eitaa logo
سلطان نصیر
2.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
421 ویدیو
243 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ امانوئل مکرون: ایران و حزب‌الله بزرگ‌ترین تهدید برای اسرائیل‌اند. آن‌ها درگیری را آغاز کرده‌اند که برای همه طرف‌ها یک شکست خواهد بود! کانال مقاومت اسلامی حزب الله👇 ☑️ @Hezbollah
کانال مقاومت حزب الله هم کانال خوبی برای پیگیری اخبار درگیری ها می باشد. دوستان رویکرد کانال بنده خبری نیست و تا پایان هفته اخبار را پاک خواهم نمود از کانال های معرفی شده استفاده نمایید. هر کدام را که مفید دانستید استفاده کنید. بنده نیز خود از همین کانال ها اخبار را دنبال می نمایم. @soltannasir
@soltannasir بسم الله الرحمن الرحیم 🔶 از تاریخ ۷ الی ۱۵ دسامبر معادل ۱۶ الی ۲۴ آذر ماه عید ملی و غیر مذهبی حنوکای یهودیان است. لازم به گفتن نیست که هم زمان با این ایام گروهی از مجامع مخفی نهان روش که به جادوی سیاه و آیینی می پردازند. مناسک جادوی سیاه  همراه با قربانی حیوانی و انسانی دارند. در سرتاسر جهان از جمله ایران خودمان چنین مراسم هایی برگزار می شود. بنده ساکن ایران هستم و جز طبقه مرفه جامعه هم نیستم که به کشورهای مختلف رفت و آمد داشته باشم. (هر چند که بستگان زیادی در کشورهای مختلف دنیا دارم) بنابراین از نتایج مراسم هماهنگ جادوی سیاه و آیینی کهن در خارج از مرزهای ایران عزیزمان تقریبا بیخبرم. اما آنچه از یک دهه پیش تا کنون در جامعه ایرانی برایم کاملا ملموس بوده است. تیره و سرد شدن دل ها بوده است. و دیگر نتیجه مراسم آیینی جادوی سیاه در جامعه گسترش حس فقر و ناامیدی است. پ ن : به نظر فقیر اگر بخواهیم طبع جادوی مراسم های آیینی مجامع مخفی را بررسی کنیم به طبع سرد و خشک می رسیم. اما بعد 🔷ای فرزند در دوران بسیار کهن که اینچنین تیرگی و سردی بر دل های مردمان حاکم شده بود. ایرانیان کهن آتش مقدس تجلی حق تبارک تعالی را پاسبانی می کردند. این آتش مقدس هم روشنایی را در آن دوران تیره و تار برای مردمان به ارمغان می آورد هم دل هایشان را گرم و روشن می نمود و هم دیوان و موجودات اهریمنی را که از سردی و تاریکی دوزخ سر بر می آوردن دور می نمود. اما اکنون که آتش مقدس تجلی سالهاست که از دسترس خلایق دور مانده و در بعضی نقاط خاص و پنهانی توسط آتشبانان نگاهداری می شود تا به وقتش آورده شود و آتشکده ها را روشن نماید. آتش تجلی تنها در دل پیران و دوستان خداوند وجود دارد. اگر طالب آن هستی که دلت از آنچه که هست تیره تر و سردتر نشود. سعی نما تا اولیا خداوند را که این آتش در سینه مقدسشان روشن است را پیدا نمایی و خود را با آن آتش گرم نمایی. اما بدان که خاصیت آتش سوزندگی است اگر ادب ننمایی خواهی سوخت. هر که این آتش را یافت زندگی یافت. و هر که از این آتش برید جان خود را محروم نمود. 🔶اما در مورد مراسم  جادوی سیاه از اواسط مهرماه امسال با شیب ملایم شروع شد و در آذرماه به اوج رسیده پس از چند روزی استراحت انتظار می رود که هم زمان با مراسم حنوکا به اوج خویش برسد و تا اوایل سال میلادی جدید ادامه پیدا کند.  🔷توصیه بنده چه در این ایام و چه در سایر مواقع سال و این دوره تیره و تاریک تاریخ بشریت این است که از هر روش صحیحی که بزرگان گذشته گفته اند برای احیای دل و منور کردن و گرم نمودنش استفاده کنید. این روش های صحیح می تواند دستورات ذکری و قرآنی باشد یا عزاداری بر سید و سالار شهیدان و سایر معصومین و یا مطالعه کتب عرفانی که بنده را به محبت خداوند  دلالت نماید. یا زیارت قبور مطهر امامان و امام زادگان و عرفای شامخ یا حتی استفاده از اغذیه و اشربه ای باشد که دل را گرم و منور می نماید و... 🔶اگر فردی از استادی دستور گرفته است. پیروی از دستورات استاد و محبت وی بالاترین حصار و عامل زنده ماندن دل است. و توجه به دستورات دیگر ولو اینکه عمل ننماید اما در دل خویش آرزوی انجامش را داشته باشد نوعی بی ادبی است و تخم نفاق در ارادت وی نسبت به استاد در سینه میکارد و چون بعدها از ولایت استاد خارج شد نمی داند از کجا خورده و چشد آن دید که نباید می دید. این را برای نوآموزانی می نویسم که متاسفانه از آداب سیر و سلوک چیزی نمی دانند و تنها توهمی از سیر و سلوک دارند. ادب هم که نگو و نپرس.  چون در یک مورد کوچک اینچنین است بنگر که در سایر موارد چگونه است. مثال عرض می نمایم شاگردی به نزد استادی آمده و پس از مدتی دستور گرفته و فلان ذکر و ختم را در فلان کتاب یا محیط مجازی می بیند. آنگاه از استاد خویش می پرسد که آیا مجاز است که این دستور را انجام دهد. و استاد هم می گوید مانعی نیست. بیچاره شاگرد جاهل نمی داند که این ممکن است راندن وی باشد نه اجازه بر انجامش! @soltannasir
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
اندراحوالات و اعترافات تلخ در اجرایی کردن این سند در 👈نهی صریح رهبری مبنی بر عدم امضای کل سند2030 ‏|يجاهدون في سبيل الله ولا يخافون لومة لائم | 💡شبکه نفوذ | سیدفخرالدین موسوی 🆔@nofoz_shenasyy👈عضو شوید ♦️آرشیو پرونده ها (اینجا) https://eitaa.com/parvandeha @soltannasir
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنان جناب امیرعبداللهیان وزیر امورخارجه کشور و اشاره تلویحی ایشان به این موضوع که جمهوری اسلامی ایران و دولت سید ابراهیم رئیسی بخش هایی از سند 2030 را امضا نموده و متعهد به اجرایش شده است. @soltannasir
ایام شهادت مظلومانه بی بی دو عالم سیده النسا العالمین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر فرزند گرامی اش حضرت مهدی موعود و منتقم عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه شیعیان و محبین  حضرتش تسلیت و تعزیت باد.  @soltannasir
@soltannasir    {شواهدی بر نوشته های پیشین ۲}         { دیوها موجودات بادی } 《پیکر گردانی دیو به ابر سرخاب دیو در هیات ابری بر رستم ظاهر می شود و به جانب او سنگ می اندازد: یکی ابر آمد به ناگه پدید که تاریک گردید از او روی شید خروشی بر آمد از آن تیره ابر تو گفتی بغرّید صد بیشه ببر ...سه سنگ گران بر تهمتن فکند همی نعره می زد ز ابر بلند ...فرود آمد از ابر سرخاب دیو به پیکار رستم سرافراز نیو (۸۸۰۲ _ ۸۷۸۷) مضمون پیکر گردانی دیو به ابر و سنگ باراندن او نخستین بار در شاهنامه دیده می شود که دیو سپید و یارانش به ابر تبدیل می شوند و بر کاووس و لشکر ایران می تازند: شب آمد یکی ابر شد با سپاه جهان چون روی زنگی سیاه این بن مایه در داستان های پهلوانی ایران و کشورهای دیگر باز نمونه هایی دارد. مثلا در خود همین منظومه (زرین قبانامه) فریلاس و کمهران دیو هر دو در پیکر ابر ظاهر می شوند (۱۳۸۵۱ _ ۱۳۹۱۹ و ۱۵۲۹۱ _ ۱۵۵۷۶). در سام نامه ابرهای دیو به هیات ابری در می آید و پری دخت و رضوان پری را از پیش سام می رباید. در طومار هفت لشکر غرقاب دیو به شکل ابر، سام پسر فرامرز را در آوردگاه از روی اسب می برد. در اساطیر ژاپن نیز ئونی موجودی دیوفش و شاخدار با سه چشم و سه انگشت است که از میان ابر فرود می آید و دختری را در راه می رباید. در یک داستان ایتالیایی هم دیو به پیکر ابری ظاهر می شود و هر سال دختری را از شهر می برد و در صورت پرهیز مردم از دادن دختر بر آنها سنگ می باراند. (مشابه سرخاب دیو ابرشده در زرین قبانامه) 》(مقدمه دکتر سجاد آیدانلو بر منظومه زرین قبانامه صص ۱۵۶ و ۱۵۷) پ ن: بین دیوها در اوستا و متون پهلوی نظیر کماله دیوان که مقابل ایزدان قرار دارند و دیوها در ادبیات عامیانه باید فرق قائل بود. دسته نخست نامیرا هستند اما دسته دوم عمدتا میرا هستند و  نوع خلقتشان از باد است و با باد مرتبطند و به نوعی باد متراکم می باشند. @soltannasir
ولادت با سعادت سیده النسا العالمین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بر فرزند بزرگوارش (یگانه منجی بشریت) حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه شیعیان و محبین حضرتش تبریک وتهنیت باد. @soltannasir
میلاد با سعادت شاه جوانمردان (فتیان) مولود کعبه، مظهر العجائب، اسد الله الغالب، غالب کل غالب و مطلوب کل طالب، صاحب المفاخر و المناقب، امام المشارق و المغارب امیرالمومنین علی بن ابی طالب (ابوتراب) علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت صاحب الزمان عجل الله و همه شیعیان و دوستداران حضرتش مبارک باد.   {...بعد از آن _در واقعه_ دیدم که شیری پیدا شد سرخ و سینه او سفید و چهار مار به زیر دست و پای او. چون آن شیر را دیدم، فرحی از وی به من رسید. این شیر هر دو دست برآورد و مرا کنار گرفت و به کنار گرفتن قوّت کرد و من از کنار گرفتن به قوت او، قوتی عظیم یافتم و آن شیر ناپیدا شد و بعد از آنک، مردی در این خرگاه درآمد و محاسن سرخ داشت و ازار کوشنی گران پوشیده و فرمود که مرا می شناسی؟ من امیرالمومنین علی ام و آن شیر من بودم که به مدد تو آمده ام و مرا بشارتی داد و برفت و گفت تو از جمله پیران محققی. و می فرمودند. شیخ قدس سره که چون این حال بر من گذشت، مرا علتی پیدا شده بود، چنانک جماعتی که بامداد در آمدند، گمان برده اند که من مرده ام و از من نفسی بر نمی آمده است. }(مقامات شیخ حسن بلغاری صص ۴۷ و ۴۸) @soltannasir
{ و در بعضی از مصنفات شیخ روزبهان بقلی شیرازی قدس الله روحه مسطور است که : در عالم مکاشفه دریایی عظیم دیدم، خواستم تا در آن دریا سیاحت نمایم، تلاطم امواج آن دریا رها نمی کرد. شخصی را دیدم که در آن دریا سیاحت می نمود و دریا می برید من بر اثر او و به برکت رفتن او راه یافتم و دریا می بریدم تا در این طریق به معنی سالها برفتم. چون بر کنار ساحل رسیدم، امیرالمومنین کرم الله وجهه _را_ دیدم، در قدم مبارکش افتادم، مرا بنواخت و فرمود که :روزبهان این دریا من بریدم و تو به برکت متابعت من بریدی. بشارت باد که نسل تو منقطع نخواهد بود والله اعلم.} (تحفه اهل العرفان ص ۴۹ ) @soltannasir
فرا رسیدن میلاد باسعادت یگانه منجی بشریت، ختم ولایت خاصه محمدیه، صاحب مقام قطبیت کبری، سلطان نصیر، اباصالح المهدی، بقیه الله الاعظم، ولی عصر، حضرت حجت بن الحسن العسکری روحی و ارواحنا له الفدا بر همه شیعیان و محبین و منتظران ظهور و فرج حضرتش مبارک باد. 🌸ان شاالله فردا  با سه ارسال در خدمت شما گرامیان خواهم بود🌸 @soltannasir
@soltannasir      {نامیرایی جسم در بعضی مکاتب باطنی ۱} 🔶در اکثر مکاتب باطنی و سِرّی تا آنجایی که بنده تحقیق نموده ام. نامیرایی جسم مسئله بسیار مهمی است و یکی از آمال و آرزوهای مکاتب سری رسیدن به این مهم است. از بعضی بزرگان مکاتب باطنی و سرّی غربی نقل شده است که اگر فردی عاشق علوم باطنی و اسراری است. دنبال جمع کردن علوم در خویش نباشد و بهتر است که تمام عمر خویش را به دنبال راز نامیرایی جسم سپری کند و چون به این مهم دست پیدا کند. آنگاه در ادامه زندگی خویش می تواند در هر دوری از زندگی خویش یک یا چندتا از علوم باطنی را در وجود خویش تکمیل نماید. پ ن : در تصوف و عرفان اسلامی هدف رسیدن به فنا فی الله و بقا بالله می باشد و دست یابی به نامیرایی جسم نه تنها هدف نیست بلکه می تواند حجابی بس بزرگ در مسیر لقاالله برای سالکین الی الله باشد. ضمن اینکه جمع کردن علوم مختلف از جمله علوم اسراری در خویش جز اهداف سالکین نیست. هر چند که بسیاری از مشایخ صوفیه با بعضی علوم باطنی و اسراری نظیر علم حروف و تکسیر و طلسمات و اوفاق آشنایی کامل داشته اند و این از آثارشان مشهود است. اما این آشنایی و تبحر دلیل بر این نیست که این بزرگان رسیدن به این علوم را کعبه آمال خویش قرار داده بودند. 🔷قرار بود این وجیزه مختصر را در تاریخ سالمرگ غریق استخر فرح اکبر هاشمی رفسنجانی تقدیم خوانندگان نمایم. اما بدلایلی تکمیلش میسر نگشت. علت این امر نیز این مهم است که یکی از آرزوهای غریق استخر فرح رسیدن به نامیرایی جسم از طریق رسیدن به آب حیات بوده و سرآخر به جای رسیدن به آب حیات در آب استخر فرح غرق شد یا شاید غرقانده شد.😊الله اعلم    🔶 نمی دانم ایشان با خود چه فکر می کرده رسیدن به آب حیات با رفاه طلبی و زندگی لاکچری وی همخوانی نداشت. فردی که دنبال این متاع گرانقدر است نخست باید باید یک استاد علوم خفیه پیدا نماید و با ریاضت و ترک حیوانی جلالی چشمان خود را نسبت به وادی موجوداتی نظیر جنیان و پریان و امثالهم باز نماید. و سپس یا روحانیت خویش را تقویت نماید و سعی کند که طلب آب حیات را بالکل فراموش نماید. و در ریاضت و عبادت بکوشد تا بتواند به دعوت اسم حی مبادرت ورزد تا وی را به سرچشمه آب حیات ببرند. (در بعضی کتب چون کتاب بحرالغرائب صفحه ۲۲۷ اشاره شده که در دعوت دو اسم حی و قیوم این مهم رخ می دهد ) آنگاه باید از آب حیات ننوشد تا خداوند جان ابدی کرامت فرماید اما وی خطا کند و بنوشد و صاحب جسمی شود که حداکثر تا نفخ صور زنده باشد و با نفخ صور بمیرد. 😊 البته نکته مهم آن است که به غیر از روحانیت بالا باید طلب آب حیات را بالکل فراموش نماید و واقعا آن را از دل و جان نطلبد. اگر غیر این باشد احتمال موفقیت در دعوت بسیار پایین است اما چون به سرچشمه آب حیات ببرند آن گاه با طلب گذشته اش روبرو شود اینجا باید بقایای شخصیتی که طالب آب حیات در وی بوده زنده بشود و عنان اختیار را به دست گیرد و بنوشد. چنین عملی نیاز به مراقبات دقیق و قوی و پیشرفته بعضا از نوع شرقی دارد. تا بتواند موکلین دعوت را نیز گول بزند. 😊 (اما خداوند و ساکنین ملا اعلی را هرگز نمی تواند فریب دهد در واقع وی مکر می نماید اما نمی داند که خداوند نیز با وی مکر نموده و می گذارد چند صباحی در چراگاه دنیا بچرد اگر نظر لطف خداوند شامل حالش باشد کاری خواهد کرد وی خود پس از سالها یا قرن ها زنده ماندن خسته شود و بدینجا برسد که شکر اضافی خورده است نه آب حیات 😊 اما اگر نظر لطف نباشد راه سقوط به درکات جهنم را بر وی باز می نمایند و راه صعودش را می بندند و آنگاه با امتحانات و ابتلائات کاری خواهند نمود که خود پله پله سقوط نماید) پ ن : همیشه استثنائاتی وجود دارد جناب میرسلیمان رهبر نورستان که از احفاد سید نورالدین شاه نعمت الله ولی کرمانی می باشند جز اولیایی هستند که استثنا می باشند. روش دیگر برای افرادی که توانایی روحانیت پایین تری دارند و نمی توانند به دعوت سنگینی چون دعوت اسم حی مبادرت ورزند. و شانس موفقیت در این عمل را کمتر می دانند. این است که پس از باز کردن چشم هایش نخست جن یا موکلی به خدمت بگیرد. سپس بتواند استادی پیدا نماید که با پریان ارتباط داشته باشد در غیر اینصورت باید لطافت خویش را آنچنان بالا ببرد تا بتواند با آنان ارتباط برقرار نماید. سپس اگر موفق شد  داستان ها و افسانه های آب حیات و امکنه ای که در این داستان ها آمده که آب حیات در آن وجود دارد را جستجو نماید. برای این مهم باید با چند نفر دیگری که‌ آنها نیز چون خودش اهل باشند وگرنه تنها بار سفر ببندد و در دل کویر و کوه و ... دنبال آب حیات بگردد. ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir      {نامیرایی جسم در بعضی مکاتب باطنی ۲} ادامه...👇 در این داستان ها ممکن است به موجودی یا موکلی اشاره شود که راز آب حیات را می داند باید وی را پیدا نماید. علی ای حال شیوه تجملی ای که غریق استخر فرح در پی آب حیات بود مطمئنا منجر به نتیجه نمی شد که ذوالقرنین که خداوند هر نوع اسبابی را برای وی مهیا کرده بود به این دولت نرسید و خضر علیه السلام که دنبال آن نبود اتفاقی از آن نوشید. لُب سخن بنده اینجا این است که آن که آب حیات یا گیاه حیات و ...نصیبش می شود و می تواند جسمش را نامیرا نماید. ولو اگر انسانی رحمانی نباشد و از اولیای طاغوت باشد نخست اینکه نوعی دولت دارد و دوم اینکه تلاش ها و اعمال وی و امتحاناتی که سپری نموده باعث این مهم شده که وی بتواند به آب حیات یا هر طریق جاودانگی دیگری دست پیدا نماید و میراث داران و محافظین اسرار جاودانگی در هر دو سوی ماجرا (نور و ظلمات) در وی لیاقتی دیده اند که گذاشته اند وی به این مهم دست یابد. یعنی آن اولیای طاغوتی که نظیر بعضی بزرگان مکاتب سری غربی که تا کنون زنده می باشند. نیز مقبول دئوه ها بوده اند. اینجا باید بدین نکته بپردازم که جادو و جاودانگی در مکاتب سری هم قوانین خاص خودش را دارند. اگر یک کیمیاگر غربی که جز اولیا طاغوت است راز جاودانگی را به اربابان قدرت های ظاهری  (سیاست مداران) که عمدتا عضو سطوح ظاهری مجامع مخفی هستند و هرگز نتوانسته اند از بعضی سطوح سلوک باطنی این طریقه ها عبور نمایند ببخشد. این سِرّ شکنی برای وی بسیار گران تمام خواهد شد و دئوه ها (ایزدان مورد پرستششان) جوری حال وی را خواهند گرفت که دیگران خیال چنین خطایی را ننمایند. لُب سخن بنده اینجا این است که‌ جادو و ماورا نیز قوانین خاص خویش را دارد و یک جادوگر ولو از نوع غربی و گنوسی مسلکش که یهوه را خدای فرودست و شرور می داند. با اینحال سعی می نماید قوانین عالمی که وی خلق نموده را بشناسد و آنها را بدرستی در راستای اهداف خود بکار بندد. وی بخوبی می داند که تخطی زیاد از قوانین عالمی که مخلوق یهوه است باعث خشم وی و فرشتگانش بر او خواهد شد و تاوان خواهد داد.  نکته : اگر از بزرگانی چون حضرت خضر علیه السلام و میرسلیمان رهبر نورستان و حداکثر چند نفر دیگر چشم پوشی نماییم عمده افرادی که توانسته اند در هر دو سر ماجرا جسم خویش را نامیرا نمایند جز اولیا الله و عارفین نیستند و از مرتبه آنان خارج هستند اما با اینحال هم قدرتمندند و هم قابل احترامتند (حتی اولیا طاغوتشان نیز در راه باطل خویش مرد هستند و قابل احترامند) بدون شک یک ولی خداوند که هنوز به کمال مطلق نیز دست پیدا نکرده (نظیر رجال الغیب و ابدال) توانایی های فوق چنین افرادی دارد. اما نباید اولیای خداوند را با بعضی از مدعیان عرفان در عصر ما که تنها اصطلاحات از بر کرده اند و عمدتا نابینایند مقایسه نمود. شرح حال بعضی مدعیان عرفان در عصر ما از قول شیخ بهایی رحمه الله این است.  از برون، طعنه زنی بر بایزید وز درونت، ننگ می‌دارد یزید 🔷 اکنون روش های رسیدن به نامیرایی را تا آنجا که بنده تحقیق نموده ام به صورت خلاصه و فشرده نقل می نمایم. و هر جا که نیاز به توضیح باشد مختصری در مورد آن توضیح خواهم داد. بخشی از شیوه ها مستند به کتب است که منابع آن  نقل خواهد شد و اگر در جایی نقل ننمایم  هر کسی با کمی جستجو  در محیط نت به فارسی یا انگلیسی می تواند بدان دست یابد. اما بخشی دیگر که ممکن است برای خوانندگان تازگی داشته باشد یافته های باطنی بنده و یا آنچه است که از اساتید سینه به سینه شنیده ام. بخشی از مطالب که با عنوان تحلیل کوتاه خواهد آمد نظرات شخصی بنده است که ممکن است بخشی از آن درست نباشد. 1⃣گیاه حیات ۱: نخستین بار از گیاه حیات در حماسه گیل گمش یاد شده است. گیل گمش حاکم شهر اریدو در سومر پس از مرگ دوستش انکیدو به دنبال راز جاودانگی تصمیم می گیرد به سرزمینی دوردست در آن سوی دریاها که اوتَنَپیشتی در آن زندگی می کند سفر نماید. اوتَنَپیشتی فردی است که از طوفان بزرگ جان سالم بدر برد و ایزدان به وی زندگی جاوید را پیشکش نمودند. (شخصیت وی بسیار به حضرت نوح نجی الله در متون ادیان ابراهیمی شباهت دارد. البته تفاوت هایی نیز دارد. ) گیل گمش پس از رسیدن به اوتَنَپیشتی از وجود گیاه حیات در ته دریا آگاه می شود و با جهیدن به کف دریا گیاه را پیدا می نماید اما گیاه توسط ماری ربوده شد و اینگونه دست گیل گمش از آن کوتاه ماند. ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir      {نامیرایی جسم در بعضی مکاتب باطنی ۳} ادامه...👇 پ ن : در اساطیر ایرانی نیز از گیاه گوکرن یا هوم سفید یاد شده است که به نظر می آید. همان گیاه اسطوره گیل گمش باشد. هوم سفید در ته دریای فراخکرد قرار دارد. و در فرشگرد سوشیانت با یاری ایزدان با کمک این گیاه مردمان را بیمرگ خواهد نمود. {گوید به دین که هوم سپید که گوکرن درخت خوانند، در دریای فراخکرد، بدان دریای ژرف، رُسته است، برای فرشکرد سازی دریابد؛ زیرا انوشگی را از او آرایند. }(ترجمه بندهش مهرداد بهار ص ۱۰۰) ۲:: درخت حیات در کتاب مقدس: در سفر پیدایش تورات و کتب دیگر یهودیان نظیر تلمود از درخت حیات در کنار درخت دانش یاد شده است که هر دو در باغ عدن قرار دارد. این درخت توسط محافظینی(کروبیان) مراقبت می شود. به نظر فقیر باید بین درخت حیات متون عبرانی و گیاه حیاتی که در اساطیر ایرانی و سومری در ته دریا وجود دارد تمایز قائل شد. متن تورات کتاب پیدایش در این باره {... ۲۲و یهوه الوهیم ( خدایان=جمیع قدرت های خداوند، جمیع اسما الهی چیزی شبیه الله که اسم جامع جمیع اسما است. ) گفت همانا انسان مثل یکی از ما شده است که می شناسد خوبی و بدی را. مبادا دستش را دراز کند و از درخت زندگی هم بردارد و بخورد و تا ابد زنده باشد. ۲۳ یهوه الوهیم برای کشت و زرع خاکی که از آن گرفته شده بود او را از باغ عدن اخراج کرد. ۲۴ پس آدم را بیرون کرد و به طرف شرقی باغ عدن، کروبیان را مسکن داد و شمشیر آتشباری را که به هر سو گردش می کرد تا طریق درخت حیات را محافظت کند. } (تورات کتاب پیدایش فصل سوم) پ ن ۱ : هر چند که بنده الوهیم را به مانند علمای یهود جمیع قدرت های خداوند پیشنهاد دادم اما با توجه به اینکه طبق متن یهوه الوهیم می گوید آدم به مانند یکی از ما شده است. اینجا منظور از ما با نگاه خوش بینانه (بخوانید ساده لوحانه) خداوند و فرشتگانش است. و با نگاه دقیق تر به نظر منظور خدایان است. سر و کله زدن با متن کتاب مقدس علی الخصوص عهد عتیق بسیار مشکل است  و توجیه نوشته های این کتب برای ما مسلمین سخت است در بعضی قسمت های عهد عتیق بعضی ویژگی های بعل اوگاریتی در مورد یهوه بکار رفته است. به عنوان یک محقق بی طرفانه عرض می نمایم. بالشخصه به بعضی مشرکین گنوسی مسلک و یا اساتید رشته ادیان در غرب که در فضای کتاب مقدسی بزرگ شده اند حق می دهم که یهوه الوهیم را چیزی شبیه انلیل خدایان در میان رودان یا .... بدانند. زیرا فضای کلی کتاب عهد عتیق با فضای قرآن مجید و توحید قرآنی فاصله زیادی دارد. البته این را هم بگویم فقیر برای اشکالی نظیر اشکال بالا نظراتی دارم که می تواند تاحدی مشکل را حل کند و جمع بین ادیان و اسطوره باشد و به توحید نیز خلل خاصی وارد نشود. منتهی ترجیح می دهم بدلیل فضای خاص حاکم بر جامعه این نظریات را فعلا نزد خویش نگه دارم.  پ ن ۲: در عهد جدید کتاب مکاشفه یوحنا هم به درخت حیات و هم به آب حیات اشاره رفته است. به فقرات زیر از کتاب مکاشفه یوحنا توجه نمایید : 👇 { و نهری از آب حیات به من نشان داد که درخشنده بود، مانند بلور و از تخت(عرش) خدا و بره (منظور عیسی بن مریم است) جاری می شد و بر وسط شارع عام آن و بر هر دو کناره نهر، 👈درخت حیات را که 👈 دوازده میوه می آورد یعنی هر ماه میوه خود را می دهد؛ و برگهای آن درخت برای شفای امت ها می باشد. }(مکاشف یوحنا ۲۲: ۱ الی ۳) نکته : به نمادپردازی درخت حیات در متن مکاشفه دقت نمایید دوازده میوه و هر ماه یک میوه یا به عبارت دیگر هر برج از منطقه البروج یک میوه که این عدد دوازده در منطقه البروج خود با دوازده امام نیز مرتبط است. پ ن ۳: در بعضی مهرها و دیوارنگاره های حکومت های مختلف حاکم بر میان رودان نظیر آشور و بابل و کاسی ها و... تصاویر مختلفی از درختی با اشکال بعضا متفاوتی وجود دارد که توسط موجوداتی بالدار اعم از ایزدان یا موکلین (نگهبانان) محافظت می شوند. در بعضی از این نگاره ها گوی بالدار خورشید که شاید بتوان آن را معادل خُره شاهی فرض نمود بر بالای درخت قرار دارد در بعضی از نگاره ها هم هیچ گوی بالداری وجود ندارد. مع ذلک بسیاری از مفسرین غربی با توجه به پیش زمینه کتاب مقدسی (مسیحی یهودی) ای که داشتند. این درخت را معادل همان درخت حیات در کتاب پیدایش دانسته اند درختی که توسط کروبیان محافظت می شود. اما در کتاب فرهنگنامه خدایان، دیوان و نمادهای بین النهرین نوشته جرمی بلک و آنتونی گرین که مرجعی معتبر در شناخت اساطیر میان رودان است.(در بین منابع فارسی معتبرترین منبع است) در مدخل درختان مقدس و مناسک آن اینگونه آمده که تفسیر کردن این نگاره ها به درخت حیات تحت تاثیر کتاب پیدایش (تورات) است. یعنی این نگاره ها در میان رودان فاقد مکتوباتی است که بتوان از آن به عنوان سندی متقن در تفسیر آن به عنوان درخت حیات استفاده کرد. این مطلب ادامه دارد... @soltannasir
@soltannasir      {نامیرایی جسم در بعضی مکاتب باطنی ۴} ادامه...👇 با وجود عدم شواهد کافی فقیر نیز این نظریه را بسیار محتمل می دانم که بعضی نگاره های درختان مقدس در میان رودان که توسط محافظینی احاطه شده است. احتمالا داستانی دارد که ممکن است با اندکی تغییر ریشه داستان درخت حیات در سفر پیدایش تورات باشد.  همچنین به نظر بنده احتمالا این درخت یا درختان مقدس در آسمان شب نیز ستاره یا صورت فلکی مرتبط داشته اند. پ ن: به نظر بنده باید بین نگاره های درختی که محافظینی دارد و بالای آن خورشید بالدار قرار دارد با درختی که فاقد خورشید بالدار هست تفاوت قائل شد. ۳: در متون دین مانوی نیز از دو درخت حیات و درخت مرگ یا شر یاد شده است. که از برآیند نوشته های این متون به نظر می آید که این درخت حیات که در سرزمین روشنایی قرار دارد همان درخت حیات در سفر پیدایش باشد. البته این بدان معنی نیست که وصفش عینا بی کم و کاست همان است. اما درون مایه همان است که مانی به فراخور دین برساخته گنوسی خویش به مانند اکثر موارد بر آن تغییراتی را اعمال نموده است. پ ن ۱: بخشی از تغییرات مانی به نظر ناشی از مکاشفاتش بوده که در آن قوای فهم و ادراکی وی نیز موثر بوده است. اما بخش دیگر به نظر ناشی از نظرات باطنی وی بوده است. پ ن ۲ : شاید بتوان درخت مرگ یا شر در متون مانوی را برابر با شجره الزقوم در قرآن مجید فرض نمود. ۴: اما در اساطیر یونانی نیز صحبت از درختی با سیب های زرین است که خاصیت بی مرگی را به خورنده اش ارزانی می دارد. این درخت توسط شماری از  پریان به نام هسپریدها و یک اژدها یا مار بزرگ به نام لادون از آن محافظت می کند. {هسپریدها شماری از پریان دریایی، تعداد واقعی و شمار والدین ایشان در منابع، گوناگون است_با آن که نام آن ها از نظر لغوی، به معنای 《دختران شامگاه》است، آن ها را معمولا دختران اتلس و هسپریس می دانند_ و آنان نگهبان درختی بودند که سیب های زرین بر آن می رویید که گایا، به هرا در مراسم ازدواجش با زئوس به عنوان هدیه داده بود. لادون، مار صد کله، به آن ها در این کار، یاری می کرد. او یکی از فرزندان توفون و اخیدنه است. باغی که در آن، این درخت کاشته شده و آن را نگهبانی می کنند، به گفته برخی در دامنه کوه اتلس یا در جزایر رستگاری قرار دارد. هراکلس در خان پیش_پایانی خود. قرار بود که سیب های زرین را که بر آن درخت می رویید برای ائور روستئوس بیاورد. او در ظرفی زرین که از هلیوس به وام گرفته بود، به آن باور به دریا رفت‌. آن جا اتلس را فریب داد تا سیب ها را به دست آورد. ائوروستئوس سیب ها را به هراکلس بخشید و هراکلس آن ها را وقف آتنا کرد، آتنا نیز آن ها را به جای اصلی خود بازگرداند. اما سه سیب به آفرودیته داد و می گویند وی سیب ها را به میلانیون milianion و هیپومنس hippomenes ببخشید تا در مسابقه به آتلانتا پیروز شوند. }(دانشنامه اساطیر یونان و روم ترجمه رقیه بهزادی ص ۴۰۰) نکته : در مورد داستان سیب های زرین به نظر فقیر دو فرض را  می توان مطرح کرد. نخست اینکه اصل داستان حقیقت دارد و جزایری به نام رستگاری در غرب و اقیانوس اطلس وجود دارد سیب زرین هم در این جزایر قرار دارد که بی مرگی را به خورنده اش ارزانی می دارد. و البته این داستان با خیالات مردمان یونانی و صورتی تحریف شده به شکل کنونی بدست ما رسیده است. اما فرض دوم این است که داستان یونانی جعلی است و همان داستان درخت حیات در کتاب مقدس است. میوه این درخت حیات که در بهشت عدن قرار دارد در بعضی داستان ها سیب بوده که در اساطیر یونانی به شکل سیب زرین در آمده و ماری که آدم و حوا را می فریبد در اساطیر یونانی به شکل لادون (ماری با صد سر) در آمده است. و خود بهشت عدن نیز در روایت یونانی به صورت باغی در آمده که در جزایر رستگاری قرار دارد. نکته ۲: هسپریس مادر هسپریدها  در بعضی روایت ها خواهر ائوسفوروس Eosphorus و در بعضی روایت ها دختر برادر ناتنی ائوسفوروس یعنی هسپروس می باشد. ائوسفوروس همان موجودی است که در اساطیر رومی با نام لوسیفر شناخته می شود. و بعدها در دین مسیحیت همتای شیطان در نظر گرفته شده است. پ ن: اینهمانی لوسیفر با شیطان و یا ابلیس  از دیرباز محل حرف و سخن بسیار بوده است. و داستانی به درازای تاریخ و اسطوره دارد. 🔶در اساطیر سایر ملل نیز کم و بیش از درختی شبیه به درخت حیات یاد شده که بدلیل اطاله کلام از نقل آن خود داری نمودم. این مطلب ان شاالله با آب حیات دامه خواهد داشت... @soltannasir
تصویر نگاره ای از درختی مقدس و احتمالا آسمانی متعلق به تمدن آشور که خورشید بالدار بر بالای درخت قرار دارد. دو ایزد محافظ نیز در دو طرف درخت قرار گرفته اند. این درخت ۲۹ گل دارد. @soltannasir
تصویر نگاره ای از درخت مقدس در میان رودان که اینبار خورشید بالدار بر روی آن قرار ندارد و دو موجود محافظ و بالدار با سری به شکل عقاب در دو طرف آن قرار دارند. سیزده گل در نگاره این درخت به چشم می خورد. @soltannasir
تصویر بازسازی شده شجرة الحياة  يا درخت زندگی در آیین مانوی {در دیوارنگاره پرستشگاه مانوی، نگاره ی دهلیز شماره ۳۸ب در بزقلیق واقع در تورفان، تصویر نیایش گران درخت زندگی یا شجرة الحياة بازمانده است. این نگاره ی درخت زندگی، نماد سرزمین نور است و سه شاخه دارد که‌ گفتیم نمایان گر سه مرحله ی آفرینش یا سه دوره ی کیهان شناخت مانوی است. } (بن مایه اسطوره آفرینش در آیین مانی چاپ دوم صص ۴۱ و ۴۲) پ ن: سه دوره کیهان شناسی مانوی به ترتیب عبارت است از 👇 دوره نخستین که در این دوره نور و ظلمت هنوز از یکدیگر جدا می باشند و خلقت آسمانها و زمین صورت نگرفته است. دوره دوم که دوره آمیزش و تقابل نور و ظلمت می باشد در این دوره آفرینش مادی صورت می گیرد. دوره سوم یا دوره زرین که نور و راستی و تاریکی و دروغ هر کدام به اصل خویش باز می گردند. نکته : در نوار قرمز پایین نگاره با خط اویغوری اینگونه نوشته شده که این گردهمایی ایزدان نگهبان است.   @soltannasir
سوم مارس ۲۰۱۵، بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی،  در بخشی از سخنان خود درباره ایران در کنگره آمریکا به داستان استر اشاره کرد و گفت: "فرداشب، در جشن یهودی پوریم، کتاب استر را خواهیم خواند، در مورد وزیر قدرتمند ایرانی به نام هامان که حدود دو هزار و پانصد سال پیش برای نابودی قوم یهود توطئه کرد، اما یک زن  شجاع یهودی، ملکه استر، توطئه را فاش ساخت و به یهودیان حق دفاع از خود را در برابر دشمنانشان اعطا کرد‌. توطئه مزبور خنثی شد و مردم ما نجات پیدا کردند." سیاستمداران در همه جای جهان از داستان‌ها و روایات برای رسیدن به مقاصد خود استفاده و سوءاستفاده می‌کنند، اما مورخ وظیفه دارد با روشنگری دربارهٔ آن موضوع جلو سوءاستفاده‌ی دیگران را بگیرد. جشن پوریم و داستان استر، که برای یهودیان اهمیت زیادی دارد، با تاریخ ایران پیوند خورده، اما پژوهشگران ایرانی اندکی تا به حال درصدد مطالعه‌ی تاریخی این موضوع برآمده‌اند. در این کتاب تلاش شده با زبان ساده و کاملا مستند به نقد و بررسی این روایت پرداخته شود. @qoqnoospub @soltannasir
افسانۀ استر و مردخای منتشر شد _ این کتاب به مطالعۀ داستان ملکۀ معروف یهودی استر، بر مبنای تاریخ ایرانِ هخامنشی می‌پردازد تا خاستگاه جشن پوریم را شناسایی کند. برای رسیدن به چنین هدفی چاره‌ای نیست جز اینکه روابط قوم یهود با دولت هخامنشی روشن شود. بنابراین کتاب حاضر به‌طور کلی در مورد چند و چون رابطۀ هخامنشیان، به ویژه خشایارشا با یهودیان است. سال‌هاست که عده‌ای جشن پوریم را سند قتل‌عام ایرانیان به‌دست یهودیان می‌دانند و حتی آن را به جشن ایرانی سیزده به در مربوط می‌دانند، در این کتاب به تفصیل شرح داده شده است که چرا تمامی این باورها اشتباه است. @NagoftehayeTarikh _ نه یهودیان در زمان خشایارشا ایرانیان را قتل‌عام کرده‌اند، نه رابطۀ ویژه‌ای بین یهودیان و هخامنشیان وجود داشته است و نه داستان استر و مردخای واقعیت تاریخی دارد. کل این ماجراها در واقع نوعی تاریخ‌سازی هستند که در طول زمان بنابه شرایط سیاسی و اجتماعی هم ایران و هم یهودیان در نقاط مختلف جهان، به آن شاخ و برگ داده شده است. این کتاب علمی و پژوهشی است اما با نثری ساده و روان نوشته شده است تا مخاطبان عادی هم بتوانند به سادگی آن را بخوانند و بفهمند. @NagoftehayeTarikh _ خوانندگان پس از مطالعۀ این کتاب علاوه بر کسب اطلاعات زیادی در مورد هخامنشیان و قوم یهود، متوجه پیوند عمیق کتاب مقدس با تاریخ ایران خواهند شد. در واقع مطالعۀ تاریخ ایران از دریچۀ کتاب مقدس مدت‌ها است که مورد غفلت پژوهشگران ایرانی قرار گرفته است و در خارج از ایران هم توجه خاصی به آن نشده است.  در کتاب مقدس بارها به ایرانیان و برخی سرزمین‌های ایرانی اشاره شده است. خیلی از ایرانی‌ها نمی‌دانند که یکی از معروف‌ترین بخش‌های کتاب مقدس، یعنی کتاب استر، به طور کامل متمرکز بر خاک ایران و دربار هخامنشیان است. @NagoftehayeTarikh _ کتاب در چهار فصل تدوین شده است که دو فصل آغازین آن در واقع مقدمه‌ای بر شناخت داستان استر هستند و بیشتر حول محور روابط یهودیان و هخامنشیان پیش از پادشاهی خشایارشا می‌چرخند. فصل سوم کتاب که مفصل‌ترین و مهم‌ترین فصل کتاب است، به صورت آیه به آیه به مطالعۀ کهن‌ترین نسخۀ عبری کتاب استر می‌پردازد. فصل چهارم کتاب نیز به مطالعۀ خاستگاه جشن پوریم می‌پردازد. در همین فصل است که خوانندگان علاوه بر پوریم، با برخی دیگر از جشن‌های ایرانِ هخامنشی و پیچیدگی‌های مربوط به آن‌ها آشنا می‌شوند. در پایان کتاب و قسمت منابع و مآخد نیز حدود دویست کتاب، مقاله و مدخل تخصصی تاریخی معرفی شده است تا پژوهشگران و خوانندگان متخصص برای تحقیقات بیشتر از آن‌ها استفاده کنند. @NagoftehayeTarikh _ جهت سفارش این کتاب به مدیر پیام دهید: @MortezaArabzadeh _ @NagoftehayeTarikh @NagoftehayeTarikh @NagoftehayeTarikh @soltannasir
کتاب جدید ایشان را نخوانده ام اما دو کتاب دیگرشان را یعنی ترجمه کتاب شوالیه های مسکین مسیح و کتاب فرمانروایان کوهستان را تهیه و مطالعه نموده ام که هر دو (علی الخصوص شوالیه ها) ارزشمند و خواندنی بود. @soltannasir
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی چنگ در پرده همین می‌دهدت پند ولی وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است حیف باشد که ز کار همه غافل باشی نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل باشی گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی سال نو بر همه شما همراهان گرامی مبارک باد.  @soltannasir
اینجا بد نیست بار دیگر  به این مسئله اشاره نمایم که در کتاب مقدس تا جایی که بنده در خاطر دارم تنها از مار سخن رفته است. در قرآن مجید و عزیز از ابلیس و شیطن سخن رفته است. https://t.me/soltannasir/2681 و این دو با یکدیگر متفاوتند. ابلیس به طور خاص همان موجودی است که برکشیده شده بود و در میان ملائکه بود. و با سجده نکردن بر آدم صفی الله رانده شد. و شیطن یا مار به طور خاص آن موجودی است که در باغ عدن آدم و حوا را فریفت‌. در قرآن مجید هر جا سخن از سجده نکردن است از کلمه ابلیس استفاده شده است و هر جا سخن از باغ عدن است کلمه شیطن بکار رفته است. شیطن و ایادیش به کفر و بدی ها و گناهان و فحشا و غرور ...فرا می خوانند. اما ابلیس به عُجب و منیت و تکبر و تلبیس معرفت الهی و منحرف کردن از صراط مستقیم ... می خواند. هر کسی را این دولت نیست که ابلیس مستقیما با وی کار داشته باشد. ابلیس را بیش از هر فردی با سالکان الی الله کار و بار است. چون فردی از حیطه ولایت شیطن و ایادی اش (آسمان دنیا) خارج شد اینجا ابلیس را مستقیما با وی کار است. و چه چیزی برای وی بهتر از اینکه سالک را پیر نباشد یا اگر باشد پیرش کامل مکمل نباشد و چه چیزی بهتر از اینکه وی شیعه نباشد. اینجا است که ابلیس مامور است یا به نوعی دستش باز گذاشته شده تا وی را به هر طریقی که می تواند از وصول به حق تبارک تعالی باز بدارد. تا خالص از ناخالص جدا شود. گاه کرامات و خرق عاداتی را که در مسیر بدستش می آید را در نظرش بزرگ جلوه می نماید گاه مکاشفات و مشاهداتش را و گاه حال خوش و شرابی که به وی می نوشانند را. گاه وی را به معارف کشفی مشغول می دارد و به هر طریقی سعی می نماید که وی را از لقاالله و وصول به توحید و معرفت باز می دارد. {وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِكَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السَّاجِدِينَ ﴿۱۱﴾قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ ﴿۱۲﴾قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَنْ تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ ﴿۱۳﴾قَالَ أَنْظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ ﴿۱۴﴾قَالَ إِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ ﴿۱۵﴾قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ 👈صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ ﴿۱۶﴾ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ ﴿۱۷﴾قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا لَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْكُمْ أَجْمَعِينَ ﴿۱۸﴾=و در حقيقت‏ شما را خلق كرديم سپس به صورتگرى شما پرداختيم آنگاه به فرشتگان گفتيم براى آدم سجده كنيد پس [همه] سجده كردند جز ابليس كه از سجده‏ كنندگان نبود (۱۱)فرمود چون تو را به سجده امر كردم چه چيز تو را باز داشت از اينكه سجده كنى گفت من از او بهترم مرا از آتش آفريدى و او را از گل آفريدى (۱۲)فرمود از آن [مقام] فرو شو تو را نرسد كه در آن [جايگاه] تكبر نمايى پس بيرون شو كه تو از خوارشدگانى (۱۳)گفت مرا تا روزى كه [مردم] برانگيخته خواهند شد مهلت ده (۱۴)فرمود تو از مهلت‏ يافتگانى (۱۵)گفت پس به سبب آنكه مرا به بيراهه افكندى من هم براى [فريفتن] آنان حتما بر سر 👈راه راست تو خواهم نشست (۱۶)آنگاه از پيش رو و از پشت‏ سرشان و از طرف راست و از طرف چپشان بر آنها مى‏ تازم و بيشترشان را شكرگزار نخواهى يافت (۱۷)فرمود نكوهيده و رانده از آن [مقام] بيرون شو كه قطعا هر كه از آنان از تو پيروى كند جهنم را از همه شما پر خواهم كرد (۱۸)}(سوره اعراف ترجمه فولادوند) شیخ ابوالحسن خرقانی : {گفت:« نگر تا از ابليس ايمن نباشي كه در هفتصد درجه در معرفت سخن بگويد.»} (تذکره الاولیا عطار نیشابوری) {و (حکیم الاولیا محمدعلی الترمذی) گفت: درست تر نشان اولیا آن است که از اصول علم سخن گوید. قایلی گفت: آن چگونه بود؟ گفت: علم ابتدا بود، و علم مقادیر، و علم عهد میثاق، و علم حروف. این اصول حکمت است و حکمت علما(علمای ربانی) این است که این علم بر بزرگان اولیا ظاهر شود و کسی از ایشان قبول تواند کرد که ابلیس را از ولایت او حظّی نبود. }(تذکره الاولیا عطار نیشابوری) پ ن ۱: از فحوای سخن حکیم الاولیا محمدعلی الترمذی می توان بدین نکته پی برد که ابلیس را از ولایت اولیای غیر کامل نیز حظّ (برخورداری) است. و وی سهم خویش را بر می دارد. ادامه...👇 @soltannasir
ادامه...👇 پ ن ۲: حکیم الاولیا معیاری خوبی در علوم اولیا بدست می دهد. علومی که سالهاست از مدعیان عرفان و ولایت دیده نشده است. افرادی که تنها اصطلاحات ورزیده اند و ذکری گفته اند و نماز شبی خوانده اند و پنداشته اند علم و عمل را در خود جمع کرده اند عمدتا دستشان از این علوم خاص اولیا تهی است. شمه ای از ازین علوم که حکیم ترمذی نقل می نماید در آثار حسین بن منصور حلاج که بدست ما رسیده است نظیر طواسین و ... باقی مانده است. که شیخ روزبهان بقلی شیرازی به بهترین وجه در کتاب شرح شطحیات خویش آن را شرح گفته و در پایان آن بخش اینگونه نوشته که روح حسین بن منصور را مشاهده نموده که از وی راضی بوده و وی را ستوده است. (شرح شطحیات ص ۳۹۸) خود شیخ روزبهان بقلی شیرازی نیز اثری دارد در این علوم به نام یواسین (جمع حرف مقطعه یس) و ظاهرا شیخ ابوبکر واسطی نیز اثری داشته به نام حوامیم القدم که بدست ما نرسیده است. همچنین در بعضی آثار شیخ سعدالدین حموئی نظیر سجنجل الارواح و نقوش الالواح و محبوب المحبین و مطلوب الواصلین نیز شمه ای از علوم اسراری خاص عرفای شامخ آمده است. مولانا نورالدین عبدالرحمن جامی در نفحات الانس درباره آثار سعدالدین حمویه اینگونه نوشته : 👇 { (سعدالدین حمویی) در علوم ظاهری و باطنی یگانه است. مصنفات بسیار دارد چون کتاب محبوب و سجنجل الارواح و غیر آن. و در مصنفات وی سخنان مرموز و کلمات مشکل و ارقام و اشکال و دوایر، که نظر عقل و فکر از کشف و حل آن عاجز است، بسیار است. و همانا که تا دیده بصیرت به نور کشف منفتح نشود، ادراک آن متعذر است.} (نفحات الانس ذکر سعدالدین حمویی) توجه نماید جامی که خود مراتب نسبتا بلندی را در سیر و سلوک عملی طی نموده و البته با وجود رتبه علمی هرگز نتوانست بر مسند پیری طریقت نقشبندیه تکیه بزند. چنین فردی که از شارحین مطرح ابن عربی در عصر خویش بوده از درک اشارات و غرایب اسراری آثار شیخ سعدالدین حمویی اظهار ناتوانی می نماید. (در کتاب مقامات جامی نیز در مورد آثار سعدالدین مطالبی از قول وی آمده است.) به نظر فقیر بر خلاف بعضی از معاصرین شرح نکوی کتب غامضه صوفیه از تقریر توحید وجودی برتر است. هر چند که مقام توحید برتر از اسرار است. منتهی با سعی و تلاش و اصطلاحات ورزیدن و البته کمی سیر و سلوک عملی و داشتن چاشنی ذوق نیز می توان تقریر نسبتا نکویی از توحید وجودی عرفا ارائه نمود. و این تشخیص را برای طالبین سخت می نماید. اما در شرح مطالب غامض و اسراری عرفا کار بدین گونه نیست. درست است که شیوه های سلوکی  و شاکله وجودی افراد و مشاربشان نیز متفاوت است. و هر فردی بنا بر شاکله وجودی خویش و مشربش و شیوه سلوکی ای که در پیش گرفته چون در بحر اسرار غوطه بخورد جواهر متفاوتی را به ارمغان می آورد که  عرفای دیگر بدان دست نیافته اند. اما با اینحال یک عارف کامل اگر به معارف اسراری که عارف دیگری به ارمغان آورده توجه نماید می تواند بخوبی آن را شرح دهد. چنانچه شیخ روزبهان‌ بقلی شیرازی توانسته طواسین حلاج را به نکویی شرح دهد.   شیخ سعدالدین حمویی در کتاب محبوب پرسش هایی را در باب حروف مطرح می نماید و حواله پاسخ آن را به امام مهدی عجل الله می دهد و بعید می داند که پاسخ این پرسش ها را که کسی جز حضرتش بتواند حل نماید چنانچه تا کنون نیز کسی موفق به پاسخ دادن به آن نشده است. اینجا باید یادی کنیم از آثار شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی که نمی توان  از آن چشم پوشی نمود. که معارف اسراری و مجهول در لابه لای آثارش بسیار است. شیخ عبدالکریم جیلی از عرفای به نام قرن هشت و نهم در کتاب شرح مشکلات فتوحات مکیه (شرح باب ۵۵۹) در عین اینکه نسبت به بعضی نظرات شیخ نگاه انتقادی دارد اما از شرح بعضی فقرات اسراری ابن عربی بدون آنکه شرح خاصی بدهد و یا پرده اسرارش را بدرد می گذرد. این لااقل برای بنده نشان دهنده این است که جیلی نتوانسته به کنه بعضی اشارات شیخ برسد. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که بین علم حروف اولیا و علوم مجهول و غرایب اشارات آنها با علم حروف رسمی و جفر و تکسیر باید تمایز قائل شد. هر چند که علم جفر نیز در سطوح عمیق و باطنی خویش مختص به اولیا الله است. و هر چقدر که شخص در بحر وجود خویش عمیق تر غواصی نماید در بحر جفر نیز عمیق تر خواهد شد. اما سطوح نازله و ظاهری جفر قابل یادگیری است. یعنی در صورت داشتن استعداد و استاد خوب و منابع متقن و روشن که فرد را دنبال نخود سیاه نفرستاده باشند. می توان به سطوح نازله جفر دست پیدا نمود. پ ن: در متن نوشته ایلی اشاره شده که قبالیست ها نسخه ناقصی از کتاب عاموس نبی را در اختیار دارند که جداولی دارد که می توانند به کمک آن در دو سطح از شش سطح پیش بینی نمایند. و جایگاه هفتم مختص به ایلیا است. https://t.me/soltannasir/4293 ادامه.👇 @soltannasir