یک تراوش جدید برای امام رضا جانمان
تا غرقه ی در گناه گشتم
آواره پیِ پناه گشتم
دور از تو پی خودم دویدم
ای جان من اشتباه گشتم
گمراه ترین ترانه بودم
با لطف تو سر به راه گشتم
ای ضامن آهوان صحرا
زندانی قعر چاه گشتم
سرگرم گدایی تو بودم
هم رتبه پادشاه گشتم
خورشید زمین آریایی
من در طلب تو ماه گشتم
من قطره آسمان نوردم
قربانی یک نگاه گشتم
قربان نگاه دلنشینت
سرتاسر آسمان زمینت
تا بر حرمت دخیل بستم
یک نیل به این قلیل بستم
بیهوده نیامدم به سویت
از درد دلم دلیل بستم
ای علت هر علاقمندی
بر پنجره ات علیل بستم
چون نقش ضریح تو دلم را
یک کعبه مستطیل بستم
در عشق خلل نمی پذیرم
چشم از همه چون خلیل بستم
چشم طمع طبع غزل را
سوی کرمی جزیل بستم
با کاسه ی آب کاسه ی چشم
از زمزم و سلسبیل بستم
ره توشه واژگان خود را
بهر سفری طویل بستم
من عازم عرش کبریایم
من زائر مشهد الرضایم
از مور سلام بر سلیمان
از دور سلام بر خراسان
در صحن توام پیاله در دست
چشمان تو شد پیاله گردان
زوار تو چشمشان بهاریست
از برکت آن نماز باران
جارو به کف حرم، امیران
بنگر درجات قرب و عرفان
خدام شما سران کشور
مشهد شده پایتخت ایران
رحم تو اگر نبود بر شعر
این شعله نمی گرفت پایان
تب کرده ام از نگاه، خورشید
اینگونه مرا ز تب بسوزان
خاکستر من شرار دارد
این زائر خسته کار دارد
این شعر باذن حضرت سلطان ادامه دارد...
#علی_اکبر_فرهنگیان
╭┅──────────────┅╮
•''•✾❀🕊 مکتب سلیمانی🕊❀✾•''•
Eitaa.com/soleymaneii
Eitaa.com/soleymaneii
╰┅──────────────┅╯