواهد سوخت، بلکه صدها برابر آنها در درون خانه ها شروع به تقلید و بالا و پایین پریدن خواهند کرد، تا روزی خودشان را به روی صحنه عصرجدید برسانند و بعد،... هیچ! نسل اولی که روی صحنه ی "عصر جدید" خودنمایی کردند، قطعا محصول تفکر لیبرالیستیِ و اومانیستیِ تمدن غرب و شبکه های مجازی و ماهواره ای شان بوده اند، اما نسل جدید این عصرجدیدی ها، محصول تلویزیون رسمی جمهوری اسلامی ایران، نام خواهند گرفت. حتی خانمی که با شن روی شیشه نقاشی می کشد تا وقتی روی صحنه ی "عصر جدید" حاضر نشده، هنری دارد در کنار هنرها و احتمالا کارهای دیگرش، اما وقتی جو صحنه او را بگیرد، می خواهد با نقاشی کشیدن روی شیشه تبدیل به سوپراستاری بی همتا گردد، و در آن سوی تصویر، در اندرون خانه ها، حالا لشکری از این دختر و پسرها که از فردا با خاک روی شیشه نقاشی خواهند کشید. نقاشی که دیگر به سیاق خواست تمدن لیبرال تاثیرگذاری بلند مدت ندارد و نیازهای لحظه ای را پاسخ می گوید. هنری نامانا و پر افاده که تنها به درد ایجاد هیجانات لحظه ای می خورد. همان صحنه ی نمایش بی هویت و بی آینده ای که فرصت های بیشماری را خواهند سوزاند. تعداد زیادی از جوانان را در جاهای مختلف دیده ام که متمایل به همان افعالِ انجام شده در روی صحنه عصرجدید شده بودند، این یعنی تاثیرگذاری! اما افسوس از آینده ای که خواهد سوخت. آیا در هنگام طراحی این برنامه با این کَستینگ خاص و صد البته مهم، تاثیرگذار و جذاب، اصلا به این فکر شده که ایران به چه تعداد خواننده نیاز دارد؟ و بازخورد این برنامه چه تعداد از جوانان این مملکت را به درونِ این چاه تباهی خواهد کشاند. البته که خوانندگی چاه تباهی نیست، اما با نگاهی به وضعیت فعلی این هنر، خواهید دید که چه تعداد بالایی از جوانان کشور که به امیدِ خواننده شدن، عُمر و پول خود را در استدیو های زیر زمینی و رو زمینی هزینه می کنند و تعداد بسیار بسیار زیادی از آنها هرگز، تاکید می کنم هرگز شنیده نمی شوند. حالا با تحریک برنامه "عصرجدید" این فضای تنگ و تُرش با سِیلی از خواننده های جدید تهدید می شود که وارد سُفره ی کوچک صنعت موسیقی ما می شوند، سفره ای که چند آدم خاص کل بازار آنرا اداره می کنند. مگر چند کنسرت در کشور ما برگزار می شود که به خواهیم برای تولید خواننده چنین فضا و آنتنی به یک برنامه بدهیم تا نیازهای بازار موسیقی کشور تامین شود؟ آنقدر خواننده و آوازه خوان در کشور زیاد است که خیلی هاشان تشابه اسمی، صدایی و چهره دارند و برای ایجاد تمایز به چه کارهایی که تن در نمی دهند. این در حالی ست که جوانانِ نا آگاهِ بسیاری هم بوسطه ی حسِ نیاز به دیده شدن، بدونِ وجودِ "عصر جدید" هم به این مرداب کشیده می شوند و نیروی کار کشور در اوج دورانِ توانایی، فرسوده و بی انگیزه می شود، و بد به حال مدیران و برنامه ریزانی که با برنامه ای تا این حد مهیج و پُر مخاطب بر این آتش خانمان سوز می دمند. به راستی چه کسی پاسخ گوی تباه شدن این زندگی هاست؟ بر خلاف آن که مدیران و برنامه ریزان تبلیغ و به نوعی وانمود می کنند که عصر جدید در واقع پیرو بیانیه گام دوم و در راستای تحقق آن ساخته شده است و به نوعی در فحوای کلام می خواهند این رویکرد را به مخاطب خاص حقنه کنند، ابداً چنین جایگاهی برای این برنامه نه دیده شده و نه وجود دارد. اساسا با اهداف بیانیه "گام دوم" مقام معظم رهبری و "الگوی ایرانی اسلامی پیشرفت" در تضاد است. در بیانیه ی گام دوم رهبری "عصرجدید" را عصر ظهور انقلاب اسلامی می داند و زوال اندیشه مدرنیته در هر سوی شرق و غرب عالم. اما "عصرجدید" شبکه محترم سه دقیقا و نعل به نعل در حال پیاده سازی اندیشه ی لیبرالیستی و اومانیستی و در یک کلام اندیشه ی مدرنیته است. چه! کسی با ذغال عکس حاج قاسم سلیمانی را بکشد و چه هر چهره ی معرف دیگری را تا وقتی در ناخودآگاهش اسیر اندیشه لیبرالی است از معنای عصرجدید کیلومترها فاصله دارد. وقتی فراخوان برنامه ی "عصرجدید" منتشر شد، گمان می کردم هدف، گفتمان سازی همان "عصرجدید" ی است که در بیانیه ی گام دوم مطرح شد. بنده آن فراخوان را دوبار مطالعه کردم و محصولات رسانه ای پیرامونش را دیدم و به دنبال آیتم هایی بودم که ضمن داشتن جذابیت بصری و امیدآفرینی و ایجاد شور و نشاط اجتماعی، مخاطب را در لایه های پنهان و به دور از شعار زدگی به سمت آن حقیقت روشن هدایت کند، اما بی تعارف این برنامه تیغی ست به روی آن حقیقت! مسئله من فرم ماجرا نیست که چه بسا اتفاقا با فرم تکراری و تقلیدی آن خیلی هم موافقم. اساسا درد من، درد روش نیست! درد فرم نیست! دردِ محتواست. چرا نیازهای اجتماعی ما در این برنامه دیده نشده؟ مگر امام جامعه قریب به یک ده
ه نیست که نام سال را با مضامین اقتصادی همراه می کند؟ کجای برنامه ای با این پتانسیل به این امر توجه داشته است. آیا نمی شد در کنار همین ورزشکاران خوش رقص، افرادی را با مشخصه های نخبگی درعلم، درصنعت، یا حتی در کشاورزی، و طراحی و تولید به روی صحنه ی رقابتی "عصرجدید" آورد؟ واقعا یکی از مهمترین دردهای ما مدیران و طراحانی هستند که اندیشه های غربی را اسلام مالی می کنند و به نام اسلامی به خورد مردم می دهند. آوردن قاری قرآن پارکورکار دقیقا مصداق اسلام مالی کردن است و همان اندازه زشت است که بانک ها جشنواره و همایش بانک داری اسلامی برگذار می کنند، حال آنکه اکثر مراجع بر ربا محور بودن بانک ها تاکید دارند. برای مثال؛ امروز که همه از کیفیت پایین خودروهای ساخت داخل آگاهیم و حتی امام جامعه نیز در این مورد نهیب زده! آیا خوب نبود با دادن فضایی برای عرض اندام طراحان خودرو، ضمن ایجاد غرور ملی به داشتن چنین طراحان بزرگی در کشور، مطالبه گری عمومی، برای تولیدِ حاصل فکر مهندسان ایرانی را، در این برنامه رقم بزنیم. آیا باورِ "ما می توانیم" در دیدن چنین صحنه ای بیشتر است یا در ملق زدن و بالا و پایین پریدن های دستِ جمعی؟ نکته ی من حذف آیتم های مورد تعرضم نیست. بلکه نبود آیتم های درست در چنین برنامه ی تاثیرگذاری است. نکته من نبود نگاه درست به نیازهای جامعه است. نکته ی من نداشتن آینده نگری لازم در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی است. این برنامه طوری طراحی و اجرا شده است که گویی قرار است وعده ی "جان بُلتون" همان احمق درجه یک، در فروپاشی جمهوری اسلامی محقق، و از فردای آن روز نیازِ کابارها و نایت کلاب ها از این طریق تامین شود. در تمدنِ غرب فیوچرلوژیست ها یا همان آینده پژوهان و استراتژیست ها نقشِ کلیدی در رسیدنِ رسانه ها به اهداف، چشم اندازها و رویاهای کشورها را دارند. اهدافی از پیش تعیین شده  در کلانِ نظام ها که قرار است پنجاه، صد یا حتی دویست سال آینده آن سرزمین ها را رقم بزند. متاسفانه برنامه سازان ما در مرحله نخست از این سواد استراتژیک بهره ندارند و در مرحله بعد صرفا با نگاهی مقلدانه به دنبال تامین نظر مدیران شبکه های خود هستند و ظاهرا تنها ظاهر امر برای شان مهم است، و حتی در روندی معکوس مدیران به شکلی سفارشی و متاسفانه دیکتاتور مابانه صرفا به واسطه ی سلیقه شخصی خودشان، برنامه ای را به گروه تولید مد نظرشان سفارش می دهند، که حتی در آن روند هم اثری از نگاه های دکترینال و یا حداقل استراتژیک به چشم نمی خورد. برنامه "عصر جدید" در کمال تاسف نه تنها عصر جدیدی نیست که بازگشتی سخیف است به همان "عصر جاهلیت" مد نظر مدرنیه است. همان "انسان حیوان شگفت انگیزی" که ژان فرانسوآ دورتیه می گفت و مطلوب و مقبول تمدن غرب است.  سهیل سلیمی / فیلمساز و استراتژیست / بهارنودوهشت ویراست بهار نودونه @soheilsalimi
سهیل سلیمی فیلم‌ساز و متخصص مطالعات استراتژیک فرهنگی وبلاگ : soheilsalimi.blogsky.com
طرح تغییر توازن جمعیت با سلاح های بیولوژیک/ سهیل سلیمی بخش اول، اقتصاد بدهکار توازن جمعیتی یا تعادل جمعیتی شاید مهمترین مئلفه در برآوردهای اقتصادی باشد. اقتصاد کلان رابطه مستقیمی با جمعیت دارد. توان اقتصادی یک کشور در رابطه مستقیمی با جمعیت آن دارد. جمعیت بالای تلاشگر و کارآفرین و مولد، اقتصادی پویا و قدرتمند را ایجاد می کند، اقتصاد وابسته به چنین جمعیتی هم ناگزیر باید تولیدکننده و مولد باشد. در چنین شرایطی درآمد خالص و ناخالص بالاست و رفاه نسبی برای تمام آحاد مردم وجود دارد. اما این مدل در فرض قابل اجراست. زیرا مردم به دلایل گوناگون فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و روانشناختی هرگز آنگونه که باید، با برنامه های اقتصادی کلان همراه نمی شوند و از طرف دیگر برنامه های اقتصادی هم که بر مبنای علم اقتصاد، که به گفته ی ژوزف استیگلیتس سقوط آزاد کرده و عملا شکست خورده است، کارایی لازم برای ایجاد تحول پایدار اقتصادی را ندارند. شکست های پی در پی اقتصاد در تمدن غرب، اروپا و آمریکا، فقط در بیست سال اخیر، تریلیون ها دلار به اقتصاد جهان ضربه زده است و میلیون انسان بی گناه را در اروپا و آمریکا بی خانمان کرده است. تمدن غرب هم با توجه به دکترین استعماری اش برای جبران این حجم از زیان، دست به جنگ افروزی و اشغال کشورهایی می زند که دارای منابع ارزشمند طبیعی هستند و با غارت و دزدی دارایی های کشورهای دیگر خود را حفظ می کند. اما توازن جمعیتی نسبت به توان اقتصاد، همچنان مهمترین معضل کشورهای توسعه یافته است. باراک اوباما می گفت ایالات متحده بیش از پنجاه میلیون نفر بی خانمان دارد،... @soheilsalimi @soheilsalimi
ادامه... این حرف را برای دلسوزی آنها نمی گفت. این حرف یعنی پنجاه میلیون نفر که دولت رسما توان رسیدگی به آنها را ندارد. آمار سازمان های مردم نهاد می گوید که از هر سه آمریکایی یکی در فقر به سر می برد. یعنی چیزی حدود صدوبیست میلیون نفر. یا فرانسه که با جمعیت بالای بیکار بیش از یک سال مردم هر شنبه در پاریس تظاهرات می کردند و اخراج های گسترده در ایرباس و سیتروئن هم نه تنها کمکی به توازن اقتصاد فرانسه نکرد بلکه آن کشور را گام به گام به یک اقتصاد فرو پاشیده نزدیک تر کرد. این یعنی توازن توان اقتصاد به نسبت جمعیت از بین رفته است. حتی دولت رفاه ژاپن هم، با بدهی چند تریلیون ین ی و جمعیت به شدت پیر به همین معضل گرفتار است. ادامه دارد... اقتصاد بدهی چاپ پول بورس بانک جنگ بیولوژیک توازن جمعیت دوشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1399 @soheilsalimi
پشت صحنه: جدال در عمق سی متری @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
وبلاگ رسمی سهیل سلیمی: soheilsalimi.blogsky.com 🎬 🎬 🎬 @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
همچنان به دنبال برادرم می گردم فیلم سینمایی " نهصد و هفده" اثر " مندز " فیلم بسیار خوش ساخت و روانی است. فیلمبرداری بسیار خوب با پلان های لانگ تیک و فیلمنامه ساده ی آن، مخاطب را برای حدود دو ساعت میخ کوب می کند. ایجاد لحظات ناب و غافلگیر کننده و البته بازی های بسیار باور پذیر، و التهاب فزاینده ی فیلم، همگی از برجستگی های این اثر به شمار می روند. سفری است به درون ، بی آنکه فرصتی برای پند و اندرزهای، پدربزرگ ها را داشته باشد. جنگ است و جنگ و دیگر هیچ. اما خط تکراری، در جستجوی "برادر"، همان بخش نپخته و شاید دم دستی فیلم است. بدون هیچ شکی همه اهالی فیلم و سینما بلافاصله به یاد فیلم " " ساخته " " می افتند. آنهم با همان دغدغه ها و همان زیر متن. در هر دو فیلم و ایستادگی و مسئله فیلم است. در "نجات سرباز رایان" اتحادِ آمریکا و اروپا منطق این ایستادگی است و در"1917" اتحادِ فرانسه و انگلیس به عنوان نماینده قاره مه گرفته اروپا. پیام فیلم این است: . به اعتقاد من، این جستجوی بی پایان در آثار جنگی غرب، ریشه در عدم وجود یک منطق درست برای جنگیدن دارد. جنگ هایی که برای کشورگشایی و سیر کردن شکم جنگ سالارها شکل می گیرند و سربازها بدون انگیزه و اعتقاد تفنگ به دست می گیرند. مرگ هایی بیهوده و پیروزی هایی بیهودتر. البته نویسنده با این دیالوگ که؛ مدالی که برای شجاعت در جنگ، می دهند، یک تکه حلبی بی ارزش است. میخواهد پوچی این جنگ ها را به رخ مخاطب بکشد،...
همچنان به دنبال برادرم می گردم فیلم سینمایی " نهصد و هفده" اثر " مندز " فیلم بسیار خوش ساخت و روانی است. فیلمبرداری بسیار خوب با پلان های لانگ تیک و فیلمنامه ساده ی آن، مخاطب را برای حدود دو ساعت میخ کوب می کند. ایجاد لحظات ناب و غافلگیر کننده و البته بازی های بسیار باور پذیر، و التهاب فزاینده ی فیلم، همگی از برجستگی های این اثر به شمار می روند. سفری است به درون ، بی آنکه فرصتی برای پند و اندرزهای، پدربزرگ ها را داشته باشد. جنگ است و جنگ و دیگر هیچ. اما خط تکراری، در جستجوی "برادر"، همان بخش نپخته و شاید دم دستی فیلم است. بدون هیچ شکی همه اهالی فیلم و سینما بلافاصله به یاد فیلم " " ساخته " " می افتند. آنهم با همان دغدغه ها و همان زیر متن. در هر دو فیلم و ایستادگی و مسئله فیلم است. در "نجات سرباز رایان" اتحادِ آمریکا و اروپا منطق این ایستادگی است و در"1917" اتحادِ فرانسه و انگلیس به عنوان نماینده قاره مه گرفته اروپا. پیام فیلم این است: . به اعتقاد من، این جستجوی بی پایان در آثار جنگی غرب، ریشه در عدم وجود یک منطق درست برای جنگیدن دارد. جنگ هایی که برای کشورگشایی و سیر کردن شکم جنگ سالارها آغاز می‌شوند و سربازها بدون انگیزه و اعتقاد تفنگ به دست می‌گیرند. مرگ هایی بیهوده و پیروزی هایی بیهوده تر. البته نویسنده با این دیالوگ که؛ مدالی که برای شجاعت در جنگ، می دهند، یک تکه حلبی بی ارزش است. میخواهد پوچی این جنگ ها را به رخ مخاطب بکشد،... اما مخاطب آنقدر در غفلت جذابیت‌های بصری فیلم است که بعید به نظر می‌رسد در آن لحظه متوجه عمق این دیالوگ و شوخی بعد از آن که می گوید؛ "فقط یه تیکه حلبی نیست، یه روبان قرمز هم بهش وصله". بشود. فیلم قصد آنرا ندارد تا به اثری تبدیل شود، اما بدلیل همین فقدان ایدئولوژی ناگزیر ضد جنگ می شود. و پایان خوش فیلم حاصلِ عدم وقوع یه حمله دیگر است. در این فیلم هم همان نگاهِ سیاهِ موج می‌زند ؛ "بکش تا زنده بمانی". کسی که در جنگ مرده، مرده دیگر اندوه و زاری برایش سودی ندارد و تبدیل خواهد شد به غذای موشها و... پس باید زنده ماند، زنده بودن یعنی معنا داشتن. هیچ آینده و جهانِ پس از مرگی برای فیلمساز مطرح نبوده و فقط و بی وقفه رفتن، برای به مقصد رسیدن، مهم بوده است. اما آنچه که در بطن فیلم از لحاظ تکنیکی پنهان است و فیلم تمام قد به آن مدیون است، ی این فیلم است که شاهکاری ست بس قابل تامل و توجه. صحنه ها مانند یک پازل عظیم بهم گره خورده اند و یک شکل بی بدیل را نمایان ساخته اند. هرچه فیلم پیش می رود بزرگی این کار بیشتر به چشم می آید. البته که همه می دانیم که درصد زیادی از این فضاسازی ها جلوه های ویژه ی رایانه ای است. اما این از ارزش کار و فکری که برای ایجاد چنین صحنه هایی بوجود آمده چیزی کم نمی کند. 1917فیلم بسیار خوبی است که تا مدت ها نُقل محافل سینمایی خواهد بود. سهیل سلیمی هفتم بهمن 1398 @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
بازی جنگ، در یک جنگ بیولوژیک. سینمای استراتژیک و استراتژی در سینما در جهانِ استراتژی و استراتژیست ها، نبردهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ، نظامی، فرهنگی و بیولوژیک ، همگی با یک پیش درآمد و مقدمه همراه هستند به نام؛ . بازی جنگ سنجش دقت یک طرح استراتژیک برای یک نبرد موفق است. در عرصه نظامی معروف ترین بازی های جنگ، در واقع همین مانورهای نظامی است که گاهی در خبرها می بینید و می شنوید. قبلا در مورد بازی جنگ اقصادی، کتاب نوشته را به دوستان معرفی کردم. تقریبا هیچ استثنایی وجود ندارد، طرح استراتژیک باید یکبار بازی بشود. اما وقتی استراتژی برای طراحی میشود، از بین ده ها گزینه ی موجود برای نحوه اجرای آن، بهترین روش ساختن یک فیلم سینمایی است، نویسنده و کارگردان توسط مشاوران متخصص در جنگ های بیولوژیک توجیح میشوند و بعد جهانی را بازی میکنند که برایش توجیح شده اند. فیلم دقیقا برای یک نبرد بیولوژیک علیه ساخته شد و طبق همان سناریو، یا در چین شیوع پیدا کرد. بی تردید، عدم توان مقابله نظامی و اقتصادی با چین، آمریکایی ها را به این نتیجه رسانده تا از طریق جنگ تمرین شده در فیلم "شیوع" اقتصاد چین را نابود کنند. کرونا یک است. سهیل سلیمی 13بهمن1398 🔴 سهیل سلیمی *نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون *متخصص مطالعات استراتژیک فرهنگی *مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI 🎭
"درخت گردو" فیلمِ بدی نیست، بلکه فیلمِ بسیار بدی است. شاید فرض ثابت این است که با یک مقدمه طولانی و بعد از بیان نکاتی از جلوه های مثبت یک فیلم به نقد و بررسی آن پرداخته شود. اما من می خواهم بی مقدمه و در همین ابتدای امر بنویسم که؛ "درخت گردو" فیلمِ بدی نیست، بلکه فیلمِ بسیار بدی است. فیلمی که در آن غایبِ بزرگی به نام کارگردان وجود دارد. این غیبت نه فقط از حیث تکنیکی بی داد می کند، که خارج از فرم، در معنا هم متجلی و بسیار بارز است. فیلمساز در یک خلاء ایدئولوژیک، صرفا یک مصیبت نامه بی هدف ساخته است. "درخت گردو" قرار است سندی باشد بر مظلومیت مردم کُرد که در "سردشت" توسط رژیم بعث عراق، بمباران شیمیایی شدند. بعثی هایی که کاملا ایدئولوژیک با ما سرِ جنگ داشتند، و در این تقابل ایدئولوژیک با همراهی تمدن غرب از هیچ جنایتی کوتاهی نکردند. درخت گردو رنج نامه ای است که در آن قاتل و مقتول بی گناه تصویر می شوند. بی سوادی سیاسی فیلم آنقدر عمیق است که نمی تواند بین مهاجم و مدافع فرق قائل شود، پس هر دو را منفعل و بی اختیار تصویر می کند تا به خیال خودش توپ را بیاندازد در زمین سیاست. اما فیلم از گفتنِ همین حرف هم عاجز است. لذا دست به دامان تصویرِ کوله برانی می شود که در ابتدا و انتهای فیلم ظاهر می شوند تا بگویند این رنج از ماست که بر ماست. یعنی ما اگر دفاع نمی کردیم بمباران شیمیایی نمی شدیم و اگر دفاع نمی کردیم تحریم نمی شدیم که جوانان بی کارمان کوله بر بشوند. تمام تلاش فیلم، تصمیم سازی برای مخاطب است که بپذیرد که راهی جز تسلیم وجود ندارد. "درخت گردو" پیامِ گل درشت و بد هیبتی ست از تسلیم. لذا فیلمساز مرثیه ای ساخته از شکنجه کودکان تا بتواند با تحریک احساسات مخاطب، تفکر تسلیم را در او نهادینه کند. فیلمساز حتی از بیان اینکه ما در جنگ با چه کشوری هستیم، اینکه بمب های شیمیایی از کجا تامین شده بود و از اینکه چرا باید مردم سرزمین اش برای خواسته های بر حق شان مورد تحریم واقع بشوند، سر باز می زند، آن هم با وجود نریشن بی خاصیتی که می توانست خاصیتش بیان همین چیزها باشد. نمی گویم فیلم را اگر مخاطب خارجی ببیند اصلا نمی فهمد که این بمب ها و این همه مرگ و میر از کجا نشئت می گیرد، که حتی همین بچه های دهه هشتادی و دهه ی نودی خودمان هم سر در نمی آورند که موضوع از چه قرار است. در نماد شناسی درخت گردو، نماد مال و داشته های یک آدم خسیس است، و وقتی یک خانواده که نماد یک ملت هستند زیر آن دفن می شوند، یعنی صاحب درخت، مِلَتش را مُرده می خواهد و از دادن گردو به آنها "به معنای ثروت ملی یک جامعه" سر باز می زند. درخت گردو، فیلمی ضد وضعیت و مهاجم به سرزمین خودی است، نه یک فیلم منتقد به شرایط اقتصادی و اجتماعیِ موجود که همه ما به آن معترضیم. فیلم بجای عدالت خواهی به کینه ورزی و بغض، روی می آورد. به جای محکوم کردن ظالم، مظلوم را تحمیق می کند و بجای ارائه نسخه ی درمانی برای رنج های مردم سرزمینش، نمک روی زخم های آنها می پاشد. "درخت گردو" فیلمِ بدی نیست، بلکه فیلمِ بسیار بدی است. 7 اسفند 1398
طرح تغییر توازن جمعیت با سلاح های بیولوژیک / سهیل سلیمی بخش دوم، دستور عمل کشتار این که علم اقتصاد، ناکارآمد است، فقط به کشورهای توسعه یافته ختم نمی شود، کشورهای در حال توسعه و فقیر هم، اسیر همین مبانی نظری غلط هستند و چه بسا آسیب پذیرتر. خلق پول و بدهی سنگین، رکوداقتصادی و فساد مالی، ارمغان همین علم غلط بل مبانی فاسد است. برای مثال بنیان گذاران بانکداری نوین، نزول خورهای یهودی هستند و بنیان گذاران بورس قمار باز هلندی، جان لو. و همین مبانی فاسد است که علم اقتصاد را که در واقع در جهت تضمین منافع همین افراد و افکار طراحی شده، برای جوامع ناکارامد ساخته است. اما مشکل اصلی و جدی از جایی آغاز می شود که برای نجات اقتصادهای ورشکسته، راه کارهای به مراتب بدتر، اتخاذ می شود. کشتار جمعیت مزاحم، برای ایجاد توازن اقتصادی در جهان. دلار آمریکا مبنای اقتصاد جهان بود. بعد از بحران سال دوهزاروهشت میلادی جهان تصمیم گرفت که دلار را کنار بگذارد اما با فشارهای سیاسی و نظامی و اقتصادی آمریکا بسیاری از کشورها نتوانستد این کار را بکنند. اما جریان حذف دلار از اقتصاد جهان شروع شد. حالا آمریکا وارد بحران توازن جمعیت از حیث جمعیت مصرف کننده دلار شده و به طور طبیعی کشتار انسان ها تبدیل به دستور عمل. طبق سند دکترین دفاعی ایالات متحده که توسط وزارت دفاع ایالات متحده منتشر شده و به دستور عمل اقدام تبدیل شده است. یکی از راه کارهای کم کردن جمعیت جهان حمله بیولوژیک است. آمریکا به لحاظ عدم توازن جمعیت هم در داخل کشور مشکل دارد و هم در کل جهان. پس باید کشتار جهانی به راه بیاندازد. ادامه👇🏼
جهت یادآوری باید بنویسم که ایالات متحده در پروژه های زیادی دست به کشتار مردم سرزمین خودش زده، از جمله در پروژه حمله به برج های مرکز تجارت جهانی در یازده ستامبر، یا پروژه ام_کی_اولترا که هزاران نفر مرده و یا دیوانه شدند. ادامه دارد... دوشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1399 @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
طرح تغییر توازن جمعیت با سلاح های بیولوژیک بخش سوم، جهان جدید تکرار یک جمله را پس از شیوع کرونا در جهان، از سیاستمداران می شنویم؛ جهان بعد از کرونا دیگر به این شکلی که می شناسیم نخواهد بود. شاید برخی فکر کنند که خودروهای پرنده، و روبات هایی با هوش مصنوعی و... وارد زندگی هایمان خواهد شد. اما ماجرا چیز دیگری است. کرونا قرار است فرصتی باشد برای حفظ جهان تک قطبی و یا یک خودکشی دست جمعی برای تمدن غرب. فرمانداران ایالت‌های مختلف آمریکا، خواستار جدایی هستند و انگلیس و اسپانیا در وضعیت بدی قرار دارند، هم انگلیس و هم اسپانیا جدایی طلب هایی دارند، مانند اسکاتلند و ولز و کاتالونیا. موضوع گرما و نابود شدن ویروس کرونا، هم جوک دیگری است که ریشه در برنامه ریزهای سیاسی دارد، در واقع منظور سیاست مداران گرمای انتخابات ریاست جمهوری آمریکاست که می تواند تاثیر زیادی در آینده ژئوپولیتیک آمریکا داشته باشد. آمریکا با تولید و توسعه کووید۱۹، در واقع جهان را وارد یک جنگ بیولوژیک کرده است و می خواهد با نابود کردن اقتصاد جهان، از فشار اقتصادی خودش بکاهد. بدهی رسمی ایالات متحده آمریکا به ۲۴تریلیون دلار نزدیک شده. مهم ترین گام در شناخت منبع یک تهدید، شناخت سود حاصل از آن است. اقتصاد فروپاشیده ی ایالات متحده چیزی برای از دست دادن نداشت، پس یک راه داشت تا از این همه بدهی خلاص شود. و آن یک جنگ جهانی بود. ایالت متحده با ویروس کرونا تمام جهان را سوار کشتی خودش کرد، تا زمانی که این کشتی غرق می شود، همه ی جهان را غرق کند. سقوط قیمت نفت دیگر مشخصه این توطئه است. قیمت پایین نفت به نفع خریدارن آن است. و خریدارن نفت، مثل آمریکا و هم پیمانانش بیشترین سود را از کرونا ویروس می برند. حتی فرانسه هم فرصتی پیدا کرده تا از شر اعتراضات شنبه ها نجات پیدا کند. هیچ راه دومی برای ابر قدرت بدهکار نمانده بود، جز استراتژی خودکشی دسته جمعی. این برنامه بدون حمایت و همراهی کشورهای دیگر قابل اجرا نبوده و نیست. و حتما مانند جنگ جهانی دوم، سی سال بعد، اعترافات عجیبی خواهیم شنید از کسانی که در این جنگ بیولوژیک نقش داشته اند. جهان بعد از کرونا، جهانی است که؛ یا یک اروپا/آمریکای استعمارگر جدید خواهد داشت و یا یک آسیا/آفریقای قدرتمند و آزاد. نبرد بزرگ در پشت بحران کرونا در جریان است. نبردی برای نجات یک جهان بدهکار. ادامه دارد،... سه‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1399 @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
طرح تغییر توازن جمعیت با سلاح های بیولوژیک. سهیل سلیمی بخش چهارم، قمارِ خارج از کنترل جنگ اساسا غیر قابل کنترل است. خصوصا وقتی پیامدهای آن در یک بازی جنگ تمام عیار سنجیده نشده باشد. سون تزو می گوید اگر دشمنت را نمی شناسی، با او وارد جنگ نشو. اما نکته اینجاست که شناخت، کاملا نسبی است. هرگز نمی توانیم ادعا کنیم، انسان را، و پیچیده تر از آن جوامع بشری را شناخته ایم. برنامه تحریم ایران قرار بود ظرف مدت کوتاهی ایران را فلج و نابود کند. اما ایران در بیش از چهل سال گذشته ، همواره قدرتمندتر شده. یا همان باتلاق ویتنام، که برای ارتش آمریکا ایجاد شد به دلیل عدم شناخت استراتژیک از جامعه ویتنام. یکی از مهمترین نکات که همواره در جنگ ها عامل شکست یا پیروزی است؛ واکنش به یک حمله است. این واکنش به قدمت حضور بشر روی زمین می تواند غافلگیر کننده باشد. هیچ کس صددرصد، نمی تواند این واکنش را پیش بینی و یا کنترل کند. این همان راز ناکامی ابدیِ شر در مقابل خیر است. زیرا شرورها با ترفند و قدرت و پول جنگ ها و ظلم ها را آغاز می کنند و در ضربات اولیه موفق هم می شوند. اما وقتی جوامع خود را پیدا می کنند، ضربات سختی بر آن‌ها وارد می کنند. اما قصه باز هم همان قمار بازی خارج از کنترل است. دولت ایالات متحده آمریکا که ویروس کرونا درست کرده است، و آنرا در جهان پخش کرده تا با فروپاشی اقتصاد جهان ، بتواند اقتصاد ورشکسته خودش را نجات بدهد، قمار بزرگی را شروع کرده است. دولت ایلات متحده مانند صدها مورد از استراتژی‌های شکست خورده قبلی ، باز هم روی یک پدیده خارج از کنترل سرمایه گذاری کرده. البته تا بیست و شش آوریل دوهزار و بیست، بیش از سه و نیم تریلیون دلار لطمه خورده که این هم بخش از قمار بزرگ اش است. اما مطمئن هستم، که این موقعیت با کرونا تمام نخواهد شد و دولت ایالات متحده برای نجات خودش دست به قمارهای خطرناک تری هم خواهد زد. شاید ویروس ها و بیماری های بیشتری را بکار بگیرد. شاید با حمله های فرابیولوژیکال و حملاتی برای جهش ژنتیکی از پروژه زامبیزاسیون استفاده کند. هرچه هست، فعلا آمریکا و متحدانش جنگی را انتخاب کرده اند که به زیرساخت های جوامع لطمه نزد. برعکس همیشه که از استراتژی "زمینِ سوخته" بهره می بردند. به هر صورت توازن جمعیت و بدهی کلانِ کشورهای توسعه یافته و حتی در حال توسعه با الگوهای لیبرالیستی، فقط یک پاسخ برای چنین بحران هایی دارند؛ کشتار و نابودی. لیبرالیسم و اقتصاد کپیتالیستی بی تحمل و دست به اسلحه است. اگر افزایش تولید گندم باعث کاهش قیمت آن شود، گندم ها را به دریا می ریزند. اگر تولید مرغ مازاد باعث کاهش تولید شود، مرغ ها و جوجه ها را می کُشند. حال آنکه میلیون ها نفر در جهان از فقر، غذایی برای خوردن ندارند. و اگر جمعیت جهان نتوانند برده ی لیبرالیسم باشند، کشته خواهند شد. لیبرالیسم فقط برده می خواهد. آیا ویروس کرونا آخرین قمار لیبرال دموکراسی خواهد بود؟ سهیل سلیمی 10اردیبهشت1399 @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi @soheilsalimi
🔴 سهیل سلیمی *نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون *متخصص مطالعات استراتژیک فرهنگی *مشاور رسانه‌ای آزمایشگاه پژوهشی فضای سایبر دانشگاه تهران ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI ⭕️ @SOHEILSALIMI 🎭کانال آپارات: (دانلود و تماشای فیلم‌ها) www.aparat.com/SOHEIL_SALIMI 🌐وبلاگ رسمی سهیل سلیمی: www.soheilsalimi.blogsky.com 🔴 لینک کانال ایتا👇 https://eitaa.com/soheilsalimi https://eitaa.com/soheilsalimi
طرح تغییر توازن جمعیت با سلاح های بیولوژیک. سهیل سلیمی بخش پنجم: شوک دروغگو و دروغگوتر خبری که جهان را شوکه کرد؛ فرانسه یک ماه قبل از چین کرونا را تجربه کرده است. در واقع اولین میزبان همان فرانسه ای بوده که اعتراضات شنبه ها، دولت اش را به استیصال کشانده بود. در بخش اول این مقاله توضیح دادم، که چرا چین نمی تواند منشأ کرونا باشد. در واقع جهان بدهکار بیشتر شامل اروپا و آمریکا می شود. استعمارگران پیری که دیگر دندانی برای گاز گرفتن ندارند. لذا با ایجاد توازن جمعیت، بدنبال حفظ دولت های بدهکار خود هستند. آمریکا، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، اسپانیا و حتی آلمان از شرایط بسیار بد اقتصادی رنج می برند، آن هم با جامعه ای پیر و بهروری پایین. کرونا ناجی اقتصادهای بدهکار نخواهد شد. زیرا عمق فاجعه بیشتر از آن است که با حذف چند میلیون یا چند میلیارد نفر، بشود از شر بدهی ۵۰تریلیون دلاری جهان خلاص شد. دولت های منفعل که نقشی در این جنگ جهانی نداشته اند، اما درگیر کروناویروس هستند هم، ترس از رم کردن گاو اقتصادشان دارند. پول پدیده ی ترسویی است. پس اقتصاد که کاملا وابسته به پول است، این ترس را می تواند به تمام ارکان جامعه انتقال دهد. به زبان ساده بیان کردن فروپاشی اقتصاد اروپا و آمریکا، در قالب تئوری پروانه ای، باعث فروپاشی اقتصاد کشورهای دیگر جهان خواهد شد. کشورهایی که حجم زیادی از دارایی هایشان را به یورو یا دلار تبدیل کرده اند. از سقوط امپراطوری دلار و یورو، هراس دارند. با بررسی اقدامات اقتصادی ثروتمندان در کشورهای مختلف مشخص می شود که حجم سرمایه گذاری برای خرید طلا و در برخی موارد املاک بزرگ، افزایش چشمگیری یافته است. آنها متوجه شده اند که امکان فروپاشی بزرگ وجود دارد. اروپا بی شک بیشترین میزان مخفی کاری را در مورد ویروس کرونا داشته تا بیشترین منفعت را ببرد. با علم به اینکه کروناویروس بیشتر از افراد بیمار و مسن قربانی می گیرد. قاره ی پیر اروپا بیشترین سود را از حذف افراد مزاحم جامعه اش برده است. در اخبار گوناگون دیده و شنیده شد که بسیاری از مراکز درمانی در اروپا و آمریکا از ارائه خدمات به افراد مسن امتناع کرده اند که نشانه ی همین استراتژی پلید علیه انسانیت است. (برای درک بهتر شرایط اقتصاد پیر و فرسوده آمریکا دیدن مستند "کارخانه آمریکا" را توصیه میکنم و البته خواندن مقاله ای که برای این مستند نوشته ام نیز می تواند لایه های پنهان این مستند را برای شما آشکار کند.) سهیل سلیمی دوشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1399 @SOHEILSALIMI
تحلیل مستند: کارخانه‌ی آمریکا
مرثیه خوانی برای لیبرال دموکراسی در مستند: کارخانه آمریکا . سهیل سلیمی مستند کارخانه آمریکا محصول شبکه نتفلیکس می خواهد از ارزش های آمریکایی و صنعت آمریکا در دوران طلایی جنرال موتورز یک فیلم مستند حماسی بسازد که مایه های تراژیک دارد. اما نا خوآگاه تبدیل شده به روز شمار فلاکتبار کارگران آمریکایی که با حقوقی اندک و با سن های بالای چهل و پنج و حتی پنجاه سال مجبور به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا هستند. فیلم مقایسه ای هم میان اقتصاد آمریکا و چین دارد که سعی می کند با برچسب برده داری چینی آن را به نمایش بکشد، که البته بسیار هم موفق است. به نظرم این فیلم ناخوآگاه و شاید هم آگاهانه صنعت امروز آمریکا را در تعدادی تیتر درشت معرفی می کند. 1- اقتصاد آمریکا ورشکست شده و امیدی بهبود آن با شرایط موجود نیست. 2- مدیریت بنگاه های کلان اقتصادی در دست کسانی است که شناختی از بهروری ندارند. 3- مدیران مشاغل و خصوصا کارخانه ها هیچ ایده ای برای عبور از بحران ندارند. 4- شاید راه حل نجات در چین پنهان شده است. 5- کارگران آمریکایی اغلب پیر هستند و در دورانی که باید بازنشستگی را تجربه کنند، برای حداقل های زندگی کارهای سخت و حقوق کم را می پذیرند. 6- دولت آمریکا هیچ کمکی به قشر فرو دست نمی کند، جز وعده و قول های بی سرانجام. (درست مانند دولت اصلاح طلب تدبیر و امید در ایران.) 7- ایجاد اتحادیه های کارگری بزرگ ترین مانع در برابر استفاده حداکثری از کارگران است. 8- اگر کارگران برده داری نوین را نپذیرند اخراج خواهند شد. 9- اعتراضات و تجمعات صلح آمیز، نمایشی است برای گول زدن کارگران و فشار بیشتر بر گُرده آنان. 10- سواد و فهم جامعه کارگری آمریکا آنقدر پایین است که از کارگر چینی درس زندگی می گیرند. 11- جامعه آمریکایی از آموزش و پرورش بسیار سطح پایینی برخوردار است. اغلب افراد، حتی مدیران بسیار نا آگاه و دور از منطق و علم صحبت می کنند. 12- تقریبا تمام مدیران به دلیل سطح نازل سواد نیاز به آموزش را در خود احساس می کنند. عمده این نیاز از آموزش های تک بعدی و تخصص گرایی صرف نشات می گیرد. و در واقع باید گفت تفکر کانالیزه شده منانع از جامع نگیری می شود 13- مدیران آمریکایی فقط در رقصیدن و آواز خواندن از چینی ها بهتر هستند. که اشاره به ناکارامدی آنها دارد. 14- بر خلاف آنچه گفته می شود، جامعه صنعتی آمریکا بسیار نامنظم و نا فرمان است. 15- کارگر آمریکایی کم بازده و پُر توقع است. 16- چین با بهره برداری از آموزه های کومونیستی از کارگران به مثابه سرباز بهرکشی می کند. 17- کارگر چینی بدون تعلق خاطر به خانواده و فقط برای کشورش کار می کند. مصداق آن در فیلم؛ خانواده هایی هستند که سالی یک بار فرزند و همسرانشان را می بینند. 18- سیستم های مدرن و روبوت ها بزودی جای کارگران خواهند گرفت. 19- سرنوشتی سیاه در انتظار کارگران است. این فهرستی که فیلم به آن اشاره می کند، در واقع پاشنه آشیل و نقطه ضعف اقتصاد ربا مبنای لیبرالیستی است. اقتصادی ربا مبنا، که گران کار می کند باید گران هم بفروشید و در نهایت گران هم بخرد. تخم مرغ فروشی که گران فروشی می کند، ابتدا سود خوبی می برد. اما وقتی برای مرغ هایش می خواهد دانه بخرد متوجه افزایش قیمت دانه می شود. زیرا دانه فروش متوجه شده که قیمت تخم مرغ در بازار افزایش یافته و باید جبران مافات کند. در این بین دستمزدها هم باید افزایش پیدا کند. و مشتری هم، همین سیکل را در جای دیگری تجربه می کند. و این چرخه ی غلط و کثیف که تنها به سود سرمایه دارن و گردن کلفت های اقتصاد است، آنقدر تکرار می شود تا جامعه را در بن بستی بنام رکودتورمی دفن می کند. استفاده از الگوی لیبرال دموکراسی در هر جای جهان صورت گرفته همین نکبت را به بار آورده است. متاسفانه این سیکل در کشور ما هم در حال انجام است. سهیل سلیمی سه‌شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1399 @SOHEILSALIMI @SOHEILSALIMI @SOHEILSALIMI
کوتاه نوشتی برای مستند: اختاپوس
اختاپوس های لعنتی / سهیل سلیمی مستندسازی اساسا نوعی افشاگری از واقعیت هایی است که در جهان فیلم به نمایش در می آید. افشای یک زندگی در یک مستند پرتره و یا گزارشی منطبق بر واقع که سندی باشد برای درک درست موضوع. یا فیلمی افشاگرانه از رازهای طبیعت، از زیستگاه جانورانی در بیابانهای آفریقا تا پرداختن به زندگی کوسه ها و اختاپوس های مخفی شده در اقیانوسها. اما هیچ یک از این افشاگری ها به اندازه افشای فسادهای سیاسی و اقتصادی و باز کردن مشت مافیای پنهان در عرصه های گوناگون اهمیت ندارد. مستند که به می پردازد، بی شک یکی از مهمترین مستندهایی است که در حوزه افشای مافیای سیاسی اقتصادی در ایران ساخته شده است. با نگاهی به صنعت خودرو در ایران می توان به راحتی به یک عقب ماندگی فاحش و خودخواسته رسید. در هیچ صنعتی کشور ما به اندازه صنعت خودرو عقب مانده نیست. عجیب است که کشوری در تمام حوزه های فناوری با کم و کاستی هایی در حال رقابت با جهان باشند اما در صنعت خودرو نه تنها به هیچ فنآوری جدیدی دست نمی یابیم بلکه با وضع تحریم های خودخواسته آن را به عقب تر نیز سوق می دهیم. صنعت خودرو ایران توسط گروهی مافیایی گروگان گرفته شده است. مستند "اختاپوس" به دقیق ترین شکل ممکن این مافیای منحوس را معرفی می کند. افشاگری که باید مبنای یک مطالبه گری عمومی قرار بگیرد. این اختاپوس های لعنتی در ابعاد گسترده ای سیاست، اقتصاد، فرهنگ و امنیت جانی و روانی جامعه را به منظور رسیدن به مطامع کثیف خود به بازی گرفته اند. قطعا خواسته ی این مالی نبوده است، که البته ثروت افسانه ای نیز از این راه به دست آورده اند. بلکه هدف اصلی آنها زدن ضربه های سنگین اقتصادی و سیاسی به یکی از صنایع مهم ایران و ایجاد ناامیدی شدید در میان مردم بوده است. زیرا صنعت خودرو به نوعی مظهر پیشرفت یک جامعه است. مردم از این همه عقب ماندگی خودخواسته ی این صنعت چیزی جز حس ناامیدی و بغض از سیستم در خود ندارند. مستند اختاپوس را ببیند و نام هایی را که این صنعت را به لجن کشیده اند به خاطر بسپارید، همان اختاپوس های لعنتی را. سهیل سلیمی پنج‌شنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1399 @SOHEILSALIMI
تحلیل کوتاه بر جوکر و انگل
نگاهی به فلسفه فیلم انگل و جوکر فاصله طبقاتی و سخت شدن زندگی در جوامع مختلف آنقدر عمیق شده است که از غرب تا شرق عالم مهمترین آثار هنر سینما به این مقوله می پردازند. تعداد آثاری که طی دو سال اخیر به این موضوع پرداخته اند بسیار زیاد است. اما امسال سینمای جهان با فیلم "جوکر" شاهد انقلابی در دراماتیزه کردن فقر و آثار مخرب آن بود، بی تردید "جوکر" تایرگذارترین فیلم امسال در این حوزه بوده که راه حل نهایی را نیز در کشتنِ مافیای سیاست-ثروت-رسانه دنبال می کند. در حقیقت کشتن در این فیلم نه به معنای جنایی آن، بلکه به معنای اضمحلال و انحطاط فلسفه های اقتصاد، سیاست و رسانه بیان می شود. به قول خودمان باید فاتحه علم اقتصاد و سیاست و رسانه را خواند وقتیکه هیچ کمکی به ترقی و تعالی بشر امروز نمی کنند. در سوی دیگرِ زمین از سرزمینی که ما سینمایش را با جومونگ می شناسیم، امسال فیلم ساخته شده بنام "انگل". فیلم ساده و روان است، اما با آن کره جنوبی که در ذهن ما وجود دارد یک فرق اساسی دارد. فقر و فاصله طبقاتیِ بسیارعمیق که همواره از مخاطبِ جهانیِ رسانه های کره ای مخفی شده است. مهمترین تفاوت "انگل" و "جوکر" در پرداختن به مقوله ی فاصله طبقاتی در میان فقراست. آنهایی که صرفا می خواهند زندگی کنند و از پسمانده های ثروتمندان بهره می برند و آنهایی که به این حد قانع نیستند و به هر حیله ای متوسل می شوند تا شاید سهم بیشتری از سفره ی ثروتمندان را بهرمند شوند. اما این فیلمِ خوب و خوش ساخت کره ای هم، راه حل نهایی اش کشتن شخصیت ثروتمند فیلم است. جهان ما را مافیای سیاست-ثروت-رسانه به چنان جهنمی تبدیل کرده است که گویی تمام مردم جهان آرزوی مرگ این طبقه ی اشرافیِ زورگوی زیاده خواه را دارند و جز در عالم خیال و سینما، نمی توان حریف این جماعت شد. فلسفه ی مرگِ سیاست_اقتصاد_ رسانه، زیر متن اصلی این روزهای سینمای جهان است. هرچند فیلمسازان ما سال نوری با این اندیشه ها فاصله دارند، و حتی از جمع بندی این سه ضلع فاسد جهان امروز عاجز. سهیل سلیمی @SOHEILSALIMI @SOHEILSALIMI @SOHEILSALIMI @SOHEILSALIMI جوکر انگل فلسفه فیلم انگل و جوکر سهیل سلیمی Joker Parasite Jokrer & Parasite philosophy FiLM SOHEIL SALIMI filmmaker سهیل سلیمی فیلمساز شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1399
مصاحبه اختصاصی سهیل سلیمی با خبرگزاری تسنیم، پیرامون فرصت ها و چالش های اکران آنلاین فیلم های سینمایی کارگردان فیلم سینمایی «فرشتگان قصاب» می‌گوید که اکران آنلاین فیلم‌های سینمایی در کشور فرصتی استثنایی برای شکستن قواعد و قواره‌های رانتی در سینمای ایران است. ۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ خبرگزاری تسنیم- محمد خاجی: اکران آنلاین فیلم‌های سینمایی در بستر پلتفرم‌های پخش آنلاین، از جمله پدیدارهای تازه‌ای است که در پی شیوع و فراگیری ویروس کرونا در کشور به اجرا درآمده است. از زمان اجرای این طرح که با اکران فیلم سینمایی«خروج» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا آغاز شده، با نمایش فیلم «طلا» ساخته پرویز شهبازی ادامه یافته و مدتی است زمزمه‌های تازه‌ای مبنی بر اکران فیلم‌های سینمایی دیگر هم در قالب آن به گوش می‌رسد، تاکنون تحلیل‌ها و ارزیابی‌های مختلفی در میان اهالی سینما و دست‌اندرکاران هنر هفتم اقامه شده است که بخشی از آنها در موافقت و بخش دیگری در مخالفت با اجرای این طرح ابراز شده‌اند. موافقان عمدتاً بر عواملی چون تأثیر مثبت اجرای این طرح بر تداوم حرکت چرخ اقتصادی سینما در عصر فراگیری کرونا - ولو در مقیاسی حدأقلی- تأکید می‌ورزند و مخالفین نیز بر دلایلی نظیر احتمال کمرنگ شدن اقبال عمومی نسبت به سالن‌های سینما در دوران پساکرونا و نقض حقوق مالکیت معنوی آثار سینمایی به واسطه اکران آنلاین پافشاری می‌کنند. از این‌رو تصمیم گرفتیم برای واکاوی ابعاد و زوایای پیدا و پنهان موضوع اکران آنلاین فیلم‌های سینمایی در کشور، به سراغ «سهیل سلیمی» کارگردان جوان سینمای ایران برویم و درباره این موضوع محوری، اهم چالش‌ها و فرصت‌های فراروی آن به گفت‌وگو بنشینیم. تعریف غلط ارشاد از فیلمساز سلیمی در گفت‌وگو با خبرنگار فرهنگی تسنیم، ضمن ارزیابی طرح اکران آنلاین فیلم‌های سینمایی در کشور به دلیل شرایط ناشی از فراگیری ویروس کرونا گفت: ما در کشورمان برای فیلمساز تعریفی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایجاد کرده‌ایم که این تعریف شدیداً موجب تولید مافیا و ایجاد رانت شده است؛ تعریف مذکور عبارت است از اینکه فیلمساز کسی است که سه فیلم سینمایی اکران شده داشته باشد؛ در غیر این‌صورت فیلمساز محسوب نمی‌شود؛ بنابراین اگر شما زمانی به بیمه یا برخی دیگر از تسهیلاتی که شامل فیلمسازان می‌شود نیاز داشته باشید، باید به هزار ترفند عجیب و غریب متوسل شوید. جالب است که این قاعده در هیچ کجای جهان وجود ندارد؛ در سراسر دنیا کسی که فیلم سینمایی ساخته باشد، چه فیلمش در سینما اکران شود و چه در تلویزیون و چه در پلتفرم‌های پخش اینترنتی و... فیلمساز محسوب می‌شود. وی عنوان کرد: ما در کشورمان قوانین عجیب و غریبی داریم که می‌گوید تله‌فیلم مختص تلویزیون است و اگر به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برود، این وزارتخانه به آن کاری ندارد؛ یا برخی اختلافات دیگر که میان ارشاد و تلویزیون وجود دارد و در نهایت باعث قربانی شدن هنرمند می‌شود. متأسفانه فضای سینمایی کشور ما به‌گونه‌ای است که به شکل زنجیره‌وار زمینه‌ساز ایجاد چنین رانت‌هایی است. جالب است که اسپیلبرگ پیش از آنکه پا به عرصه ساخت فیلم‌های سینمایی بگذارد، تله فیلم می‌ساخت اما در همان زمان که تله‌فیلم می‌ساخت هم فیلمساز محسوب می‌شد. اکران آنلاین؛ طرحی برای شکستن قواره‌های رانتی سینمای ایران این کارگردان افزود: فکر می‌کنم اکران آنلاین فرصتی گرانبها و موقعیتی استثنایی برای شکستن قواعد و قواره‌های رانتی در سینمای ایران است و می‌تواند به طرحی مؤثر برای مبارزه با آسیب‌هایی که در سینمای ما وجود دارد تبدیل شود و حق امتیاز عجیبی که عده‌ای برای خود قائل شده‌اند را از میان بردارد؛ این طرح همچنین قادر است تقسیم‌بندی‌های غلطی نظیر فیلم سینمایی، ویدیوئی، تلویزیونی و... را بی‌اعتبار کند و از چنین زاویه‌ای طرح اکران آنلاین فرصت بسیار خوبی است. وی اضافه کرد: ما با نسلی از مخاطبان مواجهیم که دوست دارند در تلفن همراه و تبلت‌هایشان فیلم تماشا کنند؛ جا دارد که اکنون سینما به این موضوع نیز ورود کند و برای این دسته از مخاطبان نیز کاری کند؛ گرچه اکنون سینما به دلیل شرایط ناشی از فراگیری ویروس کرونا مجبور به چنین کاری شده است؛ حال‌آنکه فکر می‌کنم اتفاق درست‌تر این بود که سینما خیلی قبل‌تر از این‌ها به این فکر بیفتد و برای این منظور، گروهی از فیلمسازان و تهیه‌کنندگان پیش‌قدم شوند؛ این فضا برای جذب مخاطبان این‌چنینی فضایی کاملاً بکر و آماده است و می‌تواند باعث شود که مخاطب به جای آنکه مدام فیلم‌های خارجی را دانلود و تماشا کند، در خلوت خود با محصولات کشورش ارتباط بیشتری برقرار سازد.