خیزید و خُم آرید ، خمارید و خمارید
وز بام فلک باده ی گلرنگ ببارید
گولم مزنید این همه با هوش مضاعف
انگور مرا دزد نبرده است ، بیارید
تا پیر درختان دمد از مقبره ی ما
مارا وسط باغ کرامات بکارید
از گریه نگیرید مرا تا دم محشر
اسفنج مرا تا دم آخر بفشارید
در کشف و کرامات همین است تفاوت
ما کفش نداریم و شما مرد سوارید
خاکیم،نه در دست شما بلکه کف پا
ما را نکند بر سر سجاده شمارید
کِی راه کُنَد گم جَرَیانی که فهیم است
با خاطر آسوده به اشکم بسپارید
نقاشی این مرز جنون بوم ندارد
بد مستی ما موقع معلوم ندارد
ما جمله کمانیم چه بسیار تویی تو
زآن شمس شعاییم چو پرگار تویی تو
در محضر تو جز تو ندیدیم کسی را
دیدار تویی یار تویی غار تویی تو
هرجا خبر آمد که سری رفت ز تو رفت
در معرکه ها تیغ جگر دار تویی تو
در پیش و پس لشگر تو جز تو کسی نیست
این حمزه تجلی است ، علمدار تویی تو
گویند که تکرار نباشد به تجلی
زهرا تویی و حیدر کرار تویی تو
نسبت به کسی دادن این سایه روا نیست
خورشید تویی،سایه و دیوار تویی تو
این نُه فلک و هفت زمین نیم پیاله است
ای حضرت خُم ، جلوه ی سرشار تویی تو
حیدر نفسی تازه کند تا تو بجنگی
در غزوه ی حق تیغ جگر دارد تویی تو
تو جلوه ی تامی و تمام است حضورت
پنهان شده اوصاف تو از شدّت نورت
در بحر نمک ، زار زدن کار ندارد
دل جز رخ خوب تو نمکزار ندارد
تو کعبه ی ما باش که از خشت ملولیم
((آئینه ی ما روی به دیوار ندارد))
دستور بده خلقْ علی را بپرستند
بهر تو که رو کردن حق کار ندارد
در بستر قتل تو علی خفت و عیان کرد
این خانه جز او خفته ی بیدار ندارد
بردار از این شانه ی ما بار گران را
این نخل بدن غیر هوس بار ندارد
بر شانه ی خود ره بده حیدر بزند پای
این کعبه جز او مرد تبردار ندارد
با چشم اشارت کن و گو حیدر امیر است
توحید به افعال که گفتار ندارد
چوپان سرشب به که خوابد ، تو کجایی
شب نیمه شد و نیمه سحر گشت،نیایی؟
فوّاره ی معناست جمالی که تو داری
غدّاره ی جانهاست جلالی که تو داری
بگذار که جبریل ببالد به دو بالش
جبریل وبال است به بالی که تو داری
اندیشه ی نازک که نوشتند تویی تو
بکر است همه فکر و خیالی که تو داری
گویند که رنگی نَبُوَد رویِ سیاهی
خورشید بُوَد ظِلِّ بلالی که تو داری
دور تو گلیم است و کلیم است زبانت
لو رفت خداوند ز حالی که تو داری
بگشا یقه تا سینه ی الله ببوسم
حایل شده پیراهن و شالی که تو داری
بت سوختی و بت زدی و بت شدی امروز
درمانده ام از امر محالی که تو داری
این دشت پُر از گردن آهوی تماشاست
تنها سر ابروی هلالی که تو داری
بنشین و بزن در سر فرصت سر مارا
باز است چو زلف تو مجالی که تو داری
در غار،تورا یار مگو ، بلکه چو بار است
گوساله ی قوم است وبالی که تو داری
عید است بیا پهن نما سوری و ساتی
از معنی توحید و صفات و صلواتی
#معنی_زنجانی
#محمد_سهرابی
#معنی
#محمد_سهرابی_معنی
#عید_مبعث
#ماه_رجب
#امام_زمان
@sohrabimohammad
من ز یک ( أَدَّبَنِي رَبِّي) تو فهمیدم؛
خَلق جبرئیل امین مشق شب سادهی توست...
#معنی_زنجانی
#محمد_سهرابی
#معنی
#محمد_سهرابی_معنی
#عید_مبعث
#ماه_رجب
#امام_زمان
@sohrabimohammad
خوشی کجاست به جز عشق بازی ازلی
نگه به صورت احمد فقط به عشق علی...
پناه می برم امشب به حکم لم یزلی
ز مرتضی به نبی و ز مصطفی به علی...
#معنی_زنجانی
#محمد_سهرابی
#معنی
#محمد_سهرابی_معنی
#عید_مبعث
#ماه_رجب
#امام_زمان
@sohrabimohammad
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا رَسُولَ اللّهِ وَرَحْمةُ اللّهِ وَبَرَكاتُهُ
انس اگر حکم براند به سخن حاجت نیست
دیده گر بوسه بلد شد به دهن حاجت نیست
این که گویند من و او به یکی پیرهنیم
عین حق است و لیکن به بدن حاجت نیست
کفن من به جزا پرچم صلح من و توست
ور نه آن قدر که گویی به کفن حاجت نیست
از همین دور به یک ناله طوافت کردم
دل چو احرام فغان بست به تن حاجت نیست
دل مگو پاره ی خون است که در دست شماست
با دل ما به عقیقی ز یمن حاجت نیست
تو وکیل منی ای دادرس جن و بشر
در صف حشر چو آیی تو به من حاجت نیست
مست و طنّاز، سر معرکه باز آمده ای
خون مگر مانده که با تیغ فراز آمده ای
سر پر نشئه ی ما شیشه ی پُر باده ی توست
این هم از لطف تو و حسن خدا داده ی توست
من ز یک «اَدَّبَنی ربّیِ» تو فهمیدم
خلق جبرئیل امین مشق شب ساده ی توست
درس پس می دهد این طوطی آئینه پرست
من یقین کرده ام این مرغ فرستاده ی توست
گردن جام نوشتند گناهی که مراست
این هم از خاصیت ساغر آماده ی توست
تو خداوند منی، جان خدا هیچ مگو
تو خودِ بوالحسنی، جان خدا هیچ مگو
وصف قد تو محالی است که من می دانم
سرو، پیش تو نهالی است که من می دانم
ختم بر خیر شود گردن آهوی نظر
ابرویت تیغ قتالی ست که من می دانم
امر کردی که تقیه ز سیاهی بکند
ورنه خورشید، بلالی ست که من می دانم
تو لبش بوسی و او پای به دوش تو زند
این علی مرد کمالی ست که من می دانم
آمده تا که مروری کند از درس ازل
وحی جبرئیل، سئوالی است که من می دانم
پدر خاک چو گفتند به داماد رسول
نُه فلک چرخ سفالی ست که من می دانم
هر کجا هست دم از شیر خدا باید زد
چون به دخت تو جلالی است که من می دانم
غرض از هر دو جهان قامت بالای تو بود
غرض از خلق علی، خلقت زهرای تو بود
کیستی ای که مرا تازه تر از هر نفسی
چیستی ای که مرا روشنی پیش و پسی
من به پابوس تو از راه دراز آمده ام
شب محیاست بده زلف به دستم، قبسی
دشمن شیر خدا نیز به پاکی برسد
گر مطهر شود از آب مضاعف نَجَسی
مگرش سامری آواز در آرد ور نه
گاو را حق ندهد منصبِ صاحب نفسی
یا بزن با دم خود یا به دم تیغ علی
یَسَّرَ اللهُ طریقاً بِکَ یا مُلتَمَسی
تو نبوغ ازلی، طیف خلایق ماتت
انبیا کاسه به دستان صف خیراتت
چشم بد دور، عجب فتنه ی دوران شده ای
بر سر معرکه بس، رهزن ایمان شده ای
نیمه شب آمده ای، دُرد کِشان، موی فشان
این چه وقت است که غدّاره کش جان شده ای
باید امروز رخت سرخ تر از مِی می شد
چون که تو حاصل مستی امامان شده ای
سعی در پوشش خود کم بکن ای شمس جلی
بس که پر نوری، از این فرش نمایان شده ای
امرت از روز ازل بر همگان واجب شد
پاسدار حرمت شخص ابوطالب شد
مست و شب گرد شدم کیست بگیرد ما را
مستحق شررم، کیست دهد صهبا را
دادِ مجنون دل آزاده در آمد که چرا
باز تکرار کنی قافیه ی لیلا را
با علی غار برو، با دگری غار مرو
محرم خَشیتِ الله مکن ترسا را
چهارده سال اگر داشت علیِ اعلی
حق نمی داد تو را سروری دنیا را
آن که در مهد، تو را خواند ز آیاتی چند
بعد از این نیز شود بر سر دوش تو بلند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
که نبی شد پسر آمنه، ماه عربی
بعثتی کرد که ابلیس طمع کرد به عفو
رحمتی کرد که خاموش شود هر غضبی
بعثتی نیز رسول غم یحیی دارد
جای حیدر شده همراه بر او زِینِ اَبی
خوش روی ای پسر فاطمه اما به خدا
طاقت زینب تو نیست کمی بی ادبی
ترسم این بار اگر گوش به خواهر ندهی
خون کند چوب یزیدی ز تو دندان و لبی
چون که جان می دهد امروز ز تب کردن تو
چه کند زینب تو با سر دور از تن تو
#انتشار_صدقه_جاریه_است
#عید_مبعث
#ماه_رجب
#قافله_کربلا
#معنی_زنجانی
#محمد_سهرابی
#معنی
#محمد_سهرابی_معنی
@sohrabimohammad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلیاللهعلیکیااباعبدالله (علیهالسلام)
عید است در مدینه، ولی غم به پا کنید
زینب مسافر است برایش دعا کنید
هیئت محترم روضة الحسین علیه السلام
برادر آقا سید مَهدی حسینی
#قافله_کربلا
#عید_مبعث
#ماه_رجب
#رجب
#قاسم_نعمتی
#محمد_سهرابی
#معنی
#محمد_سهرابی_معنی
#معنی_زنجانی
@sohrabimohammad