#عفافگرایی
#پوشش_مناسب_منزلت
⚠️برخی لباسهای در بازار در شأن و منزلت زن ایرانی نیست!
✅موضوع مهم مسئله #حجاب است...
⛔️برخی با بدحجابی، #عفت_عمومی را مورد هدف قرار دادهاند و فساد و فحشا و بی حجابی را ایجاد و دیگران را تحریک می کنند.
♨️لباسی که در بازار است، در شأن و منزلت زن ایرانی نیست. نقشه یا هر چیز دیگری است را نمیدانم؛ اما نفرین بر کسانی که چنین لباس های بدحجابی را به خورد زنان ما می دهند.
💥روسری و شلوارهایی در بازار است که در شأن نیست و شرمآور است. این همه #شهید و خون برای چه دادیم؟ مگر برای این #حجاب_و_عفاف نبود؟
✅همه #وظیفه داریم در این خصوص ورود کنیم و دادگستری هم ورود کند.
👈باید مساجد و پایگاهها و تیمهای امر به معروف و نهی از منکر تشکیل شود. ستاد امر به معروف و همه، پای کار بیایند و به فکر این شرایط باشند.
🔥مبادا هر سال بگویم: یادِ سال قبل به خیر...
👤بخشی از اظهارات حجتالاسلام والمسلمین سید نصیر حسینی در خطبههای نماز جمعه یاسوج
@umefafgaraei
🍃🌹
⛔️هر دم از این باغ.....
هموطن گرامی
تماس تلفنی از پیامرسان واتساپ مبنی بر برنده شدن، کلاهبرداری و به قصد تخلیه حساب بانکی شماست. از پاسخ دادن به این تماسها و ارائه کد ارسالی در متن پیامک جداً خودداری نمایید.
معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم قوه قضاییه
حالا هی بگیم طرح صیانت😐
🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | روایت حاج مهدی رسولی از کسی که حاج قاسم را دفن کرده و ایشان را در خواب میبیند....
#حاج_قاسم
🌹🌹
در سريال معلم دهكده ؛ نامزد معلم ازش میپرسه: شما كه قاضی بوديد چرا شغلتو رها كردی و معلم شدی ؟؟
جواب ميده : چون وقتی به مراجعينم و مجرمينی كه پيش من می اومدند دقت میکردم می ديدم كه اونها کسایی هستند كه یا آموزش نديده اند و يا آموزش درستی نديده اند و به خودم گفتم : به جای پرداختن به شاخ و برگ بايد به اصلاح ریشه بپردازیم.
و ما چقدر به معلم دانا بیش از قاضی عادل نیازمندیم...
#روز_معلم
🍃
⭕️آیا صیام ما روزه عامه حیوانی بود؟
🔹اگر با پایان یافتن ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می شود روزه ای که از شما خواسته اند، محقق نشده است؛ آنچه انجام داده اید روزۀ عامۀ حیوانی بوده است.
🌸جهاد اکبر ص 26
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرار فرد هتاک به قرآن در سوئد از خشم مسلمانان
راسموس پالودان، سیاستمدار اسلامستیز دانمارکی-سوئدی میخواست بار دیگر قرآن را آتش بزند، که با واکنش قاطع عدهای از مسلمانان مواجه شد و فرار کرد.
کاش آزادی بیان این جهان اولیها، اجازه بده در مورد مسائلی مثل هولوکاست هم صحبت کرد!
13.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤩چالـــــش داریم چه چالــــــشی🤩
💥چاااالش دهــــه نودیهــــا 💥
🇮🇷با سرود زیبای ســــلام فرمـــانده☀️
🍃با خوندن کل این سرود یا بخشی از اون میتونین در چالشمون شرکت کنید🇮🇷 🍃
🎁جوایز نقدی نیز به بهترین آثار فردی و گروهی تعلق میگیره😍😍
🎁جوایز:🎊
۳ هدیه نقدی پانصد هزارتومانی برای اجرای گروهی
۵ جایزه صدهزار تومانی برای اجرای فردی
۵ جایزه ۵٠ هزارتومانی قرعه بین کلیه شرکت کنندگان
مهلت ارسال آثار، تا پایان اردیبهشت ماه ۱۴٠۱
مجری طرح: مجموعه بزرگ مجازی ثامن اصفهان
🔴🔴شرایط مهم شرکت در این چالش،،
1⃣درج کلمه ثامن اصفهان در صحنه اصلی ضبط
2⃣فیلم ارسالی با حجم #زیر ۵٠ مگ
دریافت آثار در ایتا و روبیکا به آیدی
@Biineshaan
#چالش
#مسابقه
#مدارس
#مهد_کودک
مداحی_آنلاین_آقا_سلام_کاظم_اکبری.mp3
4.66M
°🌻|••
⟮ نواےعاشقے🍃
آقا سلام!
دوباره سر سفرتونه این غلام
بسیار_دلنشین
کاظم_اکبری
♥⃢ ☘
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_هشتادوپنج
🔶ساعت یازده بود که آقامصطفی آمد با چشمهایی قرمز اما لبی خندان😊 گفت: «حاجت گرفتم!»
با تعجب به او نگاه کردیم، خندید. پرسیدم: «حاجت»🌸
گفت: «آره! بریم خونه»
گفتم: «چطور متوجه شدی که حاجت گرفتی؟ کسی رو دیدی؟ چیزی بهت الهام شد؟»🤔
امیرعلی را بغل کرد و گفت: «این خاطره رو مینویسم تا شما بدونین هر وقت مشکلی داشتین پیش چه کسی بیاین و بدونین من تو چه شبی و کجا حاجت گرفتم.»🙏🌺
🔸سر راه، امالبنین را رساندیم، بعد آمدیم خانه، من خسته بودم امیرعلی هم اذیتم کرده بود. آقامصطفی قبل از اینکه لباسهایش را عوض کند نشست روی تخت، سررسید را باز کرد و تُندتُند شروع کرد به نوشتن .📝
پرسیدم: «باز وصیت مینویسی؟»
خندید: «نه، خاطره مینویسم.»
گفتم:«حالا چرا با خودکار قرمز🖍؟ بذار برات خودکار آبی بیارم»
نگاهی به خودکار کرد و گفت: «عیب نداره، فقط اجازه بده بنویسم.»🌸
صبح داشتم صبحانه حاضر میکردم که آقامصطفی بیدار شد. مثل همیشه نشست روی کناره، متکا را گذاشت پشتش و تکیه زد به دیوار.چ، دیدم باز خوشحال 😇است. پرسیدم: «توی خواب کسی بهت وعدهای داده؟»
باز خندید: «دقیقاً!»
سفره را پهن کردم، گفت: «خواب دیدم آقای جاودانی به من زنگ زد و گفت که مصطفی مسئول اعزام عوض شده، آدم خوبیه، برو بگو میخوام برم سوریه،🕊
یکراست میفرستت توی بغل داعش!»
هنوز حرفش تمام نشده بود که گوشیاش زنگ خورد. چشمهای آقامصطفی گرد😳 شد. دکمۀ سبز گوشی را فشرد چشمکی به من زد قبل از احوالپرسی گفت: «محمد میدونی مسئول اعزام عوض شده؟»🤓
حتماً آقای جاودانی پرسیده بود: «تو از کجا خبر داری؟» چون آقامصطفی هیجانزده جواب داد: «خودت تو خواب بهم گفتی!» تلفنش که تمام شد گفت: «خانوم همون سررسیدم رو بیار اینها رو باید یادداشت کنیم.»💐
🔸تلویزیونی که روشن بود یک دفعه تصویرش رفت. آقامصطفی گفت:«سوخت!»😕
پرسیدم: «چی سوخت؟»
گفت: «تلویزیون!»📺
هر کار کردیم روشن نشد.
گفت: «بیا بریم یک تلویزیون قسطی برداریم.»
گفتم: «در نبودت ممکنه پول کم بیاریم.»
گفت: «شاید رفتم و برنگشتم بعد بخوای تلویزیون بخری پشت سرت حرف و حدیث زیاد میشه.»🍃🌸
قبل از رفتن تلویزیون را خرید و کارکردن با کنترل و اینترنت تلویزیون را به من یاد داد.☺️
ده روزی گذشت تا کارهایش روبهراه شد.🌹🌹🌹🌹🌹
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی