🚸قبل از اینکه بخواین وارد دین بشین، اول ادب داشته باشید. اگر هم دیندار شدید، اولین چیزی که از دین میگیرید، ادب باشه. اولیّت نماز هم به خاطر همینه، چون نماز مظهر ادبه!
🏕وقتی میگن نماز عمود دین است، به تعبیری یعنی ادب نسبت به پروردگار، عمود دین است.
🥀حتی در روایت داریم که نماز شب هم ادبه؛ یعنی آدمهای خوب-پیش خودشون- اینطور حساب میکنن که اگر شب برای نماز بیدار نشن بیادبی نسبت به خداوند هست.
🌷قَالَ الصَّادِقُ ع عَلَیْکُمْ بِصَلَاةِ اللَّیْلِ فَإِنَّهَا سُنَّةُ نَبِیِّکُمْ وَ أَدَبُ الصَّالِحِینَ قَبْلَکُمْ
📚منلایحضرهالفقیه/1/472
😕منتها ما میگیم: «من که اون قدرها عاشق خدا نیستم که بخوام بلند شم و نماز شب بخونم!»
در حالی که نماز شب خوندن، نیاز به عشق هم نداره، همینکه یکمقدار ادب داشته باشیم، کافیه
✅ ادب ازعشق و محبت مهمتره. چون شما با عشق میخواید به اوج ارتباط با خدا برسید، ولی به این سادگینمیشه به اینجا رسید و قطعی نیست، اما با ادب میتوان حداقلِ ارتباط با خدا روحفظ کرد.
💕@sokhananiziba
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل وفرجهم🌸
ادب از بی ادب آموز که لقمان گوید
ازعمل سوخته عکس العملی ساخته ام
💕@sokhananiziba
آیت الله مظاهری:
. 👈سعی کنید نماز شب را ترک نکنید.
. 🎁هرچه قرار است به یک سالک الی الله از رشد و پیشرفت و معنویت داده شود، در دل شب است.
. 💎گنجی است که در دل شب باز می شود! کسی که می خواهد استفاده ببرد باید بلند شود، زحمت بکشد تا به او برسد.
#نماز_شب
#سخنان_بزرگان
@sokhananiziba
4_5963005338180390867.mp3
3.55M
#نافله_شب
#مستحبات
🔱 نماز نافله ی شب را که 8 رکعت هست را اگر 2 رکعتش بخوانیم
بعد شفع و بعد هم وتر درست است❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقا_رضا
@sokhananiziba
https://chat.whatsapp.com/DRjeQxaD2J97VSKliu7W8t
4_5963005338180390836.mp3
1.37M
#نماز_شب
🔆شخصی هشت رکعت نافله شب میخواند که هر دو رکعتش
↩️یک نماز هدیه به والدین
↩️ یک نمازش نماز والدین در حق فرزندان
↩️ یک نماز شکر
↩️و یک نماز هم استغاثه به امام زمان تقسیم بندی میکند آیا درست است❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
http://eitaa.com/joinchat/3902734367Ce416201848
PTT-20200907-WA0002.opus
488.3K
#اصول_مداحی
#فایل_اول
🔘گاهی در روضه ها شاهد مداحی مداحان تازه کار هستیم که اصالت مداحی را فراموش کرده و با ریتمی که شبیه مجالس عروسی است روضه میخوانند🔜
🔆 آیا باید به این گونه مداحی که مکتب امام حسین را زیر سوال میبرند گوش داد❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
http://eitaa.com/joinchat/3902734367Ce416201848
PTT-20200907-WA0003.opus
1.31M
#اصول_مداحی
#فایل_دوم
🔘آیا هروله کردن بعضی مداحان درست است؟؟
▪️چه منبرهایی با چه اوصافی,شایسته گوش دادن و گریه کردن بر امام حسین علیه سلام را دارند❓
#سخنان_ناب_و_زیبای_استاد_آقارضا
@sokhananiziba
http://eitaa.com/joinchat/3902734367Ce416201848
🖼او سگ نمی خواهد یار میخواهد
👆👆👆👆👆👆👆👆
✅✔️✅✔️✅✔️✅✔️
@sokhananiziba
#حدیث_روز
🖤 #امام_حسین علیه السلام فرمودند:
🍃 چیزی را بر زبان نیاورید که از ارزش شما بکاهد
📚 جلاءالعیون ج2 ص 205
@sokhananiziba
#معرفی_شهید (#چراغ_راه)
🌷نام : روح الله
🌷نام خانوادگی : صحرایی
🌷تاریخ تولد : ۶۲/۱۰/۲۴
🌷محل تولد : روستای پلک سفلی شهرستان آمل
🌷تاریخ شهادت : ۹۴/۹/۱۶
🌷محل شهادت : صحرای حمص حلب
🌷نحوه شهادت : اصابت گلوله
🌷محل مزار شهید : گلزار شهدای آستان مقدس امامزاده ابراهیم (ع) روستای پلک سفلی
🌷فرازی از وصیت نامه شهید:
🖊 توصیه من این است که دست از ولایت فقیه بر ندارید و نماز و حجاب خود را حفظ کنید و در راه رضای خداوند قدم بردارید و خود را به آرامش برسانید.
🌷ظهور حضرت نزدیک است ان شاالله که زمینه ساز ظهور باشید، یاد و خاطره ی همه شما در ذهن من هست و می ماند.
🌷به یاد این شهید بزرگوار صلوات بفرستیم.
💐💐💐💐💐
@sokhananiziba
❅✺✻زنـ💕ـدگی به سبک عـ💞ـاشقا❅✺✻
✍️ #تنها_میان_داعش #قسمت_بیست_و_سوم 💠 هول انفجاری که دوباره خانه را زیر و رو کرده بود، گریه را در
✍️ #تنها_میان_داعش
#قسمت_بیست_و_چهارم
💠 از صدای پای من مثل اینکه به حال آمده باشد، نگاهم کرد و زیر لب پرسید :«همه سالمید؟»
پس از حملات دیشب، نگران حال ما، خود را از خاکریز به خانه کشانده و حالا دیگر رمقی برایش نمانده بود که #دلواپس حالش صدایم لرزید :«پاشو عباس! خودم میبرمت درمانگاه.»
💠 از لحنم لبخند کمرنگی روی لبش نشست و زمزمه کرد :«خوبم خواهرجون!» شاید هم میدانست در درمانگاه دارویی پیدا نمیشود و نمیخواست دل من بلرزد که چفیه #خونی زخمش را با دست دیگرش پوشاند و پرسید :«یوسف بهتره؟»
در برابر نگاه نگرانش نتوانستم حقیقت حال یوسف را بگویم و او از سکوتم آیه را خواند، سرش را دوباره به دیوار تکیه داد و با صدایی که از خستگی خش افتاده بود، نجوا کرد :«#حاج_قاسم نمیذاره وضعیت اینجوری بمونه، یجوری #داعشیها رو دست به سر میکنه تا هلیکوپترها بتونن بیان.»
💠 سپس به سمتم چرخید و حرفی زد که دلم آتش گرفت :«دلم واسه یوسف تنگ شده، سه روزه ندیدمش!»
اشکی که تا روی گونهام رسیده بود پاک کردم و پرسیدم :«میخوای بیدارش کنم؟» سرش را به نشانه منفی تکان داد، نگاهی به خودش کرد و با خجالت پاسخ داد :«اوضام خیلی خرابه!»
💠 و از چشمان شکستهام فهمیده بود از غم دوری حیدر کمر خم کردهام که با لبخندی دلربا دلداریام داد :«انشاءالله #محاصره میشکنه و حیدر برمیگرده!» و خبر نداشت آخرین خبرم از حیدر نغمه نالههایی بود که امیدم را برای دیدارش ناامید کرده است.
دلم میخواست از حال حیدر و داغ #دلتنگیاش بگویم، اما صورت سفید و پیشانی بلندش که از ضعف و درد خیس عرق شده بود، امانم نمیداد.
💠 با همان دست مجروحش پرده عرق را از پلک و پیشانیاش کنار زد و طاقت او هم تمام شده بود که برایم درددل کرد :«نرجس دعا کن برامون #اسلحه بیارن!»
نفس بلندی کشید تا سینهاش سبک شود و صدای گرفتهاش را به سختی شنیدم :«دیشب داعش یکی از خاکریزهامون رو کوبید، دو تا از بچهها #شهید شدن. اگه فقط چندتا از اون اسلحههایی که #آمریکا واسه کردها میفرسته دست ما بود، نفس داعش رو میگرفتیم.»
💠 سپس غریبانه نگاهم کرد و عاشقانه شهادت داد :«انگار داریم با همه دنیا میجنگیم! فقط #سید_علی_خامنهای و #حاج_قاسم پشت ما هستن!» اما همین پشتیبانی به قلبش قوّت میداد که لبخندی فاتحانه صورتش را پُر کرد و ساکت سر به زیر انداخت.
محو نیمرخ صورت زیبایش شده بودم که دوباره سرش را بالا آورد، آهی کشید و با صدایی خسته خبر داد :«#سنجار با همه پشتیبانی که آمریکا از کردها میکرد، آخر افتاد دست داعش!»
💠 صورتش از قطرات عرق پُر شده و نمیخواست دل مرا خالی کند که دیگر از سنجار حرفی نزد، دستش را جلو آورد و چیزی نشانم داد که نگاهم به لرزه افتاد.
در میان انگشتانش #نارنجکی جا خوش کرده بود و حرفی زد که در این گرما تمام تنم یخ زد :«تا زمانی که یه نفر از ما زنده باشه، نمیذاریم دست داعش به شما برسه! اما این واسه روزیه که دیگه ما نباشیم!»
💠 دستش همچنان مقابلم بود و من جرأت نمیکردم نارنجک را از دستش بگیرم که لبخندی زد و با #آرامشی شیرین سوال کرد :«بلدی باهاش کار کنی؟»
من هنوز نمیفهمیدم چه میگوید و او اضطرابم را حس میکرد که با گلوی خشکش نفس بلندی کشید و گفت :«نترس خواهرجون! این همیشه باید دم دستتون باشه، اگه روزی ما نبودیم و پای #داعش به شهر باز شد...»
💠 و از فکر نزدیک شدن داعش به #ناموسش صورت رنگ پریدهاش گل انداخت و نشد حرفش را ادامه دهد، ضامن نارنجک را نشانم داد و تنها یک جمله گفت :«هروقت نیاز شد فقط این ضامن رو بکش.»
با دستهایی که از تصور #تعرض داعش میلرزید، نارنجک را از دستش گرفتم و با چشمان خودم دیدم تا نارنجک را به دستم داد، مرد و زنده شد.
💠 این نارنجک قرار بود پس از برادرم فرشته نجاتم باشد، باید با آن جان خود و داعش را یکجا میگرفتیم و عباس از همین درد در حال جان دادن بود که با نگاه شرمندهاش به پای چشمان وحشتزدهام افتاد :«انشاءالله کار به اونجا نمیرسه...»
دیگر نفسش بالا نیامد تا حرفش را تمام کند، بهسختی از جا بلند شد و با قامتی شکسته از پلههای ایوان پایین رفت.
💠 او میرفت و دل من از رفتنش زیر و رو میشد که پشت سرش دویدم و پیش از آنکه صدایش کنم، صدای در حیاط بلند شد.
عباس زودتر از من به در رسیده بود و تا در را باز کرد، دیدم زن همسایه، امّ جعفر است. کودک شیرخوارش در آغوشش بیحال افتاده و در برابر ما با درماندگی التماس کرد :«دو روزه فقط بهش آب چاه دادم! دیگه صداش درنمیاد، شما #شیر دارید؟»...
#ادامه_دارد
✍ نویسنده : فاطمه_ولی_نژاد
🌟 @sokhananiziba
#محرم▪️
میگن ابلیس هم عاشورا گریه کرد...!
👤پدر آیت الله سید محمدتقی مدرسی نقل می کند:
عصر عاشورای سال ۶۱ هجری ، شیطانک ها دیدند که ابلیس سرکرده ی آنان، به سر و صورت می زند و می گرید.
گفتند: امروز که تو باید خوشحال باشی از چه رو پریشانی و گریان؟
گفت: اشتباه بزرگی کردم که این جماعت را واداشتم که حسین را بکشند.
گفتند:چطور؟ مگر تو نمی خواستی این جمع به ظاهر مسلمان ، راهی جهنم شوند؟ و مگر نشدند؟
گفت:چرا چنین شد ولی از این نکته غفلت کرده بودم که با این کار ، باب رحمت الهی به روی مردم باز می شود هرکس به نحوی خود را در دستگاه امام حسین علیه السلام جای می دهد و از شفاعت او بهرمند می گردد.
📚داستانهای روح افزا صفحه ۱۲۷
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
🖤@sokhananiziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ عشق یعنی تموم سالو همیشه بی قرارم...
برای اربعینت....
آقای من...
🖤@sokhananiziba