eitaa logo
سکوت یک رویا
73 دنبال‌کننده
517 عکس
6 ویدیو
3 فایل
سلام، رهان هستم https://daigo.ir/secret/6165155350 ناشناس
مشاهده در ایتا
دانلود
اینم اون آقایون نقاش که گفتم
خب و اینم....چیزی نیست فقط داشتم درس میخوندم
سکوت یک رویا
#ژئود #اول : " دیر شده " همینطور که باخودم زمزمه میکنم با سرعت از روی خانه ها رد میشوم؛ با احتیاط
ژئود باز هم یک صبح دیگر و عذاب آور ترین و خسته کننده ترین کار ممکن، آماده شدن برای مدرسه.... با این فکر که خواهر و برادر منتظرم هستند، سریع تر قدم بر میدارم؛ اما وقتی به واحد شان میرسم، در کمال تعجب کسی را نمیبینم. چند دقیقه ای منتظر میمانم، نه، درواقع منتظر نمی مانم و سریع در می زنم. اوکو که انگار منتظر بوده با سرعت در را باز میکند و بعد از یک عذر خواهی کوتاه جلو تر میرود. چند لحظه بعد میشاتی هم میرسد، با عجله کفشش را درست میکند و رو به اوکو داد میزند: "کجا سرتو زیر انداختی میری وایسا ببینم" بعد هم دنبالش می دود و بعد از یک دعوای کوچک صبحگاهی، بالاخره ساعت حرکت فردا را کمی عقب می اندازد. *** بعد از یک ربع راه رفتن، بالاخره به مدرسه میرسیم ؛ ظاهرا دانش آموز انتقالیِ ' فوق خفن ' رسیده و از همین اول کار کل مدرسه را دور خودش جمع کرده. نگاهی گذرا به جمعیت می اندازیم و از کنارشان رد میشویم، میشاتی میگوید: "اون انتقالی ای که میگفتن این بود؟ بنظر نمی اومد چیز خاصی بارش باشه" شانه بالا میاندازم _ بیشتر شبیه بچه پولداراست تا کسی که بخواد به عنوان یکی از مامورای ' فام ' کار کنه. میشاتی هم در تاییدم سر تکان میدهد، بعد هم با یاد آوری اینکه کلاسش از ما جداست، آهی میکشد و خداحافظی میکند و سمت کلاسش میرود. من و اوکو هم در سکوت به راهمان ادامه می دهیم، هر چند ساکت بودن، مانع نگاه خیره ی طرفدارانش نمی شود؛ خوب میدانم که به خونم تشنه اند، اما خم به ابرو نمی آورم و به راهم ادامه میدهم. مشغول شکرگذاری بابت سکوت زیبا هستم که اوکو میگوید: "راستی اون فلش رو آوردی؟" از شنیدن صدایش جا میخورم، با سرعت سر تکان میدهم و فلش را از کیفم بیرون می آورم. "ایناهاش" سر تکان میدهد و فلش را میگیرد، مشغول نگاه کردن به فلش می شود، فلش، ساده و تاحدودی بی ریخت است؛ اما اطلاعات مفیدی داخلش دارد.. درست قبل از خوردن زنگ وارد کلاس میشویم، هانیشا هم رسیده؛ برایش دست تکان میدهم و سر جایم مینشینم. چند دقیقه بعد استاد هم میرسد، اما تنها نیست، دانش آموز انتقالی هم کنارش است؛ میتوانم راحت حدس بزنم که خیلی زود همه ی گروه ها مشغول جذبش میشوند، فکر کنم فقط ما هستیم که به عضو گیری اهمیت نمیدهیم؛ به قول جوتسو عضو کم تر = کنترل راحت تر....
همچنان....
یکم خصوصیات ظاهری.... البته نمیگم مال کیه.....
بعضی چیزا با دلیل عزیزن
سکوت یک رویا
تموم شد....
میخوام بزارم ها ولی نمیدونم پس زمینه شو چیکار کنم