eitaa logo
سردار سلیمانی
432 دنبال‌کننده
20هزار عکس
18.4هزار ویدیو
310 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
✍هدف تروریست ها در سیستان و بلوچستان ، ترساندن نیروهای نظامی برای اعزام نشدن به این منطقه از کشور است... 🔺نظام باید بودجه تعیین کند و در مرزها و درون شهرهای خاش و سرباز و... پایگاه های مختلف نظامی بیشتری ایجاد کند و مثل کنارک و چابهار شهرک های نظامی بنا کند.. جاءالحق و زهق الباطل حق پر کند و باطل فرار میکند. ـــــــــــــــــــــــ
حاج‌محمود_کریمی_هم_پریشان_حسینیم،_هم_پریشان_حسن_.mp3
10.25M
📝 هم پریشان حسینیم، هم پریشان حسن... 🎤حاج‌محمود ▪️ویژه
مرکز علم و فن شهید سلیمانی برگزار می‌کند: <کارگاه آموزشی کلاس اولی ها> ✨ویژه والدین و دانش آموزان ورود به کلاس اول و دوم✨ 🔸چگونه دقت و تمرکز فرزندم را افرایش دهم؟ 🔸چگونه در درک مطالب درسی به او کمک کنم؟ 🔸چگونه تغذیه فرزندم را اصلاح کنم؟ 💯شناخت انواع اختلال در دانش آموزان 💯آموزش کلیه کتب فارسی و ریاضی به والدین 💯جهت سهولت در امر یادگیری دانش آموز مدرس کارگاه: کارشناس علوم اجتماعی استاد فن بیان مدرس تخصصی پایه اول ابتدایی ✨سرکار خانم مریم رضا محمدی✨ ❗️برگزاری این کارگاه رایگان می باشد❗️ 📝ثبت نام فقط تا ۱۰مرداد ثبت نام: 📞۰۹۱۳۷۱۹۵۷۶۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به وقت
بسم الله الرحمن الرحیم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 داستان _حلّه 《اثر مظفر سالاری قسمت هفدهم ....... ابوراجح را هیچ وقت مانند آن بعد از ظهر، خوشحال ندیده بودم. هنگامی که ماجرای رفتن به سیاهچال و دیدن صفوان و حماد را مو به مو برایش تعریف می کردم، با چنان شور و شعف به حرف هایم گوش می داد که انگار داشتم افسانه ای هیجان انگیز را نقل می کردم. وقتی گفتم که چگونه قنواء دست ها را به کمر زد و به رئیس زندان گفت که حماد و صفوان را به زندان عادی منتقل کند و غذا و لباس به آنها بدهد، نیم خیز شد و مرا در آغوش کشید. --- تو کار بزرگی کرده ای، هاشم. همسر صفوان از شدت نگرانی نزدیک است دیوانه شود.او حتی نمی داند که آنها زنده اند یا مرده. باید بروم به آنها خبر بدهم و خوشحالشان بکنم. به من خیره شد و ادامه داد: فکرش را بکن که چقدر خوشحال خواهند شد و تو را دعا خواهند کرد. ما همه اینها را به تو مدیون هستیم. من حداکثر، امیدوار بودم که از آنها خبری بیاوری؛ اما تو با کمک قنواء آنها را از آن دخمه وحشتناک نجات دادی. چگونه می توانم این لطف و فداکاری تو را جبران کنم؟ دلم میخواست شجاعت آن را داشتم که به چشم هایش نگاه کنم و بگویم: من فقط ریحانه را از تو می خواهم. ابوراجح از نزدیک به من نگاه می کرد؛ ولی نمی توانست راز عذاب دهنده ای را که در دل داشتم ببیند مسرور روی سکوی مقابل ، مرد تنومندی را مشت و مال می داد. معلوم بود مثل همیشه کنجکاو شده است بفهمد که من و ابوراجح در باره چه موضوعی حرف می زنیم. از زمانی که از ریحانه جواب رد شنیده بود، دیگر دل و دماغ چندانی نداشت. نمی دانم چرا احساس می کردم بیش از آنکه به ریحانه فکر کند، به حمام پدرش می اندیشید. زمانی که ابوراجح در اتاقش بود، مسرور چنان با مشتری ها برخورد می کرد که انگار صاحب اصلی حمام اوست. چند بار تصمیم گرفته بودم این چیزها را به ابوراجح بگویم؛ ولی میگفتم شاید اشتباه کرده باشم. از سویی ابوراجح از غیبت بدش می آمد و چهره در هم می کشید. --- این جمعه تو و پدربزرگت میهمان من خواهید بود. امیدوارم دعوتم را بپذیرید. این نهایت آرزوی من بود که بتوانم به خانه ابوراجح بروم. امید می رفت که بتوانم ریحانه را ببینم. تا جمعه چهار روز مانده بود. دلم گواهی می داد که اتفاقات خوبی در پیش است؛ هر چند با حساب های عادی، بن بستی تیره در مقابل خود می دیدم. با همه اینها از دعوت ابوراجح خوشحال شده بودم. گفتم: با کمال میل دعوت شما را می پذیرم. پدربزرگم نیز مانند همیشه از دیدن شما خوشحال خواهد شد. دقیقه ای بعد با ابوراجح در راه خانه صفوان بودیم. به او که تند و بلند گام بر می داشت، گفتم: من تا نزدیکی خانه صفوان همراهی تان می کنم. سوالی دارم که باید جوابش را از شما بشنوم. --- بپرس. اگر بدانم جواب می دهم. مرا ببخش که تند راه می روم. هر لحظه که زودتر خانواده ای را از نگرانی برهانم بهتر است. سوالت را بگو. --- چرا امام زمان(عج) شما، شیعیانی را که در سیاهچال مرجان صغیر گرفتارند نجات نمی دهد؟ گویی جواب را از پیش آمده کرده بود. بی درنگ گفت: قرار نیست که ایشان در هر کاری دخالت مستقیم داشته باشند. اراره خداوند چنین است که خود مردم شرایط خویش را تغییر دهند و برای بهبود اوضاع زندگی شان بکوشند. اگر غیر از این باشد، همه دست روی دست خواهند گذاشت و در انتظار کمک های مستقیم آن حضرت خواهند نشست. از میان هیاهوی بازار می گذشتیم. من به اطرافم توجه نداشتم و همه حواسم به حرف های ابوراجح بود. --- البته این به معنای آن نیست که ایشان هیچگونه دخالتی در کارها ندارند. دخالت دارند؛ ولی معمولا محسوس نیست. برای همین، آن حضرت را مانند خورشید پشت ابر تشبیه کرده اند. گاهی خورشید را نمی بینیم؛ اما روشنایی و گرمای آن همچنان باعث ادامه زندگی موجودات روی زمین است. در مورد نجات شیعیان در بند نیز ممکن است آن امام مهربان به طور نا محسوسی مقدمه چینی کرده باشند. تو مطمئن هستی که آن حضرت در نجات صفوان و فرزندش، نقشی نداشته اند؟ امیدوارم با دعای ایشان، مقدمات نجات بقیه نیز فراهم شود. از راهی فرعی از بازار بیرون آمدیم. هیاهو و ازدحام بازار را پشت سر گذاشتیم و از سکوت و آرامش کوچه ای خلوت، لذت بردیم. ابوراجح به نفس نفس افتاده بود، ولی سعی می کرد از سرعتش کاسته نشود. گفتم: هنگامی که آن حضرت به داد کسی چون اسماعیل هرقلی می رسند و جراحت پایش را شفا می دهند، طبیعی است که انتظار داشته باشیم به فکر دهها شیعه ای که در سیاهچال های خوفناک گرفتارند نیز باشند. --- بی شک آن حضرت به فکر ما هستند و دعا هایشان بسیاری از خطرهای مهلک را از ما دور می کند. اگر حمایت و دعاهای ایشان نبود، شیعیان تا کنون به دست کسانی مانند مرجان صغیر از بین رفته بودند. ...ادامه👇
اما اسماعیل هرقلی، همان طور که برایت تعریف کرده ام، در شرایط دشوار و ناگواری قرار گرفته بود. ‌سید بن ط اووس او را به جراحان حلّه و بغداد نشان داد؛ آنها گفتند که نمی شود برایش کاری کرد. در آن وضعیت، اسماعیل هرقلی دریافت که مداوا و نجات جانش تنها به دست خداست و بس. به جای بازگشت به حلّه، به سامرا می رود و با چنان معرفت و همتی، امام زمان(عج) را در درگاه الهی واسطه قرار می دهد و ایشان نیز سرانجام با اذن خداوند به کمکش می شتابند. از کنار کاروان کوچکی از شتران گذشتیم. نفس های صدادار ابوراجح، رشته صحبتش را مرتب قطع می کرد. --- اگر دقت کرده باشی، می بینی که شفای اسماعیل هرقلی، تنها یک مسئله شخصی و خصوصی نیست. بسیاری از مردم با دیدن آن معجزه، به پیروان امام زمان (عج) پیوستند و برای شیعیان هم قوت قلبی شد که فکر نکنند امامشان آنها را فراموش کرده است. دشمنان شیعه، هر از گاهی ما را ملامت می کنند که شما اگر امام و پیشوایی دارید و زنده است چرا به فکرتان نیست و کمکتان نمی کند. معجزه های غیر قابل تردیدی مثل شفا یافتن اسماعیل هرقلی، جواب دندان شکنی است به یاوه های آنان. دست ابوراجح را گرفتم. مجبور شد بایستد. گفتم: من طبق قولی که داده ام باید به دارالحکومه بروم. قنواء بدون شک اسب ها را آماده کرده و منتظر من است. اگر چنین قولی به او نمی دادم نمی توانستم به سیاهچال بروم. ابوراجح پیشانی ام را بوسید و گفت: اگر پرهیزکار باشی، خدا به تو کمک می کند. من پس از انجام کاری که در پیش دارم، به مقام امام زمان(عجل‌الله‌فرجه) می روم و برای تو دعا می کنم. امیدوارم با دعا و عنایت آن حضرت، تو نیز به مقصودت برسی و کامیاب شوی! به سوی دارالحکومه که می رفتم در پوست خود نمی گنجیدم. دلم می خواست روزهایی که بین من و جمعه، فاصله ایجاد کرده بودند، هرچه زودتر بگذرند و مرا با جمعه تنها بگذارند......... پایان قسمت هفدهم........ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
شرف یعنی بعد از طلایی شدن، در قلب اروپا بر قرآن بوسه بزنی، آقای افروز دمت گرم 💬 حسنین حداد
💢اولین تصویر از ۴شهید مدافع امنیت پلیس راه خاش زاهدان که در حمله تروریستی صبح امروز به شهادت رسیدند 🔻شهید مهدی اله پور استان شیراز 🔻شهید محمد رضا اسمعیلی استان اصفهان 🔻شهید حسن وحیدی خرسان شمالی 🔻شهید رضا شیخی استان مازندران #محرم #امام_حسین #شهدای_امنیت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیخ حسین انصاریان: گفتند در جلسات محرم شرکت نکنید و سیاه نپوشید اما حضور مردم چند برابر شد ▪️نور اباعبدالله با نور حق تعالی پیوند خورده و این نور را تا قیامت نمی‌توان خاموش کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🍃🌹🍃▪️ 🏴ماجرای مقام کسی که فقط به خاطر چایی مجلس روضه می‌رفت... 🎤حجت الاسلام عالی علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🍃🌹🍃▪️ مداحی درسته که برای تو / شبیه زهیر نمیشم، اگه نباشه روضه‌هات/ عاقبت‌بخیر نمیشم. علیه السلام
🍂قرار سینه های بیقرار ما نمی آیی؟ گل نرگس،امیدِ حضرت زهرا نمی آیی؟ 🍂شمردم روزها را تا محرم در هوای تو عزای جد مظلومت رسید آیا نمی آیی؟ عج تعجیل در فرج مولایمان صلوات 🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دستور امام به خواندن برخی ازسوره ها.mp3
640.2K
⁉️علت اینکه امام زمان عجل الله به خواندن برخی از سوره های قرانی بعد از نمازهای واجب توصیه کرده اند چیست ؟ ⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری
💠شیخ حسین انصاریان 🔸نگاه‌ به نامحرم خنجر به ایمان می‌زند و چیزی جز گناه به زندگی‌تان اضافه نمی‌کند. این ‌همه نگاه خوب وجود دارد مثل نگاه‌ به چهره پدر و مادر، عالم ربانی، قرآن و نگاه محبت به زن و بچه که همه این‌ها عبادت است.
⚫️ چرا در عزاداری شرکت نمی‌کنید؟ ◾️مرحوم آیت الله حق شناس تهرانی می‌فرمودند:یک روز بنده در دهه اول محرّم، در یکی از حُجره های مسجد جامع تهران نشسته بودم با یکی از رفقا قرار گذاشته بودیم که درسی را مباحثه کنیم و بعد هم در مراسم عزاداری شرکت کنیم. ◾️همین که مشغول مطالعه شدم، چُرتم گرفت، آبی به صورتم زدم اما باز خوابم گرفت. در همین حال دیدم که دیوار حجره شکافته شد و هفت خانم که در مقابل آن‌ها، بانوی محترمهِ رشیده‌ای بود، وارد شدند. ◾️تشخیص دادم که ایشان حضرت زینب کبری هستند. حضرت به بنده فرمودند: ◾️چرا در عزاداری شرکت نمی‌کنید؟عرض کردم:هم مباحثه می‌کنیم و هم در عزاداری شرکت می‌کنیم، فرمودند: ◾️در این دهه مباحثه را تعطیل کنید و فقط در عزاداری شرکت کنید! در این هنگام به طرفِ در حرکت کردند و قبل از این که به آن برسند، کلونِ در افتاد و در، باز شد. ◾️حجره من در طبقه دوم بود. در این حال دیدم کفِ مسجدِ چهل ستون بالا آمد و با کفِ حجره، هم سطح شد و آن‌ها رفتند و در مجلس عزاداری شرکت کردند. وقتی از خواب بیدار شدم دیدم دو تن از دوستان مشغول عزاداری هستند. ◾️در عزاداری اباعبدالله شرکت کنید! حسین است!عزیزِ خداست، داداش جون! مبادا نسبت به این مجالس کوتاهی کنید!
🔸 تکرار اسم اهل‌بیت (علیهم السلام) در موقع سینه‌زنی ⁉️ آیا گفتن اسم اهل بیت (علیهم السلام) بصورت تند و پشت سر هم در موقع سینه زنی و شور که معمولاً بصورت ناقص گفته می‌شود، جایز است؟ آیا نوعی بی‌احترامی به اهل بیت (علیهم السلام) محسوب می‌شود؟ ✅ فی نفسه اشکال ندارد، اما نباید به گونه‌ای باشد که عرفا بی‌احترامی محسوب شود و تشخیص موضوع به عهده‌ی مکلف است.
🔸 خواندن مداحی به سبک آهنگ ⁉️ مداحی و مولودی به سبک آهنگهای ایرانی و سنتی که گاه همراه با اشعاری زیبا و فاخر در مدح اهل بیت (علیهم السلام) خوانده می‌شود، چه حکمی دارد؟ بعضی از مردم معتقدند اگر خواندن به سبک و آهنگ ایرانی و سنتی باشد، اشکال ندارد. ✅ اگر به صورت غنا باشد، یعنی صدا همراه با ترجیع و طرب بوده و مناسب مجالس لهو و گناه باشد، خواندن به این صورت و گوش دادن به آن حرام است و در غیر این صورت اشکال ندارد و فرقی بین ایرانی و غیر ایرانی و سنتی و غیر آن نیست.
4_5897782707852676441.mp3
3.91M
🔖 مجموعه صوتی علیهماالسلام (۴) 🔸درس چهارم: شرط اول زندگی... ✅پیشنهاد دانلود و نشر دسترسی به قسمت قبل https://eitaa.com/emamezaman_aj/47045
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 بگویید دیگر روضه حضرت قاسم نخوانند 🔴 خاطره‌ای از ریاست جمهوری رهبری سال 1362 زمانی که رییس‌جمهور از ساختمان ریاست جمهوری در خیابان پاستور خارج می‌شد، متوجه سر و صدایی شد که از همان نزدیکی شنیده می‌شد. چند محافظ‌ دور کسی حلقه زده بودند و چیزهایی می‌گفتند. او فریاد می‌زد آقای رییس‌جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم ... آقای خامنه‌ای پرسید چی شده؟ کیه این بنده خدا؟ یکی از محافظان گفت: حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل اومده و با شما کار واجب داره، بچه‌ها میگن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا، گفته می‌خوام با آقای خامنه‌ای حرف هم بزنم. پسرک 13 ساله با صورت پُر اَشک، از حلقه محافظان بیرون آمده و خودش را به آقا می‌رساند. آقا دستش را دراز کرده و با صدای بلند می‌گوید سلام بابا جان! خوش آمدی. حالت چطوره؟ سرتیم محافظان می‌گوید: این هم آقای خامنه‌ای! بگو دیگر حرفت را. ناگهان آقا با زبان آذری می‌پرسد: اسمت چیه پسرم؟ پسر نوجوان با شنیدن زبان مادری جان گرفته و با هیجان به ترکی می‌گوید: آقاجان من مرحمت بالازاده هستم از اردبیل، تنها اومدم تهران که شما را ببینم. آقا دست روی شانه او گذاشته و می‌گوید: ‌افتخار دادی پسرم، صفا آوردی، چرا این قدر زحمت کشیدی؟ بچه‌ی کجای اردبیل هستی؟ - انگوت کندی آقا جان! آقا جان! من از اردبیل آمدم تا اینجا که خواهشی از شما بکنم. + بگو پسرم. چه خواهشی؟ - آقا! خواهش می‌کنم به آقایان روحانی و مداحان دستور بدهید که دیگر روضه حضرت قاسم (علیه‌السلام) نخوانند! + چرا پسرم؟ نوجوان دوباره بغضش می ترکد: آقا جان!حضرت قاسم 13 ساله بود که امام حسین (علیه‌السلام) به او اجازه داد برود میدان و بجنگد، من هم 13 ساله‌ام ولی فرمانده سپاه اردبیل اجازه نمی‌دهد به جبهه بروم. می‌گوید 13 ساله‌ها را نمی‌فرستیم. اگر به جنگ رفتن 13 ساله‌ها بد است، چرا این همه روضه حضرت قاسم (علیه‌السلام) می‌خوانند؟ + پسرم! شما مگر درس و مدرسه نداری؟ درس خواندن هم خودش یک جور جهاد است. نوجوان هیچ نمی‌گوید، فقط هِق‌هِق گریه می‌کند. + آقای...! یک زحمتی بکش با امام جمعه تبریز تماس بگیر بگو فلانی گفت این آقا مرحمت رفیق ماست، هر کاری دارد راه بیاندازید و هرکجا خواست ببریدش. ماشین بگیرید تا برگردد. آقا خم می‌شود صورت او را می‌بوسد و می‌گوید «ما را دعا کن پسرم. درس و مدرسه را هم فراموش نکن، سلام مرا به پدر و مادر و دوستانت در جبهه برسان». نوجوان 13 ساله (شهید مرحمت بالازاده) روز ۲۱ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر به فاصله اندکی از شهادت مرادش شهید مهدی باکری به شهادت رسید و میهمان حضرت قاسم (علیه‌السلام) شد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥داستان پنجم ؛ نماز صبح قضا شده‌ی محسن! 💢روی نماز صبح هایش خیلی حساس بود... 📌 مجموعه کلیپ‌های «حکایت سر» برش‌هایی پرجاذبه و زیبا از زندگانی شهیدِ بی سر محسن حججی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا