🔹در یه خانواده ممکنه که زن و شوهر بعد از یه مدّت به #سازگاری رسیده باشن و با هم دعوا نکنن ❌
امّا این اصلاً اون خانواده ای نیست که ما دنبالش هستیم!
🔴 ممکنه یه طرف داره به طرفِ دیگه ظلم میکنه و اون بیچاره هم پذیرفته و دعوا راه نمیندازه امّا این واقعاً زندگی عالی هست؟!⁉️
🔶 "مبنای همۀ این مسائل هم توجه به اهمیت #آرامش در زندگی خانوادگی هست...."
💖⚜️✅➖🌸🌺
یه زمانی روزی چندبار با تسبیح میگفتم الحمدلله ... اما هیچ حس و درکی نداشتم ....
.
.
.
بین گفتن تا وجودی درک کردن خیلی فاصلس ...
.
.
.
یه عزیزی اومد خونمون و دائم از همه تشکر میکرد و با یه حالت خنده داری به خودش میگفت دستت درد نکنه ... دستت درد نکنه چه حرفی زدی ... دستت درد نکنه به همه آرامش میدی و ....
.
.
.
حتی به بقیه هم میگفت ... مثلا دستت درد نکنه چه چایی ریختی ... دستت درد نکنه عجب آب خنکی آوردی ...
.
.
.
خلاصه هر روز میومد خونه ما و این تشکر رو تکرار میکرد ... جوری که قشنگ ازش کپی برداری کردم ....
.
.
.
سر سجاده بودم که طبق گفتگوی خودم با خدا ... در کمال پرویی گفتم دستت درد نکنه خدا عجب بنده ای آفریدی ...
.
.
.
روز بعدش رفتیم بیرون ... با دیدن گل ها و .... یهویی ناخواسته طبق تکرار این جمله گفتم دستت درد نکنه خدا عجب گل هایی آفریدی ....
.
.
.
و در همین حال بود که شوخی شوخی کنار خانواده برای هم گفتمان تشکر داشتیم که یهویی گفتم اینجاست که باید گفت الحمدلله رب العالمین ...
.
.
.
و در عین سادگی با تمام وجود ذکر رو قلبا احساس کردم ...
.
.
.
ادامه شو بنویسم یا کافیه ؟
#تلنگر
@sokhananiziba
4_5951820255499125396.mp3
5.96M
#تربیتی
🔆گناهان یا نقص ها يا ناهنجاریهای رفتاری پدرومادر چه تاثیر مخربی بر تربیت فرزندان خواهد داشت؟؟
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
#استاد_پناهیان
✅ اولین تکلیف مادر...
⚠️اولین خواستۀ غریزی و طبیعی انسان راحتطلبی است. اگر کسی بتواند تکلیف خودش را-بهویژه در نوجوانی- با راحتی و راحتطلبی مشخص کند، تکلیف او با انواع شهوات هم مشخص خواهد شد.
📌مادر باید بداند که اولین تکلیفش، مدیریت راحتطلبیِ کودک است. گاهی مادران محترم، از سرِ مهربانی و دلسوزی، به راحتطلبی بچهها میدان میدهند و وقتی بچه، راحتطلب بار بیاید دیگر نمیتوانند او را جمع کنند.
⚠️بسیاری از گنهکارها مشکل اعتقادی ندارند؛ مشکلشان راحتطلبی است! اگر راحتطلبی خودت را مدیریت کنی، شهوترانیِ تو هم مدیریت خواهد شد. کسی که اسیر شهوت میشود، قبلاً در برابر راحتطلبی خود تسلیم شده یا موضعِ درستی نسبت به آن نگرفته است.
#تربیت_فرزند
#فرزند_پروری
💝 @sokhananiziba
4_5834566523036895533.mp3
7.35M
#تاخیر_ازدواج
💮چگونه میتوان زخم زبان و طعنه های مردم نسبت به دخترانی که سن ازدواج آنان بالارفته وموفق به ازدواج نشدند تحمل کرد❓❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
💗یکی از مسؤلیت های مهمی که بر عهده والدین است آماده کردن مسیر ازدواج و کمک کردن به جوانان در این زمینه است.
یعنی والدین باید به فکر ازدواج جوانان باشند.
💔متاسفانه بعضی از والدین تاکید بسیاری بر مساله اقتصادی دارند.
💓اگر بخواهیم دستورات دینی را ملاک کارمان قرار دهیم می بینیم که تاکیدی بر روی مسائل اقتصادی نشده است.
✨امام رضا (ع):
اگر مردی برای خواستگاری نزد تو آمد
و دین و اخلاق او را پسندیدی
به وی زن بده
و فقر و ناداری اش ،مانع تو از این کار نشود.
📚(بحار الانوار ج 100 ص372)
قطعا مسؤلین و دیگر افراد جامعه هم در این زمینه باید کمک کنند.
#قبل_از_ازدواج
💝 @sokhananiziba
4_5827895429508891159.mp3
7.86M
#وسواس
🔆خانمی ازشدت وسواس در همه زمینه های طهارت و دعا و گناه و فکر رنج میبرد
✳️به طوری که خود از این حالت خود دچار سردرد شده است
💢خانواده او هم از این وضع به ستوه آمده است
🔱چاره کار چیست❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
#معرفی_کتاب
📗 عنوان کتاب : وسواس ، راهکارهای پیشگیری و درمان
👤 نویسنده : حجت الاسلام و المسلمین فرحزاد
🔻 شماره تلفن جهت دریافت کتابها
۰۲۵۳۷۷۴۳۷۰۵ ( ۸ صبح تا ۱۵ )
لینک خرید کتاب:
https://b2n.ir/591596
@sokhananiziba
#چراغ_راه
🌷#شهید_علی_تجلایی
🕊#وصیت_شهید:
برادران مسئول! كه به طـور مستمر در جهت پیشبرد اهداف انقلاب شبـانه روز فعالیت می كنید، به #عدالت در كارهایتان و تصمیم گیریهایتان به عنوان یک مرز ایمان داشته باشید.
اگر این مرز شكسته شـود و پای انسان به آن طرف مرز برسد، دیگر حـد و قانونـی را برای خـود نمی شناسد.
«عدالت را فدای مصلحت نكنید.»
🌷سردار جاويدالاثر
🌷فاتح سوسنگرد
🌷 شهادت:٢٥ اسفند ١٣٦٣ ،شرق دجله
🌷عمليات : بدر
🌷به یاد این شهید صلوات بفرستیم.
💐💐💐💐💐
@sokhananiziba
سلام بزرگواران.شبتون بخیر و خوشی باشه ان شاءالله🙏
ممنونم از توجه و همراهی تون 🌹😊
خب بریم سراغ رمان #تنها_میان_داعش 👇👇
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_دهم 💠 عباس و عمو با هم از پلههای ایوان پایین دویدند و زنعمو روی ایوان
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_یازدهم
💠 و صدای عباس بهقدری بلند بود که حیدر شنید و ساکت شد. احساس میکردم فکرش بههم ریخته و دیگر نمیداند چه کند که برای چند لحظه فقط صدای نفسهایش را میشنیدم.
انگار سقوط یک روزه #موصل و #تکریت و جادههایی که یکی پس از دیگری بسته میشد، حساب کار را دستش داده بود که بهجای پاسخ به هشدار عباس، قلب کلماتش برای من تپید :«نرجس! یادت نره بهم چه قولی دادی!»
💠 و من از همین جمله، فهمیدم فاتحه رسیدن به #آمرلی را خوانده که نفسم گرفت، ولی نیت کرده بودم دیگر بیتابی نکنم که با همه احساسم خیالش را راحت کردم :«منتظرت میمونم تا بیای!» و هیچکس نفهمید چطور قلبم از هم پاشید!
این انتظار به حرف راحت بود اما وقتی غروب #نیمه_شعبان رسید و در حیاط خانه به جای جشن عروسی بساط تقسیم آرد و روغن بین مردم محله برپا بود تازه فهمیدم درد جدایی چطور تا مغز استخوانم را میسوزانَد.
💠 لباس عروسم در کمد مانده و حیدر دهها کیلومتر آن طرفتر که آخرین راه دسترسی از #کرکوک هم بسته شد و حیدر نتوانست به آمرلی برگردد.
آخرین راننده کامیونی که توانسته بود از جاده کرکوک برای عمو آرد بیاورد، از چنگ #داعش گریخته و به چشم خود دیده بود داعشیها چند کامیون را متوقف کرده و سر رانندگان را کنار جاده بریدهاند.
💠 همین کیسههای آرد و جعبههای روغن هم دوراندیشی عمو و چند نفر دیگر از اهالی شهر بود تا با بستهشدن جادهها آذوقه مردم تمام نشود.
از لحظهای که داعش به آمرلی رسیده بود، جوانان برای #دفاع در اطراف شهر مستقر شده و مُسنترها وضعیت مردم را سر و سامان میدادند.
💠 حالا چشم من به لباس عروسم بود و احساس حیدر هر لحظه در دلم آتش میگرفت. از وقتی خبر بسته شدن جاده کرکوک را از عمو شنید، دیگر به من زنگ نزده بود و خوب میفهمیدم چه احساس تلخی دارد که حتی نمیتواند با من صحبت کند.
احتمالاً او هم رؤیای #وصالمان را لحظه لحظه تصور میکرد و ذره ذره میسوخت، درست مثل من! شاید هم حالش بدتر از من بود که خیال من راحت بود عشقم در سلامت است و عشق او در #محاصره داعش بود و شاید همین احساس آتشش زده بود که بلاخره تماس گرفت.
💠 به گمانم حنجرهاش را با تیغ #غیرت بریده بودند که نفسش هم بریده بالا میآمد و صدایش خش داشت :«کجایی نرجس؟» با کف دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و زیرلب پاسخ دادم :«خونه.» و طعم گرم اشکم را از صدای سردم چشید که بغضش شکست اما مردانه مقاومت میکرد تا نفسهای خیسش را نشنوم و آهسته زمزمه کرد :«عباس میگه مردم میخوان #مقاومت کنن.»
به لباس عروسم نگاه کردم، ولی این لباس مقاومت نبود که با لبهایی که از شدت گریه میلرزید، ساکت شدم و اینبار نغمه گریههایم آتشش زد که صدای پای اشکش را شنیدم.
💠 شاید اولین بار بود گریه حیدر را میشنیدم و شنیدن همین گریه غریبانه قلبم را در هم فشار داد و او با صدایی که بهسختی شنیده میشد، پرسید :«نمیترسی که؟»
مگر میشد نترسم وقتی در محاصره داعش بودم و او ترسم را حس کرده بود که آغوش لحن گرمش را برایم باز کرد :«داعش باید از روی جنازه من رد شه تا به تو برسه!» و حیدر دیگر چطور میتوانست از من حمایت کند وقتی بین من و او، لشگر داعش صف کشیده و برای کشتن مردان و تصاحب زنان آمرلی، لَهلَه میزد.
💠 فهمید از حمایتش ناامید شدهام که گریهاش را فروخورد و دوباره مثل گذشته مردانه به میدان آمد :«نرجس! بهخدا قسم میخورم تا لحظهای که من زنده هستم، نمیذارم دست داعش به تو برسه! با دست #قمر_بنی_هاشم (علیهالسلام) داعش رو نابود میکنیم!»
احساس کردم از چیزی خبر دارد و پیش از آنکه بپرسم، خبر داد :«آیتالله سیستانی حکم #جهاد داده؛ امروز امام جمعه کربلا اعلام کرد! مردم همه دارن میان سمت مراکز نظامی برای ثبت نام. منم فاطمه و بچههاشو رسوندم #بغداد و خودم اومدم ثبت نام کنم. بهخدا زودتر از اونی که فکر کنی، محاصره شهر رو میشکنیم!»
💠 نمیتوانستم وعدههایش را باور کنم که سقوط شهرهای بزرگ عراق، سخت ناامیدم کرده بود و او پی در پی رجز میخواند :«فقط باید چند روز مقاومت کنید، به مدد #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کمر داعش رو از پشت میشکنیم!» کلام آخرش حقیقتاً #حیدری بود که در آسمان صورت غرق اشکم هلال لبخند درخشید.
نبض نفسهایم زیر انگشت احساسش بود و فهمید آرامم کرده است که لحنش گرمتر شد و هوای #عاشقی به سرش زد :«فکر میکنی وقتی یه مرد میبینه دور ناموسش رو یه مشت گرگ گرفتن، چه حالی داره؟ من دیگه شب و روز ندارم نرجس!» و من قسم خورده بودم نگذارم از تهدید عدنان باخبر شود تا بیش از این عذاب نکشد...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌟 @sokhananiziba
#سلام_امام_زمانم
🦋ظهور کن نگار من بیا که از سر شعف
🌱فدای قامتت کنم دو #چشم اشک بار را
💫تمام لحظه های من #فدای یک نگاه تو
🌱بیا و پاک کن زدل حدیث انتظار را
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸🍃