هدایت شده از خودآموز پایان نامه و مقاله نویسی
#سیره_علما
#مطالعه
سيدنعمت الله جزايري در نقل خاطره اي از زندگي خود مي گويد:
در گرماي تابستان، طلاب شب ها به بام مدرسه مي رفتند، ولي من در حجره ام را مي بستم و شروع به مطالعه و حاشيه نويسي و تصحيح مي كردم تا اذان صبح.
بعد از نماز صبح، صورتم را بر روي كتاب مي گذاشتم و لحظه اي مي خوابيدم تا آفتاب طلوع مي كرد و آن گاه تا ظهر به تدريس مي پرداختم. بعدازظهر هم به درس مي رفتم و درس مي خواندم.
بسياري از مواقع، از سر راه ناني مي گرفتم و مي خوردم.
چون اغلب براي مطالعه، روغن چراغ نداشتم، اتاقي بلند گرفته بودم كه درهاي متعدد داشت و در آن مي نشستم و زير نور ماه كتابم را مي گشودم و مي خواندم و چون ماه دور مي زد، دري ديگر را كه رو به ماه داشت، مي گشودم و كتاب مي خواندم.
دو سال همين كار را كردم تا آن جا كه چشمانم ضعيف شد.
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
@myganj