eitaa logo
سلطان نصیر
2.8هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
422 ویدیو
245 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir           { مغان شیعه کیستند ۲ } ادامه...👇 این مغان سکایی به اویغورها و انجمن های مخفی تُرکی کمک نمی نمایند بلکه با کمک بازوهای ظاهریشان در مجامع مخفی غربی و همت باطنیشان به چین کمک نموده اند. و سعی می کنند تا چین را تبدیل به امپراتوری نمایند. جالب است اینها با ایرانشهر و ایران عزیز به شدت دشمن هستند. و از این جنبه با مغان سنجان و مغان شیعه دشمن می باشند. زیرا مغان سنجان و مغان شیعه هر چند با هم دشمن و در تقابل می باشند اما هر دو ایران دوستند. این مغان سکایی دیویسنا هستند و نوع سلوکشان مخصوص به خودشان می باشد. بعضی فنون شمنی کهن با فنون باطنی چینی و ...را با بعضی روش های مغان سکایی کهن نظیر یزش ها برای ایزدان و ریاضت های در آب سرد و ... را با هم دارند. بخشی از عصاره دانش باطنی چینی (چی کنگ و....) توسط اینها به چینی ها داده شد و چینی ها خود آن را بسط و گسترش دادند. اینها با وجودی که سلوکی به دور از اجتماع و به دور از فناوری دارند. اما با کمک دانش های باطنی خاص خود در پیشرفت فناوری به غربی ها در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم کمک نمودند. از دیگر نحله های مغان می توان به مغان انجمن مخفی و باطنی صاحب دلان که یکی از چهار شاخه صاحبان دانش باطنی خشنوم می باشند. اشاره نمود. تعداد بیمرگان این طریقه در زیر دماوند اکنون به بیش از هفت هزار نفر رسیده و اینها شاید مثبت ترین و نورانی ترین شاخه خشنومیان باشند. خودشان کرتیریان را منفی ترین شاخه واقفین به دانش خشنوم می دانند. باقی مانده شاخه کرتیریان اکنون یکی از  شاخه های انجمن مخفی مغان سنجان، را تشکیل می دهند. صاحب دلان تا جایی که بنده می دانم در عمل نسبت به ظواهر جهان مادی ما منفعلند یعنی گویی که دنبال سیاست و تاثیر بر ظواهر عالم نیستند. تمرکزشان بیشتر بر سنت انتقال حقایق و دانش خشنوم از نسلی به نسل دیگر است. شاید هم  چون بزرگان ایران باستان نظیر کیخسرو و... بر گردند اینها نیز برای کمک سر از نهانگاه خویش بیرون آورند. اما آنچه که مسلم به نظر میرسد درگیر جنگ باطنی و تحولات عالم ظاهر نیستند و آخرالزمان برایشان اولویت اول نیست. رهبر خردمند صاحبدلان دماوند حکیم والاتبار 《سراوشوارز مرزبان》 نام دارد.  اگر خداوند توفیق دهد بعدا به صاحب دلان خواهم پرداخت فقط این را بگویم مقاله جناب عبدالله شهبازی در مورد صاحب دلان که در کانال هم بارگذاری شده از نظر ما بخشیش درست و بخشی از آن نیز نادرست است. ان شاالله بگذارید تا بوقتش بدان خواهم پرداخت. نحله های کوچک تری از مغان هم وجود دارند که بدلیل کمی اهمیت _بر اساس آگاهی فعلی بنده_ از معرفیشان خودداری می نمایم. پ ن : مغان سکایی بازوهایی در بعضی مجامع مخفی غربی دارند که در واقع مغان سکایی رهبران معنوی آنها می باشند و آن مجامع مخفی نیز به نوبه خویش در میان سیاست مداران و صاحبان سرمایه و دانشگاهیان و ... افراد وابسته سازمانی دارند. همانگونه که گفته شد اینها بدنبال قدرتمند نمودن چین هستند. اما گروه های دیگر در مجامع مخفی غربی که بیشتر بر میراث رومی (غربی) خویش تاکید دارند‌ علی رغم وجود بعضی اشتراکات و توافقات در پیشبرد بعضی اهداف جهانی با اینحال بر سر انتقال قدرت به چین در تقابلند. این همان مسئله است که بارها گفته ام. اما عده ای همچنان این پنداشت را دارند که یک نفر در راس  همه این مجامع نشسته و همه از او دستور می گیرند. بعضی از این اراذل حتی از ابلیس و شیطن هم دستور نمی گیرند. 😊 ماشیح داود هم در آینده ای نه چندان دور برای به کرسی نشاندن قدرت خویش همراه با یاری دهندگان صف اول خویش، مجبور به درگیری باطنی با بعضی از مجامع مخفی می باشد در واقع باید نشان دهد که لیاقت بر تخت شاهی نشستن را دارد وی تنها کسی خواهد بود که بر تخت شاهی در آنطرف ماجرا خواهد نشست و همه مخالفین خویش را یا به تابعین تبدیل خواهد کرد یا حذف می نماید‌ 🔶بعضی از طایفه مغان شیعی عمری طولانی دارند و با جسم مادی در قید حیاتند. بیشتر مغان شیعی که عمری طولانی دارند گویی مهردین یا بر طریقه مهری کهن هستند. و عده بسیار قلیلی گویی زردشتی می باشند. تعداد انگشت شماری جعفری مذهب نیز در بین مغان شیعی در قید حیات دیده شده است. وقتی می نویسم دیده شده بدین معنی نیست که این جعفری مذهبان با آن مهر دینان در یک مکان جمع هستند یا لزوما ارتباط ظاهری یا حتی باطنی خاص دارند. این پنداشت را از سر خویش بیرون نمایید.  ادامه....👇 @soltannasir
@soltannasir           { مغان شیعه کیستند ۳ } ادامه...👇 🔷مغان شیعی جعفری مذهب تا کنون در طریقه خاکساریه و قادریه و در کسوت روحانیون شیعه دیده شده اند‌‌. ممکن است بر طریقه و مشارب دیگری نیز باشند و بنده بی اطلاع باشم. منکر این معنی نیستم. عمده این مغان شیعی جعفری مذهب (خاکساریه و قادریه و روحانیون ) در عصر ما متولد شده اند. بنابراین عمر طبیعی دارند. اما عده نسبتا قابل توجهی هم جسم خاکیشان دفن شده و از دنیا رفته اند. و در عوالم اثیری نزدیک به زمین در قید حیاتند و هنگامی که مرزها کامل باز شود اینها نیز مرئی خواهند شد. همین حالا نیز فردی که چشمش به عوالم ملکوتی باز باشد و تطابق نوری و فکری با مسیرشان داشته باشد این بزرگان می توانند برایش با جسم مادی ظاهر شوند. یعنی به جسم اثیریشان موقتا صورت جسمانیت بپوشانند و در محل سکونتش یا در جای دیگر با وی ملاقات نمایند. پ ن : آندسته از افراد جعفری مذهبی که با جسم اثیری در عوالم خاص زنده هستند. منحصر در طایفه مغان شیعی نمی باشند. از سالکین مستقل تا علمای عامل و یا سالکین بعضی طریقت ها نیز بدین شکل در قید حیاتند. برای مثال یکی از اقطاب نسبتا معاصر یکی از طریقت های شیعی که کیمیای عملی هم داشتند  به همین صورت در قید حیاتند. 🔶هر چند که سلوک مغانه، در طول تاریخ همواره سلوکی مردانه بوده است. اما همیشه زنانی نیز در بینشان بوده اند که به صورت پنهانی توسط پیر مغان تربیت می شدند. بر طبق همین قاعده در بین مغان شیعه زنانی نیز وجود دارند. و هر چقدر که به ظهور نزدیک تر بشویم تعداد این زنان بیشتر می شود. هر چند که اکثریت همچنان با مردان خواهد بود‌‌. 🔷مغان شیعه منحصر در یک جغرافیا و نژاد بشری نیستند. برآوردهای بنده فعلا این است که بیشترین جمعیتشان در جغرافیای فعلی ایران حضور دارند اما با اینحال جغرافیای حضورشان از ژاپن تا اروپا و شمال افریقا و آمریکای شمالی را در بر می گیرد. به غیر از ایران عزیز حضورشان در عراق و افغانستان و ترکیه و ارمنستان و سوریه و لبنان و پاکستان و هندوستان و ترکمنستان و چین و تبت و فرانسه و آلمان و آمریکا و مراکش مسلم و قطعی است. 🔶مغان شیعه در میان سیاستمداران دول مختلف جهان و ارتش ها و سازمان های اطلاعاتی و شرکت های بزرگ و حتی بعضی انجمن های مخفی غربی که حضور در آن مستلزم کثافت کاری هایی نظیر قربانی انسانی و خوردن نجاسات و سکس های گروهی نیست. افراد نفوذی دارند. تا بتوانند اهداف خویش را بعضا پیش ببرند و از فعالیت های دشمنان خویش آگاه باشند. اما بر عکس دشمنان در بین مغان شیعه این میزان نفوذ را ندارند. علتش این است که مغان شیعه تشکیلات منسجمی ندارند. ده تایشان یکجا هستند. بیست تایشان جایی دیگر و ... همانگونه که گفته شد عده ای از ایشان هم با جسم اثیری در عوالم خاص اثیری نزدیک به زمین نظیر عالم هو و عالم شاهو و... در قید حیاتند و عده ای هم با جسم مادی در نقاطی در زیر زمین در قید حیاتند. این پراکندگی و بعضا اختلاف در مذهب و حتی طریقه سلوکیشان باعث نمی شود که از حال هم بیخبر باشند. در عین پراکندگی، نظمی باطنی و آسمانی آنها را هدایت می نماید. هدایتشان و ماموریت هایشان همگی باطنی است و از باطن امیرالمومنین علیه السلام به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم (👈توسط ارواح بزرگان پیشین و یا فرشتگان و ایزدان و ...) بر آنها افاضه می شود. این عدم وجود تشکیلات منسجم هر چند یک ضعف بزرگ است و باعث شده پیروزی ظاهری کامل با مجامع مخفی غربی باشد که بعضی از آنها خود ریشه در طریقه مغان مهری رومی منحرف شده دارند. اما به وقتش که مرزها باز شود و باطن به ظاهر آید آنگاه  که خیلی ها ناامید خواهند شد و فکر می کنند همه چیز تمام شده است و آنها کاملا پیروز شده اند و تسلط بلامنازع دارند. مغان شیعه ورق را بر خواهد گرداند و جوری مجامع مخفی نهان روش فعلی را شکست خواهند داد که آنها خود ندانند چجوری و از کجا خورده اند. 😊 🔷بعضی از مغان شیعی که در غرب ساکن می باشند و در کیمیاگری استاد مسلم هستند. از نظر پیشرفت در فناوری حداقل یک دهه از فناوری های پیشرفته و پنهانی مجامع مخفی و چند دهه از فناوری های فعلی بشر جلوترند. البته فناوریشان معنوی و متفاوت از روند مسیر پیشرفت فعلی فناوری در غرب است. 🔶مغان شیعه، در علم حروف جز زیرگروه صاحبان انوار یا مشارقه هستند. 🔷مغان شیعه حافظین آتش های مقدس کهن می باشند و منتظر تجلی الله تبارک تعالی در آخرین آتش مقدس بر ... می باشند. تا آتش های مقدس تکمیل شود. و همه صفوف و قوا گرد آتش مقدس جمع شوند‌. به غیر از آتش های مقدس حافظین نور در خاک و آب نیز هستند. در حفظ نور آب با صابئین مندائی شریکند. زیرا آنها نیز دانسته یا نادانسته چنین کاری را انجام می دهند. اگر نور آب کم شود یا از بین برود. نور نبات و حیوان و به تبعش انسان نیز کم می شود.  ادامه دارد... @soltannasir
@soltannasir             {مغان شیعه کیستند ۴ } ادامه...👇 🔶گروهی از مغان شعیه که با حکمت قدیم آشنایی دارند پیرو حکمت نوری و اصالت نور هستند می توان آنها را از این منظر در زمره اشراقیان طبقه بندی کرد. البته در تقسیم بندی انوار تقسیم بندی های متنوع تری نسبت به آثار شیخ الاشراق شهاب الدین یحیی سهروردی دارند و در بعضی جاها با ایشان هم نظر نیستند و پیرو تمام و کمال نظرات وی نیستند. پ ن: گروه نسبتا کثیری از مغان شیعه چه در گذشته و چه در حال آشنایی خوبی با حکمت رسمی نداشته و ندارند. و بدین خاطر بوده که بعضا نتوانستند مشاهدات و مکاشفات خویش را بر طبق قواعد عقلی مستحکم بنا نمایند. از لابه لای بعضی سخنانشان ناآشنایان به مبانیشان حلول و اتحاد و تناسخ را برداشت نمودند. و بعضا پیروان خودشان نیز چنین برداشتی را از سخنان بزرگانشان داشته اند. فهم بطن سخن آنان هنر هست که پیروان ظاهریشان نیز که مدعی جانشینی و وارث بودنشان را دارند از آن بی بهره اند. معمولا اکثر حکمت دوستان بدلیل نوع کلامشان از سخنان آنها دوری می نمایند چون با نگاه ظاهری به سخنانشان نگاه می نمایند آن را سست و کم مایه می یابند. 🔷گروهی از مغان شیعه (کیمیاگرانشان) به غیر از تخصص در کیمیا و علم حروف و نجوم، استاد مسلم علم موسیقی و صوت و آواشناسی و علم الالحان و نورشناسی و ... هستند. فناوری های خاص مرتبط با الحان (اسم سمیع و متکلم خداوند) و همچنین انوار و ابصار (اسم نور و بصیر و مصور) دارند. به طوریکه می توانند با قرار دادن دستگاهی خاص در یک اتاق هتل از حافظه وسایل داخل اتاق تصاویر و اصوات یک اتفاق یا ملاقات را در آنجا بیرون بکشند. 🔶مغان شیعه هر چند که بسیار ایران دوست هستند اما برخلاف مغان سنجان تعصب بی مورد و خام بر ایران به عنوان یک کشور و جغرافیا ندارند. بلکه بر روی حق و حقیقت است که تاکید دارند. در نظر آنان خورنه با هر کسی باشد وی شاه است وی می خواهد ایرانی باشد یا عرب یا تُرک یا اروپایی فرقی نمی کند. این فروغ ایزدی با هر کسی باشد وی شاه است. دیده ای خواهم که باشد شَه شناس. تا شناسد شاه را در هر لباس ایران دوستی در بینشان بر یک صورت نیست و شدت و ضعف دارد. من باب مثال شاگردان اروپایی مغان شیعه هر چند که از اندیشه های شیعی و ایرانی بسیار متاثرند. اما عشق به ایران برایشان به نسبت مغان مهری کهن بسیار کم رنگ تر است. 🔷درست است که مغان شیعه بر حق و حقیقت تاکید دارند. اما بخش زیادی از آنها آنقدر ایران دوست هستند که با افرادی که به هر نحوی با ایران و نام ایران مشکل دارند. باطنا خوب نباشند. این خوب نبودن  لزوما به معنی دشمنی نیست. 🔶مغان شیعه یا صاحبان ذوات نورانی مجردی هستند که پیش از خلقت زمین و آسمان با حضرت علی همراه بودند. و البته مراتب مختلفی در این همراهی دارند. یا افرادی هستند که پرتویی از این انوار را به هنگام تولد با خود همراه داشته اند. گاه یک مغ شیعه در اثر سلوک و مجاهده در طریقه های مغانه در انتها از این انوار بر وی تجلی می شود و وارد جرگه مغان شیعه می شود. اگر بر کسی چنین تجلی ای نشود ولو اینکه سلوک مغانه داشته باشد در جرگه مغان شیعه قرار نمی گیرد. پ ن  : این تجلی لزوما تجلی ظاهری به مانند حضرت موسی کلیم الله نیست. زیرا آن نوع تجلی تنها مختص به ذات سنگین موسوی است. هر کسی ذات موسوی داشته باشد شاید بتواند از این تجلی برخوردار شود که به جای خلع بدن و عروج روح، تجلی الله تبارک تعالی را در عالم ظاهر به پایین بیاورد. خواننده گرامی دقت نماید که ذات در نگاه مغانه با قدم در نزد صوفیه و عرفا که فلان عارف بر قدم فلانی است متفاوت است. 🔶مغان شیعه بر معرفت امیرالمومنین علی علیه السلام به نورانیت تاکید دارند. 🔷شاگردان مغان شیعی مهری کهن توسط مرتبطین خویش در عالم ظاهر اسناد شاهنامه را در اختیار حکیم ابوالقاسم فردوسی گذاشتند. و حکیم ابوالقاسم فردوسی جزو این طایفه بود. با اینحال آنچه که دیده شده همه آنچه که در شاهنامه آمده مورد قبولشان نیست. 🔶مغان شیعه علی الخصوص جعفری مذهبانشان بر ادعیه نادعلی، صباح، نور(آموخته حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به سلمان فارسی) جوشن کبیر و عهد و سیفی صغیر تاکید و یا مداومت دارند. حتی بعضی مغان شیعه زردشتی که در عصر حاضر متولد شده اند به بعضی از این ادعیه التزام دارند.   ادامه دارد..‌. @soltannasir
@soltannasir                  {مرجانه ساحر} {سه روز اندر این قلعه بی توش و تاب همی بود و می ریخت از دیده آب به روز چهارم یکی گنده پیر بیامد برش روی مانند قیر  به گردن برافکنده قرصی ز زر بدان سان که در شب نماید قمر ز روی شب از رنگ او رنگ رفت از او بوی بد تا به فرسنگ رفت بر شهریار آمد آن دیوسار چنین گفت کای نامور شهریار به دام بلایت من افکنده ام مراین چه ز بهر تو من کنده ام مر آن گور کآمد برت در شکار ز سر تا به دم پیکرش در نگار بدان ای جهانجو که من بوده ام که از جست و جویت نیاسوده ام مرا نام مرجانه ساحر است كز افسون من 👈سامری ماهر است مرا جفت بود آنکه کشتی به تیغ نیابی ز چنگ من اکنون گریغ کنون با من امروز دلشاد شو بیا جفت من باش و داماد شو رهایی اگر بایدت زين حصار بده کام من ای یل نامدار بگفت این و بگرفت دستش به دست ببردش از این جا به جای نشست نخستین خورش برد جادو برش چو بُد گرسنه خورد یل زان خورش پس آنگه بیامد بر شهریار بگفتا که کام دلم را برآر بیا و بکن دست در گردنم بچین خوشه کام از خرمنم }(کتاب  شهریارنامه، سروده مختاری دوره صفوی ص ۲۴۵) نکته ۱ : شهریار که در اینجا به بند مرجانه ساحر می افتد‌ پسر برزو پسر سهراب پسر رستم دستان است. نکته ۲: در اکثر داستان های پهلوانی، این پریان هستند که عاشق پهلوانان می شوند و می خواهند با آنها هم آغوش بشوند. از جمله این پریان می توان به پری خن ثـئـيـتـی اشاره نمود که در اوستا و متون پهلوی آمده سام گرشاسب گیسور مجعد موی صاحب خورنه پهلوانی با وی در می آمیزد و سپس سقوط می نماید. حتی در اسطوره گیل گمش نیز این ایشتر یکی از ربه النوع های کوکب زهره است که خود را به گیل گمش عرضه می نماید و وی از هم آغوشی با وی خودداری می نماید. علی ای حال این احتمال را می دهیم که مرجانه ساحر در اینجا یک پری بوده که شهریار را به خویش خوانده است و به مرور در طول تاریخ به صورت دیو زنی درآمده است. نکته ۳: در ابیاتی از زبان مرجانه ساحر ادعا می شود که سامری از افسون وی ماهر است. یعنی وی به سامری در برهه ای سحر آموخته است. @soltannasir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در  ‌کتاب ‎ متعلق به ایلیا (احتمال بسیارزیاد الیاس علیه‌السلام) از پیامبران بنی‌اسرائیل حدودا ۲هزار و ۸۰۰ سال پیش آمده است: بنی‌اسرائیل بعد از پراکنده‌شدن و آوارگی، دوباره در سرزمین مقدس جمع خواهند شد و حکومتی را تشکیل خواهند داد. عمر این حکومت به‌اندازه عمر یک انسان است و نابودی آن به‌دست پِرشین‌هاست... قبل از قیام ماشیح (منجی)، ملت‌ها باهم خواهند جنگید، در این هنگام پرشین‌ها (ایرانیان) قیام خواهند کرد... khabarfoori.com/fa/tiny/news-3039145 @soltannasir
بسم الله الرحمن الرحیم یکی از دوستان کلیپ بالا را برای بنده فرستادند و پرسیدند آیا چنین کتابی وجود دارد ؟ در پاسخ باید بگویم بله وجود دارد منتهی مترجمین کلیپ بالا نام کتاب را اشتباه شنیده اند. کتاب بالا معروف است به 《תנא דבי אליהו 》 (tana debi eliyahu) [تانا دِوی الیاهو] از متون مکاشفه ای کهن که آن را به الیاهو ناوی یا همان الیاس نبی منسوب کرده اند. این کتاب  بخشی از  میدراشیم است که در تلمود به بخش هایی از آن اشاره شده است که آمورا رَو عنان مدعی است الیاهوی ناوی بر وی ظاهر شده و آن را به وی آموزش داده است. بعضی از خاخام های قبالیست به این کتاب و مطالب آن توجه ویژه ای دارند و قرائت و فهم آن را دارای پاداش دنیوی و اخروی و بعضا دافع بلایا می دانند. نکته : کتاب تانا دوی الیاهو جز مجموعه تنخ (عهد عتیق) نمی باشد. @soltannasir
4_5931425341301068862.pdf
291.9K
فایل کتاب תנא דבי אליהו تانا دوی الیاهو از متون مکاشفه ای کهن که بخش هایی از آن به حوادث آخرالزمان می پردازد. @soltannasir
فرارسیدن اربعین حسینی بر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه شیعیان و محبین خاندان نبوت و امامت تسلیت و تعزیت باد. @soltannasir
{ [دیدار خواجه علی (سیاهپوش) با تیمور گورکانی] و دیگر معاملۀ حضرت شیخ است با تیمورخان گورکان و سه نوبت اتفاق صحبت روی داد: اول در کنار آب آمویه می خواست که تیمورخان از آب عبور نماید تازیانه او که از بلور صافی تراشیده بودند و دانه های قیمتی در آن نشانده از دست او به آب افتاد و به آب فرو رفت، تیمورخان را به فال خوش نیامد غمگین و پریشان خاطر شد که ناگاه سلطان خواجه علی به ولایت حاضر شد نعره بر تیمورخان زد و دست کرد تازیانه را از ته آب بیرون آورده به تیمورخان داد. تیمورخان چون این کرامات بدید فرمودای درویش به حق خدای جل شانه که بگوی که نام تو چیست و مقام تو در کجاست و فرمود که نام من سید علی است و مقام من در چند جای می باشد تو ما را در مقام دزفول و در مقام اردبیل خـواهـی دیــد ایــن بگفت و از نظر تیمورخان غایب شد. نوبت دیگر ملاقات در سر پل دزفول است و او آنچنان بود که تیمورخان بعد از فتح خراسان و عراق و فارس در اثنای عبور از شوشتر و دزفول چون بر سر پل دزفول رسید اسب تیمورخان رم خورد و او را احوال تازیانه به خاطر آمد؛ ملک دزفول را که شمس دهـدار نام داشت طلب کرده سؤال کرد که در شهر شما درویشی که سید علی نام داشته باشد هست یا نه؟ گفت درویش علی نام شخصی هست که می گوید که من پسر زاده شیخ صفی الدین اردبیلی ام و هفت نوبت حج بيت الله حرام کرده ام. چون تیمور خان بشنید از اسب پیاده شد و بر سر پل بنشست و فرمود که او را به نزد من آرید. شمس دهدار به تعجیل برفت و شیخ قدس سره را طلب کرد و شیخ دو گوشه از آجر پاره ای در دست گرفت و بابا رکن الدین ولی یک آجر پاره در دست؛ چون به خدمت تیمورخان رسیدند آجر پاره ها را به تیمورخان زدند. تیمورخان استدعای آجرپارۀ دیگر کرد، سلطان خواجه علی- قدس سره - فرمود که بس است سه گوشۀ دنیا را به تو دادیم طمع زیاد مکن که نیک نیست و فرمود که در ولایت 👈شام جمعی هستند که فخر می کنند به آن که ما از اولاد آن کسانیم که بر اهل بیت پیغمبر غالب آمدیم و به حضرت رسول صلى الله عليه و آله - اعتقاد ندارند ایشان را 👈اکراد یزیدی میگویند و دوستدار معاویه -عليه اللعنه اند. ایشان را گوشمالی بسزا بده که ما لباس سیاه به جهت عزای ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین - پوشیده ایم و دیگر وعده دیدار اردبیل خواهد بود نشانه پیاله زهر در میان ما و تو باشد این بگفت و از پیش تیمورخان برفت. و او آنچنان بود که تیمورخان بعد از آن که ولایت روم را مسخر نمود اسیر بسیار گرفت و از آنجا به آذربایجان آمد و گذارش به اردبیل افتاد. در اردبیل سلطان خواجه علی را به نزد خود طلب داشت و پیاله زهر بر وی عرض کرد و حضرت شیخ پیاله زهر بستد و نوش کرد و این مصرع خواند که ماییم سرپوشت و ماییم زهر نوش چند نفر که از درویشان همراه بودند آغاز ذکر کردند بدین نوع که الا الله إلا الله لا اله الا الله الا الله لا اله الا الله دوست الا الله . چون مجلس ذکر گرم شد سلطان خواجه علی را حالی پیدا شد و به سماع برخاست؛ چنان گرم سماع شد که آن زهر تمام از بدن مبارک او به عرق بیرون آمد و به جامه او قدس سره چسبان شد. چون تیمورخان آن حالت بدید از حالی به حالی گردید و دست در دامن حضرت سلطان خواجه علی پیچید و مرید و معتقد شد و اسیران روم را بدو بخشید و حضرت شیخ ایشان را آزاد نمود در قـرب مـزار متبرك كنجه بكول از برای ایشان جای خانه تعیین نمود و الحال نسل ایشان در همان مکان توطن دارند و به صوفیان روملو مشهورند. }(  کتاب سلسله النسب صفویه صفحات ۹۰ الی ۹۳) @soltannasir
بسم الله الرحمن الرحیم                     {یزیدیان ۱ } یکی از دوستان نسبت به متن بالا انتقاد داشتند که چرا برای معاویه علیه اللعنه آورده اید. در پاسخ باید بگویم این علیه اللعنه در خود متن چاپی کتاب آمده و بنده در آن دخل و تصرف ننمودم. ضمن اینکه باید بگویم این اعتقاد بنده نیز می باشد. بر معاویه هزاران هزار بار لعنت. 😊 یکی از خوانندگان نیز سابقا انتقاد داشتند که چرا در متن باز سپید از ملک طاووس و یزیدی ها دفاع نمودید ؟! من نمی دانم این دوست گرامی از کجای نوشتار بنده اینگونه برداشت کرده اند که بنده دفاع نموده ام؟! متاسفانه درست نخواندن و روزنامه وار خواندن یکی از مشکلات بزرگ عصر ارتباطات می باشد. هر چند انتقادات اینچنینی اصلا ارزش پاسخ دادن ندارد. در همانجا نوشتم که ملک طاووس در اصل مندائی خویش دومین خلقت است و در نزد مندائیان با شیطن متفاوت است. شیطن موجودی فرودست در عالم ظلمات است که  حاکم این عالم ظلمات ملکه روها است. و با توجه به اینکه شیخ عدی مسافر که یزیدیان بعدها وی را بنیان گذار مذهب باطل خویش دانسته اند از شام به عراق مهاجرت کرده و در هر دو منطقه یعنی شام و عراق صابئین سابقا حضور داشته اند. به نظر می آید که انگاره ملک طاووس مندائیان با انگاره روایت های  ادیان ابراهیمی در اینباره در مذهب یزیدیان در هم آمیخته است. نکته: در بعضی روایات های ادیان ابراهیمی ملک طاووس در بهشت وجود داشته که اتفاقا آنهم شیطن یا مار نبوده و از بهشت هبوط نموده است. بعدها در میان پیروان ادیان ابراهیمی _نه متون مقدس دست اول_ وی را با خود شیطن یکی گرفته اند. در مذهب یزیدی که امروزه به شدت دوست دارند خود را ایزدی بنامند. 😊 ملک طاووس به عنوان یک ایزد بزرگ است. و ترکیبی از همه این انگاره هاست. در بعضی جاها شما رد پای یوشامین مندائی را می بینید و در جایی دیگر ردپای شیطن لعنت الله علیه را می بینید و این چیز عجیبی نیست در مذاهب التقاطی و دست ساز بشر که موید به وحی الهی نیستند این مسئله ای کاملا عادی و طبیعی است. حتی در مذاهب وحیانی نیز تاثیر گرفتن از مذاهب دیگر حاضر در جغرافیای پیروان آن مذهب وحیانی در طول تاریخ امری طبیعی است که دانشمندن علم ادیان بعضا به بررسی آن می پردازند. یعنی ادیان را از منظر تاثیر گذاری و تاثیر پذیری از بستر تاریخی و جغرافیایی بررسی می نمایند. اما در بخش دیگر پاسخ ایشان باید بگویم که بالشخصه به جامعه یزیدیان و آیینشان هیچ عُلقه ای ندارم. سابقا صحبت با ایشان (یزیدیان) باعث شد که بنده نظر نسبتا مثبت تری نسبت به اکنون به ایشان داشته باشم. علتش هم سِر پوشی و تحریف باورهایشان در برخورد با ما مسلمین _علی الخصوص ما شیعیان_ است. اگر به مطالب سال اول کانال نگاه نمایید از ایشان با عنوان ایزدیان یاد کرده ام (در این باره اشتباه کرده ام علتش هم کمبود منابع فارسی و ... بود) نامی که خودشان دوست دارند در جامعه جهانی جا بیندازند و ریشه های اُموی خود را با این نام بپوشانند. همین چند روز دیگر در تاریخ یک سپتامبر میلاد یزید لعنت الله علیه را جشن می گیرند. هر چند که با ترفندهای زیادی در این جشن هم تغییراتی داده اند تا به ما بقبولانند که آنها میلاد یزید دیگری را جشن می گیرند. 😊 مطالبی که در ادامه انقل می شود را با دقت بخوانید : 👇 { سلطان یزید در تثلیث یزیدی ملک طاووس،  شیخ عدی و سلطان یزید، احتمالاً این آخری کم اهمیت ترین چهره باشد، گرچه گاهی اوقات در سنت مذهبی یزیدی او حتی با خود ملک طاووس هم یکی می.شود. سلطان یزید سرور مردم و زندگی دنیویشان است، او جوهرۀ ایمان یزیدی است هرچند که این صفت به دو جزء دیگر تثلیث هم اسناد داده می شود. ما معمولا چهره سلطان یزید را در کنار دو عضو دیگر تثلیث یعنی ملک طاووس و شیخ عدی مشاهده می کنیم. همچون شیخ عدی، سلطان یزید به عنوان سرور و سالار چهارده طبقه آسمان و زمین محسوب می شود. بنابراین : سرورم یزید است بیرق سرخ و سفید در دست او است چهارده طبقة اسمان و زمین در کف دست سلطان یزید می باشند. سلطان یزید گاهی اوقات سرخ نامیده می شود گرچه همین لقب به یکی از چهره های کم اهمیت تر حلقه خدایان یزیدی هم اطلاق می شود، مثلاً شیخ موسی سرخ (ارباب باد و هوا که بعدا در فصل چهارم کتاب بدان خواهیم پرداخت). سلطان یزید تنها نماینده تثلیث یزیدی است که نامش در یکی از دعاهای بسیار مهم همراه با راه یا طریقت (yol) یا (hol) [صوفی]  به کار رفته و نام خود آیین یزیدی از نام او گرفته شده است که باز نشان دهنده ریشه های تصوف آیین یزیدی است.  بنابراین داریم Hola, hola, hola, Siltan Ezide sora یعنی 《سلطان یزید سرخ طریقت ماست》 یا درواقع: 《سلطان یزید مذهب ماست》 که به احتمال زیاد در ذکری به کار می رود که در مراسم سماع یزیدی خوانده می شد. در اغلب موارد خلوص ایمان با ذکر 《من بره سلطان یزیدم》 تأیید می شد. } ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir                    {یزیدیان ۲} ادامه...👇 {اشاره رسا به سلطان یزید را میتوان در حین مراسم سما و آیین بزرگداشت تولد او (Roza Ezide)در روز اول سپتامبر شنید؛ مراسمی که شامل جشنهای گسترده ای است و با سه روز روزه به استقبالش می روند سلطان یزید بقعه مخصوص خودش را در لالش دارد. اگرچه مزار او به اندازه مزار دیگر شخصیتهای مقدس یزیدی باشکوه و چشمگیر نیست، اما همواره مملو از زائرانی است که برای برگزاری جشنهای مذهبی به آنجا هجوم می آورند‌. علی رغم این واقعیت که نام او اغلب بیشتر از شیخ عدی در سرودهای مذهبی ذکر می شود (با این تذکر که نام بردن ملک طاووس به کلی تابو و ممنوع است)، نقش ثانویه سلطان یزید در این تثلیث مشخص می شود. با این حال چه کسی جز سلطان یزید (ایزد) نامش را به جامعه یزدیان داده است؟ این داده خام باعث شده است فرضیه هایی پیرامون پیدایش نام و شخصیت او شکل بگیرد. طبق شایعترین تصور 👈غلط نام یزید (Ezid) از پارسی به معنای خدا گرفته شده است که خود از واژه اوستایی -yazata به معنی 《آن که ارزش آن را دارد که برایش قربانی نثار کنند.» آمده است و بنابراین گروهی از خدایان مورد پرستش را مشخص می کند (در ایرانی باستان yaz - به معنی 《قربانی کردن》است.) در نتیجه به نوبه خود نام شخصیت و نام یک اجتماع با نام [شهر] یزد مرتبط می شوند که جمعیت نسبتاً بزرگی از زرتشتیان را در خود جای داده است. حتی در 👈سنت یزیدی هم گاهی اوقات سلطان یزید با 👈یزید بن معاویه یکی دانسته می شود. با این حال، تمام نظریات پیش گفته صرفاً حدسیاتی موردی و سردستی هستند به غیر از 👈مورد آخر. مهم نیست که از منظر تاریخی این نسبت تا چه حد غریب به نظر میرسد زیرا در مورد خلیفه ای سخن می گوییم که فقط سه سال خلافت کرد و ویژگی شخصیتی یا شایستگی اخلاقی برجسته ای نداشت، لذا این پیوند یزید میتواند نتیجه شرح و بسطهای فرعی بوده باشد. طبق 👈سنت یزیدی، سلطان یزید از اسلام خروج کرد و به مذهب شهید بن جار، فرزند آدم، درآمد و تا ظهور شیخ عدی به کار ترویج این دین در سوریه مشغول بود. علاوه براین در منابع دینی یزیدی برخی رویدادهای افسانه ای و اسطوره ای (مانند فتح قسطنطنیه) نیز با نام یزید گره خورده است. در مورد شخص یزید بن معاویه [چنان که می دانیم] باید گفت که شهرت او در سنت مسلمانان متناقض است. گفته می شود که مقدر شده بود یزید نقش مهمی در تاریخ اسلام بازی کند: پدرش معاویه، یک بار تصادفاً سر پیامبر اسلام را وقتی داشت می تراشید زخمی کرد و خونی از آن جاری شد. پیامبر گفت که اخلاف معاویه با پیروان ایشان به جنگ خواهند پرداخت و حتی پیروز خواهند شد. معاویه سوگند خورد که ازدواج نکند؛ اما خدا بر او بیماری ای نازل کرد که فقط با ازدواج درمان می شد. او با یک باکره هشتاد ساله ازدواج کرد که درست شب بعد از ازدواج معلوم شد دختری جوان است و بعدها مادر یزید شد! این داستان اشاره آشکاری دارد به واقعه کربلا که باعث شد یزید به چهره خاصی در تاریخ اسلام تبدیل شود. با این حال چطور ممکن است که یک شخصیت حقیقی و تاریخی به نماد و تجسد رب النوع تبدیل شود که هیچ وجه اشتراکی با آن ندارد؟ پیدایش این پدیده پیچیده را میتوان به خوبی ردیابی کرد. به احتمال زیاد تصویر یزید که از پیش به عنوان فردی از نسل امیه محترم شمرده می شد، در آیین تازه تأسیس یزیدی داخل شد. حتی در آن زمان برخی گروه هایی که برای بنی امیه احترام قائل بودند خود را یزیدی میخواندند تا نشان دهند ارادت خاصی به یزید بن معاویه دارند و بعد از آشوب های سنگین در جریان انتقال قدرت از خلفای راشدین به سلسله بنی امیه و شقاق بین شیعه و سنی بر سر عهد خود مانده اند. ما باید با قید شرط این گروه را پیشایزیدی یا یکی از فرقه های پیشایزیدی تعریف کنیم؛ احتمالاً در کنار تکریم کنندگان خلیفه سوم مروان بن حکم این بدان دلیل است که بعدها گروه هـای تـالـی بـه فـرقـه العدیویه، یعنی پیروان شیخ عدی در قرن دوازدهم، پیوستند و چون پیروان یزیدی تا این زمان دیگر گروه تأثیر گذار و ذی نفودی شده بودند، در تشکیل سنت یزیدی نقش به سزایی ایفا کردند. صوفی های عدویه خود ارادت خاصی به 👈بنی امیه داشتند زیرا شخص شیخ عدی بن مسافر که در این زمان به یکی از ارکان اصلی سنت یزیدی بدل شده بود به همین خاندان تعلق داشت و از اعقاب خلیفه مروان بن حکم بود.  ظاهراً جو جامعه جدیدالتأسيس العدویه که بعدها به گروه قومی - مذهبی یزیدی تغییر ماهیت داد، کاملاً مداراگر بود. } ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir                    {یزیدیان ۳} ادامه...👇 {نبود دیدگاه ها و عقاید جزمی در اوایل تشکیل این گروه و رواج دانشی حسی_ باطنی ساختار انعطاف پذیری را پدید آورده بود که در نهایت به یک مکتب التقاطی منحصر به فرد منجر شد کل جامعه عدویه به عنوان مسیر اجباری امور هر طریقت صوفی بر ربانیت شیخ عدی به عنوان مؤسس فرقه در سال های ۱۱۱۰ میلادی تاکید داشت، در حالی که برخی حامیان خاص بنی امیه در این حلقه شخص یزید بن معاویه را تکریم می کردند. سرانجام و در نهایت عناصر دیگری که به این جامعه پیوستند، آیین های مرتبط به خود را هم وارد کردند که بعدها با هجوم چهره های مهم دیگر یا از بین رفتند و یا ظرائفی را روی بوم رنگارنگ آموزه های این آیین التقاطی برجای گذاشتند. در مراحل ابتدایی تشکیل، این جامعه شاهد دوره ای بود که فارغ از جزمیات بود و ایده ها و آموزههای مختلفی را در خود جذب کرد، گرچه طبیعتاً عناصر مطلقاً بیگانه را طرد کرد به هر صورت ارتقاء مقام رب النوعي شيخ عــدى در حد خود ملک طاووس مانع از این نشد که همین فرآیند برای سلطان یزید تکرار نشود، به ویژه در پرتو این حقیقت که رأس تثلیث مسلماً ملک طاووس است و بالاتر از هرسه اینها خدایی است که حول ایده مشترک یکتاپرستی همه آنها را در یک وضعیت متوازن متحد و یکپارچه می سازد. کاملاً واضح است که واقعۀ غمبار کربلا نقش این شخصیت نسبتاً معمولی را برجسته می سازد. به همین دلیل است که حتی پیروان خاندان بنی امیه اعم از اینکه برای معاویه احترام قائل باشند یا مروان، در نهایت به ستایشگران یزید تبدیل شدند و نام او را بر خود نهادند. در شغنان (در فلات پامیر) مروانی ها که محمد مروان را به عنوان جانشین پیامبر و خلیفه چهارم راستین میشناختند یزیدی هم نامیده میشدند این بدون شک به علت چهره شناخته شده یزید بن معاویه بود زیرا در میان عموم مردم کل نقش بنی امیه با واقعه کربلا گره خورده است. جا دارد اشاره کنیم که معاویه در سرودهای مذهبی یزیدی (مثلاً 《قول یزید》) حضور دارد و در آن اشاره مستقیم دارد به سلطان یزید. با این حال، روشن است که سلطان یزید در مقام رب النوع و عضوی از تثلیث یزیدی همان یزید بن معاویه نیست حتی اگر قبول کنیم که بر اساس شخصیت او ساخته و پرداخته شده باشد. با این حال، سؤال ما همچنان برقرار است که نام او، که در تثلیث یزیدی پایین ترین رتبه را دارد به نام جامعه یزیدی بدل شده است. پیش از هر چیز باید گفت که یزیدی تنها نام این گروه قومی_مذهبی نیست. پیش از این اسامی دیگری برای این جامعه وجود داشت که بعدها در گفتار عامیانه منسوخ شدند، اما در متون یزیدی باقی ماندند. یکی از آنها به نام ادبی به ریشه عربی عدوی باز می گردد که به معنای پیرو شیخ عدی یا عضو فرقه عدویه است. متن دیگر شرقی نام دارد که به احتمال خیلی زیاد از عدویه شرقی آمده است و سرانجام داستی (Dasinī) که از نام یکی از اقوام یزیدی گرفته شده است با همه این اوصاف، زمانی بوده است که تمامی این اصطلاحات و اسامی از جمله یزیدی، همزمان استفاده می شدند و احتمالاً شایعترین اصطلاح ادبی یا عدوی بود. اصطلاح یزیدی میراث حامیان بنی امیه است که در این جماعت نفوذ داشتند، حال یا از طریق پیوستن به این جامعه با آیین یزید پرستی خود یا در نتیجه رسیدن یزید به مرتبه خدایی در میان خود پیروان عدویه. بعدها در قرون پانزده و شانزده، اصطلاح یزیدی نام های دیگر را که با پیامدهای بعدی تقویت شده بودند، کنار زد. بعد از واقعه کربلا و شهادت امام حسین (ع) یزید به یک چهره منفور و شیطانی بدل شد، به طوری که این دیدگاه فقط محدود به شیعیان نیست. از این رو نام یزید که یک اسم درون قومی (endo-ethnonym) شده است، می تواند از بیرون و عمدتا از سوی شیعیان به عنوان یک اسم قومی توهین آمیز [مثل فحش - م.] به کار رود چراکه از دید ایشان، یزیدیها مردمانی هستند که برای یکی از منفورترین شخصیتهای تاریخ اسلام احترام قائل می شوند. به تدریج این نام تا حدی مترادف با یاغی و سرکش در فضای سرزمینهای اسلامی و نیز نقاط دیگر شد. در یکی از اشعار عاشقانه ارمنی اواخر قرون وسطا و به ویژه در اشعار سایات نووا، به عباراتی مثل 《چه بسیار کسان که به عشق تو یزیدی (کافر) خواهند شد 》 یا 《عشق من به تو، مرا یزیدی کرد، در غم فراقت می سوزم》 می رسیم. در اشعار تُرکی همین شاعر هم با وضع مشابهی روبه رو می شویم: 《باشد که یزیدی ها (در اینجا یعنی کافر) همه با هم متحد شوند/ باشد که خنجر به سینه ناپاکان فرو برند.  مثال آخر نشان از کاربرد استعاری اصطلاح یزیدی در معنای لا مذهب یا شیطان پرست دارد؛ سنتی که بعدها باب شد. } ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir                    {یزیدیان ۴} ادامه...👇 {در سنت امروزی یزیدی، ارتباط بین سلطان یزید و یزید بن معاویه مؤكداً انکار می شود. این مسئله را باید نشانه جدایی سنت یزیدی از اسلام و در شخصیتی دانست که در تاریخ اسلام جایگاهی را اشغال می کند. همین موضوع در مورد شیخ عدی هم صدق میکند در سنت نوین یزیدی او به عنوان بنیانگذار طریقت صوفی عدویه شناخته نمی شود، چه در غیر این صورت این بدان معنا خواهد بود که او در اصل زمانی یک سُرمان (اصطلاحی توهین آمیز برای اشاره به مسلمانان) بوده است. } (کتاب دین ملک طاووس یزیدی ها و جهان معنوی آن ها، نوشته مشترک گارنیک آساطوریان_ ویکتوریا آراکلوا ترجمه آرش طهماسبی نشر فرهامه صفحات ۱۰۱ الی ۱۰۹) نکته مهم : همانگونه که ملاحظه می نمایید نویسنده به درستی اشاره نموده که نام آیین یزیدی ربطی به نام واژه کهن ایزد ندارد. بنابراین ترکیبی ایزدی نیز برای نامیدن آنها اشتباه است. متاسفانه این اشتباهی است که خود یزدیان دوست دارند شایع نمایند و ریشه های اُموی خویش را انکار نمایند. بسیاری از سنت ها و متون و جشن هایشان را در این یک قرن اخیر علی الخصوص دو سه دهه اخیر که عصر ارتباطات است دستکاری نموده اند و حتی از عموم جامعه یزیدی نیز پنهان نموده اند. یعنی ممکن است شما با یک فرد یزیدی مواجه شوید که بعضی مسائل را در مورد دین خویش به طور کامل نداند. برای نویسندگان کتاب اینکه سلطان یزید لعنت الله علیه در مقام یک ایزد در دستگاه یزیدی باشد بسیار عجیب است. اما هر کسی که با حکمت ادیان آشنایی داشته باشد می داند که این چیز عجیبی نیست یزید بن معاویه لعنت الله علیه می تواند ظهور و تجلی و تجسد یک ایزد شیطنی بر روی زمین مادی ما باشد.  مسئله دیگر که باید توجه داشت و توجه همه خوانندگان گرامی را بدان جلب می نمایم. از آنجایی که در برهه آخرالزمان صفوف از هم جدا می شوند و هر چیزی به اصل خویش باز می گردد. بسیاری از جنیان مسلمان شده اعم از دوران صدر اسلام و دوران بعدی به اصل آتشی خویش باز می گردند. و از صفوف مسلمین جدا خواهند شد. فرزندان و پیروان سلسله امویه لعنت الله علیهم اجمعین نیز به اصل اموی خویش باز می گردند و گرد وجود سفیانی لعنت الله علیه که ریشه اموی دارد جمع خواهند شد. پ ن ۱ : سفیانی در بعضی روایات از نسل خالد بن یزید فرزند یزید لعنت الله علیه دانسته شده است. خالد بن یزید را بعضا به عنوان نخستین کیمیاگر جهان اسلام می شناسند. البته این عقیده مورد قبول ما شیعیان نیست و ما حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام  را نخستین فردی می دانیم که از حضرتش سخنانی در باب کیمیا نقل شده است. مع ذلک دانشگاهیان خالد را نخستین می دانند. و این برای ما حائز اهمیت است زیرا نشانه این است که سفیانی دارای ژن باطن گرایی ولو از وجه تاریکش می باشد. چنانچه جدش یزید بعدها تجلی و ظهور یک ایزد شیطنی دانسته شده است. پ ن ۲: طبق بعضی راویات سفیانی  رومی است و در کسوت یک مسیحی زاده می شود که احتمالا از نسل امویان مسیحی شده است. و سپس به خاورمیانه خواهد آمد. می دانیم که یزید لعنت الله علیه نیز از سمت مادری از قبیله بنی کلب و مسیحی بوده است. چه بسا سفیانی لعنت الله علیه ظهور و تجلی مجدد همان ایزد شیطنی باشد تا زمینه را برای ظهور تجلی زمینی ملک طاووس (اینجا معادل شیطن منظور است) یعنی ماشیح داود (دجال لعین) فراهم نماید. و ماشیح بن یوسف همان ظهور مجدد همتای ایزدی شیخ عدی باشد. پایان @soltannasir
گور پدر همه چیز از صبح که بلند می‌شویم و از خانه بیرون می‌آییم، اول در خیابان و تاکسی و اتوبوس انحطاط اخلاقی جامعه جلو چشم می‌آید، بعد باید رفت در آن دارالعلم مرکز شهر که خدا می‌داند بناست چه بر سرش بیاید. بعد دوستان نوشته‌های نو آقای پورجوادیِ سر پیری ذوق‌زده را می‌فرستند، بعد دوستی دیگر دیوان حافظِ حسابیِ شیاد بی‌سواد را می‌فرستد که پناه می‌برم به خدا از آن، بعد فلان کس پیام می‌دهد که تو چرا آقای حصوری و مرحوم بهروز و اذکایی را داخل محقق حساب نمی‌کنی؟ (چرا بکنم؟) بعد یکی می‌پرسد فلان کس دژ بهمن شاهنامه را با توجه به نظر معروف ژرژ دومزیل این طور تفسیر کرده و گفته اسم زال هم همان زرد است (من هم یک فحشی می‌دهم)، و آن یکی گفته تا حال تمام مصححان کتابهای فارسی شکر خورده‌اند و من تمام اینها را دارم از نو تصحیح می‌کنم، بعد یکی پیام می‌دهد که تو چرا به دکتر شفیعی فحش نمی‌دهی؟ (چرا به بقیهٔ دانشمندان و علمای گذشته فحش بدهم آخر؟ امیدوارم معنای کلمهٔ "بقیه" را فهمیده باشند)، بعد یکی پیام می‌دهد تو چرا یزیدیّه می‌گویی، در حالی که اینها ایزدی هستند؟ (بر پدر بیسوادی لعنت) بعد یکی پیام می‌دهد که تو دیوانه‌ای که کلمهٔ "اقتراح" را به کار می‌بری؟ بعد یکی می‌گوید که فلان لغت "فارسی" که تو درباره‌اش صحبت کرده‌ای در "سومری" این‌شکلی است و تو اشتباه کرده‌ای. بعد یکی می‌گوید تو چرا دربارهٔ رسم‌الخط نظری می‌دهی؟ (اگر رسم‌الخط دست مانند من بود که وضع به از این بود) جواب من به همهٔ اینها این است که مرده‌شور درس خواندنتان را ببرد و بر پدر آن کسانی لعنت که علم را در این مملکت بازیچهٔ دست کردند و سالها به اسم روشنفکر و فیلسوف کار دانشگاه را تخطئه کردند و حالا در مجلاتشان مدافع دانشگاه شده‌اند و وااسفا سر می‌دهند. اگر دانشگاه را از اول جدی می‌گرفتند، یک توده‌ای را به آن راه می‌دادند که برود سر درس بگوید ضحاک برای عدالت علیه ظلم قیام کرده که حصوری بل بگیرد و بعد یک شاعر احمق بیسواد به مبتذلترین شکل آن را در بوق و کرنا کند و دستاویز ناسزا به فردوسی نماید؟ اگر دانشگاه را به جد می‌گرفتند، آن حسابیِ ناحسابی در کتاب حافظش حافظ را چنین مسخره می‌کرد و در "فرهنگ حسابی" زبان فارسی را این طور به لجن می‌کشید؟ بعد اینها به من چه؟ چرا اینها را از من می‌پرسند؟ من یک نظر صریح روشن دارم که در گذشته هم گفته‌ام: دانشگاهی باید در دانشگاه کار معلمی و تحقیق و محصلی و دانشجویی خود را مثل یک حمال با جدیّت بکند و تمام لوازم حمالی را آماده کند، و هر کس هم دربارهٔ چیزی بنویسد که درسش را خوانده (خیال خانمها و آقایان راحت. من دربارهٔ چیزی می‌نویسم که درسش را خوانده‌ام. در این چهل‌وپنج سال که از خدا عمر گرفته‌ام بیکار ننشسته بوده‌ام. این جواب دخل مقدر). دربارهٔ آقای پورجوادی هم دیگر چیزی نمی‌نویسم که چند تا وکیل مدافع از این ور و آن ور ناسزا برایم بفرستند. اصلاً کسی که قلم را از او برداشته‌اند مگر به وکیل مدافع نیازمند است؟ منبع: کانال یادداشت های سید احمدرضا قائم مقامی
نظر دکتر سید احمدرضا قائم مقامی استاد فرهنگ و زبان های باستانی دانشگاه تهران در مورد نام یزیدیه و اشتباه رایج بکار بردن نام واژه ایزدی برایشان. @soltannasir
@soltannasir            { وجه باطنی سفیانی} مرحوم علامه کورانی در کتاب فرهنگ موضوعی احادیث امام مهدی، منتخبی از آنچه در کتاب معروف الفتن درباره خروج خاص و باطنی سفیانی نقل شده است را روایت می کند و به نوعی منکر این روایات می شود. دقیقا در نقطه مقابل ایشان فقیر سفیانی را یکی از اکابر اولیا الشیطن می دانم. و نه تنها منکر این وجه باطنی و تاریک سفیانی نیستم بلکه بدان اعتقادی راسخ دارم. به مطلب علامه کورانی توجه نمایید : 👇 {(علامه کورانی می گوید:)نقد دیگر ما به روایات منابع سنی پیرامون سفیانی، آن است که درباره ی او مبالغه کرده اند، تا آنجا که بعضی از آنها بر این باورند که سفیانی 👈اوصافی غیبی دارد، گویا از سوی خدا مبعوث می شود! الفتن ۱ / ۱۸۰، ۲۷۹ و ۲۸۳ و ۲ / ٦٩٩ از حضرت علی علیه السلام نقل می کند: 《سفیانی از نسل خالد بن یزید بن ابی سفیان است. او مردی است با سری بزرگ. در صورت نشان آبله و در چشم نقطه ای سفید دارد. از منطقه ای در دمشق از وادیی که وادی یابس گویند در میان هفت نفر خروج می کند. یکی از آنان پرچمی پیچیده دارد که در آن نصرت را می شناسند. 👈هراس و رعب در مقابل او تا سی میل می رود. کسی که قصد آن پرچم کند، شکست می خورد. خالد بن معدان :گوید سفیانی با دست خود سه نی بر می دارد. آن را بر کسی نمی کوبد مگر آنکه می میرد. در خواب نزد او می آیند و می گویند: برخیز و قیام کن، او نیز بر می خیزد ولی کسی را نمی یابد. دوباره همان خواب را می بیند و همان طور می شود. بار سوم به او می گویند: برخیز، برو و ببین چه کسی پشت در خانه ی توست. او هم همین کار را انجام می دهد و هفت یا نُه نفر که پرچمی با خود دارند را مشاهده می کند آنان می گویند ما یاران تو هستیم. او به همراه آنان قیام می کند و مردمانی از روستاهای وادی یابس هم از او پیروی می کنند. حاکم دمشق که در آن روز کارگزار بنی عباس است، برای مواجهه و نبرد با او خارج می شود، ولی چون پرچم او را مشاهده می کند، شکست می خورد. 》برخی از اهل خبره گفته است که وادی یابس از درعا در سوریه تا نزدیک نابلس در فلسطین امتداد دارد. } (فرهنگ موضوعی احادیث امام مهدی نوشنه علی کورانی عاملی ترجمه حسین نائینی ص ۵۳۶) پ ن ۱: نمی دانم مرحوم کورانی از کجای این روایات اینگونه دریافته اند که گویی سفیانی از سوی خداوند مبعوث می شود ؟ ابلیس و شیطن هم به اولیای خویش در زمین الهام می نمایند. اینکه بعضی از این روایات جد سفیانی لعنت الله علیه را خالد بن یزید و یزید بن معاویه می دانند. خود نشان دهنده وجه باطن گرایانه و تاریک و شیطنی سفیانی است. خالد را همانگونه که گفته شد نخستین کیمیاگر جهان اسلام می شناسند و یزید بن معاویه لعنت الله علیه را یزیدیان تجلی و ظهور یا صورت نازله یک ایزد شیطنی می دانند. شخصی با چنین ژنی و چنین روایاتی که در موردش نقل شده بدون شک یک وجه باطنی تاریک و شیطنی قوی در جبهه مقابل _امام مهدی_ دارد. و ما با یک فرد عادی مواجه نیستیم که عده ای وی را با فردی فرومایه چون دونالد ترامپ یا ملک عبدالله بن حسین پادشاه اردن یکی می دانند. پ ن ۲: میل واحد مسافت قدیم است و حدود یک سوم فرسخ است. (بین ۱۸۴۸ الی ۲۰۰۰ متر) بنابراین هراس و رعب بین ۵۵ الی ۶۰ کیلومتر پیشاپیش سفیانی و یارانش حرکت می نماید. این هراس و رعب می تواند هم ناشی از هاله سفیانی و یارانش و هم پرچمی خاص باشد که همراه وی است. پرچمی که با فن طلسمات در ازمنه قدیم ساخته شده و بدست وی افتاده است. این همان مطلب است که پیشتر در لابه لای مطالب پیشین بدان اشاره کردم که اشیای خاص و اقتدار برای مجامع مخفی غربی مهم است و بدنبال یافتن و جمع کردن آن برای پیشبرد اهداف خویش علی الخصوص در نبردهای آخرالزمانی هستند. پ ن ۳: در مورد تعداد یاران سفیانی در روایات عدد هفت یا نُه آمده است. شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی نیز در فتوحات خویش تعداد وزرای حضرت مهدی عجل الله را نُه نفر می داند. که این تشابه در تقابل دو جبهه جالب توجه است. پ ن ۴: نکته دیگری که به نظر می آید این است که اگر سفیانی مظهر و ظهور مجدد سلطان یزید در مقام یک ایزد(شیطنی) باشد. که یزید بن معاویه لعنت الله علیه یکی از مظاهر پیشین این ایزد بوده است. می تواند این هفت یا نُه نفر یاران سفیانی مظاهر بعضی یاران مهم یزید بن معاویه باشند که در کربلا نقش آفرین بودند!  از جمله این یاران می توان به سرجون رومی مشاور مسیحی یزید، عمر بن سعد، عبیدالله بن زیاد و شمر بن ذی الجوشن، عمروبن حجاج زبیدی، سنان بن انس، شبث بن ربعی، عزرة بن قیس احمسی، حرمله و....اشاره نمود. پایان @soltannasir
فرارسیدن ایام شهادت سید المرسلین حضرت محمّد مصطفی رسول الله حبیب الله صلی الله علیه و آله وسلّم و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (بر طبق روایتی) بر حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه محبین و شیعیان خاندان نبوت و امامت تسلیت و تعزیت باد.  @soltannasir
20150907152026-9913-59.pdf
291.4K
مقاله 《خالد بن یزید نخستین کیمیاگر در تمدن اسلامی 》 نوشته : دکتر منصور معتمدی و جهان آرا شجاع نیا @soltannasir
بسم الله الرحمن الرحیم بعضی از خوانندگان اعتراض می نمایند که چرا دیر به دیر پست می گذاری یا چرا پاسخ ایمیل ها را نمی دهی ؟ اعتراض هایی از این دست را در این چند ساله کم و بیش شنیده ام. در پاسخ باید بگویم که بنده حقوق بگیر ارگان یا جایی دولتی یا خصوصی نیستم که برای نوشتن مطالب کانال پولی دریافت نمایم. جز یارانه دولتی که مشمول ۹ دهک جامعه می شود. هیچ چیزی از دولت دریافت نمی کنم. و جوانی کم سن و سال نیز نیستم که خرج بنده را والدینم بدهند. در طول هفته در مجموع ۲۰ الی ۲۴ ساعت به نت دسترسی دارم. توجه کنید به نت دسترسی دارم نه فقط محیط تلگرام و از این ساعات باید بهترین بهره ها را ببرم. بخشی از این ساعات کوتاه شامل مطالعه اخبار هست. به طور خاص اخبار جنگ روسیه و اوکراین و رژیم صهیونیستی و محور مقاومت. بخشی از این ساعات صرف مکالمه کوتاه با بعضی دوستان می شود که بنده را می شناسند. بخش دیگر شامل تحقیقات در نت برای نوشتن یک مطلب می شود. و باقی هم صرف نوشتن مطلب برای کانال می شود. اگر بنده بخواهم به ایمیل ها پاسخ بدهم سرعت ارسال مطالب و حجم مطالب از این هم پایین تر می آید. بعضی اوقات هم که ممکن است دو سه ماه یا حتی شش ماه بگذرد و هیچ مطلبی ننویسم یا درگیر مسئله ای شخصی یا سلوکی هستم یا اینکه در حال تحقیق و جمع مطالب هستم که نتیجه اش را در چند ماه بعد در کانال خواهید دید. آن هنگام که چون اکنون سرعت ارسال مطالب نسبتا بالا می رود نتیجه آن چند ماه غیر فعال بودن کانال است. به تجربه می گویم  هر کسی که در محیط مجازی ساعات زیادی فعال است و مطالب زیادی را در کانال یا پیج خویش به اشتراک می گذارد. یا یک جوان کم سن و سال  است. یا از جایی دارد تامین می شود و نیاز به کار کردن ندارد. یا صاحب سرمایه و کسب و کاری است که کارش بر روی غلتک افتاده و باید فقط آن را مدیریت کند و ساعات فراغت زیادی دارد. بنده هیچ کدام از شرایط بالا را ندارم. بنابراین ترجیح می دهم به جای پاسخ دادن به ایمیل ها و هم افزایی با بعضی خوانندگان فرهیخته از اندک ساعاتی که به نت دسترسی دارم حداکثر استفاده را ببرم و به نوشتن مطالب کانال مبادرت ورزم. به نظرم این بهترین تصمیمی بوده است که می توانستم برای شرایطی که داشته ام بگیرم و همچنان چراغ کانال را روشن نگه دارم. در این چند ساله انواع شایعات و تهمت ها را در مورد خویش شنیده ام که بنده وابسته به ارگان های امنیتی هستم یا جهودم و ماسون و امثال این خزعبلات. بنده هم همه شایعه پراکن ها را به خداوند واگذار نموده ام. اگر بنده وابسته به جایی بودم حتما برای نوشتن مطالب پولی دریافت می کردم و می توانستم همچنان با قدرت به فعالیت خویش ادامه بدهم اما هر چقدر که اوضاع مالی جامعه بد شد اوضاع بنده نیز بدتر شد و این باعث شد که در این چند ساله کمتر در خدمت خوانندگان باشم. کمتر کسی است بداند بنده برای سرپا نگه داشتن کانال در این چند ساله چه خون دل ها خورده ام و چه سختی ها کشیده ام و این در حالی است که هیچ نفع شخصی خاص مادی از آن ندارم. گاه برای اینکه بتوانم این چراغ را روشن نگه دارم از حق خویش که در جایی ضایع شده گذشته ام. تا خود را درگیر حواشی ننمایم. از دیگر شایعات بی اساسی که درباره خویش شنیده ام. این است که بنده یک تیم تحقیقاتی و یا اتاق فکر و... دارم که برای بنده تحقیق می نمایند و ثمره تحقیقاتشان را بنده در کانال ارائه می دهم. کانال سلطان نصیر تنها یک نویسنده دارد _که مرد هست نه زن_ آن هم بنده هستم و هیچ تیم تحقیقاتی و اتاق فکری و .... در پشت کانال نیست. یکی از ادمین ها زحمت نشان و برچسب زدن تصاویر و فایل ها را بر عهده گرفته و ادمین دیگری گاه به بنده مشاوره یا ایده  می دهد. اگر برای عده ای هضم این مطلب سخت است که یک نفر همه این مطالب را تحقیق و نگارش نماید مشکل خودش است. @soltannasir
در فهرست اسامی کیمیاگران تمدن اسلامی که در کتاب 《تاریخ نگارش های عربی》 نوشته فواد سرگین (جلد چهارم) آمده به اسامی جالبی بر می خوریم. دو تن از وزرا و مشاورین خاندان عباسی از خاندان ایرانی برمکی یعنی یحیی بن خالد برمکی و فضل بن یحیی برمکی را مشاهده می نماییم. و البته نام مامون نیز در این فهرست بسیار در خور توجه است. سلطان علی بن موسی الرضا قطب کیمیاگری است و دانش کیمیا با باطن حضرتش ارتباط تنگاتنگ دارد. اینکه فردی دانشمند چون مامون لعنت الله علیه به کیمیاگری علاقه داشته در خور تعمق و تامل است. به نظر می آید که باید به تاریخ صدر اسلام از منظری دیگر نگریست. ساده انگارانه است اگر فکر کنیم که خاندان اموی و بنی عباس هیچ رویکرد باطنی نداشتند و با باطن گرایان زمان خویش ارتباطی نداشتند؟ و فقط به خاطر انگیزه های سیاسی صرف، امامان ما را یکی پس از دیگری شهید نمودند. @soltannasir
@soltannasir       { تعطیلی شنبه، شبات شالوم } طریقت فتوت (جوانمردی) متشکل از اصناف مختلفی بوده و هر کدام از این اصناف آداب و رسومی داشته اند که در رسائل فتیان شرحش آمده است. ظاهرا صنف کفش دوزان به مانند جهودان شنبه ها را تعطیل می کردند. فتیان در رسائل خویش به منشا این تعطیلی اشاره کرده اند : 👇 {...راویان اخبار و ناقلان آثار چنین روایت کرده اند که در عهد یزید پلید علیه اللعنه، کفش دوزی بود از یهود نام او شمعون یهود و این شمعون از برای یزید کفش می دوخت. روزی کفشی در غایت دقت و تکلف دوخته نزد یزید بُرد. یزید او را چیزی کلی داد. و بدین واسطه شمعون دعوت استادان کفش دوز به باغ کرد. و تمامی متوجه باغ شدند. اتفاقا پسر شمعون که بسیار بی ادب و شریر النفس بود. و استادان از بد نفسی او در تنگ بودند. با شاگردان مجادله می کرده شاگردان او را در چاه انداختند و کشته شد. شمعون واقف گشته عشرتش به تعزیت مبدل شد. نعره و فریاد از نهاد برکشید و نزد یزید پلید دوید. یزید علیه اللعنه اشاره به شرع نمود. شمعون یهود خون پسر بر کسی ثابت نتوانست نمود. یهودان اتفاق کرده گفتند از ما بدعتی قبول کنید تا از یکدیگر بگذریم. استادان (کفش دوز مسلمان) گفتند کدام بدعت قبول می باید کرد؟ گفتند روز شنبه کار مکنید‌. استادان (کفش دوز مسلمان) گفتند: هرگاه شما که یهودانید و این کار ما نسبتی به شما ندارد پیرامون کار ما دیگر باره نگردید ما این بدعت قبول می کنیم. بعد از قیل و قال بدین قرار یافت که یهودان کفش ندوزند. و استادان روز شنبه کار نکنند. و این بدعت باقی ماند. }(رساله در شریعت و طریقت و حقیقت تالیف روح الله منشی لاری شیرازی، چاپ عکسی نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی صص ۷۷ و ۷۸ ) پ ن ۱ : رساله شریعت و طریقت و حقیقت، رساله ای در درویشی است که موضوعش آداب فتوت و خاکساری است. پ ن ۲: ماجرای استادان کفش دوز و شمعون یهود و تعطیلی شنبه ها در سایر فتوت نامه ها نیز آمده من باب مثال می توان به کتاب سی فتوت نامه دیگر تصحیح مهران افشاری صفحه ۲۲۷ اشاره کرد.  بنده حکایت بالا را  انتخاب کردم زیرا مفصل تر بود. پ ن ۳ : حکایت بالا از این جهت محل تامل است که یهودیان چه نفعی از ترویج تعطیلی شنبه ها و قبول آن توسط صنف کفش دوزان به عنوان یک بدعت می بردند ؟!  پاسخ به این سوال می تواند بسیار کلیدی باشد. زیرا که هم اکنون نیز سعی در ترویج آن در سرتاسر جهان دارند. در غرب مسیحی و اکثر کشورهای مسلمان تعطیلی شنبه ترویج داده شده و چند کشور باقی مانده که یکیش هم کشور ما می باشد. مسلما پاسخ سوال بالا نه این است که یهودیان مخفی درون کشور می خواهند استراحت کنند و به اعمال عبادی خویش بپردازند و نظریه هماهنگی با بازار جهانی نیز بدرد افراد ساده لوح می خورد تا آن را باور کنند. به نظر می آید پاسخ این سوال در انگاره ماورایی و عرفانی شبات در متون قبالایی باشد. پ ن ۴: در قوانین شریعت یهود که در تلمود آمده اگر غیر یهودی شبات را تعطیل نماید حُکمش مرگ است. این حکم شریعت یهود می تواند این مجوز را به خاخام های جهود بدهد که مردمانی را که به تعطیلی شبات اقدام می نمایند از طرق مختلف _با فتوای شرعی_ به قتل برسانند. این کشتار لزوما با اسلحه گرم و سرد نیست. بلکه می تواند از طریق دارو و مواد غذایی و واکسیناسیون و جادوی سیاه و .... باشد.  https://he.m.wikipedia.org/wiki/%D7%92%D7%95%D7%99_%D7%A9%D7%A9%D7%91%D7%AA_%D7%97%D7%99%D7%99%D7%91_%D7%9E%D7%99%D7%AA%D7%94 پ ن ۴: از منظر قبالیست های یهودی شخینا (معادل عربی سکینه در عربی که در قرآن مجید و روایات  هم بدان اشاره شده است) در شبات تنزل پیدا می کند و در فرد یهودی سکنا می گزیند. اینجا قاعده ای وجود دارد. تعطیلی شنبه سایر مردمان ولو اینکه آنها یهودی نباشند می تواند نیروی جنب و جوش را در شبات در کل جامعه کم و نیروی سکون را زیاد نماید. و این به آنها کمک می نماید که بهترین بهره را از این نیروی سکونی که در جامعه حکمفرما هست ببرند. در آموزه های یهودی نیرویی که یک یهودی در شبات بدست می آورد کمک می کند که وی شش روز دیگر هفته را به کمک  آن به خوبی سپری نماید به اصطلاح باتری هایشان در شبات شارژ می شود‌. تعطیلی شنبه ها به آنها این امکان را می دهد که باتری های خویش را بهتر شارژ نمایند و می تواند معادله باطنی را در ایران که فعلا به نفع علوم خفیه کاران و اولیای الله است را به نفع آنها تغییر دهد. پایان @soltannasir