eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
کلیپ 👆👆👆 هرم های معروف جهان @soltannasir
تخت خواب در زیر هرم برای استفاده از انرژی مرکز هرم بیشتر دوستداران متافیظیک از چنین روش هایی برای پیشرفت در متافیظیک استفاده می نمایند . @soltannasir
مراقبه در مرکز هرم برای استفاده از انرژی مرکز هرم که همانگونه که گفته شد استفاده از چنین روش هایی اشتباه است @soltannasir
تصویری از محل تمرینات معنوی به شکل هرم استفاده از چنین روش هایی درست نیست زیرا صورت مثالی هرم با نیروی اعتقاد به شرک ایجاد شده است . و استفاده از آن تاثیر منفی خواهد داشت . @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 86 } { سوءاستفاده از قوانین معنوی توسط دشمنان 7} با توجه به دروس پیشین تا حدودی مشخص شد که نمادها چگونه در عالم مثال ایجاد می شوند . و چگونه تاثیر گذار هستند . بسیاری از دشمن شناسان ما را نظر بر این است که دشمنان ما (ماسون ها و ایلومیناتی ها و سایر انجمن های مخفی ) در استفاده از نمادها بسیار افراطی و خرافه گرا هستند .علت چنین نظر اشتباهی این است که این عزیزان (دشمن شناسان ) از کارکرد عالم مثال اطلاع درستی ندارند . دشمنان ما بخوبی می دانند که چه می کنند . هزاران سال پیش در متون باستانی و اسطوره ای در داستان های خدایان نقل است که خدایان باستانی با نذر و قربانی و دعا و نیایش به درگاهشان قدرت می گرفتند . اگر خدایی نمی توانست . نیاز پرستندگان خویش را بر آورد . ممکن بود نقش خویش را به خدای رقیب بدهد . اینگونه است که در داستان خدایان به مرور زمان بعضی خدایان فراموش می شدند و جای خویش را به خدای دیگری می دادند . و خدایان انسان ها را مجبور می نمودند تا به تمدن های مجاور حمله نمایند . و پادشاهان بدستور خدایان مردمان تمدن های مجاور را قتل عام می نمودند و شهرهایشان را می سوزاندند و خاکستر شهرها را به توبره می کشیدند . علت این امر این بوده است که اگر پرستندگان خدایان تمدن های دیگر کشته شوند . آن خدایان نیز چون پرستنده ای ندارند . به مرور زمان ضعیف می شدند . و اینگونه خدایان تمدن مهاجم به راحتی می توانستند . خدایان تمدن مجاور را (در عالم خودشان که بعد دیگر کرات منظومه شمسی است ) شکست دهند . نکته : در ماجرای حمله کوروش کبیر به بابل نیز ما شاهد این مسئله هستیم که چگونه مجمع خدایان میان رودانی به ریاست مردوخ چون آیین های پرستش و قربانی به درگاهشان توسط نبونعید پادشاه بابل منسوخ اعلام شد . مردوخ رئیس این خدایان در کشورهای مختلف به جستجو پرداخت تا کوروش شاه انشان را پیدا نمود و از او خواست که به بابل حمله نماید . مردوخ به کوروش کبیر کمک معنوی نمود تا ماد را به قلمرو خویش اضافه نماید و سپس بابل را فتح نماید و کوروش کبیر نیز آیین های پرستش خدایان میان رودان را احیا نمود و اینگونه این خدایان فرومایه از خطر نابودی ، که با عدم پرستش به مرور ایجاد می شد نجات یافتند . در واقع خدایان به کوروش کبیر و کوروش کبیر به خدایان خدمت نمود . در منشور کوروش کبیر به عنوان یک سند بزرگ تاریخی ، این حقیقت تاریخی ثبت شده است . حال هنگامی که آنان نمادی مانند تک چشم را که نماد چشم خدای فرومایه رع و همچنین چشم خدای فرومایه هورس است . را سالها پیش در پشت اسکناس یک دلاری بر نوک هرم قرار دادند . از اینکه نظام فکری خویش را آشکارا بیان نمایند . ابایی نداشتند . بلکه در اینکار تعمد نیز داشته اند . زیرا هنگامی که افکار تمام جهانیان به مرور زمان معطوف به این نکته می شود . که این نماد (تک چشم ) نماد آنان(انجمن های مخفی ) است و چه تاریخ و سرگذشتی دارد . (تاریخ ماجرا و فلسفه تک چشم در متون اساطیر مصر باستان ) از مجموعه این افکار یک آگاهی جمعی جهانی به مرور زمان ایجاد می شود . و آنان برای نیرو گرفتن مجدد این نماد «تک چشم » به این آگاهی جمعی جهانی نیاز داشتند . انجمن های مخفی پس از ایجاد این آگاهی جهانی این نماد(تک چشم ) را به مرور در نقاط مختلف به کار می برند . از فیلم های هالیوودی گرفته تا ایستگاه مترو شهر تهران . هنگامی که مردم به این نماد تک چشم آگاهانه نگاه می نمایند . با یادآوری اینکه این نماد (تک چشم ) متعلق به انجمن های مخفی (فراماسونری جهانی و ایلومیناتی ها و مصرباستان) است . در واقع این نماد را قوی تر می نمایند . زیرا همانگونه که پیشتر گفته شد از این نماد ها یک صورتی کلی در عالم مثال وجود دارد . و صورت های مثالی از نیروی فکر انسان ها تغذیه می نمایند و هر قدر که به آنان بیشتر فکر شود به مرور زمان قوی تر می شوند . نکته 2 : صورت مثالی یک شیء هنگامی که به آن آگاهانه فکر شود نسبت به هنگامی که ناآگاهانه با آن برخورد و یا فکر شود . قوی تر می شود . بنابراین دشمنان از نمادها در همه جا استفاده می نمایند . تا بتوانند آنها را با کمک نیروی فکر آگاهانه بشر تقویت نمایند . نکته 3 : تقویت کردن نمادی نظیر تک چشم با کمک به خاطر آوردن آگاهانه آن نماد توسط مردمان جهان ، با توجه به اینکه این نماد ، چشم خدای رع و هورس است علاوه بر تقویت صورت مثالی نماد تک چشم ، باعث تقویت خدای رع و هورس نیز می شود . و این زمینه بازگشت آنان را فراهم می آورد . نکته 4 : نماد تک چشم ، نماد چشم دجال نیز هست . @soltannasir 🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫🌫
نماد تک چشم(چشم جهان بین ) در مترو شهر کرج ایستگاه گلشهر ، ان شاءالله که تا کنون برداشته شده باشد و عوامل ساخت آن دستگیر شده باشند .😊 @soltannasir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت هایی از فیلم گنجینه ملی 👆👆 @soltannasir
نقشه پراکندگی سازه اهرام در تمدن های باستان @soltannasir
متن استوانه کوروش کبیر 👆👆👆 با ترجمه استاد فقیر پرفسور عبدالمجید ارفعی ایشان یکی از بزرگترین اساتید خط و زبان باستانی اکدی و اکد شناسان در جهان و همچنین یکی از بزرگترین اساتید خط و زبان ایلامی و ایلام شناسان جهان می باشند . همچنین ایشان با خط و زبان پهلوی و اوستایی و آرامی و عبری و عربی و انگلیسی و آلمانی نیز آشنایی کامل دارند . و اولین ایرانی هستند که متن استوانه را خود مستقیم خوانده و ترجمه نموده اند . این متن سند متقنی در باب داستان خدایان است . و فقیر با وجود آنکه بارها این متن ارزشمند تاریخی را خوانده ام در نیافتم که کدام قسمت آن اشاره به حقوق بشر دارد . @soltannasir 📃📜📄📑📜📃📄📑📜📃📄📑
@soltannasir { درد و دل 87 } {سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 8} با توجه به آنچه تاکنون گفته شد . اکنون به بررسی بعضی نظرات فقهای امامیه در باب قاعده تشبه می پردازیم . فقهای شیعه اتفاق نظر دارند که بازی با آلات قمار نظیر (ورق پاسور ) حتی بدون عمل قمار و شرط بندی حرام است و یا جایز نیست !!! شاید سوال پیش بیاید ? که چرا ما که قمار (فعل حرام ) انجام نمی دهیم ?! و فقط بازی می کنیم ! این یعنی که اگر ما ورق بازی کنیم ? به جهنم می رویم ?! اینها سوالات و اشکالاتی است که معمولا در این باره وجود دارد ! یکی از علل این حکم فقهی این است که بازی با آلات قمار از مصادیق لهو و لعب است . و مومن نباید به عمل لهو و لعب مشغول شود . اما یکی از علل دیگر وجود این حکم(حرام بودن استفاده از آلات قمار حتی بدون عمل قمار فقط با عنوان بازی و تفنن ) با توجه به آنچه پیشتر گفته شد این است که از عمل قمار با آلات قمار نظیر «ورق پاسور » که در قمار خانه ها و کازینوها در سرتاسر جهان ، صورت می گیرد . صورتی مثالی در عالم مثال شکل می گیرد . عزیزان توجه داشته باشید . افرادی که در سرتاسر جهان به عمل قمار با «ورق پاسور » مشغول هستند . عمدتا چه کسانی هستند ?! بیشتر این افراد ، افرادی شراب خوار و فاسد و ثروتمند هستند و بعضا اهل دخانیات و یا مواد مخدر نیز می باشند . و بعضی. از آنان آنچنان در فساد غرق هستند که بر سر ناموس خویش نیز قمار می نمایند . حال صورت مثالی که در عالم مثال از عمل قمار با «ورق پاسور » ایجاد می شود . با نیروی افکار این افراد فاسد عمدتا شکل گرفته است . و هنگامی که شخصی با « ورق پاسور »(بدون قمار کردن ) بازی می نماید . صورت مثالی عمل وی با صورت مثالی کلی عمل بازی با «ورق پاسور » در عالم مثال (که عمل قمار بازان است )پیوند برقرار می نماید . و این شخص تحت تاثیر ارتعاشات فوق العاده ظریف نیروی صورت مثالی کلی «بازی با ورق پاسور » که با نیروی فساد و شراب خواری و قمار و غیره ایجاد شده قرار می گیرد و این ارتعاشات ظریف بر جسم و جان شخص به مرور تاثیرات ظریفی به جای می گذارد . اگر بپذیریم که ادیان حقیقی و در رأس آن دین مبین اسلام دستورات و احکام آن برای این منظور وضع شده اند که انسان مسیر تقرب و سیر الی الله را سریع تر بپیماید . پس طبعا باید بپذیریم که انجام دادن اموری نظیر بازی با آلات قمار علاوه بر این که عملی لهو و بیهوده است . (نظیر بسیاری از اعمال ما 😔) باعث می شود که شخص از نیروی افراد قمار باز که عمدتا افرادی دارای فساد اخلاقی هستتد ولو اندک برخوردار شود . و چنین عملی اگر به مرور زمان باعث این نشود که شخص به گناه بیفتد می تواند سرعت سیر و سلوک را کند نماید . همانگونه که گفته شد استفاده از آلات قمار ممکن است باعث این مسئله شود که شخص به گناهان بزرگتری مبتلا شود . و اگر چنانچه باعث ابتلا به گناه نشود نیز سرعت سیر و سلوک معنوی را کند می نماید . نگوییم که این مسائل تاثیر گذار نیست . اتفاقا کاملا تاثیر گذار است . منتهی تاثیر آن بسیار ظریف است و به مرور پس از گذشت سالها تاثیر آن در جامعه هویدا می شود . و این بلایی است که غربی ها بر سر جوامع شرقی علی الخصوص جامعه مسلمین آوردند . تغییر در پوشش ظاهری و تجدد که غربی ها با کمک مشتی روشنفکر متجدد و غرب زده(در درون بلاد اسلامی ) به مرور در جوامع اسلامی به وجود آوردند . به مرور باعث تغییر در باطن مسلمین شده است . 😔 @soltannasir 💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦💦
@soltannasir { درد و دل 86 } { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 9} {کارت های تاروت } یکی از روش های فال گیری که امروزه شاهد این هستیم که توسط دشمنان در سطح جامعه گسترش یافته است . روش فال گرفتن با ورق های تاروت است . فال گیری با ورق های تاروت طرفداران بسیاری در سرتاسر جهان دارد . در باب تاریخ کارت های تاروت داستان پردازی ها و مبالغات بسیاری شده است . ابتدا توضیح مختصر و مفیدی در باب تاریخ پیدایش تاروت و شیوه روشن بینی با آن از کتاب تاریخ جادوگری ترجمه ایرج گلسرخی نقل می نماییم و سپس با توجه به دروس پیشین در باب آن سخنی مختصر خواهیم گفت : 👇👇👇 { در فال تاروت ، نیازی به محاسبات و یا مشاهدات علمی نیست . کل تئوری جادویی آن بر این باور استوار است که هیچ چیز در طبیعت ، عرضی و تصادفی نیست ، بلکه سبب هر حادثه در عالم وجود ، قوانینی است که از پیش مقدور شده اند . بی اهمیت ترین رویدادها هم تابع این قانون بنیادی است . ورقها بر حسب تصادف اتفاقی کنار هم قرار می گیرند ، اما نتیجه ای که به دست می دهد ، تصادفی نیست ، بلکه توالی ارقام و صورتهایی است که به طور جادویی به فال بین ، و «فال گیرنده » یا صاحب فال بسته و پیوسته است . اساس فال گیری با ورق های تاروت مبتنی بر آن استعداد بشری است ، که در شرایط خاصی خود را متجلی می نماید . این استعداد را در علوم مکتوم و فوق طبیعی ، روشن بینی (clear voyence) می نامند . اما کلمه علمی آن : «hyperaesthesia» یا درک و حس افراطی است . بدون شک چنین حالتی به دفعات و گاهی بدون آنکه خود بخواهیم در ما رخ می دهد کیست که طی زندگانی اش حتی یکبار هم احساسی که پیش آگاهی نامیده می شود ، به او دست نداده باشد ? بعضی از حوادث آتی با چنین وضوح و تجسمی دیده می شوند که بیننده ، از همان لحظه و با اطمینان مطلق می داند که چنین حادثه ای رخ خواهد داد و واقعا. هم رخ می دهد ! آدمهایی هستند که در آنها استعداد و آمادگی خاصی در علم غیب یا الهام و اخطارهای قبلی وجود دارد ، اینها غیب گویان مادرزادی اند . چنین افرادی حساسیت فوق طبیعی خود را به طرق مختلف بر می انگیزانند . مثلا خیره شدن به یک بلور شرایط خود تلقینی به وجود می آورد . در حقیقت وقتی مدتی به یک شیء براق و رنگی و درخشان خیره نگریسته شود نیروی تخیل بر انگیخته می گردد . آنهایی که از نیروی روشن بینی برخورداند ، می توانند بگویند سنگی را که در دست دارند و به پیشانی خود می فشارند از کجا آمده است و حتی قادرند منظره ای را که سنگ قبلا در آن بوده و شخصی که آن را بر داشته با دقت تمام توصیف نمایند . به نظر می رسد نقش اولیه ورقهای تاروت ، اینجا یک چنین انگیزشی باشد . تأمل در نقوش ورقها با آن رنگهای زنده ، نوعی حالت « autohypnosis» ،یا خود تلقینی در فال بینی به وجود می آورد ، و در صورت داشتن بهره کمتری از این قریحه یک حالت تمرکز فکری به او دست می دهد که منجر به جذبه عمیق روانی می گردد . پس به این ترتیب خاصیت ورقهای تاروت القاء و فراهم کردن حالت روحی یا فکری مطلوب و مساعد برای پیشگویی است . تصاویر گیرا و شگفت آور ورقهای تاروت بویژه ورقهای حکم یا ورقهای راز اعظم ، به طور مرموزی توجه ما را جلب کرده و نقشها و تصاویر شعور نیمه تاریکمان را بیدار می کنند . بسیاری از تصاویر تاروت ، استعاره ها و تمثیلات قرون وسطایی است . مثلا ورق هشتم از ورقهای صورت حکم «عدالت» نام دارد . برای یک شمایل شناس ، دریافت استعاره ورق یازدهم (نیرو ) کار ساده ای است . تم تصویر ورق ده 10 یا «چرخ اقبال » همان تم پنجره های مدور و مشبک سبک رومی است . چنین شباهتها و وجه اشتراک را به آسانی می توان در آنها ردیابی نمود . اگر نه همه ولی اکثر آنها به دوره تمدن مسیحی تعلق دارند . معهذا کارشناسان تاروت اصرار در قدمت ورقهای صورت و خال (هر دو ) دارند و تاریخچه آنها را به دوران باستان می رسانند . مبتکر و نیروی محرک این تئوری ادیب فرانسوی «کور دو ژبلین » (Court de Geblin) است (1728_1784) که در جلد هشتم اثر خود به نام «جهان آغاز من » (Primitive world ) می گوید : « اگر مردم می دانستند که در همین روزگار ما هنوز یکی از آثار مصریان _ یکی از کتابهایی که از انهدام کینه توزانه جان سالم بدر برده است _ وجود دارد ، کتابی که در باره ناب ترین و جالب ترین اصول عقاید مصریان است ، مسلما همه مشتاق شناختن این کار خارق العاده و پر بها می شدند . » به عقیده ژبلین این کتاب مصری همان تاروت است . و این دانش کهن توانست خود را زیرکانه در کسوت یک بازی ساده پنهان کرده و به این ترتیب زنده بماند و حالت ساده و بی آزارش آن را از بربریت ، جهالت و انهدام رهانید . ادامه دارد ... @soltannasir 📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚📚
@soltannasir {درد و دل 87} {سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی10} {کارت های تاروت 2 } ادامه از کتاب تاریخ جادوگری ...👇👇 { ...در زمان ژبلین همه مجذوب مصر شده بودند ; کشوری که ادبیات و آثارش تا آن زمان بدون پی گیری در پرده اسرار مانده بود . مصر سرزمین اسرار بود و برای آگاهی از تمدن آن ناچار به نویسندگان قدیمی چون پلوتارک و هرودت و یامبلیخوس تکیه می شد .فقدان اسناد و شواهد ایجاد احتمالات و حدسیات را پیش می آورد ، به طوری که ژبلین با تخیل قوی خود به این نتیجه رسیده بود که تاروت چیزی نیست مگر همان تحوتی _ هرمس ، نویسنده فرضی قدیمی ترین کتابهای هرمسی نسبت می داد ; کسی که کیمیاگران او را استاد اعظم خود می نامیدند . تحوتی _هرمس مبتکر جادو ، مخترع زبان و خط و نقاشی بود به روایت اساطیر ، همه خدایان را نقاشی کرده بود . کتاب نگاره های رازوارانه او «A_Rosh» نامیده می شد . «A» به معنای اصول عقاید و مکتب و «Rosh» به معنای آغاز . { واژه «rosh» واژه ای عبرانی است که در ادبیات عبری «ראש» به معنای «سر » (sar)است . که معادل عربی آن واژه «رأس » می باشد . از آنجایی که «سر.» انسان اولین بخش بدن انسان است . در اصطلاح واژه «ראש» به معنای آغاز به کار می رود (فقیر)} نگاره های تاروت از A_Rosh الهام گرفته است و ژبلین می گوید که خود کلمه تاروت از دو واژه« تار Tar» به معنی راه و «رو Ro » یا «Roy» به معنی سلطنت یا شاهانه مشتق شده است . به این ترتیب تاروت به مفهوم راه شاهانه خواهد بود . گر چه احساس همه تئوری های ژبلین بر شن روان است ، اما او را می توان مروج و مشوق علاقه و بذل توجه به تمدن مصر دانست . تنها یازده سال پس از انتشار کتاب «جهان آغازین » اثر ژبلین بود که در نتیجه اکتشافات جدید ، پرتو نوری بر قلمرو تاریک فرضیات تابید . در سال 1799 سنگ نوشته ای در شهر روزتا (Rosetta) در کرانه نیل بدست آمد . بر این قطعه سنگ بازالت ، دو نوشته وجود داشت : یکی به یونانی و دیگری خط هیروگلیف ، و مقایسه این دو متن به ظاهر همانند پس از قرنها ،نخستین ارتباط علمی با حروف خط هیروگلیف مصر باستان را امکان پذیر نمود . اکثر نویسندگان تحت تاثیر ژبلین ادعا کردند که تاروت منشأ مصری دارد .آلیت (Alliete) (1750_1810حدود) سازنده کلاه گیس با نام مستعار اتیلا( Etteilla) سلسله مقالاتی درباره تاروت منتشر کرد . آلیت در نخستین اقدام خود کوشید تا شکل اصلی تصاویر تاروت را که حکاکان ژبلین از ریخت انداخته بودند به آنها باز گرداند . او که بیشتر افکار و اندیشه های هنرمندانه داشت تا علمی ، ورقهای تاروت را مطابق سلیقه زمان خویش تزئین کرد در ضمن صفات و نشان هایی کاملا جدید و غیر معمولی هم به آنها نسبت داد و احکام نجومی و کابالا را هم به این فال افزود . واقعا جالب است که بدانیم چند نفر از عالمان علم مکتوم ، معترف و معتقدند که اصل یک دانش سری از میان هزاره ها گذشته و آنچه به آنها رسیده ، روایاتی هستند که خود آنها اکنون کمر به تحریف یا نابودی آن بسته اند . ظاهرا آقایان فراموش می کنند که چنین عادتهای بدی قبل از آنها هم همیشه وجود داشته ، و به همین دلیل خاص است که هیچ مکتب و نظریه ای به شکل اصلی خود به ما نرسیده است و اگر دانشی سری تا امروز باقی مانده باشد ، مطمئنا چنان تغییر شکل یافته است که حتی مبتکرین آن هم قادر به شناختش نخواهند بود . آلیت ، آرایشگر از خود راضی و گزافه گو ، تصمیم گرفت که ورقهای تاروت بایستی اصلاح شده به شکل شکوهمند اولیه خود باز گردانیده شوند . و با این نیت توالی ورقها را تغییر داد ، بعضی از آنها را حذف کرد و ورقهای جدید _که مدعی بود نگاره های قدیمی هستند که در گذرشان از مصر به اروپا از میان رفته اند _ به آنها افزود . در یک کلام ، همه چیز را کاملا به هم ریخت . اما اصلاحات آلیت ، در خلال سالهای قرن نوزدهم مردود شناخته شدند و ورقهای قدیمی بار دیگر جای آنها را گرفت . معهذا همه کسانی که با تاروت سر و کار داشتند ، به نحوی در آن دخالت کرده و هیچ یک از افزودن تزئینات و شاخ و برگ جدید به تصاویر آن کوتاهی نکرده اند . مثلا اوزوالد ویرث (Oswald Wirth) شاگرد مغ (جادوگر ) مشهور ستانیسلاس دوگویتا (Stanislas de Guita) (1860_1897) مانند ژبلین تصاویر تاروت خود را _ با این باور که یک اشتباه قدیمی را اصلاح کند _ بکلی زیر و رو کرد ، و طرح هایی به آن افزود که همه مبتنی بر استنباطات خود اوست . با مقایسه ورق «اعتدال» او با ورق اولیه متوجه خواهیم شد که ویرث به منظور مراعات سلیقه افراطی زمان خویش صلاح دانسته است که مثلا زمینه تمثیل را به رنگ طلایی در آورد و یا به جای بوته کوچکی که در تصویر اصلی وجود دارد ، یک گل قرار دهد و یا آنکه دو کوزه را که در اصل همانند به نظر می رسند . } ادامه دارد ... @soltannasir 🌛🌜🌛🌜🌛
تصاویر کارت های تاروت با آرایش ویژه آن @soltannasir
تصاویر کارت های تاروت که در بازار ایران رایج است . @soltannasir
تصاویر کارت های تاروت با اندکی تفاوت با کارت های رایج @soltannasir
@soltannasir {درد و دل 88 } {سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی11} {کارت های تاروت 3 } ادامه از کتاب تاریخ جادوگری ..👇👇 { ...و یا آنکه دو کوزه را که در اصل همانند به نظر می رسند ، طوری بنمایاند که جنس آنها از دو فلز مختلف دیده شود : یکی از طلا و دیگری از نقره . رنگهای اصلی که شفاف و درخشان هستند جای خود را به کمرنگ ساخارینی ، رنگ صورتی مایل به زرد ، اخرای کمرنگ ، آبی گچی و سبز خزه ای داده است . دست کم دو تن از خبرگان این فن در قرن نوزدهم ، یعنی گویتا و پاپوس ،هوادار تاروتی بودند که ویرث آن را دستکاری کرده بوده و آن را در آثار خود نیز آورده است . ورقهای ویرث به جای اعداد رومی سنتی (...I II III VI ) با اعداد انگلیسی (که اصل آنها عربی است ) یعنی (...1 2 3 ) و الفبای عبری که مقدار عددی آن با رقم ورق مطابقت داشته شماره گزاری شده اند . ژرار انکاس (Gerard Encausse ) (1917_1865) با نام میتعار پاپوس واجب دانسته که کتابش را با مقدمه ای در باره کابالا آغاز کند . استانیسلاس دوگویتا در رساله ای مفصل درباره علوم خفیه به نام «مار سفر پیدایش » (Serpent of Genesis) کار خود را بر حسب اعداد کابالیستی ونگاره های تاروت تنظیم کرده است . بخش چهاردهم کتاب که « اعتدال » نام دارد ، با تصویر ورق چهاردهم تاروت «اعتدال » مزین شده است . طرح روی این ورق گویا قریحه سرشار دستیار او اوزوالد ویرث است . آلفونس لویی کنستان (Alphonse Louis Constant) یا به عبارت دیگر الیفاس لوی (Eliphas Levi ) (1816_1875) نیز تفسیرات و تعبیرات کابالایی تاروت را پذیرفته و در کتاب رنگی خود درباره جادوی آیینی برای شماره گزاری فصلهای کتاب از حروف عبری و اعداد انگلیسی (به جای اعداد رومی ) استفاده کرده است . در قرن بیستم شگفتی های دیگری به ورقهای تاروت افزوده شد .خانم جان کینگ ون ونسلر (Mrs.John King Van Rensselaer ) در سال 1911 کتابی درباره « ورقهای پیشگویی ، آموزشی و بازی » منتشر کرد و قسمت عمده آن را به راه شاهانه (A_Rosh) اختصاص داد . خانم جان کینگ تأکید می کند که تحوتی مصری ، هرمس یونانی و نبوی بابلی هر سه خصوصیاتی یکسان دارند که در نوعی الوهیت تلفیقی وحدت یافته و به این ترتیب تاروت وقف هر سه آنها شده است . خانم ون رنسلر می گوید که منشأ فال تاروت از نوعی تفأل است که در میان مصریان ، یونانی ها و بابلی ها مرسوم بوده و با چوب یا لوحه و نیز از آینده خبر می گرفته اند . در مصر باستان نگاره هایی که اکنون در تصاویر تاروت دیده می شوند ، بر چهار دیوار تالار معبد نقاشی شده بود ، و کاهن چوبها را می چرخاند و پرتاب می کرد . « چوبها طبعا به یکی از تصاویر روی دیوار اشاره می کردند و از آنجا که این تصاویر نمایانگر تقریبا تمام حوادث زندگی و دستور و حکم خدایان بود ، کاهنان آن را تعبیر کرده به این طریق ثابت می نمودند که تحوتی خدای (گفتار ) است ...» چهار صورت ورقهای خال یعنی شاه و ملکه ، شهسوار و سرباز را می توان با علائمی که روی چوبهای تفأل معبد حک می شد ، مربوط دانست . نمادهای روی چوبها هم پدر ، مادر ، اولاد و خدمتکاران را نشان می داد یعنی کسانی که فال گیرنده می خواست از وحی خدایان درباره آنها آگاهی یابد . خانم ون رنسلر چنین نتیجه می گیرد که کاهنان در هنگام زوال معابد و یا در زمانی که کاهنان مورد آزار و تعقیب قرار گرفته اند ، از معابد گریخته و در عین حال تصاویر دیوارها را هم مخفیانه به صورت ورقهای تاروت همراه خود برده اند تا وحی خدایان را از طریق این ورقها به معتقدین ابلاغ نمایند . کاهنان از مصر و از طریق جاده معروف ذرت بین اسکندریه و بیائه در نزدیکی ناپل به ایتالیا رسیده اند . دست اندرکاران تاروت به هر قیمتی ، حتی با حقنه استدلالشان ، می خواستند این فال را به فنون پیشگویی باستان ربط دهند . وبا این باور که اصل و نسب اصیل به آن عزت و احترام خواهد داد ، خواسته خود را منطقی می دانستند . به نظر ما چنین تمایلاتی کاملا بی جهت و غیر ضروری است . ورقهای تاروت چه با نیاکان اصیل و مشهور و چه بدون آن توانسته است توجه بسیاری را به خود جلب نماید و هنوز هم هستند کسانی که شیفته این ورقها هستند و از تاریخچه فرضی آن خبر ندارند . بیست و دو ورق حکم ، «انسان » نامیده شده اند و مربوط به آرزوها و بیم و امید بشر به دانش و فعالیت او ، و به نیکی و بدی و خصوصیات فیزیکی او . تمام عالم برای انسان می جوشد ، جز دو ورق که در آن از انسان خبری نیست : یکی ورق شماره X(10) چرخ اقبال که حیوانات کاریکاتور انسان شده اند و دیگر ورق XVIII شماره هجده (ماه) که یک سگ و گرگ رو به ماه زوزه می کشند و جای اختر شماران قرن شانزدهم را گرفته اند ، اینها هم کاریکاتور آدمها هستند . ...} ادامه دارد ... @soltannasir 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
تصویر نوع دیگری از کارت های تاروت که کارت های آن که علی الظاهر برای سیاه پوستان و آفریقایی ها طراحی شده است @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 89 } { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 12} {کارت های تاروت 4} ادامه از کتاب تاریخ جادوگری 👇👇 { ...اینها هم کاریکاتور آدم ها هستند . با این کیفیت ورقهای تاروت به نگاره های دیگر رشته های هنری مثل نقاشی ها ، تندیسها و پنجره های پر نقش و نگار کلیساها که در آنها نیز اندیشه ها در هیئت انسان ابراز می شوند ، شباهت دارند ; با این تفاوت که عالم آنها ، عالم بالاست در حالی که جهان تاروت همین جا در پایین است . ورقهای حکم ،توانایی ها و فضیلتهای مربوط به انسان را می نمایانند ، اما کلیسا تجسم رابطه انسان با عالم علوی است . معهذا هر دو به یک نحو فکر انسان را تحت تاثیر قرار می دهند . هردو ممد ذهن و هوش افزایند ، در هر دو چنان اندیشه وسیعی نهفته است که اگر نوشته شوند چندین جلد کتاب قطور را پر می کنند . با سواد و بی سواد به یکسان می توانند آن را «بخوانند » چون برای هر دو آنها در نظر گرفته شده . قرون وسطی متوجه تکنیکهایی بود که از طریق آنها به بشر توانایی به خاطر سپردن و قیاس چنین اندیشه هایی را بدهد . و با همین انگیزه رامون لول کتاب «هنر حافظه » (Ars Memoria ) را نوشت . و در نتیجه همین تمایلات در سال 1470 کتاب( Ars Memorandi )با حروف درشت قدیمی به چاپ رسید . مولف کتاب با کوشش و زحمت بسیار متون اناجیل چهارگانه را به صورت عینی و ذات درآورده است . او برای هر انجیل نقشی آفریده : فرشته ، گاو نر ، شیر و عقاب که هر یک نشان خاص یکی از مبشرین یعنی ، متی ، مرقس ، لوقا و یوحنا هستند . سپس به این نشانه ها چیزها و اشیایی افزوده که القا کننده داستانهای همان انجیل است . انسان با دیدن تصاویر کتاب (Ars Memorandi ) با همه نشانه ها و تمثیلاتی که دارد ، بی اختیار داستانهای انجیل را به خاطر می آورد . شاید برای ما حافظه دیداری مایه حیرت باشد ، اما در زمانی که عده کمی خواندن و نوشتن می دانستند و تصاویر ، نقش نوشته ها را بر عهده داشتند این امر زیاد هم غیر عادی نبوده است. ورقهای تاروت در ویژگی تمدد ذهن به نگاره های کتاب (Ars Memorandi ) شباهت دارند و اگر این روایت را بپذیریم که تمام جزئیات و تفصیلات ورقهای تاروت با تزئینات و اجزای تکمیلی و رنگ و غیره همه نمادین اند ، پس ورقها محتوی تعداد زیادی عناصر به یاد ماندنی خواهند بود . اما پرسش این است که دقیقا چه چیزی را باید بخاطر سپرد ? تفاوت مهم ورقهای تاروت با تصاویر به یادماندنی (Ars mrmorandi ) در این است که اینها به داستانهای آشنای انجیل اشاره می کنند ، در حالی که تاروت مقداری معما در برابرمان می گستراند . راه شاهانه ما را به حصاری می رساند که در آنجا با شعور ناخودآگاه خویش مواجه ایم . تاروت هم ژنراتور است و هم باتری ، زیرا از یک سو باعث اندیشه است و از سویی پروراننده این اندیشه . با نگاه کردن به ورقهای تاروت و بررسی آن ، تصاویر تجارب ذهنی و روانی خودمان در برابر ما مجسم می شود ، یعنی با رجعت به این تصاویر آنها را به خاطر می آوریم ، در حالی که اگر به کمک چنین وسیله ای نبود « همه آنها در خلأ باقی می ماندند » . تاروت برای ما عالمی مستقل بوجود می آورد که روان ما در آن فعال شده برای تأمل و خلسه رها می گردد . گرچه تصاویر تاروت ثابت و کلیشه ای است اما چیزی که القا می کند سیال و پرتغییر است ، که نه نظریه خاصی را بیان می کند (فقیر با این نظر مخالفم ) و نه در پی آن است که ما را به مکتب و اصول از پیش تعیین شده ای برساند ، بلکه بر عکس ما را از چنین قیودی رها می سازد . این رهایی گرچه به قول دانشمندان امروزی ممکن است اثر روان درمانی داشته باشد ، اما مهم تر آن است که توانایی فکری ما را که عرف و رسوم قرار دادی و جریانات عادی روزمره را واپس زده است ، آزاد می نماید . تصاویر تاروت نیروی خلاقه ای را بر می انگیزانند که در هنرمند وجود دارد ، آنها همان «شعر همگانی » اند که اصل مسلم «سورئالیسم » است . کلیدی که برای تفأل با تاروت وجود ندارد و تعداد تعبیرات و تفسیرات ورقهای آن به تعداد کسانی است که با آن سر و کار دارند . چنانکه قبلا گفته ایم ، باز هم تکرار می کنیم که در تفأل با ورقهای تاروت هیچ تئوری یا نظریه و اصول خاصی دخالت ندارد ، بلکه این کار از طریق قریحه طبیعی انجام می گیرد که در خاص عام یکسان وجود دارد . مغهای(جادوگران )قرن نوزدهم در صدد یافتن مکتبی سری برای تاروت بودند و آرزوی آنها پیدا کردن چیزی شبیه اصول عقاید هرمسی بود . شاید این آرمان به عنوان واکنشی در برابر کوته نظری و کم مایگی و خوش بینی افراطی هم عصرانشان محق جلوه کند ، ولی جزم انعطاف ناپذیرشان تا حدی به اصطلاح «آنتی تاروتی » و فاقد خوی پسندیده بعضی از ورقهای تاروت مثل طنز و گوشه کنایه است . ... } ادامه دارد... @soltannasir 🃏🎴🀄️🃏🎴🀄️🃏🎴🀄️🃏🎴
کارت های تاروت اسطوره های شمال(اسکاندیناوی ) @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 90 } { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی 13} { کارت های تاروت 5 } ادامه از کتاب تاریخ جادوگری 👇👇👇 { ...آنها چنان قدرت نبوغی برای آنچه که خود آن را حقیقت می پندارند قائل اند که تحمل حتی یک کلمه مخالف را ندارند . آنچه را ما یک نشان و خصیصه دیرپای بشری توصیف می کنیم ، آنها اسرار والایی می دانند که از دانایان قدیم به ارث برده اند . اما اگر داشتن تعصب در مورد تاروت خطاست ، ایجاد تغییرات و یا «تصحیح » تصاویر آن هم که نمونه هایی بارز از زمانهای بسیار دورند ، خود اشتباه دیگری است . ورقهای زیبای حکم تاروت از جای خاصی بر نخاسته اند و این دقیقا یکی از جاذبه های آنهاست . اکنون اصلاح آنها به این نیت که با تمدنی محو شده در خور گردند ، به مفهوم نابودی ارزش دائمی و پایدار آنها خواهد بود . کسانی که قرنها همین تصاویر را پذیرفته اند و هنوز هم در آنها به شگفتی هایی دست می یابند ، هرگز چنین «تصحیحاتی » را طالب نبوده اند . تاروت هم مانند علم احکام نجوم شیوه ای برای پیشگویی آینده و خوی باطنی انسانهاست . با این تفاوت که تاروت جنبه علمی احکام نجوم را ندارد . آنهایی که فال ورق می گیرند می گویند با علم ریاضی نمی توان آینده را کاوش نمود ، این اختر شمارانند که می خواهند با محاسبات و انتزاعات به نظام عالم پی برند . آنها همچون سگان به ماه بی تفاوت و خونسرد رو می کنند و زوزه می کشند . اما کسانی با تاروت پیشگویی می کنند ، آینده را با کشف و شهود و با تصاویر پیشگویانه ای که از قعر ذهن ناخودآگاه بیرون کشیده شده اند ، آشکارا می سازند . کار این ورق بینان وجوه اشتراک زیادی با فلسفه هرمسی ندارد ، زیرا در واقع جنبه اجتماعی این دو ، صد و هشتاد درجه با هم مغایر است . صنعت هرمسی ،استاد کیمیاگر را منزوی می کند ، در حالی که تاروت یک وسیله ارتباطی است . استاد هرمسی فقط نگران مقتضیات و بهبود کار خویش است ، اما مشغله فکری تاروت بین دلواپسی ها و ناراحتی صاحب فال است و بس . استاد هرمسی به همان نسبت که در کار خود به مقالات (احتمالا مقامات ) بالاتری دست می یابد ، همانقدر هم نسبت به حوادث زندگی بی اعتنا می شود ، اما استاد تاروت می خواهد بداند در اینجا ، در پایین چه اتفاقی خواهد افتاد ، نیروهای فوق طبیعی بر انسان چگونه عمل خواهند کرد . او علاقه مند به عالم خاکی است و ریشه در زمین دارد .} (کتاب تاریخ جادوگری صفحات 617 الی 630 ترجمه دکتر ایرج گلسرخی چاپ انتشارت علمی ) نکته : عزیزان کتاب تاریخ جادوگری با وجود آنکه از تاریخ چاپ آن نزدیک به هفتاد سال می گذرد .(1948) کتاب بسیار بینظیر و حاوی اطلاعات بسیار ارزنده ای در حیطه تاریخ جادوگری بخصوص دوران قرون وسطی در اروپا می باشد . متاسفانه این کتاب چند سالی است که ممنوع الچاپ می باشد . و عزیزان می توانند این کتاب را بصورت چاپ زیرزمینی از دست فروش های خیابان انقلاب تهیه نمایند . خواندن این کتاب برای عزیزانی که در وادی دشمن شناسی فعالیت می نمایند بسیار ضروری است . نکته 2 : عزیزانی که به مطالعه در باب تاروت و تلفیق آن با قبالای یهودی و مسیحی علاقه مند هستند . می توانند به کتاب هایی نظیر «تحوت» و « ثورا » مراجعه نمایند . نکته 3 : ان شاءالله در ادامه دروس فال تاروت را با نظراتی که پیشتر در باب عالم مثال گفته شد بررسی خواهیم نمود . @soltannasir ♠️♣️♥️♦️♠️♣️♥️♦️♠️♣️♥️♦️
فایل پی دی اف کتاب تحوت 👆👆👆 @soltannasir
@soltannasir { درد و دل 91 } { سوءاستفاده دشمنان از قوانین معنوی14} { کارت های تاروت 6} { اسامی کارت های تاروت به ترتیب } 1: مغ ، جادوگر ، شعبده باز : معادل حرف א (آلف ) در ادبیات عبرانی که ارزش عددی آن «1» است . 2: مادر روحانی (پاپس ) : حرف آن «ב» (بیت) یا «ب» با ارزش عددی «2» است 3: شاهبانو (امپراطیس) : (ג) (گیمل ) (3) 4: شاه (امپراطور ): (ד) (دالت ) (4) 5: پاپ : (ה) (هه) (5) 6: عشاق : (ו) (واو ) (6) 7: ارابه : (ז) (زین ) (7) 8: عدالت : (ח) (حت یا خت ) (8) 9:زاهد ، درویش : (ט) (طت ) 10: چرخ اقبال (سرنوشت ) : (י) ( یود ) (10) 11: نیرو (قدرت ) : (כ) (کاف ) (در ابجد وضعی 11 در ابجد کبیر 20) 12: به دار آویخته : (ל) (لامد ) ( در ابجد وضعی 12 در ابجد کبیر « ارزش عددی » 30) 13 : مرگ : (מ) (میم ) (در ابجد وضعی 13 در ابجد کبیر 40) 14: اعتدال : (נ) (نون ) ( در ابجد وضعی 14 در ابجد کبیر 50) 15: شیطن : (ס) (سامخ ) (در ابجد وضعی 15 در ابجد کبیر 60 ) 16: برج : (ע) (عین ) ( در ابجد وضعی 16 در ابجد کبیر 70) 17: ستاره : (פ) ( په ، فه ) ( در ابجد وضعی 17 در ابجد کبیر 80) 18 : ماه : (ץ) (صدی ) ( در ابجد وضعی 18 در ابجد کبیر 90 ) 19: خورشید : ( ק) (قوف ) ( در ابجد وضعی 19 در ابجد کبیر 100) 20: رستاخیز (داوری ، قیامت ) :(ר) (رش ) ( در ابجد وضعی 20 در ابجد کبیر 200) 21: جهان : ( ש) (شین ) ( در ابجد وضعی 21 در ابجد کبیر 300) 22 : ابله (دلقک ، دیوانه ، شیدا ) : (ת) (تاو) ( در ابجد وضعی 22 اما عده ای عدد آن را صفر در نظر می گیرند و در ابجد کبیر 400 است ) نکته : در کتاب ثورا کارت ابله کارت شماره 21 است و کارت جهان کارت شماره 22 می باشد . همچنین در تاروت چهار سری کارت 14 تایی وجود دارد . که قبالیست ها آن را با چهار عنصر مرتبط می دانند . 1: چوب (آتش ) 2: شمسیر (باد) 3: جام (آب ) 4: سکه(خاک ) نکته 2 : 1: چوب از جنس زمین محسوب می شود . سمبل آتش دانسته می شود . زیرا با سوختن چوب آتش ایجاد می شود . 2: شمشیر تیغه آن فلزی و دسته آن نیز معمولا چوبی است . هر دو از جنس زمین هستند اما بدان علت که با چرخاندن شمشیر هوا شکافته می شود. عنصر آن را باد می دانند . 3: جام نیز فلزی است و از جنس زمین می باشد بدان علت که مایعات و نوشیدنی های مختلف در آن ریخته می شود . جنس جام را آب در نظر گرفتند . 4 : سکه نیز که طبعا فلزی است با این تقسیم بندی متعلق به زمین می شود . نکته 3 : دقت نمایید که تعداد کل ورقهای تاروت 78 کارت است . همانگونه که پیشتر گفتیم عدد 78 اگر با رسم الخط عربی نوشته شود . عدد گونیا پرگار ماسونی است . که این عدد برای ماسون ها مقدس می باشد . (البته برای ما مسلمین نیز مقدس است ) سازندگان تاروت ، برای آنکه عدد 78 (تعداد کارت ها ) را با اعداد مقدس خویش تقسیم بندی نمایند . 22 کارت تاروت را ، به عنوان کارت های اصلی تقسیم بندی نمودند . که عدد آن با 22 حرف الفبای عبرانی برابر است . با کسر عدد 22 از 78 ما به عدد 56 می رسیم . آنان این عدد بزرگ را نیز با تقسیم به چهار (بر اساس چهار عنصر ) به کد عددی 14 رساندند . که عدد نام דוד (داوید یا همان داود ) به زبان عبری می باشد . و این عدد 14 برای ماسون ها مقدس است . ( البته برای ما شیعیان نیز مقدس است ) نکته 4 : واژه تاروت عکس واژه (عربی) تورات می باشد . (یعنی اگر تورات را از انتها بخوانیم تاروت می شود ) نام تورات در زبان عبری«תורה» (توراه ) است . که «ה» تانیث در انتهای این واژه در ادبیات عربی تبدیل به «ة» تانيث شده است . به همین دلیل خاخام های یهودی در اسرائیل واژه تاروت را به شکل (טארוט) طاروط می نویسند . نکته 5 : بین سه دسته ، خاخام های یهودی و قبالیست های یهودی و قبالیست های اروپایی (مسیحی و به تعداد اندک یهودی ) در عین توافق بر سر آرمان های صهیونیست جهانی اختلافاتی در عقاید وجود دارد . @soltannasir 🎴🎴🎴🀄️🀄️🀄️🎴🀄️🀄️🎴🀄️🎴🀄️🎴