فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« 🖤🥀»
•|خون گریہ میڪنند ملائڪ گمان ڪنم
•|زینب بہ خانہ، روضہ ی مادر گرفتہ است
🖤¦⇠#سلامبرفاطمیه | #فاطمیه
#ایام_فاطمیه
🌹🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲روز دیگر تا فاطمیه
🖤🖤🖤🖤🖤
#یافاطمه_سلام_الله_علیها
🖤جای خالی یاس
🌹🍃🇮🇷
#سخن_بزرگان🍃
#شیخ_رجبعلی_خیاط مےفرمود:
بطرے وقتی پر است و مےخواهے
خالےاش کنی ،
خمش میکنی ...
هر چه خم شود خالی تر میشود ؛
اگر کاملا رو به زمین گرفته شود
سریع تر خالی میشود ...
#دل آدم هم همین طور است ؛
❤️گاهی وقتها پر میشود از
غم ، غصه ،
از حرفها و طعنههای دیگران ...
✨قرآن میگوید :
"هر گاه دلت پر شد از غم و غصه ها ؛
خم شو و به خاک بیفت ؛
#سجدهکن
" این نسخهاے است که خداوند براے
پیامبرش پیچیده است.💞
🌷🍃🇮🇷
⭕️پرداخت حقوق ۸۰ میلیون تومانی به نمایندگان مجلس صحت ندارد
🔸نیکزاد نایب رئیس اول مجلس در نشست علنی امروز پارلمان:
🔹 پرداخت حقوق ۸۰ میلیون تومانی به نمایندگان را تکذیب میکنم.
🔹 پرداختی نمایندگان زیر ۲۰ میلیون تومان است.
🔺«محمدحسن آصفری در صحن علنی امروز مجلس گفته بود که فیشهایی از نمایندگان مجلس منتشر شده و آقای نیکزاد فیش ۸۰ میلیون تومانی که گفته میشود برای یکی از کارکنان مجلس است، صحت دارد یا خیر؟ اگر صحت دارد باید با آن برخورد شود، در غیر این صورت مجلس موضع رسمی خود را اعلام کند.»
🔺موضوع حقوقهای نجومی در چند ماه اخیر به ویژه پس از انتشار برخی فیشهای حقوقی در فضای مجازی بازتاب داشت و واکنشهای مختلفی به آن داده شد.
🌷🍃🇮🇷
4_5902003483883602374.mp3
4.99M
💢ارزش مجالس #حضرت_زهرا سلاماللهعلیها
🎙حاج آقا حسینی قمی
🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥جواب فریدون به معلمین و فرهنگیان در مورد کمی حقوقشان🙄
واقعا عجیب است آن موقع هیچگونه اعتراضی صورت نگرفت. ولی الان که آقای رئیسی عزم خود را برای برطرف کردن تمامی مشکلات و خرابکاریهای دولت قبل جزم کرده و شخصا برای رسیدگی به امور به استانها سفر می کند، با این همه وسعت اعتراض و تجمع های قشرهای مختلف هماهنگ شده از جای خاصی روبروست؟! واقعا چرا؟؟!!!🤔🤔
🌷🍃🇮🇷
ادامه داستان واقعی ✅🌺#بدون_تو_هرگز🌺✅
💠قسمت یازدهم: فرزند کوچک من
هر روز که می گذشت علاقه ام بهش بیشتر می شد ... لقبم اسب سرکش بود ... و علی با اخلاقش، این اسب سرکش رو رام کرده بود ... چشمم به دهنش بود ... تمام تلاشم رو می کردم تا کانون محبت و رضایتش باشم ... من که به لحاظ مادی، همیشه توی ناز و نعمت بودم ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام ... علی یه طلبه ساده بود ... می ترسیدم ازش چیزی بخوام که به زحمت بیوفته ... چیزی بخوام که شرمنده من بشه ... هر چند، اون هم برام کم نمی گذاشت ... مطمئن بودم هر کاری برام می کنه یا چیزی برام می خره ... تمام توانش همین قدره ...
علی الخصوص زمانی که فهمید باردارم ... اونقدر خوشحال شده بود که اشک توی چشم هاش جمع شد ... دیگه نمی گذاشت دست به سیاه و سفید بزنم ... این رفتارهاش حرص پدرم رو در می آورد ... مدام سرش غر می زد که تو داری این رو لوسش می کنی ... نباید به زن رو داد ... اگر رو بدی سوارت میشه ...
اما علی گوشش بدهکار نبود ... منم تا اون نبود تمام کارها رو می کردم که وقتی برمی گرده ... با اون خستگی، نخواد کارهای خونه رو بکنه ... فقط بهم گفته بود از دست احدی، حتی پدرم، چیزی نخورم ... و دائم الوضو باشم ... منم که مطیع محضش شده بودم ... باورش داشتم ...
9 ماه گذشت ... 9 ماهی که برای من، تمامش شادی بود ... اما با شادی تموم نشد ... وقتی علی خونه نبود، بچه به دنیا اومد ...
مادرم به پدرم زنگ زد تا با شادی خبر تولد نوه اش رو بده ... اما پدرم وقتی فهمید بچه دختره با عصبانیت گفت ... لابد به خاطر دختر دخترزات ... مژدگانی هم می خوای؟ ...
و تلفن رو قطع کرد ... مادرم پای تلفن خشکش زده بود ... و زیرچشمی با چشم های پر اشک بهم نگاه می کرد ...
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
💠قسمت دوازدهم: زینت علی
مادرم بعد کلی دل دل کردن، حرف پدرم رو گفت ... بیشتر نگران علی و خانواده اش بود ... و می خواست ذره ذره، من رو آماده کنه که منتظر رفتارها و برخورد های اونها باشم ...
هنوز توی شوک بودم که دیدم علی توی در ایستاده ... تا خبردارشده بود، سریع خودش رو رسونده بود خونه ... چشمم که بهش افتاد گریه ام گرفت ... نمی تونستم جلوی خودم رو بگیرم ...
خنده روی لبش خشک شد ... با تعجب به من و مادرم نگاه می کرد ... چقدر گذشت؟ نمی دونم ... مادرم با شرمندگی سرش رو انداخت پایین ...
- شرمنده ام علی آقا ... دختره ...
نگاهش خیلی جدی شد ... هرگز اون طوری ندیده بودمش ... با همون حالت، رو کرد به مادرم ... حاج خانم، عذرمی خوام ولی امکان داره چند لحظه ما رو تنها بزارید ...
مادرم با ترس ... در حالی که زیرچشمی به من و علی نگاه می کرد رفت بیرون ...
اومد سمتم و سرم رو گرفت توی بغلش ... دیگه اشک نبود... با صدای بلند زدم زیر گریه ... بدجور دلم سوخته بود ...
- خانم گلم ... آخه چرا ناشکری می کنی؟ ... دختر رحمت خداست ... برکت زندگیه ... خدا به هر کی نظر کنه بهش دختر میده ... عزیز دل پیامبر و غیرت آسمان و زمین هم دختر بود ...
و من بلند و بلند تر گریه می کردم ... با هر جمله اش، شدت گریه ام بیشتر می شد ... و اصلا حواسم نبود، مادرم بیرون اتاق ... با شنیدن صدای من داره از ترس سکته می کنه ...
بغلش کرد ... در حالی که بسم الله می گفت و صلوات می فرستاد، پارچه قنداق رو از توی صورت بچه کنار داد ... چند لحظه بهش خیره شد ... حتی پلک نمی زد ... در حالی که لبخند شادی صورتش رو پر کرده بود ... دانه های اشک از چشمش سرازیر شد ...
- بچه اوله و این همه زحمت کشیدی ... حق خودته که اسمش رو بزاری ... اما من می خوام پیش دستی کنم ... مکث کوتاهی کرد ... زینب یعنی زینت پدر ... پیشونیش رو بوسید ... خوش آمدی زینب خانم ...
و من هنوز گریه می کردم ... اما نه از غصه، ترس و نگرانی ...
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
💠قسمت سیزدهم: تو عین طهارتی
بعد از تولد زینب و بی حرمتی ای که از طرف خانواده خودم بهم شده بود ... علی همه رو بیرون کرد ... حتی اجازه نداد مادرم ازم مراقبت کنه ... حتی اصرارهای مادر علی هم فایده ای نداشت ...
خودش توی خونه ایستاد ... تک تک کارها رو به تنهایی انجام می داد ... مثل پرستار ... و گاهی کارگر دم دستم بود ... تا تکان می خوردم از خواب می پرید ... اونقدر که از خودم خجالت می کشیدم ... اونقدر روش فشار بود که نشسته ... پشت میز کوچیک و ساده طلبگیش، خوابش می برد ... بعد از اینکه حالم خوب شد ... با اون حجم درس و کار ... بازم دست بردار نبود ...
اون روز ... همون جا توی در ایستادم ...فقط نگاهش می کردم ... با اون دست های زخم و پوست کن شده داشت کهنه های زینب رو می شست ... دیگه دلم طاقت نیاورد ...
همین طور که سر تشت نشسته بود... با چشم های پر اشک رفتم نشستم کنارش ... چشمش که بهم افتاد، لبخندش کور شد ...
- چی شده؟ ... چرا گریه می کنی؟ ...
سردار سلیمانی
ادامه داستان واقعی ✅🌺#بدون_تو_هرگز🌺✅ 💠قسمت یازدهم: فرزند کوچک من هر روز که می گذشت علاقه ام بهش ب
تا اینو گفت خم شدم و دست های خیسش رو
بوسیدم ... خودش رو کشید کنار ...
- چی کار می کنی هانیه؟ ... دست هام نجس
نمی تونستم جلوی اشک هام رو بگیرم ... مثل سیل از چشمم پایین می اومد ...
- تو عین طهارتی علی ... عین طهارت ... هر چی بهت بخوره پاک میشه ... آب هم اگه نجس بشه توی دست تو پاک میشه ...
من گریه می کردم ... علی متحیر، سعی در آروم کردن من داشت... اما هیچ چیز حریف اشک های من نمی شد ...
⬅️ادامه دارد...
#استوری
-بهتوایعشق
ازاینفاصلهدورسلامــ♥️✋🏽
#شبجمعهحرمتآرزوست🌿
#یاحسین 🌹🍃
🌹🍃🇮🇷
فوری
#فتنه_سوم در راه است
🔹 دشمنان پس از فتنه واکسن و فتنه بیآبی که شکست فجیعی خوردند اکنون شیعیان را گرفتار فتنه جدیدی به نام اختلاف شیعه و سنی نموده اند
✅باتوجه به اینکه #گرگیج امام جمعه اهل سنت ضمن #عذرخواهی از مردم، معترض به افرادی شده که به #بُرش و #تقطیع مطالبش پرداختند تا با ایجاد سوء تفاهم، سبب اختلاف شیعه و سنی شوند
همچنین عشق و ارادت خود را به اهل بیت ع اعلام نموده و توهین به ساحت مقدس اهل بیت را #حرام و #کفر دانسته است
در رابطه با نحوه موضع مومنین نکاتی عرض میشود:
1️⃣ در آستانه فاطمیه احتمال بروزفتنه مذهبی وجود دارد،خودِ اقای گرگیج عذرخواهی #رسمی انجام داده وتوهین به اهل بیت را حرام دانسته ومعترض به تقطیع سخنانش شده است
ضمن اینکه آقای گرگیج خود را به شدت مرید سیدالشهدا میداند و اشکهای وی در دفاع از سیدالشهدا سبب شده که خودش عذرخواهی رسمی نماید
2️⃣ عنوان سابّ اهل بیت، برای ایشان صدق نمیکند و ضمنا ایشان معاذالله نَسَب اهل بیت را زیر سوال نبردند
3️⃣ فتنه مذهبی در پیش است، دقت داشته باشید که در پازل دشمن بازی نکنید
4️⃣ نزدیک فاطمیه به هیچ وجه نباید در مداحیهاوهیئات، مواضعی گرفته شودکه احساسات مردم تحریک شودو فتنه بزرگ مذهبی رخ دهد
5️⃣ اگر کاربه بگو مگو ودعوا بکشد، کل اسلام ضربه خواهد خوردو جبههی کفر سالهاست منتظر چنین فرصتی است.
❇️میتوانید پاسخ به شبهاتی که به واسطه کلیپِ گرگیج در فضای مجازی منتشر شده را در کمال احترام و مودبانه و به دور از بی حرمتی و ایجاد تفرقه در فضای مجازی منتشر کنید اما به هیچ عنوان وارد فضای بگومگو و توهین نشوید که خلاف رضای رهبرمان است
🌷🍃🇮🇷
⛔️⛔️⛔️
⁉️ فیلترینگ حبابی چیست؟ 🤔
🔰یکی از تکنیکهای شبکههای اجتماعی مجازی، فیلترینگ حبابی است. یعنی آنکه شما و همفکرانتان در حبابی قرار میگیرید که پیامهای همدیگر را میبینید و مخالفان شما نیز در حبابی دیگر هستند. بنابراین حباب شما را بیاثر میکنند و حباب رقیب را پراثر میکنند.
♻️برای مثال، به پیادهروی عظیم اربعین حسینی توجه نمایید. طبق آمار حدود ۲۰ میلیون نفر در این مراسم باشکوه شرکت میکنند. اگر هر فرد فقط ۲ تصویر یا ویدئو را در شبکههای اجتماعی مجازی به اشتراک بگذارد، #کل_جهان باید با امام حسین (علیهالسلام) و واقعهی عاشورا آشنا شوند. اما نمیشوند. چرا⁉️⁉️
⬅️و یا اینکه در اینستاگرام، هوش مصنوعی بواسطهی شناختی که از شما بوسیلهی راههای چهارگانه کسب کرده است، پیجها یا اشخاص همفکر یا همجهت با شما را پیشنهاد (suggestion) میکند.
#سواد_رسانهای
#جنگ_شناختی
#جنگ_نرم
🍃🌹🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #کلیپ مادرانه
▪️ #حدیث_گرافی
📍ایام شهادت حضرت زهرا سلام الله
🍃🌹🇮🇷
#صلوات_خاصه_حضرت_زهرا_سلاماللهعلیها
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبيها وَ بَعْلِها وَ بَنيها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فيها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ.
زهرا شدی که نام علی را عَلَم کنی
پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی
#السلام_علیک_یا_فاطمه_الزهرا
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان
🖤🍃🇮🇷