دݪم گرفتہ بهانه، سݪام شاه نجف
ڪہ قتلگاه دݪم گشتہ بارگاه #نجف
تمام صحݧ علے، بوے #فاطمہ دارد
شمیم سیب میاید میاݧ راه #نجف
#علی_ولی_الله
#یکشنبه_های_علوی_و_فاطمی
@sokhananiziba
زندگی به سبک عاشقا🌹
〰❁🔹❁🍃🌼🍃❁🔹❁〰
✨سلام حضرت مولا ، مهدی جان✨
🕊برای سائلی چون من ، چه مولایی کریم تر از تو ؟ ...✨
🕊برای بیماری چون من ، چه طبیبی حاذق تر از تو ؟ ...✨
🕊برای درمانده ای چون من ، چه گره گشایی مهربان تر از تو ؟ ...✨
... تو آن کریم ترینی برای بینوایان و آن دلسوزترینی برای واماندگان و آن رفیق ترینی برای بی کسان ...🕊✨
آن کس که تو را ندارد ، چه دارد ؟ ...
@sokhananiziba
زندگی به سبک عاشقا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قبل از ظهور چه اتفاقی می افتد؟
✅ از زبان رهبر انقلاب
#سخنرانی
@sokhananiziba
زندگی به سبک عاشقا🌹
☀️ به نام گشاینده کارها؛ ز نامش شود سهل دشوارها
شكرت خدا
كه دفتر عمرم باز است هنوز
نمی دانم چند ورق مانده تا انتها
اما بر هر ورق كه بر من می گشایی
زیبا خواهم نوشت
به امیدت ای خدای خوبی ها...
سلام، ظهر تون بخیر
🌺(اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم)🌺
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
💎 اَللّهُمَّ نَوِّر قُلُوبَنا بِالْقُرآن اَللّهُمَّ زَیِّن اَخْلاقَنا بِزینَةِ الْقُرآن اَللّهُمَّ ارْزُقنا شَفاعَةَ الْقُرآن
🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹🌷🌼🌹
آیات صفحه🌹(59)🌹را تلاوت کرده
و به پیامبر(ص)اماممان(ع)وخانم فاطمه الزهرا (س)و خانم فاطمه معصومه(س) هدیه می نماییم:
☀️ اعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ
❤️یاعلی مددی کن مارا
@sokhananiziba
زندگی به سبک عاشقا🌹
4_5825428335869560116.mp3
1.03M
🔸#ترتیل صفحه ۵۹ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : حجاز - رست
❤️یاعلی مددی کن مارا
@sokhananiziba
زندگی به سبک عاشقا🌹
4_5825428335869560117.mp3
2.17M
🔸#ترتیل صفحه 59 قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده_مقام حجاز - رست
🔸به همراه ترجمه گویای فارسی با صدای مرحوم استاد اسماعیل قادرپناه
❤️یاعلی مددی کن مارا
@sokhananiziba
زندگی به سبک عاشقا🌹
داستان کودکانه😍🌹
برای کوچولو های نازنین👶🌺
ومامان های مهربون ☺️🌸
#داستان_کودکانه
پاهای کوچک🌹
لاک پشت کوچولو به جوجه اردکهایی که دنبالِ مادرشان می دویدند، نگاه می کرد.
آهی کشید و با خودش گفت:
_کاش من هم می توانستم بدوم.
آهسته آهسته خودش را به برکه رساند.
جوجه اردک ها با سر وصدای زیادی در حال آبتنی کردن بودند.
مادرشان با خوشحالی بازی کردن جوجه هایش را نگاه می کرد.
لاک پشت به تنهایی شروع به آب تنی کرد.
دلش می خواست با جوجه اردک ها دوست باشد.
صدای فریادِ مامان اردک بلندشد.
یکی از جوجه ها پایش گیر کرده بود.
نمی توانست خود را نجات دهد.
لاک پشت، به زیر آب رفت.
پای جوجه اردک لابه لای سنگ ها ی کفِ برکه گیر کرده بود. جوجه اردک هر چه تلاش می کرد نمی توانست، پایش را رها کند.
لاک پشت خودش را به سنگ ها رساند.
با زحمتِ زیاد، سنگ را جا به جا کرد.
پای جوجه اردک رها شدو
به سوی مادرش رفت.
مامان اردک؛ از او تشکر کرد.
لاک پشت نگاهی به پاهای کوچکش کردو فهمید که اشتباه کرده که به پاهای اردک ها حسرت خورده.
و فهمید که هرکس توانایی هایی دارد که دیگری ندارد.
(فرجام پور)
@sokhananiziba
زندگی به سبک عاشقا🌹