انسان شناسی ۲۸۸.mp3
11.55M
#انسان_شناسی
●━━━━━──────
⇆ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ ↻
تاریخ تولدتان را در نظر بیاورید!
تیرماهِ سیزده سال پیش؟
آبان ماهِ بیست سالِ پیش؟
دی ماهِ پنجاه سالِ پیش؟
✘ شما ممکن است اشتباه کنید!
شاید هنوز چشم به جهان نگشوده باشید!
#استاد_شجاعی #استاد_میرباقری
🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
#کلیپ 🎬
✘ دلم شور میزنه !
همیشه نگران آیندهام !
اینجوری از هیچی نمیتونم لذّت ببرم.
ویژه ولادت #امام_کاظم علیهالسلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹🍃
💠امام کاظم علیه السلام:
🔸هر كس اهل بیت پیغمبر (صلواتاللهعلیه وآله وسلم) را رها كند گمراه می گردد.
🌸🌸 ولادت باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را تبریک میگوییم.
#میلاد_امام_کاظم (علیه السلام)
⭕️کلان بیمارستان غدیر چه ویژگی هایی دارد؟
۶بخش ICU
۲بخش CCU
۸۲۱ تخت
۲۴ اتاق عمل
۱۳ طبقه
۵ بلوک
پد پذیرش بالگرد
۲۱ خط آسانسور
🔺مجهز به تمام کلینیکهای تخصصی در یک ساختمان
🔺اشتغالزایی برای ۲۵۰۰ نفر کادر درمان و ارائه خدمات به ۶۴ هزار بیمار به طور سالانه
🔺استفاده از بروزترین تجهیزات بر اساس استانداردهای دنیا
🔺اتمام پروژه ای ۲۰ ساله در ۵ سال به وسیله جوانان ایرانی
🔺تصفیه آب و فاضلاب عفونی بر اساس آخرین متدهای دنیا
🔺پیشبرد پروژه با ظرفیت ۲ برابری در ایام کرونا
🔮 مرجع گفتمان
#پیشرفت
🇮🇷
📝 چرا داماد روحانی بیش فعال شده است؟ | اکتهای آقا داماد جنجالی شد!
🍃🌹🍃
🔻تحرکات این روزهای کامبیز مهدی زاده داماد حسن روحانی، از سوی برخی از ناظران، در راستای تلاش او برای رسیدن به بهارستان، تفسیر میشود. او این روزها حضور پر رنگی در توییتر و برخی رسانهها دارد.
🔺داماد حسن روحانی که یک بار ردصلاحیت در انتخابات مجلس را تجربه کرده، این روزها حضور پررنگی در فضای مجازی و رسانهها دارد، ناظران معتقدند فعالیت گسترده او که هر چه به #انتخابات مجلس در اسفند ماه نزدیکتر میشویم، بیشتر میشود، نشان از عزم او برای شرکت دوباره در انتخابات دارد.
.
📣📣📣
🍃🌹مسابقه داریم چه مسابقه ای😍😍
نمیخواد هزینه کنی و کتاب بخری🤔
✨کافیه کتابچه مجازی
«من به #حجاب اعتراض دارم» را بخونی و در موعد مقرر در سامانه پرس لاین آزمون بدی💯😊❤️
( هم ان شاءالله برنده میشی و هم کلی شبهه در حوزه حجاب را قادری پاسخ بدی😉)
🌱لینک کتابچه مجازی (منبع آزمون): 👇👇
https://eitaa.com/roshangari_samen/16880
🔔فعال شدن آزمون :
از ساعت ۶:٠٠🕕 صبح روز ۲۱ تیرماه
الی ۲۴:٠٠ روز ۲۲ تیرماه 🕛
🌿🌺هدایا:
🎁۱٠ هدیه نقدی به مبلغ ۱۵۰ هزار تومان
🎁۱۵ هدیه نقدی به مبلغ ۱۰۰ هزار تومان
لینک ورود به آزمون 👇👇
https://survey.porsline.ir/s/rfWvMpIo
#ثامن #حجاب #مسابقه
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
1_4439782516.pdf
7.99M
🍃🌹🍃
منبع آزمونِ #گوهـــر_عـــفاف
💢 کتابچه مجازی
« من به حجاب، معترضم⁉️»
🌱 این کتابِ Pdf با لحن و قالبی جذّاب و امروزی و نوجوانپسند، به سوالاتِ افراد خصوصا دانشآموزانِ معترض به #حجاب جواب داده است.
شرایط مسابقه
👇https://eitaa.com/roshangari_samen/16876
🍃🌹🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
داستان#نیمه_شبی_در_حلّه
《اثر مظفر سالاری》
🔹 قسمت چهارم (بخش دوم)
.....ظرف انگور را کنار گذاشتم و ایستادم. حرف هایمان به جای حساسی رسیده بود. حدس زده بودم که این موضوع، از دید ابوراجح، مشکلی اساسی و جدی باشد. شاید مسرور ترجیح داده بود که در اتاقک بماند و از ماجرا سر در بیاورد.
بعید نبود که از آخرین حرف ابوراجح، فکر کرده باشد در باره ریحانه صحبت می کنیم.
به لبه سکو نزدیک شدم. چون صدا در فضای زیر گنبد می پیچید، آهسته گفتم: من از همان کودکی متوجه فاصله هایی که میان شیعیان و دیگر مسلمانان وجود دارد، شده ام. چرا وقتی همه مسلمانیم و خدا و پیامبر و کتابمان یکی است باز هم باید فاصله هایی بین ما باشد؟
ابوراجح برگشت، با لبخند به من نگاه کرد و گفت: سوال خیلی مهمی است.
پس از چند لحظه ایستاد و آمد لبه سکو نشست.
--- و مهم تر این است که جواب درستی برای این سوال پیدا کنی.
کنارش نشستم.
--- شما به کسی که محتاج کمک باشد یاری می کنید. به من هم کمک کنید تا بفهمم چرا این گونه است.
--- البته فاصله هایی هست؛ اما نه آن گونه که تبلیغ می کنند. حکومت، شخص پلیدی مانند مرجان صغیر را حاکم این شهر قرار داده که ناصبی( دشمن ائمه اطهار-ع- و شیعیان) است.
سیاهچال های دارالحکومه اش انباشته از شیعیان بی گناه است. قبل از این، همه با هم در صلح و صفا زندگی می کردیم؛ ولی اکنون می خواهند وضعیت را به گونه ای در آورند که تو فکر کنی من دشمن تو هستم. برخوردی که با ما دارند با یهودی و مسیحی ندارند. می بینی که ما از این فاصله انداختن ها بیشتر از شما رنج می بریم.
--- در زمان پیامبر، این همه مذهب های متعدد نبود. حالا چرا باید باشد؟
شاید مرجان صغیر می خواهد کاری کند که همه دوباره یکی شویم.
--- من خیلی دوست دارم در این باره حرف بزنم تا حقیقت آشکار شود؛ ولی شنیده ام که دارالحکومه مرا زیر نظر دارد و از ساده ترین حرفهایی هم که می زنم ناراضی است.
به مسرور نگاه کردم. با قاشقی چوبی از توی دو کیسه، سدر و حنا بر می داشت و در کاسه هایی کوچک می ریخت.
--- یعنی چه کسی خبر می برد؟
--- نمی دانم. ممکن است کسانی با ظاهر مشتری بیایند و بروند و به نقل از من حرف های نامربوطی بزنند.
مشتری محترمی از صحن بیرون آمد. ابوراجح سه قطیفه گلدار و اعلا را به او داد تا دور کمر ببندد و روی شانه و سرش بیندازد. او سرش را تراشیده و ریش انبوهش را خضاب( حنا گذاشتن) کرده بود.
ابوراجح شانه و بازوهای اورا مالش داد. در همین فاصله مسرور، ظرف انگور را مرتب کرد و جلوی آن مرد گذاشت و بعد کمک کرد تا لباس بپوشد. توجهم به مسرور جلب شد و فکری ناراحت کننده ، ذهنم را مشغول کرد.
شاید ابوراجح قصد داشت ریحانه را به مسرور بدهد. لابد اگر مسرور ریحانه را خواستگاری می کرد، ابوراجح به او جواب رد نمی داد.از کودکی نزدش کار کرده بود و ابوراجح به او اطمینان داشت.
بارها دیده بودم که مسرور، مانند شیعیان، با دست های افتاده نماز می خواند. با خود فکر کردم که بی گمان ابوراجح نیز ترجیح می دهد دخترش را به مسرور بدهد تا زمانی که ضعف و پیری او را از پا می اندازد، دامادش به اداره حمام بپردازد و سر انجام نوه هایش وارث حمام شوند.
همه چیز علیه من بود؛ گویی زمین و آسمان دست به دست هم داده بودند تا ریحانه را از من دور کنند.
آن مشتری محترم، موقع رفتن، مدتی به قوها نگاه کرد و انعام خوبی به مسرور داد. مسرور با خوشحالی کفش های او را جلوی پایش جفت کرد و چند قدمی هم او را همراهی کرد و باز گشت. از مسرور شنیده بودم که پدربزرگ زمینگیری دارد.
ابوراجح هوای او را هم داشت و کمک هایی به او می کرد. گاهی هم در نبود مسرور، ریحانه و همسرش را به خانه شان می فرستاد تا آنجا را خوب تمیز کنند.
یک بار هم شاهد بودم که ابوراجح نیمی از غذایی را که ریحانه آورده بود کنار گذاشت تا مسرور به خانه ببرد. بی تردید مسرور در انتظار روزی بود که ریحانه را بانوی خانه شان ببیند.
مسرور ظرف انگور را دوباره آورد و کنار من گذاشت. سعی کرد لبخند بزند. از بازی روزگار شگفت زده شدم. روزی ریحانه هم بازی من بود و مسرور به من حسادت می کرد و اینک مسرور، ریحانه را در چنگ خود می دید و من به او رشک می بردم.
ابوراجح آمد کنارم نشست و مسرور ظرف های سدر و حنا را روی طبقی چید تا در دسترس مشتری ها باشد. ابوراجح بوی مشک می داد. برای اولین بار از بوی آن بدم آمد و احساس کردم نمی توانم، مانند گذشته، ابوراجح را دوست داشته باشم.
میخواستم از آنجا بروم. بوی حمام که همیشه برایم لذت بخش بود، سنگین و خفه کننده شده بود. شاید مسرور ریحانه را خواستگاری کرده و ابوراجح پذیرفته بود. با خود فکر کردم که باید همین طور باشد. آن گوشواره ها را هم لابد برای عروسی خریداری کردند.
.....ادامه👇👇👇
مسرور با دیدن گوشواره ها خوشحال می شد و ریحانه برایش زیباتر به نظر می رسید و هرگز ه
م کسی نمی گفت که من آن را ساخته ام.
شاید هم ریحانه ماجرای خرید آن را برای مسرور تعریف می کرد و مسرور به ریش من و پدربزرگ می خندید. قوها از هم فاصله گرفته بودند. یکی با نوکش پرهایش را مرتب می کرد و دیگری بی حرکت بود و موج آرامی که از ریزش فواره ایجاد می شد او را به کُندی به دور خودش می چرخاند.
ابوراجح گوشه ی بینی ام را خاراند. به خودم آمدم و لبخند زدم. گفت: خودت را به امواج فکر و خیال نسپار. به خدا توکل کن و از او یاری بخواه.شاید همسری که در طالع توست همین است. شاید هم دیگری باشد. اگر همین است که به او خواهی رسید و اگر دیگری است، دعا می کنم صد برابر از این یکی بهتر باشد و در کنارش سعادتمتد شوی. کسی با موقعیت تو حتی می تواند دختر حاکم را خواستگاری کند.
یکی از قوها به جفتش پشت کرده بود و به دانه های انگوری که در پاشویه بود نوک می زد. برای پس زدن عذابی که آزارم می داد. سعی کردم منطقی فکر کنم. من ثروتمند و زیبا بودم. چرا باید خودم را آن قدر کوچک و ضعیف نشان می دادم که دختر یک حمامی بتواند به آن راحتی مرا به بازی بگیرد؟
مسرور بیشتر از من به درد ابوراجح می خورد.اگر ریحانه دلش می خواست با مسرور زندگی کند. باید می پذیرفتم که لیاقت او همین است. با تلخی سعی کردم به خودم بقبولانم که ریحانه و مادرش تنها به این قصد به مغازه ما آمده بودند که تخفیف خوبی بگیرند.
حدس آنها هم درست بود. با دادن دو دینار، هشت دینار تخفیف گرفته بودند. خودشان هم باور نمی کردند. دست در جیب بردم و دینارها را لمس کردم. دیگر تپشی در خود نداشتند. سرد و خشک بودند.
دوست داشتم آنها را در حوض پرتاب کنم. آن وقت ابوراجح، با تعجب می پرسید که این کار چه معنایی دارد و من در حال رفتن، نگاهی به عقب می انداختم و می گفتم: بهتر است معنایش را از دخترت بپرسی.
سکه ها را در مشت فشردم و برخاستم خودم را از آن محیط عذاب آور آزاد کنم. شاید اگر کنار فرات می رفتم و قدری شنا می کردم، حالم بهتر می شد.
ابوراجح دستم را گرفت و گفت: باید فردا بیایی تا در اتاق کناری بنشینیم و صحبت کنیم.
به چشم های مهربانش نگاه کردم. در یک لحظه از آن همه خیال های عجیب و غریبی که به دل راه داده بودم، خجالت کشیدم. چطور توانسته بودم در باره ریحانه آن گونه خیال بافی کنم؟ چهره ی نجیب و شرمگین او را به یاد آوردم که همچون فرشتگان، بی آلایش بود.
ناگهان صدای گام هایی سنگین در راهرو حمام، که با عجله نزدیک می شد. رشته افکارم را پاره نمود.
چند لحظه بعد مردی در لباس سربازان دارالحکومه، پرده ورودی را به یکباره کنار زد و گفت: جناب وزیر تشریف فرما می شوند. برای ادای احترام آماده باشید!...........
پایان قسمت چهارم.........
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🇮🇷
🎥 گفتگوی تصویری
🍃🌹🍃
موضوع: «حجاب و عفاف »
👤 سخنران: استاد دکتر شهریاری- «کارشناس برجسته کشوری در موضوع حجاب و عفاف »
🕒 زمان: دوشنبه ١٩ تیر ماه ۱۴۰۲- ساعت ۲۱:۰۰
🔻شرکت از طریق لینک کانال مجازی 👇
🆔 rubika.ir/Samen_Razavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 #ببینید | تحلیل امامخامنهای (مدظلهالعالی) درباره مجاهدت امام کاظم عليهالسلام
🍃🌹🍃
🌺 سالروز ولادت حضرت امام موسی کاظم علیه السلام مبارک باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 سه هدف اصلی در زندگی سیاسی_ مبارزاتی حضرت موسی بن جعفر علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥 همخوانی سرود زیبای #مردآفرین پیامی برای بانوان ایران زمین
🍃🌹🍃
✅ توسط هزاران بانو از ۱۲۰ کشور دنیا
در حرم مطهر حضرت معصومه (سلاماللهعلیها)
Bar Madare Ahd 14.mp3
1.66M
مجموعه صوتی
#بر_مدار_عهد
🔖قسمت چهاردهم
🔸نکاتی پیرامون عهد با امام عصر علیهالسلام
👌کوتاه و شنیدنی
👈حتماً بشنوید و نشر دهید.
صوت قسمت سیزدهم⬅️ اینجا
#امام_زمان
#اوخواهدآمد
✨شبی ستاره چشمش ظهور خواهد کرد
مرا ز غربت این کوچه دور خواهد کرد...
✨طلوع میکند از سمت آسمان مردی
نگاه پنجره را غرق نور خواهد کرد...
#امام_زمان
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
❣#سلام_امام_زمانم ❣
یاد شما
همچون هوای دم صبح
تازه میکند جان را
کافیست لحظهای
یاد شما را نفس بکشیم
تا امید وصال
تمام وجودمان را پر کند 🤍
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
🔴 نان مان در روغن است
🔵 حضرت آیت الله بهجت (ره) :
🌕 مرحوم مامقانی تا برایش ثابت میشد کسی سید است، خودش در ماه چند بار می آمد و به او رسیدگی میکرد و نانش در روغن بود.ما هم اگر اسممان در دفتر حضرت حجت باشد نانمان در روغن است. او بنده پروری را میداند.
📚حضرت حجت،بیانات و اشارات آیت الله بهجت،ص۱۸۲
#امام_زمان
#رمضان_مهدوی
فضیلت زیارت نیابتی ازطرف امام.mp3
704.2K
⁉️چرا در اماکن مذهبی از طرف امام زمان عجل الله زیارت نیابتی انجام میشود ؟
⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری
🔸 مصرف صدقه در امور خیر
⁉️ پولی که به عنوان صدقه از مردم جمع آوری شده و صدقه دهنده، شرطی برای مصرف آن نگذاشته است، آیا میتوان آن را در هر امر خیری هزینه کرد؟
✅ صدقه باید به فقیر داده شود و مصرف آن در امور خیر دیگر، نیاز به کسب رضایت از صاحب آن دارد.
#احکام
☘یک حدیث قدسی هست که آدم را از خجالت آب میکند:
✨خداوند تبارک و تعالی میفرماید:
ای كسی كه
وصال ما را ترک كردهای،
برگرد...!
و ای كسی كه
بر جدايی از ما سوگند خوردهای،
سوگند خود را بشكن...!
ما ابليس را
برای اين از خود رانديم
كه بر تو سجده نكرد...
پس چقدر عجیب است...
كه تو او را
دوست خود گرفتهای
و ما را ترک كردهای!!
📚بحرألمعارف، جلد ۲، فصل ۶۲
💖 #تنها_رفیقم_خدا
#خدا
•┈••✾🍃🍂🍃✾••┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 جوان ۲۸ ساله دانشگاه شریفی محصول پلاستیکی درست کرد که ۱۰۰ درصد جذب طبیعت میشود!
🔹 روایت یک نوآوری منحصر به فرد در «ایران امروز»