eitaa logo
مکتب سلیمانی
355 دنبال‌کننده
34.6هزار عکس
5.6هزار ویدیو
8 فایل
⚘امام زمان (عج): ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند.💞
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ شهید شیر سوار الگوی تمام عیار عشق و علاقه به وطن 🔹شهید جعفر شیر سوار قبل از انقلاب فعالیت‌های زیادی جهت شناخت بیشتر حضرت امام (ره) و بیان عملکرد نظام پهلوی و ظلم و ستم‌های آن‌ها نسبت به مردم محروم و مستضعف داشت و مسئولیت توزیع نوار و پخش اعلامیه‌های حضرت امام (ره) را برعهده داشت. وی فردی متواضع، فروتن، مؤدب و با حجب و حیاء بود و هیچ‌وقت با تند روی و بداخلاقی مقابل پدرو مادرش و دیگران برخورد نکرد و از والدین، حرف شنوی زیادی داشت. 🔹جعفر شیر سوار به حرام و حلال، محرم و نامحرم، اهمیت می‌داد و در روز‌های دوشنبه و پنجشنبه روزه می‌گرفت. هر شب قرآن می‌خواند و با عشق و علاقه خاص تفسیر قرآن و نهج‌البلاغه را مطالعه می‌کرد. 🔹شهید جعفر شیر سوار روحیه شهادت‌طلبی داشت و به دنبال شهادت بود. اکثر اوقات که در جمع نیروهای گردان یا جمع خودی و مسئولان صحبت می‌کرد، بحث شهادت بود. همیشه مشتاق و جلودار این بود که شهادت نصیبش شود. دعاهایی که در جلسات انجام می‌داد، موید همین موضوع است. همسر شهید می‌گوید: " شهید شیر سوار در رختخواب مردن را ننگ می‌شمرد... وقتی یارانش به شهادت می‌رسیدند، ناراحت می‌شد و می‌گفت: بار الها، چرا مرا شایسته شهادت نمی‌دانی؟ ای کاش من جای نیروهایم بودم" ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
خاطره‌ای تلخ از آخرین کشیک مشترک 🔹همسر شهید دکتر وحید منصف کسمائی می‌گوید: آخرین کشیک مشترک من و همسرم در اورژانس بیمارستان پورسینا رشت جمعه ۳ اسفند ماه ۹۸ بود به خاطر ویروس کرونا باید از دستکش و ماسک استفاده می‌کردیم حدود ۹ صبح وحید را در بخش دیدم از وی پرسیدم چرا ماسک نزدی گفت که ممکن است مردم با دیدن این صحنه وحشت‌زده شوند. 🔹منصف کسمائی، سال ۶۹ در زلزله رودبار، برای کمک به مردم به همراه تعدادی از دانشجویان به رشت سفر کرد تا در انتقال و امدادرسانی به مصدومان زلزله کمک کند. لازم به ذکر است از وی دو دختر به یادگار مانده است.   ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
حتی عراقی‌ها هم برای شهادت عباس ختم گرفتند 🔹شهید جانباز شیمیایی بود، اما هیچگاه دنبال مدارک جانبازی‌اش نرفت. یک روز وقتی در منزل بود، خون بالا آورد. با اصرار مادرش به بیمارستان رفت. بعد از معاینه دکتر از او پرسید: خانه شما در منطقه جنگی بوده؟ با ایما و اشاره به مادرش فهماند که دوست ندارد دکتر بفهمد که در جبهه بوده، اما مادر به آرامی به دکتر گفت. دکتر رو به عباس کرد و گفت: به بیمارستان سپاه برو تا بتوانی دوباره به جبهه بروی، اما او قبول نکرد. مدتی را در تهران ماند تا کمی حالش بهتر شد و باز به جبهه رفت. 🔹عباس صابری برخی اوقات که برای تفحص شهدا به خاک عراق می‌رفت، مقداری لباس،‌ میوه برای عراقی‌ها می‌خرید تا برای تفحص شهدا با آن‌ها بیش‌تر همکاری کنند. این هدیه همراه با مهربانی و خوش اخلاقی عباس آقا موجب شد که دل عراقی‌ها نرم شده و به او علاقه‌مند شوند. وقتی خبر شهادتش به عراقی‌ها رسید، برایش ختم گرفتند. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
فرمانده‌ای با پوتین‌های پاره 🔹یکی از همرزمان شهید تعریف می‌کند: " یک‌روز بچه‌ها به شهید احمد اللهیاری گفتند: احمد آقا پوتین‌های ما خراب است. ایشان فرمودند چشم، فردای آن روز یک تویوتا پوتین آورد و گفت: بچه‌ها هر کدام از شما که پوتین‌هایش خراب است می‌تواند تعویض کند در همین حین دیدم خود احمد آقا کف یکی از پوتین‌هایش افتاده است و با بند پوتین آن را بسته است تا نیفتد. گفتم احمد آقا شما هم یک پوتین نو بردارید .گفت: نه این پوتین‌ها برای بچه‌هاست. همین پوتین‌ها هم که پایم هست برای من زیاد است. 🔹همرزم شهید احمد اللهیاری می‌گوید: یک روز من با ماشین اصلاح سر حاج احمد را اصلاح می‌کردم که دیدم ماشین گیر کرد. نگاه کردم، دیدم یک ترکش به سرش خورده و نصف آن بیرون است و اطراف آن چرک کرده. گفتم این ترکش شما را اذیت نمی‌کند؟ گفت برو و انبر دست را بیاور و ترکش را بیرون بکش. گفتم نمی‌شود باید برویم پیش دکتر. احمد آقا گفت: این که چیزی نیست بچه‌ها ترکش‌های از این بزرگتر را هم تحمل می‌کنند.   ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
♦️پلیس شهیدی که فرزندش را ندید 🔹شهید حسن دلاور متاهل و دارای دو فرزند است که در قالب خدمت عملیاتی در استان سیستان و بلوچستان مشغول خدمت بود و فرزند دوم این شهید ۱۸ اسفند به دنیا آمد که پدر را هرگز ندید. 🔹همسر شهید حسن دلاور می‌گوید؛ حدود ۲ ماه  دور از خانواده بود و ما خیلی چشم انتظار آمدنش بودیم. او در هیچ مراسمی کنار خانواده‌اش نبود و همیشه با آغاز تعطیلات کار آنها شروع می‌شد.   ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
راز شهادت؛ بوسه بر دست پدر و مادر 🔹به شهید احسان کربلایی‌پور بارها شغل‌های اداری با موقعیت خیلی خوب پیشنهاد شد که او در جواب می‌گفت:"روحیات من برای کار اداری نیست. من برای انجام کارهای اداری و پشت میز نشینی وارد سپاه نشده‌ام." او سپاه را یک آرمان و مسئولیت می‌دانستند نه یک شغل. 🔹احسان کربلایی پور همیشه عادت داشت دست پدر و مادر را ببوسد و گاهی که پای پدر و مادر درد می‌کرد پایشان را می‌بوسید. برایش فرقی نمی‌کرد که کسی ببیند که او پای پدر و مادر را می‌بوسد‌.   ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
شهیدی که الگوی خانواده بود 🔹شهیده طلایه بیگ‌زاده نه تنها در امور درسی، بلکه در امور تربیتی نیز فعال بود و موفق به کسب عناوین ممتاز در رشته‌های نهج البلاغه، کتابخوانی و… شد. طلایه به عنوان خواهر بزرگتر نقش مادر را هم در خانه ایفا می‌کرد و همواره دلسوزانه به برنامه‌های تحصیلی و تربیتی خواهران و برادرش نظارت داشت. 🔹سال ۸۸ دکتر نوری همسر طلایه در رشته طب اورژانس دانشگاه تبریز قبول شد و خانم دکتر با روحیه‌ فداکاری و بزرگ منشی خود مسئولیت ۲ فرزند خردسال و خانه‌داری را در ارومیه عهده‌دار شد تا دکتر نوری بتوانند با فراغت خاطر دوران تخصصی خود را پایان ببرند.   ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
♦️تله‌های انفجاری مهندس رضا بلای جان تكفيری‌ها بود 🔹شهید متخصـص تخـريب و جـنگ‏های پارتيزانی و چریکی بود و از سال ۸۹ روی سوريه متمركز شد. تخصص‌های اين شهيد باعث شده بود تا از وی برای آموزش افسران و فرماندهان سوری دعوت به عمل ‌آيد. اگر از همكاران شهيد درباره علم و فن او سؤال شود همگی از ابتكارات و اختراعات وی صحبت مي‌كنند. از اينكه بسياری از تجهيزات نظامی فرسوده و از كار افتاده را دوباره احيا مي‌كرد و گاهی قابليت‏‌های جديدی به آنها می‌افزود. مهندس شهيد رضا كارگر برزی در كمترين زمان توانایی مهندسی معكوس تجهيزات جنگی به غنيمت گرفته شده را داشت. 🔹شهید رضا کارگر عاشق مطالعه بود حتی مطالعه غیر مرتبط با کار و تحصیلاتش، فاصله شهید با مطالعه را می‎‌توان به اندازه یک بند انگشت دانست و جدا کردن وی از مطالعه و علم آموزی کاری بس نشدنی بود. خانواده و دوستان این شهید والا مقام معتقدند که اوقات فراغت وی را در دو حالت مطالعه يا عبادت می‌توان دید. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
🕊«شهید احمد محمودی» زمان ولادت:۱۳۳۶/۹/۸ زمان شهادت:۱۳۶۶/۴/۳ نحوه ی شهادت:درگیری با گروهک ضد انقلاب محل دفن: گلزار شهدای بانه ...................(🌻)...................... وی در یکی از روستاهای دور افتاده و مرزی شهر بانه به نام کنده سوره متولد شده بود از وضع مالی بسیار ضعیفی برخوردار بودند.سال 1350 در سن پانزده سالگی ازدواج نمود و بعد از ازدواج مدتی به شغل پارچه فروشی روی آورد ثمره‌ی زندگی 3 فرزند پسر و 7 دختر بود و قریب به سه سال از عضویتش درسازمان پیشمرگان مسلمان کرد می‌گذشت که در جنگی تمام عیار با گروهک‌های ضد انقلاب حوالی روستای دوسینه با عزت به شرف بزرگ شهادت در راه خدا نائل گردید و به همرزمان شهیدش پیوست. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
هرگز نمی‌توانیم در برابر تجاوزات اسرائیل ساکت بنشینیم 🔹در دفاع مقدس دو فرمانده جنگ‌های نامنظم بودند؛ یکی شهید چمران و یکی شهید هاشمی. شهید چمران بیشتر در غرب کشور بود و بعد در اهواز و جنوب، ولی شهید هاشمی بیشتر فرمانده جنگ‌های نامنظم گروه فدائیان اسلام در خرمشهر و آبادان بود که بعداً چندین بار هم به کمک شهید چمران شتافت. پایه‌گذار اولین نیروهای مردمی در خرمشهر و آبادان توسط گروه شهید سید مجتبی هاشمی بود که به فدائیان اسلام معروف است؛ ۱۵۰۰ نیرو از سراسر کشور داشت. 🔹سید مجتبی هاشمی در رابطه با مبارزه با اسرائیل می‌گوید: " مگر می‌شود به‌عنوان یک مسلمان متعهد به خود اجازه داد تا به سرزمین‌های اشغالی فلسطین عزیز، اسرائیل غاصب همچنان بتازد و مردم محروم و آواره مسلمان فلسطین را هر روز قتل‌عام کند. هرگز نمی‌توانیم ساکت بنشینیم، درحالی‌که آن‌ها در خانه‌های خود، اجازه نفس کشیدن را ندارند." ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
پیکر این شهید در سوریه جا ماند تا حاج قاسم اذیت نشود 🔹شهید از افراد بسیار زحمتکش و مخلص لشکر ۴۱ ثارالله بود که بارها مجروح شد و در نهایت با از دست دادن یکی از چشمانش به عنوان جانباز ۷۰ درصد دفاع مقدس شناخته شد ولی با این وجود پس از جنگ هم از پا ننشست و در ماموریت‌های جنوب‌شرق لشکر ۴۱ ثارالله در مبارزه با عناصر ضد انقلاب و اشرار در سال ۷۰ پیشتاز نبرد بود. 🔹یکی از همرزمان شهید با بیان اینکه حاج حسین نماز اول وقتش را در هیچ شرایطی ترک نمی کرد می‌گوید: " یک روز در جاده‌ای بین دو منطقه جنگی در حرکت بودیم، جاده خطرناک و زیر آتش دشمن بود، ناگهان حسین که پشت فرمان بود کنار جاده ایستاد، پرسیدم چی شده؟ گفت وقت نماز است. گفتم حاجی خطرناکه، گفت من با خداوند متعال وعده کردم که نمازم را اول وقت بخوانم." 🔹حسین بادپا دلش نمی‌خواست پیکرش بعد از شهادت برگردد. می‌دانست حاج قاسم که خود شهدای کرمان را به خاک می‌سپارد، طاقت ندارد پیکر یار دیرینش را در خاک بگذارد. حسین نمی‌خواست حاج قاسم را اذیت کند. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
📷تنگه کوشک میعادگاه " علی " با حضرت دوست 🔹شهید علی شیرغلامی هم‌زمان با سال‌های دفاع مقدس احساس تکلیف کرد و به‌عنوان نیروی بسیجی راهی جبهه‌ شد تا از مرزهای ایران در برابر تهاجم وحشیانه رژیم بعث عراق دفاع کند. در مناطق مختلف عملیاتی حضور یافت و همراه با دیگر هم‌رزمان و هم‌سنگران خود حماسه‌ها آفرید. 🔹علی شیرغلامی در وصیت‌نامه خودش خطاب به والدینش می‌گوید: " پدر و مادر عزیزم، از بابت من نگران نباشید، چون خودتان مى‌دانید مسلمان بودن ساده نیست این نیست که در جبهه‌ها جوانان عزیز خون بدهند و ما در خانه راحت باشیم باید به نداى شهدا پاسخ دهیم آنهایی که واقعا در هدف خود و در راه خود خالصانه بودند، شهیدانی که هر کدامشان برای ملت ما مانند میثم‌ها و ابوذر‌ها بودند پس ما باید به این خون شهدا لبیک گفته و راهشان را ادامه بدهیم". ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
چشم‌هایی که سوخته بود و لب‌هایی که می‌خندید 🔹برادر شهید حسینعلی عالی در خاطراتی روایت می‌کند: " عملیات والفجر ۸ بود، بر اثر بمباران شیمیایی دشمن تعدادی از رزمنده‌ها زیر آوار ماندند، حسینعلی بدون توجه به گازهای شیمیایی سریع به طرف بچه‌ها رفت، من نیز به دنبالش رفتم، به سختی بسیجی‌ها را بیرون آوردیم. وقتی از محوطه خارج شدیم حالت تهوع و سرگیجه شدید به ما دست داد. تمام صورت برادرم سوخته بود. ما را به بیمارستان «بوعلی» تهران اعزام کردند. مصدومیت حسین از ناحیه چشم بیشتر از دیگر اعضای بدنش بود، اما باز می‌خندید. در حالیکه نگرانش بودم و به استقامت او در برابر آزمایش‌های الهی غبطه می‌خوردم او با دیدن ناراحتی من مرا به صبوری دعوت کرد و گفت:«اینها نعمت‌های الهی هستند، از این نعمت‌ها استفاده کنید، این بالاترین افتخار است،‌ اگر خداوند شهادت را نصیب ما نکرد، همین که جراحتی از جنگ داشته باشیم، بالاترین افتخار برای ما است." ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
کبوترانی که زودتر از به شهادت رسیدن شهید را فهمیدند 🔹همسر شهید مهدی اسحاقیان از دقت شهید به همه چیز تعریف می‌کند و می‌گوید: " به خاطر دفع قضا بلا ما دو کبوتر در خانه نگهداری می‌کردیم و آقا مهدی هر وقت که از خانه بیرون می‌رفت به کبوترها خیلی علاقه نشان می‌داد وقی در منزل بود با آنها حرف می‌زد! زمانی که به سوریه اعزام شده بود هر وقت به خانه که زنگ می‌زد، احوال کبوترهایش را از من می‌پرسید". 🔹وی در ادامه اظهار می‌کند: " کبوترها تخم گذاشته بودند و چند هفته بود که روی تخمهایش خوابیده بودند و اصلا تکان نمی‌خورند و موقعی که آقا مهدی به شهادت رسیده بود، کبوتر از روی تخمهایش خود به خود کنار رفته و تخمش شکسته بود، با دیدن این صحنه بدنم سرد شد و به خودم گفتم نکند برای آقا مهدی اتفاقی افتاده است!؟ در صورتی که دو روز پیش آقا مهدی برای آخرین بار احوال کبوترهایش را تلفنی از من پرسیده بود و من گفته بودم حال کبوتر و تخم‌هایش خوب است." ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
عقابی که پهنه‌ آسمان را عرصه‌ی معراج خود ساخت 🔹یکی از دوستان شهید افشین هریسی‌نژاد می‌گوید: " افشین از جمله‌ی آن انسانها و شهدایی است که خاطره و یاد او همچون آفتابی تابان در ذهن و خاطر ما پرتو افشانی می کند. و یاد او که تقریبا هم سن و هم دوره و هم محله ای و آشنا بودیم؛ به مراتب بیشتر در لوح خیالمان حک شده است. 🔹شهید افشین هریسی‌نژاد از همان دوران تحصیل و دوران راهنمایی و دبیرستان استعداد و توانایی ویژه ای در درس و تحصیل خود داشت که بعدا هم در نتیجه همان استعداد درونی و تلاشهای بی وقفه‌اش در این عرصه خودش را بالا کشید و به جایگاهی که شایسته‌اش بود رسید. 🔹البته اگر او شهید نمی‌شد می‌توانست پله‌های خیلی بالاتری را هم در زمینه خلبانی و رشته خاص خودش به خود اختصاص دهد؛ ولی در اوج جوانی خویش در اوج پرواز کرد و قله ها را در نوردید و بالاخره هم پهنه‌ی آسمان را عرصه معراج خویش قرار داد. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
شهید ماشا‌الله پیل‌افکن، رزمنده‌ای که یک تنه لشکر دشمن را زمین‌گیر کرد 🔹شهید پیل افکن در ادامه عملیات چزابه شش شبانه روز در مقابل و پشت جبهه دشمن بدون وقفه برای نجات تیپ ۷۷خراسان از محاصره با دشمنان جنگید و آنقدر از مهمات ذخیره شده دشمن استفاده کرد تا مهمات آن محدوده به پایان رسید، آنگاه با لب تشنه و بدن خسته و گرسنه، و چشم ترکش خورده ایی که ۶ شبانه روز نخوابیده در محاصره دشمن قرار گرفت و تنهایی به اسارت دشمن در آمد. 🔹همین اقدام شهید پیل‌افکن در عملیات چزابه باعث شد تا کینه‌ای در دل دشمن بیندازد؛ آنقدر که فرمانده‌شان دستور داد او را زنده اسیر کنند. ماشاالله بعد از چند روز مبارزه خسته و کم‌توان شده بود اما ناامید خیر. باز هم در کمین دشمن نشسته بود تا شاید بتواند یکی از بعثی‌ها را شکار کند. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
بچه پولداری که به دنیا پشت پا زد و جبهه را به آمریکا ترجیح داد 🔹شهید حمید شاه حسینی با وجودی که مقدمات ادامه تحصیل در آمریکا برایش فراهم بود، به جبهه رفت. خانواده‌ای متمول داشتند که در محله شمیران زندگی می‌کردند و تمام آنها گرین کارت داشتند. 🔹امکانات دنیایی‌ فوق‌العاده عالی بود، اما به همه این‌ها پشت پا زد. شهید شاه‌حسینی به بچه‌های جنوب شهر به مزاح می‌گفت شهدای شمیران افضل من شهدای خراسان. به نظر من هم کسی که در تجریش و شمیران زندگی کرده است، شهادتش افضل است، چون همه وابستگی‌های دنیا را زیر پایش می‌گذارد و می‌آید. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
شور و عشق عجیبی در هر اعزامش داشت 🔹شهيد ابوذر احمدی بعد از عضويت در سپاه كه نهايت عشق و آرزوی او بود در همه عمليات‌های آزادسازی و پاک‌سازی منطقه كردستان و آذربايجان غربی مخصوصا تکاب شركت می‌کرد تا به‌همراه دوستان رزمنده‌اش، میهن عزیزمان را از دست اشرار و ضد انقلابيون در اين منطقه نجات دهد. 🔹این شهید والامقام در هر اعزامش به منطقه خاطراتی از خود به جا می‌گذاشت و شور و عشق خاصی به هنگام اعزام به جبهه داشت که لحظه لحظه‌اش خاطره است و ماندنی. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
«حسین صیدی» شهید خط شکنی از گردان حنظله که هیچ‌وقت بازنگشت 🔹مادر شهید صیدی می‌گوید: " در یکی از عملیات‌ها از ناحیه دست زخمی شده بود. وقتی به بیمارستان منتقلش کردند تا عمل شود، بعد از عمل راضی نشد بستری شود و با اصرار و رضایت خودش مرخص شد که تخت خالی شود تا اگر مجروحی آوردند جا برای بستری کردنش داشته باشند. آن شب تا صبح بدون اینکه چیزی بگوید از درد قدم زده بود، وقتی پرسیدم درد داری؟ گفت: «تا درد نداشته باشد، ارج ندارد.»" 🔹حسین صیدی در گردان حنظله به عنوان خط شکن همراه گردان کمیل برای عملیات والفجر مقدماتی عازم منطقه شده بودند و روز هجدهم بهمن‌ماه عملیات آغاز شده بود و آنها دیگر هیچ وقت برنگشتند. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
شهیدی که می‌دانست دیگر عیدی در کنار خانواده نخواهد بود 🔹شهید در طول‌ جنگ‌ دو بار مجروح‌ شد. هنگامی‌ که‌ در جزیره‌ی‌ مجنون‌ و در عملیات‌ بدر از ناحیه‌ی‌ پهلو زخمی‌ شد، برای‌ مرخصی‌ به‌ منزل‌ بازگشت‌، اما ضمن‌ اینکه‌ مجروحیت‌ خویش‌ را از خانواده‌ کتمان‌می‌کرد، حتی‌ دوشادوش‌ پدر در مزرعه‌ نیز کار می‌کرد. 🔹روحیه‌ شهادت‌طلبی‌ از آغاز جنگ‌ در اعمال‌ و اخلاق‌ سیدجواد کاملا مشهود بود. آخرین‌ بار که‌ به‌ جبهه‌ اعزام‌ میشد، به‌ برادر بزرگترش‌ گفته‌ بود: " عید امسال‌ منتظر من‌ نباشید من ‌دیگر به‌ منزل‌ و جمع‌ شما نخواهم‌ بود. حلالم‌ کنید و از همگان‌ برایم‌ حلالیت‌ بطلبید." ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
آرزوی شهیدی که برآورده شد 🔹همسر شهید با یادآوری خاطراتش می‌گوید: " یکروز با حسین سر مزار رفته بودیم کنار قبر شهیدان ایستاده بود و درست همانجایی که الان قبر او است، نشان داد و گفت: چطور می‌شد یک جا به ما می‌دادند، گفتم: از دست ما فرار می‌کنی، می‌خواهی شهید شوی. گفت: نه ! شهداء گل بودند، ما چی هستیم. گفتم: خدا کند من قبل از تو بمیرم. گفت: خدا نکنه. بچه بی مادر شود و از قرار آمدیم. درست سال بعد همانجایی که نشان داده بود، بدون اینکه من قبلا دیده باشم. ای وای مزار شهید عزیزم حسین شده بود. واقعا حسین مستجاب الدعوه بود و به آرزوی خود رسید. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
📷شهید «حسن پور» عصاره ارزش‌های مردم قزوین بود 🔹شهید رضا حسن‌پور پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در تهران با کمیته انقلاب اسلامی همکاری می‌کند و در مبارزه با عوامل ضد انقلاب به فعالیت می‌پردازد. سال ۱۳۵۸ به دنبال تحرکات گروهک‌های ضد انقلاب در استان کردستان، همراه یک گروه، راهی این استان می‌شود و با شهامت و شجاعت در سرکوبی ضد انقلاب شرکت می‌‌کند. 🔹در وصف شهید حسن‌پور شاید همین یک جمله شهید زین‌الدین فرمانده بزرگ دفاع مقدس کافی باشد که گفت: «معلوم نیست زنده باشم یا نباشم ولی شما قدر این حسن‌پور را بدانید، خلاصه ارزش‌های قزوین در حسن‌پور خلاصه شده است». ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
شهید روح الله طالبی؛ شبيه‌خوان عاشورایی که در تاسوعا، كربلايی شد 🔹پدر شهید درباره فرزندش می‌گوید: " از مأموریت كه برمی‌گشت ابتدا به من و مادرش سر می‌زد و دست ما را می‌بوسید و سپس به خانه خودش می‌رفت. 🔹این شهید والا مقام در جواب اطرافیان كه می‌گفتند بچه‌ات كوچک است نرو می‌گفت: زن و بچه برای آزمایش است. حتی در برابر گریه‌ها و بی‌تابی‌های حنانه در بدرقه‌اش هم خودش را نگه داشت و اصلاً پشت سرش را نگاه نكرد تا مبادا از رفتن منصرف شود. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
شهیدی که محاسبه و مراقبه اعمالش اولویت زندگی‌اش بود 🔹یک شب، شهید علی اکبر مقصودی نماز شبش را خواند و خوابید ولی برای نماز صبحش بیدار نشد، آن روز به شدت گریه کرد و بمدت سه روز، روزه گرفت. وقتی که نماز نافله شب علی اکبر، قضا میشد بسیار ناراحت بود و قضای آنرا در هر صورت می خواند. 🔹علی اکبر مقصودی به محاسبه و مراقبه در تمام ساعات زندگی‌اش می پرداخت و پس از شهادتش، دفترچه‌های محاسبه او به دست خانواده‌اش رسید و مطالب آن حاصل دقتش در حالت و رفتار و سکناتش بود. او کمترین اشتباهش را می‌نوشت و هر شب برای رفع اشتباهاتش از خدا توفیق طلبیده و درخواست طلب و توبه کرده است. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯
شهید «محمد شهبازی»؛ فرمانده‌ای گمنام و بی‌ادعا 🔹محمد با تمام شور نوجوانی خود وارد مبارزات انقلابی شد و از همان روزهای نخست مبارزات مردم ایران علیه رژیم طاغوت به صف مبارزان پیوست. انقلاب که پیروز شد وارد کمیته‌های مردمی شد و با بچه های محل و دوستان خود برای کمک به دیگران بخصوص محرومان و مستضعفان تلاش می‌کرد. 🔹خلوص و ایمان بالا برجسته‌ترین ویژگی محمد است و ترکیب هوش سرشارش با ایمان الهی از او انسانی برجسته ساخت؛ شهید «محمد شهبازی» از دیار بهار همدان در عین نخبه بودن، گمنام است، او نه شیفته نام و نشان و نه به دنبال تشویق و درجه بود. ╭━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╮ @soliemani_313 ╰━━⊰•🍃🌷🍃•⊱━━╯