#آخوند_ملا_علی_آقا_معصومی_همدانی
🔻یک بار برای صرف غذا به خانه شخصی دعوت شد. میزبان متوجه شد که ایشان از خورش موجود تناول نمی کند و چون خود فرد پارسایی بود، فهمید که اشکالی در کار است.
🔸️از اهل خانه و قصابی که گوشت را از او خریده بود پرس و جو کرد . معلوم شد گوشت گوسفند خفه شده ای به قصابی فروخته شده بود.
🔹️از مرحوم آخوند پرسیدند : چطور شد که شما از خورش نخوردید؟ فرمود : من دیدم که در ظرف خورش نجاست وجود دارد .
📚منبع : کتاب #افلاکیان_خاک_نشین ، ص ۹۳
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠غمخوار امت!
🔸️مرحوم شیخ رجبعلی خیاط میگفت: مدتی گرفتاری داشتم و هر دعایی میخواندم اثر نمی کرد، عرض کردم: خدایا! این دعاها را به مردم گرفتار میگویم، آنها میخوانند و حاجت خود را میگیرند؛ ولی چرا گرفتاری ما برطرف نمی شود؟ با ناراحتی گفتم: محمد و آل محمد هم به فکر ما نیستند!
🔹️به محض این که این جمله را گفتم، پیامبر اکرم را دیدم و در حالی که غبار آلوده، آستینها را بالا زده بودند، فرمودند: چه شده است؟ ما هزار سال پیش از خلقت آدم به فکر شما بودیم!
📚تندیس اخلاص، ص ۷۱
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠گربه مسکین!
🔸️مردی در حال راه رفتن بود که فضله ی پرنده ای که در آسمان پرواز میکرد بر سر و صورت و لباس هایش ریخت، مرد گفت: الحمد لله (خدا را شکر).
گفتند: این که دیگر شکر ندارد، سر و صورت و لباس هایت کثیف شده اند.
مرد گفت: باز هم باید خدا را شکر کرد، چون اگر گاوها در آسمان پرواز میکردند، آن وقت چه خاکی باید بر سرمان میریختیم.
گربه ی مسکین اگر پر داشتی
تخم گنجشک از زمین برداشتی
آن دو شاخ گاو اگر خر داشتی
آدمی را بر زمین نگذاشتی
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠علاقه مشترک پیرمرد و جوان و کودک
🔻شهید مطهری رحمه الله علیه:
🔸️علمای علم النَّفس گفتهاند که در هر یک از دورههای عمر، رغبتهای انسان تغییر میکند. رغبت بچه سه ساله با جوان هجده ساله و با مرد چهل ساله و با پیرمرد هفتاد ساله در امور، به کلی متفاوت است. فقط یک چیز است که در تمام مدت عمر رغبتش به یک حال است و آن رغبت به شنیدن قصه است.
📚 یادداشت ها ، ج ۱۳
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠این تشک را جمع کن!
🔻آیت الله محمدی گلپایگانی:
🔸️مرحوم آیت الله مشکینی یک ماه مهمان پدر ما بودند در زمان تبعید،بنده شخصا درخدمت ایشان بودم. گاهى از اوقات، شبها براى ايشان رختخواب پهن مىكردم واين كار را چند شب ادامه دادم.
🔹️ايشان بعد گفتند: «اينها را جمع كن!» گفتم: «چرا؟»، گفتند: «با اين تشك نرمى كه زير من پهن مىكنيد، خواب من سنگين مىشود، و شب، آن توفيقى را كه بايد داشته باشم كه زود بيدار شوم، ندارم. من عادت ندارم و روى همين زمين كه مىخوابم، به موقعْ بيدار مىشوم».
🍃در منزل ما، اتاقى در اختيار ايشان بود. پدر من هم اهل تهجد و شب زنده دارى بود. يادم است كه گاهى از اوقات كه قبل از اذان بيدار مىشدم، صداى گريه و آه و ناله از اتاق پدرم و اتاق آية اللّه مشكينى مىشنيدم، و منظرهاى بود. هر دو، با خواندن نماز شب و دعا، تا بعد از نماز صبح بيدار بودند.
#داستان #نماز_شب
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠شهید مطهری و تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها)
🔸️یک سال قبل از انقلاب، زمانی که دانشجوی دانشگاه تهران بودم، در جلسات تفسیر شهید مطهری که در منزل افراد مختلف در تهران برگزار می شد شرکت می کردم. بعد از اقامه نماز عشا محضرشان رفتم تا سؤالی بپرسم.
🔹ایشان مشغول ذکر تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (س) بودند. منتظر ماندم و حالت ذکر گفتن ایشان را تماشا کردم. نکته آموزنده برای من این بود که استاد این تسبیحات را با مکث و تأنی بسیار می گفتند و هر کدام را به طور کامل ادا می کردند. احساسم این بود که چشمهایشان هم بسته بود.
📚از خاطرات حجت الاسلام پور سید آقایی
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠نام آقا امام حسین (علیه السلام) محك ایمان است!
🔸️آقای حسنی طباطبایی نقل كردند:
صبح یكی از روزهای ماه محرم پس از تشرف به حرم مطهر كریمه اهل بیت حضرت معصومه (علیها السلام) به قصد زیارت آقای مجتهدی حركت كردم. در زدم، كسی در را باز كرد و گفت: حمید آقا! آقای مجتهدی منتظر شما هستند تا صبحانه را به اتفاق شما صرف كنند! به خدمت ایشان شرفیاب شدم، سفره صبحانه پهن بود.
🔹️فرمودند: صبحانه را بایستی با شما صرف میكردیم! خوش آمدید، بفرمایید! در كنار آقای شیخ جعفر مجتهدی، كتاب گنجینه الاسرار مرحوم عمان سامانی ، قرار داشت. ایشان ضمن صرف صبحانه، اشارهای به آن كتاب كردند و گفتند: آقاجان! عمان سامانی در میان مرثیه سرایان حسینی مقام و منزلت ویژهای دارد و بعد فرمودند: اصلاً دستگاه حضرت اباعبدالله (علیه السلام) یك دستگاه عجیبی است! نام مبارك ایشان هم خیلی بزرگ است. در نام مقدس «حسین (علیهالسلام)» اسرار عجیبی نهفته است.
🍃و پس از چند لحظه تأمل، فرمودند:
هر كس كه نام آقا امام حسین (علیه السلام) را بشنود از میزان انقلاب خاطری كه پیدا میكند پایه ایمانش را میتوان فهمید. كسانی كه نام این بزرگوار را میشنوند و تغییر حالی در خود نمیبینند باید جداً نگران ایمان خود باشند! نام آقا امام حسین (علیه السلام) محك ایمان است.
#محرم #داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠آیت الله خزعلی (رحمه الله علیه) :
🔸️من خودم نهج البلاغه را بیشتر در هنگام معطلی در شلوغی خیابان ها حفظ کردم. چون اگر بنا باشد دنبال این باشیم فرصت مناسب و با حواس جمع، آمادگی جسمی و ... به این امر بپردازیم، بسیاری از وقت ها و فرصت هایی را که می شد استفاده کنیم از دست داده ایم و کار هم طبعا کند پیش خواهد رفت.
🔹️من به جوانهای عزیز توصیه می کنم که همیشه کتاب همراه خود داشته باشند تا از این فرصت هایی که در زندگی امروز فراوان است با مطالعه کتاب و یا حفظ قرآن کریم و نهجالبلاغه استفاده کنند.
🍃پ.ن: «جمال الدین محمد بن حسین بن قریب کاشانی» نخستین حافظ نهجالبلاغه است که معاصر “سید رضی” مولف نهجالبلاغه بوده و این کتاب را از حفظ کتابت کرده است.
#نهج_البلاغه #داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠استاد #شیخ_جعفر_ناصری :
🔸️حاج آقای ما (آیة الله ناصری قدس سره) میفرمودند: «من جوان بودم، در حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمدم وارد بشوم دیدم از یکی از زوایای حرم مطهر آقا امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدای گریهی مخصوصی میآید، یک پیرمردی دارد آرام آرام و مدام با سبک خاصی گریه میکند.
🔹️رفتم نزدیک شدم، دیدم که یک آقای ثمینی هستند، روحانی هستند و نشستهاند و دارند گریه میکنند. از یکی از آشناها پرسیدم که ایشان کیست؟ آن آقا گفت که ایشان علامهی امینی صاحب کتاب ارزشمند الغدیر هستند، هر روز میآیند اینجا مینشینند و برای مظلومیت آقا امیرالمؤمنین (ع) گریه میکنند.
🍃ببینید اول ایشان کتاب الغدیر خود را مینویسد و به اندازهی یک مجموعهی بزرگِ پژوهشگر به تنهایی کار میکند، شب و روز سلامتی و اعصاب و زندگی خود را برای این هدف بلند میگذارد، کتاب خود را تمام میکند و بعد هم اینطور ارتباط قلبی با آقا امیرالمؤمنین دارد و باور دارد به آنچه که نوشته است، لذا این کتاب، کتابی ماندگار میشود.
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠حکایتی شگفت از رویایی است که فرزند مرحوم محدث قمی روایت می کند.
🔻کنار حرم حضرت رضا (علیه السلام) به عنوان پسر حاج شیخ عباس قمی منبر می رفتم. شب سوم از یکی از کتاب های پدرم روایتی را نقل کردم، به مردم گفتم: برداشت پدرم از مجلسی بهتر می باشد.
🔸️منبر تمام شد، به خانه ای که صاحب خانه مرا برای منبر دعوت کرده بود، آمدم، شب در عالم رؤیا به محضر مبارک پدرم رسیدم، فرمود: فرزندم بسیار از دستت نگران هستم، مجلسی را آزار دادی، امشب بر منبر به مجلسی توهین و بی احترامی شد، برو رضایت مجلسی را به دست بیاور، مجلسی از بندگان ویژه خدا است.
🔹️ایشان می گوید: بیدار شدم، صبح شد، به صاحبخانه گفتم: با عرض معذرت، نمی توانم در این محل بمانم، یک نفر دیگر را دعوت کنید، به اصفهان آمدم سه شب تا شب جمعه، کنار قبر علامه مجلسی گریه کردم و از او عذرخواهی کردم، شب جمعه پدرم را در خواب دیدم، گفت: خدا تو را بخشید.
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠از مرحوم آيت الحق حاج ميرزا جواد آقا ملكی تبريزی نقل شده كه فرمود:
🔸️«در نجف دو سال در خدمت مرحوم ملاحسينقلی همدانی بودم، ولي هيچ فتح بابی برايم صورت نگرفت. روزی به استاد گفتم: مدتی است در خدمت شمايم و اثری نديدهام!
🔹️فرمود شما را نمی شناسم. گفتم من، ميرزا جواد از ارادتمندان شما هستم. فرمود: شما را نمی شناسم. تا پس از چند بار تكرار فرمود: آيا شما ملكی های نجف را كه تبريزی هستند می شناسيد؟ گفتم: آری، آنها خويشاوندان من هستند.
🍃فرمود: «تا كفششان را جلوی پايشان جفت نكنی، خبری نيست».
❗️من به خاطر مسأله ای با آنها سرسنگين بودم و آمد و شد نمی كردم. پس از اين گفته ی استاد نزد آنان رفتم و آن قدر تواضع کردم که حتی كفششان را جفت میكردم، چندی نگذشت كه درب فتوحات باز شد».
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc
💠خاطره یکی از شاگردان آیت الله بهجت:
🔻روزی با آقا تا در منزلشان آمدیم. دیدیم که جلوی در دست کردند در جیبشان. معلوم شد کلید را نیاوردهاند.
🔸️میخواستم دست بگذارم روی زنگ. آقا گفتند: زنگ نزنید. و شروع کردند داستانی را از عالمی نقلکردن.
🔹️فرمودند: «یک آقایی از مسافرت به خانه برمیگشت؛ زمستان بود و نصف شب. دید که اگر الآن بخواهد در بزند خانوادهاش اذیت میشوند. در فکرش بود که همانجا پشت در بنشیند تا صبح بشود.
🍃همان موقع که آن عالم این فکر را کرده بود، خانوادهاش نیز خواب میبیند که آقا از سفر برگشته و پشت در ایستاده است و میآید در را برای او باز میکند».
🔸️داستانشان که به اینجا رسید اتفاقا کسی آمد و از داخل خانه، در را برای ایشان باز کرد.
📚ویژه نامه عبد محبوب ٨ ، ص ٣٣
#داستان
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
🔺کانال معرفتي طَریقُ السُّلُوک «کانال تخصصی یادنامه اولیاء الله و احوالات بزرگان عالم اسلام»
https://eitaa.com/joinchat/2817916981C22f5ba8cfc