🔶 با وجود امام زمان چه نیازی به استاد است؟
🔹سوال: استاد حقیقی، امام زمان (عج) حاضر و ناظر است، او زنده و احاطه بر عالم ما سوی دارد و از حالات و جریانهای هر شخص سال مطلع و به نحو اکمل و اتم وی را به نتایج سلوک میرساند ما شیعیان که در ادعیه و زیارات موظفیم او را یاد کنیم و سلام کنیم و عرض حاجت نماییم برای همین سبب است. در صورت اعتقاد به امام زنده و امید تعجیل فرج او آیا حاجت خواستن از غیر و استمداد از استاد غلط نیست؟!
باوجود امام واقعی و حقیقی که دارای ولایت کلیه است آیا دست نیاز برآوردن به استادی که همچون خود انسان خطا میکند و اشتباه مینماید شرمآور نیست؟!
✅ پاسخ نقضی:
درست است که امام زمان زنده و حاضر و ناظر بر همه اعمال است و طبق عقیده و ایمان شیعه دارای ولایت کلیه الهیه است و تکوینا و تشریعا در مصدر ولایت و آبشخوار احکام و جریان امور می باشد؛ ولی آیا این اعتقاد و عقیده باید راه ما را به استاد ببندد؟! و بدون هیچ دستور و تبعیتی از ارشادات او در راه سیر و سلوک خود به مقصد برسیم؟! و فقط و فقط از امام زمان که غائب از نظر ماست و به صورت ظاهر هم دسترسی به او نداریم استمداد نماییم ؟! چرا ما در سائر امور اینکار را نمیکنیم ؟! چرا در خواندن حدیث و تفسیر و فقه و اصول و تمام علوم شرعیه از حکمت و اخلاق دنبال استاد می رویم و بهترین و عالیترین استاد ذی فن را اختیار مینماییم و سالهای سال بلکه یک عمر در تحت تعلیم و تدریس او به سر میبریم ؟! اگر وجود امام زمان ما را از استاد بینیاز میکند، چرا در این علوم بینیاز نمیکند؟! شما که معتقدید و ادعا میکنید امام زمان به تمام جهان و جمیع علوم و اسرار احاطه علمی بلکه احاطه وجودی دارد چرا در اینگونه از علوم وی را فاقد احاطه میپندارید! ؟ چرا از شهر و دیار خود سفر میکنید به شهرهای دور می روید با زندگیهای سخت و تحمل سختیهای بسیار به تحصیل علم می پردازید تا متخصص و مجتهد و فیلسوف و مفسر و محدث و ادیب گردید؟!
شما در خانههای خود بنشینید و از راه توسل به امام زمان کسب اینگونه علوم را بنمائید!
✅ پاسخ حلی:
همه امور و شئون به دست مبارک ایشان است ولی این امر سنت اسباب را تعطیل نمیکند، همچنان که همه امور به دست خداست و این مستلزم تعطیل سلسله اسباب و مسببات نیست زیرا خود اسباب و مسببات هم تحت احاطه گسترده عالم توحید و ولایت است.
دنبال علم رفتن چه در امور ظاهریه فقهیه و چه در امور باطنیه وجدانیه هر دو تحت احاطه تکوینی و تشریعی می باشد، به همین دلیل دنبال استاد رفتند و در تحت سیطره و تربیت وی درآمدند، نه آن که منافاتی با ولایت آن حضرت ندارد بلکه مؤید و ممد و امضاکننده آن نهج و آن طریقه نزول نور از عالم توحید به این عالم است.
اگر بینیاز بودن از استاد در علوم معرفتی با منطق شما تمام بود لازم بود در جمیع صنایع و حرفهها از نجاری و بنایی و پزشکی و داروسازی و معدنشناسی و سائر علوم طبیعی، مردم به دنبال استاد نروند و با توجه به حیطه عظیمیه ولائیه امام زمان رفع مشاکل خود بنمایند.
#روح_مجرد
#علامه_طهرانی
📚علامه طهرانی، روح مجرد، ص ۴۱
📣کانال سخن عرفان
🆔 @sokhanerfan
🔶آیا تبعیت از استاد، پیروی از طریق نفسانی اوست؟
🔹آنچه استاد به انسان تعلیم می دهد ظهورات نفس اوست؛ مگر کسی میتواند از حیطه نفس خود قدمی فراتر نهد؟!
بنابراین تبعیت از استاد، یعنی از افکار و آراء او پیروی نمودن و در راه و طریق نفسانی او جاری شدن و این صددرصد غلط است. چون خداوند انسان را که آفرید به او نیروی استقلال و خود اندیشی داد. حیف نیست که انسان این نیرو را درهم شکند و عزت و استقلال خدادادی را از بین ببرد و تابع شخصی شود که او هم همچون خود اوست؟!
✅ پاسخ:
درست است که هر کس در تبعیت استاد درآید، در راه و مجری و ممشای نفس او درمیآید؛ ولی اگر خودبخود کاری را بکند، از ممشی و مجرای نفس خودش کاری را کرده است. حال سخن فقط در این است که: کدام یک افضل است و انسان را به مقصود می رساند؟
ولایت و نفس استاد، روحانی و ملکوتی است؛ و نفس سالک راه نرفته، آلوده و خراب.
اگر در ولایت استاد درآید، نفس استاد در وجود سالک رهبر میشود و اگر به اراده و اختیار خود عمل نماید، خودش با همین آلودگی رهبر خودش است.
و فرض این است که: سالک است نه مرد کامل، راهرو است نه راه رفته؛ بنابراین خواستههایش طبق نفس اماره و تسویلات شیطانی است.
غرور و استقلال وی همچون غرور و استقلال نفس بهیمیه است که میزند و میبرد و میشکند و خراب میکند، همچون ستور و اسب بدون افسار؛ ولی استاد به او (نفس بهیمیه) دهنه میزند، لگام میزند، پالان مینهد، رکاب درست می کند، آماده میکند برای سواری.
نرنها، شاپور ذوالاکتاف ها، هیتلرها، بلعم باعورها و بالاخره مستکبران هر عصر و زمان به نیروی استقلال نفسانی خود کار کردند و از تبعیت استاد و مربی اخلاقی بیرون بودند و جهانی را به آتش و خون و نفس اماره و جهنم گداخته کشیدند.
اما همینها که در تحت ولایت و مجرای نفسانی استاد درآمدن غرورشان شکست، استبداد شان در هم فروریخت، مانند سلمان فارسی و رشید هجری و ابراهیم ادهم و امثالهم درآمدند.
معاویه با حجربنعدی هیچ فرقی نداشت جز آنکه او به اراده خود مستقلاً کار میکرد و این خود را در تحت تربیت استاد قرار داد.
آن شد دوزخ و این شد رضوان.
آیا مسئله شیطان و غرور و جهنم و آیات قرآنیه، غیر از مسئله استقلالطلبی و یا در تحت تعلیم و تربیت درآمدن است؟!
#روح_مجرد
#علامه_طهرانی
📚علامه طهرانی، روح مجرد، ص۴۷
📣کانال سخن عرفان
🆔 @sokhanerfan
🔶آیا تمام انسانها باید از طریق مکاشفه و اتصال به عالم غیب، احکام و معارف مورد نیاز خود را کسب نمایند؟
خداوند به انسان نیرویی دادهاست که با آن میتواند با عالم غیب متصل شود و حوائج خود را از آنجا اخذ نماید. از راه مکاشفات باید انسان به حقایق برسد فلهذا تبعیت از علما هم غلط است. آنها احکام را از جمع و تفریق و ضرب و تقسیم به دست میآورند، و از راه فرمول سازی جعل حکم میکند پیروی از ایشان شخص را به حقیقت نمیرساند. آن عالمی که خودش علم ندارد و راه صرف وجوه شرعیه را در مظان خود نمیداند، چگونه مردم به او رجوع میکنند و وجوهات خود را بدو میسپارند.
هر کس باید با تزکیه و اخلاق اسلامی و انسانی خودش به ملکوت راه یابد و احکام لازمه خود را از آنجا اخذ کند.
✅پاسخ: درست است که خداوند بالغریزه و بالفطره نیرویی در انسان نهاده است که میتواند با عالم غیب متصل شود و رابطه برقرار نماید، ولی آیا این نیرو در جمیع مردم عالم بالفعل موجود است؟! و یا باید در اثر تربیت و تعلیم استاد، این قابلیت به فعلیت رسد؟ و این استعداد بروز و ظهور نماید؟ و این غنچه نهفته تودر توی عمیق، شکوفا گردد؟
آیا همه مردم جهان از عالم و عامی، عالی و دانی، دارای این قدرت هستند که بتوانند از عالم غیب حقایق را بگیرند؟
یا نه در میلیونها نفر یک نفر هم پیدا نمیشود؟
و در این صورت حواله به عالم غیب، غیر از حواله به شیطان و خاطرات شیطانیه در طیّ طریق و به اوهام و افکار جنّیان متمرّده و تسویلات ضالّه و مضلّه نفس اماره، ثمر دیگری دربردارد؟
✅ راه کسب احکام در زمان غیبت، طریقه مألوف فقهاست، و باید عامه مردم از راه تعلیم و تعلم و تدریس و تدرس و بیان روایات ائمه معصومین، احکام را اخذ کنند و به اعمال و وظایف خود رفتار نمایند.
طبق ادله قطعیه و شواهد یقینیه مطلب از این قرار است، و به ضرورت مسلمیت اجماع مسلمین و همه شیعه، راه منحصربهفرد است.
برای عامه مردم ابداً چارهای جز رجوع به علما و فقها نیست، وگرنه در کام شیطان فرورفته و لقمه چربی برای یکبار بلعیدن او میشوند.
#روح_مجرد
#علامه_طهرانی
📚علامه طهرانی، روح مجرد، ص ۴۸
📣کانال سخن عرفان
🆔 @sokhanerfan
🔷نتیجه مثبت و یا منفی سیر و سلوک افراد در ادیان و مذاهب مختلف، در وصول به توحید و عرفان ذات حق متعال
حق در خارج یکی است. زیرا به معنی اصل هستی و تحقق و وجود است.و در مقابل آن، باطل است که به معنی غیر اصیل و غیر متحقق و معدوم است.
تمام افرادی که اراده سیر و سلوک بسوی خدا و مبدأ هستی دارند، چه مسلمان، چه غیرمسلمان از یهود و نصارا و مجوس و تابع بودا و مسلمان هم چه شیعه و یا غیرشیعه از انواع مذاهب حادثه در اسلام از دو حال خارج نیستند؛
1⃣ اول: آنان که در نیتشان پاک نیستند و در سیر و سلوک، راه اخلاص و تقرب را نمیپیمایند؛ بلکه بهجهت انگیزههای نفسانی وارد سلوک می شوند، این گروه ابداً به مقصود نمیرسند و در طی راه به کشف و کرامتی و یا تقویت نفس و تاثیر در مواد کائنات و یا اخبار از ضمائر و بواطن و یا تحصیل کیمیا و امثالهم قناعت میورزند و بالاخره دفنشان در همین مراحل مختلف، هرکدام بر حسب خودش می باشد.
2⃣دوم: جماعتی هستند که قصدشان فقط وصول به حقیقت است و غرض دیگری را با این نیت مشوب نمیسازند دراینصورت اگر مسلمان و تابع حضرت رسول و شیعه و پیرو حضرت علی علیه السلام باشند، در این راه میروند و به مقصود میرسند، زیرا که راه منحصر است و بقیه طرق منفی و مطرود هست.
👈اما اگر مسلمان نباشند و یا شیعه نباشند، حتماً از مستضعفین خواهند بود، زیرا که بر حسب فرض در نیتشان صادق هستند و غل و غشی ندارند و درباره اسلام و تشیع، دستشان و تحقیقشان به جای مثبتی نرسیده است؛ وگرنه جزو گروه اول محسوب می شوند که حالشان معلوم شد.
این افراد را خداوند دستگیری میفرماید و از مراتب و درجات، از راه همان ولایت تکوینیه که خودشان هم مطلع نیستند عبور میدهد و بالاخره وارد در حرم الهی و حریم کبریایی میگردند و فنا در ذات حق را پیدا مینمایند.
و چون دانستیم که: حق واحد است و راه او مستقیم و شریعت او صحیح است؛ این افراد مستضعف که غرضی ندارند خودشان در طی طریق و یا در نهایت آن به حقیقت توحید و اسلام و تشیع میرسند.
زیرا که وصول به توحید بدون اسلام محال است و اسلام بدون تشیع مفهومی بیش نیست و حقیقتی ندارد.
💥 اینان با نور کشف میفهمند که ولایت متن نبوت است و نبوت و ولایت راه و طریق توحید است. کسی که خدا را یافت، همه چیز را یافته است. در غیر اینصورت آیا متصور است که به توحید برسد و نبوت و ولایت را که حقیقت و عین آن است نیابد؟! این امر، امر معقولی نیست.
✅بنابراین جمیع عرفای غیراسلام و یا عرفای مسلمان غیرشیعه، یا در باطن مسلمان و شیعه بودهاند و به واسطه پرهیز از ظلم و جور حکومتهای ظالم و عوام الناس نادان، از ابراز این حقیقت خودداری کردهاند. و یا در حقیقت به مقصد و مقصود نرسیدهاند و فقط ادعای وصول و عرفان دارند.
#روح_مجرد
#علامه_طهرانی
📚علامه طهرانی، روح مجرد، ص۳۴۸ _۳۵۰
📣کانال سخن عرفان
🆔 @sokhanerfan