eitaa logo
سردار سلیمانی
432 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
18هزار ویدیو
303 فایل
این محبت سردارِ عزیزِ که ما را دورهم جمع کرده،لطفا شما هم بیاین تو دورهمی مون😊 استفاده از مطالب مانعی ندارد مدیر کانال @Atryas1360 @Abotorab213 ادمین ۱ ارتباط با مشاوره و پاسخگوی سوالات دینی @pasokhgo313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃معیار بسیج بصیرت و ایمان است. ایمان از دل او می‌جوشد و او را به کار وادار می‌کند و بصیرت به او می‌فهماند که چگونه حرکت کند 🍃🌹🍃 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️🍃 شهید حاج‌قاسم سلیمانی؛ فرهنگ بسیجی، دفاع مقدس را به یک دانشگاه تبدیل کرد. 🔮 مرجع گفتمان 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام معظم رهبری: مکتب مجاهدات معنوی و مخلصانه است. گرامی باد 🌷🍃🇮🇷
کار جدید آقا سینا درباره کتابخوانی و و کتابخوانی 🌷🍃🇮🇷
🍃🌹🍃ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امام‌خامنه ای مدظله العالی : اخلاص و معنویت بسیجی و ارتباط با خدا در بسیجی، یک خصوصیت عمده است. ۱۳۷۶/۰۹/۰۵ 🍃🌹🍃ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔰 نشست بصیرتی مجازی 🇮🇷با موضوع "بسیج پاره تن مردم و ضامن عزت و امنیت ملی" 🔺 تاریخ : سه شنبه دوم آذرماه ۱۴۰۰ 🔻زمان : حدودا ساعت ۱۴ 🍃🌹🍃ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‎‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♻️بسیج و هویت ملی 🎙| سخنران: محمدصادق سلطانزاده 🍃 ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁═
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥با اینکه سردار سلیمانی ۴ سال پیش پایان حکومت داعش در سوریه را اعلام کرد چرا هنوز داعشی‌ها در عراق و افغانستان بمب‌گذاری می‌کنند و نیروهایی ایرانی را در سوریه به شهادت می‌رسانند؟!🌹🌺 ┄═❁๑🍃๑🌺๑🍃๑❁
⁉️دستاورد های بسیج در طی این ۴۲ سال چه بوده است؟ 💬قسمتی از دستاورد های شجره طیبه بسیج در عرصه دفاعی و امنیتی تبدیل ایران به قدرت اول منطقه و کشوری دارای نفوذ با بهره گیری از تفکر دفاع مردم پایه به طوری که امروز مرز های امنیتی ما ۵۰۰ کیلومتر از مرز های جغرافیای ما جلوتر هستند . 🌹🍃در عرصه بین‌الملل: تشکیل جبهه های مردمی مثل: حشدالشعبی در عراق ، بسیج مردمی سوریه ،حزب الله لبنان ،انصار الله یمن ، زینبیون و فاطمیون پاکستان و افغانستان با الگو گیری از بسیج مردمی ایران در عرصه فرهنگی با ترویج فرهنگ ایثار و شهادت طلبی به مقابله با فرهنگ اومانیستی و فرد محوری غرب رفته امروزه ثمره آن را در مدافعین حرم دهه هفتادی می‌توان به خوبی نگریست. 🌹🍃در عرصه فکری و سیاسی، تفکر انقلابی گری و امید آفرینی به مقابله با تفکر لیبرال دمکراسی مبتنی بر وابستگی و خود تحقیری غرب رفته که امروز علارقم تلاش دشمنان ثمره آن را در پیشرفت های علمی ، جلوگیری از شکیل گیری انقلاب های مخملی و تضعیف جایگاه ولایت و رهبری و جدا شدن دین از سیاست و شکل گیری دولتی با رویکردی انقلابی به خوبی می توان مشاهده کرد. ✍ آقای روح‌اله تکبیری پاسخ می‌دهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای وای ترسیدم بذار اونایی‌ که کشتی رو خاک کنن بعد اقدام بعد کن😂 🌷🍃🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
264.7K
توی خیلی از پایگاههای بسیج غالبا نوجوانان و جوانان رفت و آمد چندانی ندارند چون میگن برامون جذابیتی نداره و بیشتر افراد میانسال یا مسن هستند! بعضی از پایگاهها هم که در این دو ساله کرونا را بهانه کردند و شاید در طول ماه هیچ فعالیت خاصی انجام ندن! برای حل این مشکلات و جذب قشر جوان چه راهکارهایی پیشنهاد می‌فرمایید؟
به وقت
✍️ 💠 گنبد روشن در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت می‌بارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاه‌مان می‌کردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراه‌مان آمده است. بسمه روبنده‌اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بی‌اختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل داریا همین چند تا خونواده‌ایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!» 💠 باورم نمی‌شد برای آدم‌کشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این قند آب می‌شد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به‌هم بریزیم، دیگه بقیه‌اش با ایناس!» نگاهم در حدقه چشمانم از می‌لرزید و می‌دیدم وحشیانه به سمت حرم قُشون‌کشی کرده‌اند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقب‌تر آماده ایستاده و با نگاهش همه را می‌پایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز می‌خواند :«امشب انتقام فرحان رو می‌گیرم!» 💠 دلم در سینه دست و پا می‌زد و او می‌خواست شیرم کند که برایم اراجیف می‌بافت :«سه سال پیش شوهرم تو تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو می‌گیرم! تو هم امشب می‌تونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!» از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات کشته شده و می‌ترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدم‌هایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟» 💠 دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا پاره بشه تا تحریک‌شون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همه‌شون رو میفرستن به درک!» چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد :«می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» 💠 نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. 💠 عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» 💠 می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» 💠 دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... ✍️نویسنده: