eitaa logo
سردار سلیمانی
432 دنبال‌کننده
20هزار عکس
18.4هزار ویدیو
310 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸 بهره‌برداری از شن و ماسه‌های کف‌ رودخانه ⁉️ آیا شهرداری حق بهره‌برداری اختصاصی از ماسه‌ها و شن‌های کف رودخانه‌ها برای آبادانی و احداث شهر و غیر آن را دارد، و در صورتی که این حق را داشته باشند، اگر شخصی غیر از شهرداری مدعی مالکیت آن باشد، آیا دعوای او مسموع است یا خیر؟ ✅ این کار برای شهرداری‌ها جایز است و ادعاهای مالکیت خصوصی کف و بستر رودهای بزرگ و عمومی از سوی اشخاص پذیرفته نیست.
🇮🇷 📝 ابلاغیه شهید مهدی باکری به فرماندهان زیر دستش 🍃🌹🍃 ✅ اول سربازاتون غذا بخورن بعد خودتون، دقیقا غذاتون هم نوع اونا باشه
💢نظر یک کاربر توییتری: 🔹«کشف جمهوری اسلامی را ساقط نمی‌کند اما جیب پزشکان زیبایی و آرایشگرها را پُر می‌کند.»
32.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️🎥 ویدیو کلیپ « رَپ در چنگال ایلومیناتی » |• 🎙با کلام و تحلیل / پژوهشگر و مدرس ٫ ✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢⭕️💢 سرزمین موج های آبی در مادرید 😳 جای نقی معمولی خالی که از شادی دق کنه😅
💢⭕️💢 ⭕️ هکرهای 6 ساله😁 ♨️ گروه هکری «قیام تا سرنگونی» ۶ ساله از تهران یه دو سه مدل فونت دیگه استفاده میکردن، سایت‌های فروش فونت ازشون شکایت میکردن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢⭕️💢 گروه هکری قیام تا سرنگونی😑 اینا رو دیگه ساقی ها هم گردن نمیگیرن😁 حدااقل نمینوشتی طائب رئیس سازمان اطلاعات سپاه🙋‍♂🤦‍♂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃 چه عشقی و چه احساسی بالاتر از اینکه یهو تو زندان بهت بگن یه فرد ضامنت شده حالا ضامن کی هست⁉️ (دوربین مخفی/احساسات ناب)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یکی از بچه های مشهد در حضور رهبر خاطره خنده‌دار خرمشهر و خرداد رو تعریف میکنه😁 اونم به لهجه مشهدی 😀 چقدم باحال تعریف میکنه😂
⭕️⛔️⭕️ ♦️‌ رقابت سر کاشت ناخن و مژه کم بود، رقابت پیکرتراشی هم اضافه شد!!! 🔹‌ اسم این حماقت رو هم گذاشتن آزادی!
سردار سلیمانی
⭕️⛔️⭕️ ♦️‌ رقابت سر کاشت ناخن و مژه کم بود، رقابت پیکرتراشی هم اضافه شد!!! 🔹‌ اسم این حماقت رو هم
تازه اول عرضه است و رقابت اینقدر تنگاتنگ شده. اقایون مسئولم در حال رایزنی بند های لایحه حجاب😏 تا خیابونها ویترین تن و بدن نشده، بجنبید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢سبک زندگی مهدوی 💠اولویتِ نیکی، دخترانند... 🔹هدیه دادن به همه خوبست اما به اعضای خانواده، بهتر است و هنگام هدیه دادن به اعضای خانواده، توصیه شده که مقدّم باشند. 🔹 در شرایط امروز جامعه، اگر نیاز عاطفی فرزندان به ویژه دختران از طریق والدین رفع نشود، چه بسا از راه های دیگری که اصلا به مصلحت نیست دنبال رفع آن باشند. لذا لازم است که والدین مخصوصا پدرها توجه ویژه ای به خواسته ها و نیارهای دختران خود داشته باشند و از آن جمله میتوان به خرید هدیه درمناسبتهای مختلف برای دختران اشاره کرد. که این هدیه موجب بین والدین و دختر خانواده میشود. 🔹پیامبر گرامی اسلام میفرمایند: باید دختران را در دادنِ هدایا بر پسران مقدّم بدارید. زیرا هر کس دخترش را خوشحال کند گویا برده ای از نسل حضرت اسماعیل را آزاد کرده است. (اَمالی شیخ صدوق، ص۶۷۲)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 | راهکارهای مقام‌معظم رهبری نسبت به تحریف خط امام خمینی ( ره)
30.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷 🎥 جشن بزرگ السلام بمناسبت و ولادت آقا امام رضا(علیه السلام) در سالن ورزشی شهید تندگویان اهواز...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 طرف رفته نوشته رضاشاه روحت شاد 😅 🍃🌹🍃 👈نمیدونه هم دشت ناامید و هم حق آبه هیرمند رو، رضا شاه و پسرش بخشیدند رفت 😱🤕
💢⭕️💢 ⭕️٢٣۴ تا ٢۴ ساعت گذشت، اسناد چی‌شد پس؟😂 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ صـــراط
🔸زیارت‌ در‌ روز‌ 🔸روزجمعه متعلق به مولا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است. برای عرض ارادت به مولا آماده اید؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ببينيد/ به یاد مرحوم ابوترابی، سید آزادگان ایران 🍃🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت ﴿ گام های عاشقی﴾😍
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت85 مشغول صبحانه خوردن شدم که مامان اومد کنارم نشست از لبخند مرموزانه ای که به لب داشت خندم گرفت - چیزی شده؟ مامان: نظرت درباره پسر حاج مصطفی چیه؟ به دل من که نشست ،پسر خوبه! - عع پس مبارکتون باشه.. مامان: کوووووفت،به چشم به پسرم گفتم - مامان جان من اصلا ازش خوشم نیومد،خیلی پرحرفه،مثل خاله زنک ها یه ریز فک میزد مامان: این چه طرز حرف زدنه در مورد پسر مردم - من گفته بودم که قصد ازدواج ندارم ،اصرار شما بود که بیان مامان: خدا چیکارت کنه آیه ،الان به بابات چی بگم؟ - بگو آیه ازش خوشش نیومد مامان: این شد دلیل؟ - به قول خودتون بگین به دلش ننشست مامان : من از دست تو آخر دق میکنم - خدا نکنه مامان خوشگلم ،دشمنات دق کنن ،من برم یه عالم کار دارم روز آخر تعطیلات بود و کلی درس رو هم تلمبار شده بود سخت مشغول خوندن بودم بابا که اومد خونه از ترس اینکه باز سوال پیچم نکنه از اتاقم بیرون نرفتم هر موقع که خواب بود ،تن تن میرفتم آشپز خونه یه چیزی میخوردم و دوباره میرفتم داخل اتاقم صبح زود از خواب بیدار شدم و لباسامو پوشیدمو کیفمو برداشتم ازلای در نگاه کردم بابا هنوز داخل خونه بود داشت صبحانه شو میخورد منتظر شدم که بابا بره تا از اتاق بیرون برم روی تخت با گوشیم ور میرفتم که صدای در خونه رو شنیدم رفتم کنار پنجره پرده رو کنار زدم دیدم بابا از خونه رفت بیرون تن تن از اتاق رفتم سمت آشپز خونه - سلام مامان: سلام صبح بخیر ایستاده چند تا لقمه گرفتم خوردم مامان: خو مثل آدم بشین صبحانه تو بخور - دیرم شده مامان جان یه لقمه بزرگ گرفتم و از مامان خداحافظی کردمو رفتم کفشمو پوشیدمو از خونه زدم بیرون همینجور که لقمه رو میخوردم رسیدم سر جاده یه دربست گرفتم رفتم سمت دانشگاه... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗💗 قسمت86 سریع از ماشین پیاده شدمو دویدم سمت دانشگاه وارد محوطه شدم ،چند قدمی نرفتم که یکی صدام کرد برگشتم نگاه کردم باورم نمیشد پسر حاج مصطفی بود ،اینجا چیکار میکنه مثل میخ خشکم زده بود سعید اومد نزدیک تر سعید: سلام ،ببخشید میشه باهاتون صحبت کنم از اینکارش اصلا خوشم نیومد که اومده دانشگاه اخم کردمو گفتم: میشه بپرسم شما اینجا چیکار میکنین ؟ سعید : شرمنده ببخشید ، مجبور شدم ،باید باهاتون صحبت میکردم ... - شما حرفاتونو گفتین اون شب ،مگه بازم چیزی مونده سعید: میشه بپرسم چرا جوابتون منفیه - شخصیه نمیتونم بگم سعید : پای کس دیگه ای در میونه؟ - شما اینجوری فکر کنین ،من باید برم دیرم شده ،خواهش میکنم دیگه نیاین دانشگاه ،خدا نگهدار بدون اینکه منتظر حرفی از طرفش بشم رفتم سمت ساختمون دانشگاه تن تن از پله ها بالا رفتم خدا خدا میکردم که استاد نیومده باشه در کلاس و آروم باز کردم ،خدا رو شکر استاد نیومده بود چشمم به سارا افتاد رفتم سمتش نزدیکش نشستم سارا: سلام،چرا دیر کردی ؟،خواب موندی؟ - سلام ،نه بابا ،تو حیاط پسر حاج مصطفی رو دیدم سارا: وااا اینجا چرا اومده؟ - اومده بود بپرسه چرا جواب منفی دادم سارا: مگه جواب منفی دادی ؟ -واااییی سارا ،بلند میشم سرمو میکوبونم به دیوارااااااااا! سارا: چیه ،دیونه بازی درمیاری - بیخیال ساراخدا رو شکر که استاد اومد و منو از دست این دختر نجات داد... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸