eitaa logo
سخن عرفان
1.2هزار دنبال‌کننده
315 عکس
41 ویدیو
67 فایل
🔹 آشنایی با عرفان و پاسخ به اشکالات مخالفان عرفان 🔹 سخنان اساتید و بزرگان عرفان سخن عرفان در تلگرام: @sokhanerfan 🔹 زیر نظر حجت الاسلام و المسلمين وحید واحدجوان عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 میزان ارزیابی مکاشفات در عرفان اسلامی 🔸 مکاشفات مانند رؤیاها بر دو گونه صحیح و ناصحیح یا صادق و کاذب است، لذا این سؤال مطرح می‌شود که از کجا باید فهمید یک کشف و یک مشاهده عرفانی صحیح و حق، یا ناصحیح و باطل است؟ و نیز چگونه باید دانست ادعای یک عارف و صوفی، صحیح یا غلط است؟ این بحث را عرفای شامخ در کتاب‌های خود مطرح کرده و پاسخ داده‌اند. 1⃣ اولین میزان، که میزان خاص نام دارد استاد سلوک است. اگر سالک، استاد راه رفته و کاملی داشته باشد، مکاشفات خود را به استادش عرضه می‌کند و صحت و سقم آن‌ها را می‌یابد. چراکه استاد راه رفته، منازل سلوکی را پیموده و با پیچ و خم‌های آن راه آشناست و تربیت و روحیات شاگرد خود را نیز می‌داند، لذا می‌تواند از سالک دستگیر کرده و مکاشفات و حالات او را ارزیابی نماید. 2⃣دومین میزان، که میزان عام، نام گرفته است، قرآن و روایات است که از کشف تام محمدی (ص) خبر می دهند که بالاترین و بهترین و دقیق‌ترین کشف‌ها است. 3⃣ سومین میزان، علوم فکری و نظری است. البته این میزان عمدتاً بعداز محی‌الدین ابن عربی و شارحان آثار او و بنیان‌گذاری عرفان نظری مطرح‌شده است. 📚وحید واحدجوان، عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد رمضانی، ص۶۰ 📣کانال سخن عرفان 🆔@sokhanerfan
🔷تفاوت عرفان نظری با فلسفه رایج و متعارف این است که: 1⃣ در فلسفه، تنها تکیه‌گاه، عقل است، البته نه به‌عنوان ابزار تبیین، بلکه به‌عنوان مأخذ و منبع، اما در عرفان نظری، مآخذ و متکا تصفیه و شهود است و عقل فقط ابزار تبیین. 2⃣ تفاوت دیگر عرفان نظری با فلسفه رایج، تفاوت در موضوع است، چون موضوع عرفان نظری حق یا وجود است، و موضوع فلسفه رایج موجود بما هو موجود است. عرفان نظری از اسماء، صفات و افعال حق‌تعالی یا از احکام، مراتب و مظاهر وجود بحث می‌کند، ولی در فلسفه رایج بحث از عوارض موجود بما هو موجود است. 👈 چنانکه علامه طباطبایی می‌فرماید: ((موضوع فلسفه الهی مطلق موجود است، اعم از واجب و ممکن و از خواص و عوارض مطلق موجودیت بحث می‌کند و موضوع عرفان، حقیقت حق است و از تجلیات و تعینات او بحث می کند.)) 📚وحید واحدجوان، عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد رمضانی، ص۶۳ 📣کانال سخن عرفان 🆔 @sokhanerfan
🔷آیا اتصال به عالم ماوراء و اطلاع بر امور باطنی و اسرار غیبی مخصوص انبیاست و دیگران نمی‌توانند به آن عالم راه یابند مگر بعد از مرگ؟ یا این‌که نخیر، این امر اختصاص به انبیاء ندارد، بلکه امری است اکتسابی و برای دیگران نیز امکان‌پذیر است؟ ✅ علامه در پاسخ می‌فرمایند: ((به نظر ما قول دوم صحیح است و افراد دیگر هم می‌توانند به عالم ماوراء اشراف پیدا کرده و از امور باطنی و اسرار غیبی مطلع گردند.)) 👈ایشان در توضیح این مطلب می‌فرمایند: ( دلیل ما این است که نسبت عالم ماده با عالم ماوراء، نسبت ظاهر با باطن است و ازآنجاکه ظاهر بالضروره مشهود ماست، و نیز شهود ظاهر خالی از شهود باطن نیست، چون وجود ظاهر از اطوار وجود باطن و عین ربط به آن است پس باطن، یعنی عالم ماوراء، نیز هنگام شهود ظاهر، بالفعل مشهود ما ولی مغفول است، و ازآنجاکه ظاهر حد و تعین باطن است و اعراض از حد موجب شهود محدود است پس اگر انسان از ظاهر اعراض نماید و با تلاش و کوشش بسیار آن را به دست فراموشی بسپارد، ناگزیر باطن را مشاهده خواهد کرد و همین مطلوب ماست.) 💥البته لازم است این نکته را نیز از یاد نبریم که هر کس فقط می‌تواند به قله مناسب خودش دست پیدا کند. یعنی براساس این مبنا که هر کسی استعداد ویژه‌ای دارد و استعدادها متفاوت بوده و همه در یک حد نیستند لازم است برای هر کسی قله‌ای ویژه و مناسب خود او وجود داشته باشد و قله مناسب هر کسی همان به فعلیت رسیدن استعداد ویژه او در تمام ابعاد است. 📚وحید واحدجوان، عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد رمضانی، ص۱۹۷ 📣کانال سخن عرفان 🆔 @sokhanerfan
🔷آیا عارفان، اصول معارف خود را فقط از راه تاویل آیات به دست می‌آورند؟ 🔸 متأسفانه برخی فکر می‌کنند یگانه دستاویز عارفان در معارف قرآنی و روایی خویش، تأویل ظواهر آیات و روایات است، به‌گونه‌ای که اگر از تأویل آیات و روایات دست بردارند، در بیان مقاصد خویش، مستمسک قرآنی و روایی دیگری ندارند؛ درحالی‌که این‌گونه نیست، زیرا اهل معرفت از همین ظواهر در راستای اهداف عرفانی خود استفاده های بسیار زیبایی دارند. ✔️ مثلاً محیی‌الدین ابن‌عربی در تبیین جمع بین تشبیه و تنزیه بدون آنکه دست به تأویل بزند به آیه شریفه (لَيْسَ كَمِثْلِهِ شیء وَ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ) استناد می‌کند. ✔️مرحوم علامه طباطبایی نیز در تفسیر المیزان روی این قواعد ادبی پافشاری می‌کند و براساس همین قواعد، از ظواهر آیات بدون هیچ تأویلی، مسائل ناب عرفانی را بیرون می‌کشد. ✅آری عارفان در بعضی و بلکه بسیاری از موارد، آیات و همچنین روایات را تأویل می‌کنند و اصولاً تأویل در مباحث عرفانی باب واسعی دارد که در جای خود باید بحث شود و اشکالی هم ندارد، اما این‌که بگوییم عرفا همیشه آیات و روایات را تأویل می‌کنند و با تأویل است که مباحث عرفانی و مقاصد خود را اثبات کرده و پیش می‌برند، نه چیز دیگری، اصلاً چنین نیست. ✔️همین ظاهر بلکه صریح آیه سوم سوره حدید که می‌فرماید:(هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ تنها اوست که آغاز، انجام، آشکار و پنهان است) مگر چیزی برای غیر خدا باقی می‌گذارد؟ این آیه در مطلوب، صریح و نص است و نیازی به تأویل نیست، بلکه کسانی که به غیر توحید عرفانی معتقدند، این‌گونه آیات صریح را تأویل می‌کنند مثلاً می‌گویند: ظاهر است یعنی نشانه‌هایش ظاهر است، باطن است یعنی کنه ذاتش باطن است و .... ✅عرفای شامخ، توحید ناب را از همین ظواهر، استفاده می‌کنند نه این‌که بخواهند آیه را تأویل ببرند. ❌یکی از اتهاماتی که الان در خیلی از جاها می‌بینیم که به اهل عرفان زده می شود، این است که این‌ها باب تاویل را باز کردند و همه مطالبشان را براساس تأویل مطرح می‌کنند و به چیزی از ظواهر تمسک نمی‌کنند. ✅عرض ما دربرابر این اتهام این است: 1⃣ اولاً: همانگونه که بیان کردیم واقع امر چنین نیست بلکه اهل معرفت به صورت فراوان به ظواهر استناد می‌کنند. 2⃣ ثانیاً: اهل عرفان باب تاویل را باز نکردند، بلکه این ائمه معصومین بودند که این در را برای نخستین بار به روی دیگران گشوده و آن را مطرح کردند، منتها ضوابط و قواعدی را هم ارائه کردند تا براساس آن ضوابط و قواعد تأویلات صورت بگیرد، نه این‌که تأویلات بی‌ضابطه و بی‌قانون باشد و هر کسی با سلیقه خود بگوید این معنای باطنی قرآن است. 👈 امام صادق در روایت بسیار زیبا و شیرینی می‌فرماید کتاب خداوند بر چهار وجه است: عبارت، اشارت، لطایف و حقایق، عبارت در خور فهم مردم معمولی و متعارف، اشارت در خور فهم خواص، لطایف برای اولیاء و حقایق خاص انبیا است. ✅ بنابراین این‌طور نیست که عرفا برای توجیه حرف‌های خودشان باب تاویل را باز کرده باشند. البته ما منکر این معنا نیستیم که در فضای تاویل، تأویلات خنک و نادرستی هم صورت گرفته که خارج از ضابطه و بر خلاف قاعده است و به دل نمی‌نشیند لذا نمی‌توان به بهانه قبول اصل تأویل مدافع هرگونه تأویلی بود چنان‌که صحیح نیست به خاطر تأویل‌های باطل، اصل تأویل را مطلقاً رد کرد. 📚وحید واحدجوان، عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد رمضانی، ص۱۵۰_۱۵۵ 📣کانال سخن عرفان 🆔 @sokhanerfan
🔷معرفت آفاقی و معرفت انفسی 🔸تنها راه رسیدن به کمال، عبودیت و بندگی خداست و عبودیت بدون معرفت امکان‌پذیر نیست و معرفت نیز دو گونه است: معرفت آفاقی و معرفت انفسی. ✔️ معرفت آفاقی با نظر کردن به مصنوعات الهی و سیر در نشانه‌های خداوند متعالی در آسمان‌ها و زمین که از نفس انسان خارج اند به دست می‌آید‌ ✔️معرفت انفسی با رجوع به نفس و بازگشت به خویشتن خویش حاصل می‌شود. سیر آفاقی موجب یقین به خدا و اسماء و افعال الهی می‌گردد، زیرا این موجودات و مخلوقات، آثار و آیات وجود خداوند هستند، و علم به اثر و نشانه شی، ضرورتاً موجب علم به وجود شی‌ء صاحب اثر و صاحب نشانه است، چنان‌که سیر در نفس و توجه به نفس نیز مستلزم شناخت خداوند سبحان و اوصاف کمالیه اوست ، زیرا نفس از نظر وجود مستقل نیست، بلکه وابسته و عین ربط به خداست و ازآنجاکه شناخت موجود وابسته و غیرمستقل از شناخت موجود مستقلی که مقوم اوست،قابل انفکاک نیست، شناخت نفس مستلزم شناخت حق‌تعالی بلکه به اعتباری شناخت اوست. معمول مردم از خودشان غافل هستند، لذا برای شناخت خداوند به کوه، دشت، دریا، صحرا و... رجوع می‌کنند و می‌خواهند از این‌ها به خدا برسند و از این طریق به او معرفت پیدا کنند. 👈جناب علامه طباطبایی می‌فرمایند که این راهی است که برای آن‌ها مناسب است، اما کسی که می‌خواهد به‌حق سالک الی‌الله بوده باشد، بهترین راه و نزدیک‌ترین راه، سیر انفسی و از خود شروع کردن است؛ اما این‌که نزدیک‌ترین راه است برای آن است که واسطه‌ای در کار نیست، و این‌که بهترین راه است برای این است که این شناخت از نوع شناخت حضوری است برخلاف شناخت و معرفت آفاقی زیرا هم حصولی هست، نه حضوری و هم با واسطه است نه بی‌واسطه. 📚وحید واحدجوان، عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد رمضانی، ص۲۳۲ 📣کانال سخن عرفان 🆔 @sokhanerfan
🔷مراقبه حقیقت سیروسلوک الی‌الله همان عبودیت و بندگی خداست که بهترین و مطمئن‌ترین روش سیر سلوک است. حال اگر ما بخواهیم عبودیت و بندگی را بیشتر باز کنیم، باید بگوییم عبودیت در دو امر جلوه می‌کند؛ یکی مراقبه در روز و دیگری توجه در شب، که مرحوم علامه بر آن دو تأکید داشتند. انسان مراقب وقتی‌که شب می‌شود و موقع آرامش و سکوت فرامی‌رسد، با توجه به مراقبه‌ای که در روز داشته و آرامشی که در شب است مورد تجلیات الهی واقع‌شده و برای او چه در بیداری و چه در خواب تمثلاتی پیش می‌آید و هر چه در روز مراقبه شدیدتر و دقیق‌تر باشد، در شب تمثلات زلال‌تر، پاک‌تر و شریف‌تر صورت می‌بندد. مراقبه در روز یعنی این‌که انسان از آن لحظه‌ای که صبح از خواب بیدار می‌شود تا آن موقعی که شب می‌شود و می‌خواهد دوباره به بستر رفته و بخوابد، آگاهانه و حاضرانه و شاهدانه، وقت و عمر خویش را سپری کرده و دچار ذهول و غفلت نگردد. و چون بیشتر حشر و نشر انسان با کثرات خلقی در روز است، روی واژه روز تمرکز شده و گفته می‌شود مراقبه در روز وگرنه ممکن است همین مراعات کردن‌ها بعد از غروب آفتاب و هنگام شب صورت بگیرد. ✅به‌هرحال مراقبه مراتبی دارد: ❇️ پائین‌ترین مرتبه‌ی مراقبه این است که شخص تمام حرکات و سکناتش مطابق با شرع بوده و مراقب باشد تا خطا و گناهی از او سر نزده و حقی از حقوقی که برعهده‌ی اوست مورد تعدی و تجاوز قرار نگیرد،چه حقوقی که خداوند بر عهده او دارد و چه حقوقی که خود او برعهده‌ی خویش دارد و چه حقوقی که خانواده و اجتماع بر عهده او دارند. ❇️ مرتبه برتر و بالاتر مراقبه این است که شخص، موقعی که با کثرات خلقی محشور است، مراقب رقیب که خداوند است باشد و کثرات خلقی او را از توجه به‌حق بازنداشته و منحرف نکند، بلکه همواره او را بر خود حاضر و ناظر دیده و از نظر و حضور او غفلت نکند. ❇️ اما بالاترین مرتبه مراقبه این است که انسان تمام موجودات را مظاهر و مجالی حق دیده و برای هیچ موجودی به‌هیچ‌وجه اصالت و استقلالی نبیند. 📚وحید واحدجوان، عرفان علامه طباطبایی در بیان استاد رمضانی، ص۲۳۳_۲۳۵ 📣کانال سخن عرفان 🆔 @sokhanerfan