♨️دوشنبه روز زیارت #امامحسن و #امام_حسین علیهماالسلام
💢زیارت این دو بزرگوار در روز دوشنبه
🔸فقط یک دقیقه برای عرض ارادت به این دو امام بزرگوار زمان بگذاریم.
#دوشنبه_های_امام_حسنی 💚
🌱پیرو راه حسیـنـیـم و پــریشــان حــسـن
همه گویند به ما بی سر و سـامان حسن...
🌱در دل مــادرمــان فــاطمه جــایی داریم
از عنایات حسن نــان و نــوایـی داریــم...
#جانبهقربانکریمیکهکرمزندهازاوست
4_5821057592465558404.mp3
2M
🔊مجموعه صوتی
#شناختامامزمان
👤استاد حسن محمودی
📝قسمت سوم
🔖مرگ جاهلیت وقتی اتفاق میافته که زندگی ما....
👌کوتاه و شنیدنی
👈بشنوید و نشر دهید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طائب: چرا بعد از حضور مردم در 22 بهمن، آمریکایی ها از طریق 3 واسطه پیام دادند که ما دنبال براندازی نیستیم بیایید مذاکره کنیم؟ چرا ورق عربستان برگشت؟
🇮🇷
📝 صدور قرار جلب ۷۳ نفر در پرونده ترور #شهید_سلیمانی
🍃🌹🍃
🔻دادستان تهران:
🔹در راستای شناسایی متهمان و مستندسازی پرونده ترور شهید سلیمانی و همراهان ایشان، بیش از ۸۰۰ مکاتبه و دستور قضایی خطاب به ضابطین و مراجع مختلف حقوقی و اداری صادر و بیش از ۱۲ هزار صفحه مستندات قضایی در ۶۰ جلد پرونده گردآوری شد.
🔺در رسیدگی به این پرونده، ۹۷ متهم از اتباع آمریکایی شناسایی و تحت پیگرد قرار گرفتند که در نهایت، درخصوص ۷۳ نفر از آنها از جمله «ترامپ»، «پمپئو» و «مکنزی»، قرار جلب به دادرسی و کیفرخواست صادر شد و برای ۷۴ نفر نیز به دلیل عدم کفایت دلایل اثباتی، قرار منع تعقیب صادر شد.
🇮🇷
📝 صدرالله فاضلی زارع که امروز اعدام شد، که بود؟
🍃🌹🍃
❌ این فرد که [ با نام کاربری قهوه تلخ یا شاهزاده پارسی فعال بود ] صاحب چند گروه و کانال شایعه سازی ضد اسلام و مروج بی خدایی،توهین ،هتاکی و نشر تصاویر دختران بود اعدام شد.
❌ صرفا ۲ نمونه از محتوای کانال های وی را فرستادیم. تقریبا هرچه شبهه و هتاکی به اهل بیت منتشر میشد توسط این شخص بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نشر حداکثری
این کلیب اگر در وجود انسان ها درک شود دنیا گلستان خواهد شد 👌👌
🍃🌹🍃
دستگیری هنجارشکنان توسط پلیس هم عین آزادیست!
وقتی شما ازادید قانون خدا را زیر پا بگذارید عده ای هم ازادند از قانون خدا دفاع کنند.
این آزادی بیش از آنکه حق رذائل اخلاقی و منکر و فحشا باشد، حق فضائل اخلاقی و معروف و تقوای الهی است.
زن، زندگی و آزادی بیش از هر کسی حق زنان غیرتمند و باحیا و عفیف و نجیب و خانوادهدار مسلمان است تا هتک حرمتکنندگان احکام الهی و قوانین این کشور!
یا به قانون احترام بگذاریم یا آزادیم تا از ارزشهایمان دفاع کنیم.
✍سیدامیرحسین حسینی
🍃🌹🍃
#توییت آقای تحلیلگر
✍️ این سه ممنوعیت های جهان در هفته ی اخیر را ببینید. تصور کنید یکی از این ممنوعیت در ایران رخ داده بود. آیا ما امروز تیتر اول رسانه های دنیا نبودیم؟
🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت13
امیر و رضا اومدن روبه روی تخت ما یه تخت دیگه بود نشستن ....
امیر : راستی فردا زودتر بریم گلزار که از اون طرف بریم بازار
رضا : بازار چرا؟
امیر : خوب بریم خرید عید دیگه ؟
معصومه: اووو کو تا عید ،دو ماه مونده
امیر : نزدیک عید شلوغ میشه،مثل پارسال باید مثل بادیگارد کنارتون وایستیم تا کسی بهتون بر خورد نکنه
رضا خندید: نه اینکه خریداتون دودقیقه ای انجام میشه ،واسه همین گفت
- من موافقم
امیر : چه عجب،یه بار با من موافق بودی
- خوب حرف حساب میزنی دیگه ،البته نصف خریدامونو الان میکنیم چیزایی هم که یادمون رفت و نزدیک عید ...
امیر : هیچی ،رضا فردا باید باربری کنیم واسشون
معصومه: وظیفتونه ،مگه یه خواهر بیشتر دارین
امیر : اختیار دارین این حرفا چیه ،همین یکیش هم از سرمون زیادیه
با صدای مامان هممون سرمونو سمت در ورودی چرخوندیم
مامان: بچه ها بیاین میوه و چایی آوردم
معصومه : اخ جون میوه بریم بچه ها
همه بلند شدیم و رفتیم داخل خونه
منم رفتم کنار بی بی نشستم
عمو : بی بی جان بیا بریم خونه ما خوابیدن
یه دفعه بلند گفتم
- نه نه نه نه نه
با نگاه همه فهمیدم که باز گند زدم
بی بی : نه مادر ،امشب میخوام کنار آیه بخوابم
معصومه: بی بی جون کم کم دارم حسودی میکنم به این آیه هااا..
بی بی لبخند زد و گفت: الهی قربونت برم فردا میام خونه شما کنار تو میخوابم
معصومه با شنیدن این حرف نیشش تا بنا گوشش باز شد
رضا زود تر بلند شد و عذر خواهی کرد و رفت ،چون مثل هر شب میخواست بره هیئت
بعد از یکی دو ساعت زن عمو و عمو و معصومه هم خداحافظی کردن و رفتن
به کمک امیر ظرفای میوه رو جمع کردیم بردیم گذاشتیم داخل آشپز خونه
یه پیش بند هم گذاشتم گردن امیر
امیر: این چیه
- شستن ظرف شام با من بود ،شستن ظرف میوه با تو ....
امیر: نخیرر ،مردی گفتن ،زنی گفتن ،بیا خودت بشور ،چند روز دیگه که رفتی خونه شوهرت،غذا درست کردن که بلد نیستی ،لااقل ظرف و خوب بشور که نگن این دختره بدرد چیزی نمیخوره...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
💗#گام_های_عاشقی💗
قسمت14
دنبال چیزی میگشتم که بزنم توی سرش
که چشمم به یه ملاقه روی میز افتاد
ملاقه رو برداشتم زدم تو سرش
امیر : دیونه چیکار میکنی
- آهااا..الان همین حرف و به سارا هم میزنی دیگههههه...
امیر : خدا نکنه اون مثل تو باشه
- دقیقن راست گفتی مثل من نیست مثل خودته یه تختش کمه..
امیر: عع آیه میگم به دوستت این حرف و زدیااا
- جنابعالی اول راهکار پیدا کن واسه حرف زدن باهاش بعد هر چی دوست داشتی بهش بگو
از آشپز خونه داشتم میرفتم بیرون که گفتم: راستی ،جلوش مثل عزاییل ظاهر نشو که همیشه یه سلاح سرد همراهشه خدای نکرده دخلتو نیاره ...
رفتم توی اتاقم دیدم مامان یه لاحافم روی زمین نزدیک تختم پهن کرده بود
لباسمو عوض کردم یه لباس راحتی پوشیدم موهامو باز کردم و روی تخت دراز کشیدم
چند لحظه بعد بی بی وارد اتاقم شدم
که نشستم روی تختم و نگاهش میکردم
بی بی کنار تختم دراز کشید و منم به یاد قدیم رفتم کنارش دراز کشیدم
بی بی هم مشغول نوازش کردن موهام شد
بی بی: تو و رضا خیلی بهم میاین
با شنیدن این حرف قندی توی دلم آب شد
بی بی : دختر جان میدونی چشمات خیلی چیزا رو لو میده
سرمو بلند کردمو نگاهش کردم
- چیو؟
بی بی: عشقو چیزی نگفتم و بی بی هم یه بوسه ای به موهام زد
بی بی: امشب که شما ها توی حیاط بودین ،با عموت و بابات صحبت کردم ،قرار شده تا قبل عید بیان خاستگاری تا هر چه زودتر محرم هم بشین ،تو هم اینقدر عذاب نکشی واسه دیدنش
لبخندی زدمو و چیزی نگفتم
یه ساعتی گذشت و بی بی خوابید
من توی رویاهام غرق شده بودم
که صدای پیامک گوشیم و شنیدم
نگاه کردم امیر بود ،نوشته بود اگه بیداری بیا داخل حیاط
آروم از جام بلند شدمو از اتاق رفتم بیرون
از پله ها پایین رفتم و دیدم امیر
روی تخت دراز کشیده و به آسمون زل زده
رفتم کنارش نشستم
- به چی نگاه میکنی
امیر: آیه ،با سارا صحبت میکنی؟
- در باره چی؟
امیر برگشت با کلافگی نگاهم کرد : انیشتین ،در باره لایه اوزون باهاش صحبت کن ببین نظرش چیه
با حرفش بلند زدم زیر خنده که دستشو گذاشت روی صورتم
امیر: هیییسسس میخوای همه رو خبردار کنی
- آخرش که چی ،همه باید بفهمن دیگه
امیر: تا قبل از اینکه نظر سارا رو راجبه خودم ندونستم دلم نمیخواد کسی چیزی بفهمه
- باشه
امیر: صحبت میکنی دیگه؟
- باید ببینم فردا چه جوری از خجالتم در میای
امیر: یعنی باج گیر خوبی هستیااااا
یه دفعه صدای باز شدن در حیاط خونه عمو اینا رو شنیدم
صدای خوندن مداحی رضا به گوشم میرسید
که یه دفعه امیر موهامو کشید و جیغ کشیدم
با مشتم زدم به بازوش...
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📌 #ایده_کار_مهدوی
🔅 واسطهی ازدواج شدن...
👌 هرکسی تو هر جایگاهی میتونه برای امام زمان کار کنه. کاری که برای #امام_زمان انجام بشه کوچک و بزرگ ندارد.
⁉️شما برای امام زمان چه کاری میکنید؟
#شهداوامامزمان ۴
🌷شهید حاج حسین بهمنی
🔸زمانی که شهید حاج حسین بهمنی مجروح شد و در بیمارستان بستری بود کنار حاجی بودم. شب دوم تقریباً ساعت ۲ بامداد بود که شروع کردم به خواندن دعای توسل، حاجی هم بیهوش بود.
آرام آرام دعا را میخواندم زمانی که رسیدم به اسم آقا #امام_زمان عجل الله, حسین با دست به من زد دعا را قطع کردم.
گفت:« دستت را به گردن من بیانداز، من را بلند کن و نیم خیز کن.»
من گمان میکردم حاجی بیهوش است غافل از آنکه او به هوش آمد و دعا را گوش میکرد .
بلند شدم و ایشان را به حالت نیم خیز نشاندم.
تا این اندازه برای ائمه احترام قائل بود که حاضر نشد در آن شرایط سخت بیماری به آقا ادای احترام نکند.
هدیه به روح این شهید بزرگوار صلوات🌷
#مولایمن
🌿آقا مرا کنار خودت جای می دهی؟
لطفی بزرگ در حق این روسیاه کن
🌿یک روز، نه! ثانیهای، لحظهای فقط
چشم مرا مسیر قدمهای ماه کن
#العجلمولایغریبم
تعجیل در فرج مولایمان صلوات
#شبتونمهدوی🌙
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى مُفَرِّجِ اَلْكُرُبَاتِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که آخرین امید درماندگان، به دستان گره گشای توست.
سلام بر تو و بر روزی که گره از کار عالم باز خواهی کرد.
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زمانه لیاقت نداره امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ظهور کنه،تو چرا باید محروم باشی؟!
🍃🌹🍃
👤 استاد پناهیان
#امام_زمان_عجلاللهفرجه
علل ایجاد حس های معنوی.mp3
685.3K
⁉️علت آینکه گاهی اوقات در مجالس دینی و مهدوی حس و حال معنوی درفرد ایجاد میشود چیست ؟
🍃💐🍃
⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری
#امام_زمان
#حجاب