بخوانید 👇
پدرش آمده بود سر مزارش و گفت: علی جان، همه می آیند سر مزار تو و حاجت می گیرند. من زانوهام درد می کنه و نمی تونم ایستاده نماز بخوانم.
شب آمد به خواب پدر و دستش را به زانوی او کشید. می خواست برود که پدر گفت: کجا، مرا هم ببر.
گفت بعدا
الان با دوستانم داریم می ریم وادی السلام محضر امیر المومنین علیه السلام
📌 او فرمانده گردان ۴۱۲ لشگر ۴۱ ثارالله بود و #حاج_قاسم در یکی از سخنرانی های خود در جمع رزمندگان در منطقه باکمال این بخش از وصیت نامه او را خواند :
اما تو ای برادر عراقی، اگر چه تو ماموری و قاتل جان من. اما من تو را برادر خود می دانم از تو خواهم گذشت، اگر خدا اجازه بدهد اول کسی را که شفاعت کنم تو هستی. آماده باش و غمی بدل راه نده وحشتی، نداشته باش. سینه ی من آماده است تو تفنگت را آماده کن. تو خون مرا خواهی ریخت، اما من امیدوارم با ریخته شدن خونم گناهانم بخشیده شود.
📙 سطرهایی از کتاب برای قاتلم.
اثر گروه شهید هادی
#شهادت_امام_جواد
#امام_زمان
🌱🇮🇷
💠@Soleimaniasemani💠