سُلالہ..!
#عشق_در_جاده_خدا #قسمت_هشتاد_وچهارم ساعت گوشی زنگ خورد. فورا بلند شدم و زنگش رو قط کردم و از ات
#عشق_در_جاده_خدا
#قسمت_هشتاد_وپنجم
وارد مدرسه که شدم النا و شیرین رو دیدم که داشتند صحبت میکردند با دیدن من هردوتاشون اومدن سمتم
شیرین:چشمای من اشتباه میبینن یا خانم واقعا چادر پوشیدن؟!!!
النا با خنده گفتم:سلام علیکم....
شم غره ای رفتم و گفتم:سلام
النا:آفتاب از کدوم طرف طلوع کرده امروز؟!
شیرین:خبریه ما نمی دونیم؟!!!
-نه خبری نیست.....
النا:چیشده پارمیسی؟
با جدیت جواب دادم:چیزی نشده....چطور مگه؟!
شیرین با خنده گفت:اوه اوه خانم جدی شدن....
عصبی جواب دادم:نخند!
شیرین:باشه ببخشید....
-میدونم شما میخواین بگید چرا چادر سر کردم....چون دوست دارم،فکر میکنم اینطوری درسته!
شمام اگه منو دوست دارید و میخواین باهام رفیق باشید باید منو همینجوری بخواین...
رفتم گوشه ی حیاط و روی صندلی نشستم.
بعد چند دقیقه زینب وارد حیاط مدرسه شد و به سمت شیرین و النا رفت....
چند دقیقه با اونا صحبت کرد و باذوق اومد سمت
زینب:سلام....
-سلام زینب.
زینب نشست کنارم و با لبخند گفت:چقدر چادر بهت میاد....
-واقعا؟!
زینب:آره...خیلی ناز شدی.
با خوشحالی جواب دادم:مرسی.
ادامه دارد......
سُلالہ..!
التماس دعای به شدت خیلی زیاد🙂🚶🏻♀
اگر احیانا بدی از من دیدید حلال کنید لطفا:))🙂💔
هدایت شده از ظروف مس وچوب مهرنگار
پرداخت لینکی داریم🙂🖤
مبلغ...؟؟
بالااااا
برای چند نفررر🙂🖤🖤
زود عضو شو حتما توهم میگیرییی😄🖤
#پرداخت_لینکی😄🖤
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
یاۅراڹ انقلابۍ🕊.!.
𝐉𝐨𝐢𝐧↓
「@yavaranenghelabi」