پ ن : اینکه گفته می شود صورتی متاخر تر دارد در متون اساطیری امری معمول است. برای مثال در کهن ترین متون اساطیری میان رودان خلقت جهان توسط انلیل انجام می شود. اما در متون متاخرتر و در دوره بابلی کاهنان این خلقت را به مردوخ نسبت داده اند چنانچه در منظومه بلند انوماالیش اینگونه آمده است. یعنی گاه صفات و داستان های یک ایزد کهن تر توسط کاهنین ایزد جدید مورد استفاده قرار می گرفت تا وی همان احترام و شکوه ایزد قبلی را داشته باشد و به واقع کاهنین معبد وی نیز بتوانند از این طریق احترام و ثروت و نفوذ بسیاری را تصاحب نمایند. بدین خاطر است که ما دینداران همواره در بحث با مشرکین عصر جدید بدین مهم اشاره می نماییم که کهن تر بودن یک مدرک لزوما دلیل بر درست تر بودن آن نیست تاریخ متون اسطوره ای خود گواه دستبردها و تحریفات بسیاری از دوره ای به دوره دیگر است. بنابراین اگر داستانی دینی در متون اسطوره ای به گونه ای دیگر مناسب با فضای اسطوره نقل شده این نقل هر چند ارزشمند است اما لزوما بدین معنا نیست که چون قدیمی تر است صحیح تر است. برخلاف دانشمندان رشته ادیان که تنها بر اساس قدیمی تر بودن مدارک باستان شناسانه سیر ادیان را از اسطوره به توحید فرض می نمایند. ما دینباوران سیر را از توحید به سوی شرک و سپس دوباره به سوی توحید می دانیم.
اما اکنون نمونه ای از اسطوره اوگاریتی تلاش عتر یا عثتر را در تصاحب تخت بعل نقل می نماییم : 👇
{پس به جستجوی جانشینی برای بعل در هنگام نبودن، او بر می خیزند و عثتر تندخو، خدای تجلی ستاره ونوس که نور آن یادآور آذرخش است و با گیاهان نیز پیوند دارد برای این کار برگزیده می شود: 《 عثتر تندخو از خرسنگ های شافون(زافون) shaphon بالا می رود
بر سریر بعل قدرتمند می نشیند
پای وی اما به پایگاه نزد تخت نمی رسد
سرش اما به سرگاه سریر نمی رسد
عثتر تندخو فریاد بر می دارد:
نه مرا یارای نشستن بر این تخت شهریاری نیست،
از سریر به زیر می آید
و شهریار گستره جهان زیرین می شود. 》
شهریاری عثتر در جهان زیرین شاید با نقش او در زمینه آبیاری پیوند دارد، [عثتر در زبان عربی به معنای آبیاری است] و از سوی دیگر باران مکمل آبیاری فصلی است. }(کتاب اساطیر خاور نزدیک اثر جان گری صص ۱۵۲ و ۱۵۳ )
نکته مهم : عَتر یا عَثتر که عشتر هم نامیده می شود ایزدی کاملا مذکر است. و از سوریه تا جنوب عربستان مورد پرستش قرار می گرفته است. هر چند در هر منطقه به فراخور باورهای مردمان آن ناحیه صفاتی را برای وی نقل کرده اند که بعضی از آن اختصاص به باور مردمان همان منطقه دارد. اما مشخص هست که از سوریه تا جنوب عربستان ما با یک موجود روبرو هستیم. این موجود در بعضی سنگ نبشته ها با غزال شاخدار و بز کوهی ارتباط دارد. ارتباط آن با غزال شاخدار و بز کوهی یادآور چهره خیالی الیفاس لوی از بفومت می باشد.
نکته ای دیگر : ابتدا به متن زیر توجه نمایید : 👇
{....و علامت خدای 《عَثَر》 آهو با سر ورزا و نماد خدای 👈《سَحَر》، سپیده دم، مار بوده است. }( خدایان شبه جزیره توفیق فهد ص۸۴)
ملاحظه نمایید جانور مرتبط با ایزد شَخَر (سَحَر) مار می باشد. این ماجرا هنگامی جالب تر می شود که بدانیم که در کتاب اشعیا و متون کهن ایزدبانوی سَحَر مادر هیلل همتای عَثَر می باشد. و اینکه در تورات کنونی این مار هست که آدم و حوا را می فریبد. البته به نظر مار یا شیطن در متون ادیان ابراهیمی مذکر است.
در پایان باید بگویم شباهت ها و تفاوت های لوسیفر یا کوکب النهار (زهره صبح) را با ابلیس در قرآن مجید ملاحظه نمودید بنده نتیجه گیری خاصی نمی نمایم. اما آنچه از شواهد پیداست به نظر بفومت مورد پرستش شیطن پرستان و بعضی مجامع مخفی همین عَثَر یا عَثتر تجلی مذکر سیاره زهره صبح باشد.
@soltannasir
تصویر اصلی سنگ نگاره ای یافت شده در جنوب عربستان که در سمت چپ آن یک بز کوهی را مشاهده می نمایید. و در سمت راستش نیز سه عدد غزال عربی یا اوریکس عربی یا تیزشاخ عربی را مشاهده می نمایید این دو حیوان بر طبق نظر محققین با ایزد عَتر یا عَثتر که یک ایزد مذکر و تجلی سیاره زهره صبح است مرتبط است. وی بر طبق متون راس الشمره در هنگام مرگ بعل خواست بر سریر بعل تکیه بزند. اما در هاویه سقوط می نماید و شهریار جهان زیرین می شود. در متن کتاب اشعیا و متون کهن تر از الواح چرخه بعل در راس الشمره این داستان در مورد تلاش وی برای تکیه زدن بر تخت ال و سپس سقوطش می باشد.
لینک های زیر برای مطالعه بیشتر توصیه می شود: 👇
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Lucifer
https://en.m.wikipedia.org/wiki/%CA%BFA%E1%B9%AFtar
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Atarsamain
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Nubian_ibex
https://en.m.wikipedia.org/wiki/Arabian_oryx
https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%DB%8C%D8%B2%D8%B4%D8%A7%D8%AE_%D8%B9%D8%B1%D8%A8%DB%8C
@soltannasir
https://t.me/soltannasir/4424
کتاب محبوب المحبین و مطلوب الواصلین
اثر سعدالدین حمویی
https://t.me/DAYERATOL_MAAREF
https://t.me/soltannasir/4426
سجنجل الارواح فی نقوش الالواح
شیخ سعد الدین حمویه
خطی
@soltannasir
تصویر مقبره عارف کامل شیخ سعدالدین حمویه
از شاگردان شیخ ولی تراش نجم الدین کبری در بحرآباد جوین خراسان
آنم که جهان چون حلقه در مشت منست
وین قوت حق ز قوت پشت منست
کونین و مکان و هر چه در عالم هست
در قبضه قدرت دو انگشت منست
حق جان جهان است و جهان جمله بدن
ادراک و لطایف و حواس آمد تن
افلاک و عناصر و موالید اعضا
توحید همین است و دگرها همه فن
یک نقطه الف گشت و الف جمله حروف
در هر حرفی الف به اسمی موصوف
چون نقطه تمام گشت و آمد به سخن
ظرفی است الف نقطه از آن چون مظروف
از لام دو زلفین تو حالی دارم
وز سین دهان تو زلالی دارم
وز صاد دو چشم تو که صیاد دل است
در دام حرام تو حلالی دارم
بن مایه : مقدمه المصباح فی التصوف تصحیح نجیب مایل هروی رباعیات سعدالدین حمویه
@soltannasir
https://t.me/soltannasir/4428
ترجمه کتاب التجلیات
شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی
https://t.me/DAYERATOL_MAAREF
@soltannasir
31.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند آیینه تاریک جادو بخش اول
@soltannasir
36.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند آیینه تاریک جادو
بخش دوم
@soltannasir
35.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند آیینه تاریک جادو
بخش سوم
@soltannasir
32.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستند آیینه تاریک جادو
بخش چهارم
@soltannasir
{ [در باب قوم یهود و شرارت ذاتی ایشان.]
اکنون و در این جا از ذات شریر قوم گردنکش یهود خواهم گفت که پس از آن که مدت کوتاهی هاگارها (هاجریان=مسلمین) را پشتیبان خود دیدند، عزم 👈تجدید بنای هیکل سلیمان کردند. نخست محلی را پیدا کردند که قدس مقدسات خوانده می شد، و در آنجا پی و بنای هیکل را ریختند تا جایگاه نمازگزاران باشد. اما اسماعیلیان (اعراب) بر آنان حسد بردند و ایشان را از آنجا راندند و آنجا را نمازگاه خود کردند. پس یهودیان در جایی دیگر پی هیکلی را ریختند، تا در جای دیگری برای نماز خود جا داشته باشند. آنجا بود که طرح شریرانه خود را هم ریختند، عبارت از جاری کردن خون در اورشلیم از کران تا کران، و راندن همه مسیحیان از آن شهر.
اینک یک تن از سران اسماعیلیان (اعراب) یک بار رفت تا خودش تنها در نمازگاه آنان به نیایش با خداوند بپردازد. آنجا به سه تن از بزرگان یهود برخورد؛ که دو رأس خوک را کشته بودند و لاشه ها را به جایگاه نماز مسلمانان آوردند و خون آن حیوانات را بر دیوارها و کف آن مکان پاشیدند. این مرد تا چشمش به آن ها افتاد، ایستاد و به ایشان اعتراض کرد. آنها هم پاسخی دادند، راه خود را کشیدند و رفتند. آن مرد وارد شد تا نماز بخواند.
اما چون آن منظره شنیع را دید شتابان برگشت تا آن دو تن را بگیرد. اما آنها را پیدا نکرد. دیگر چیزی هم نگفت و به خانه اش بازگشت.
پس از آن عده زیادی از مردم به آنجا آمدند و متوجه ارتکاب آن عمل زشت شدند و خبر در شهر پیچید. یهودیان به امیر خبر دادند که مسیحیان بوده اند که مرتکب هتک حرمت جایگاه نماز شده اند. امیر دستور داد و همه مسیحیان را جمع کردند. اینک، قصد داشتند تا همه را از دم تیغ بگذرانند، که همان مرد پیش آمد و خطاب به آنان گفت: چرا می خواهید خون این همه مردمان را به ناحق بریزید؟ از یهودیان بخواهید تا همگی حاضر شوند. من خود، عاملان آن عمل زشت را به شما معرفی میکنم.» همین که همه یهودیان حاضر شدند به میان آنها رفت و سه تن را گرفت که آنها را موقع ارتکاب جرم دیده بود. وقتی آن اشخاص شناخته شدند آنها را به مجازات های هولناک محکوم کردند تا به جرم خود اعتراف کردند. اما از آنجایی که امیر آنها (امیر عرب ها) یکی از 👈 یهودیان بود، دستور داد تا شش تن را به قتل آورند که عاملان اصلی ارتکاب آن جرم بودند. بقيه (یهودیان) آنها را رها کرد تا به خانمان خود بروند. }(کتاب تاریخ سبئوس فصل ۴۳ صص ۲۱۶ و ۲۱۷)
نکته۱: شرارت ذاتی ایشان سر تیتر کتاب تاریخ سبئوس است و نوشته بنده نیست.
نکته۲: حکایت یاد شده مربوط به دوران خلیفه دوم عمر بن خطاب است. در متن حکایت امیر عرب ها (مسلمین) از یهودیان بر شمرده شده است. احتمالا وی یکی از یهودیان به ظاهر تازه مسلمان شده بوده و شاید هم یک آنوسی بوده است؟! می دانیم که طبق برخی روایات تاریخی آنچنان که در الفتوح آمده کعب الاحبار یهودی در سفر خلیفه دوم به بیت المقدس به پیشنهاد وی مسلمان شد. در مورد علاقه خلیفه دوم به وی مطالبی نقل شده است. شاید وجود وی عامل حمایت خلیفه دوم و جانشینش از جهودان بوده باشد. معاویه و عمروبن عاص و... در برهه ای بر فلسطین حکم راندند که معاویه ممکن است نسب یهودی داشته باشند. علی ای حال اینکه سبئوس امیر عرب ها در فلسطین را دارای نسب یهودی می شمرد جای تامل دارد.
نکته۳: در حکایت یاد شده این شرارت به تمام مردم یهودی نسبت داده شده است حال آنکه از اثنای حکایت می توان دریافت که این شرارت نقشه روسای قوم یهود بوده و ظاهرا سایر یهودیان از آن بیخبر بوده اند.
🔶 تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها
به یاد دارم در دوره کودکی چون می خواستیم به سر کوچه برویم و بازی کنیم مادربزرگ بنده مانع می شدند و گاه می گفتند اگر سر کوچه بروید پیرزن های یهودی شما را می دزدند و بعد کلیه های شما را در می آورند. شاید این حکایت عامیانه را بسیاری از خوانندگان با اندکی تفاوت شنیده باشید. مادربزرگ بنده اساسا اطلاعی از آدرنوکروم و ارتباط آن با غدد فوق کلیوی نداشت. نکته جالب در این حکایت این است که چرا پیرزن گبر نه ؟ چرا پیرزن ارمنی نه؟ چرا آشوری نه؟ چرا سنی نه؟ چرا باید کلمه یهودی بکار رود؟ درست است که احتمالا دامن اکثر یهودیان از چنین اتهاماتی پاک و مبرا است. اما همواره بدین نکته توجه نمایید که تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها
در اروپای مسیحی در برهه ای مسلمین بر اندلس و سیسیل حکومت می کردند. در نوشته های اروپایی تا جایی که بنده اطلاع دارم از مسلمین به نیکی یاد نشده اما _تا جایی که بنده دیده ام_ به آنان اتهام جادوگری و کودک کشی نسبت داده نشده است. اما به یهودیان چنین نسبت هایی داده شده است.
سخن بنده این است که حداقل عده قلیلی از یهودیان در گذشته و حتی اکنون به چنین اعمالی مبادرت می ورزند و چون یهودیان در اکثر جوامع اقلیت هستند این شرارت به تمامی جامعه یهودیان تعمیم داده می شود.
@soltannasir
فرارسیدن ایام ضربت خوردن، قرآن ناطق اسدالله الغالب شمس المشارق و المغارب مولی الموحدین حضرت امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت صاحب الزمان عجل الله و همه شیعیان و محبین حضرتش تسلیت و تعزیت باد.
🖤نخستین شب از شب های قدر است ما را از دعای خیر خویش محروم نکنید.
@soltannasir
@soltannasir
{جوشن کبیر ۱}
در ایام ماه مبارک رمضان هستیم. خداوند جمیع مومنین و مومنات را و آنهایی که در آینده قرار است به جمعشان اضافه شوند را از شر بلیات زمینی و آسمانی حفظ نماید ان شاالله
در شب های قدر هستیم و در این شب ها ما شیعیان به خواندن دعای جوشن کبیر مبادرت می ورزیم. مطلبی است که چند سال است که تصمیم دارم بنویسم اما متاسفانه توفیق نیافتم ان شاالله امسال خداوند یاری دهد و توفیق یابم که بنویسم.
در این مطلب شباهت جوشن کبیر با فقراتی از هرمزد یشت اوستا را نشان خواهم داد. هدف بنده تنها نشان دادن بعضی شباهت ها می باشد نه چیز دیگر.
دعای جوشن کبیر دعایی است که در آن هزار و یک اسم و صفت الله جل جلاله آمده است.
در مورد شان نزول این دعای مبارک و خاص مرحوم کفعمی در بلدالامین و مصباح خویش اینگونه آورده که حضرت امام سجاد علیهالسلام از پدر خود اباعبدالله الحسین علیهالسلام و ایشان از حضرت امام العوالم علی بن ابی طالب علیهالسلام و ایشان نیز از سید المرسلین محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نقل کردهاند که در یکی از غزوات که پیامبر صلوات الله علیه زرهی سنگین پوشیده بودند و آن زره جسم مبارک ایشان را اذیت میکرد، جبرئیل علیه السلام نازل شد و ضمن اعلام سلام الله جل جلاله بر پیامبر، خواندن این دعا را به جای پوشیدن آن زره به پیامبر صلوات الله علیه توصیه کرد و گفت: که این دعا امان حضرتش و امت اوست.
بنابراین روایت، هر کس این دعا را هنگام خروج از خانهاش بخواند خدا او را حفظ میکند و ثواب بسیار به او میدهد و هر کس آن را بر کفنش بنویسد از عذاب [قبر] مصون میماند.
حال بدون هیچ مقدمه ای به سراغ هرمزد یشت از مجموعه اوستا می رویم. مطالب داخل[ ] متعلق به بنده است و سایر بخش ها ترجمه استاد پورداود است به فقرات زیر توجه نمایید: 👇
{هرمزد پشت
۱: زرتشت از اهورامزدا پرسید: ای اهورامزدا (تو ای) مقدس ترین خرد آفريننده جهان مادی، ای پاک در کلام مقدس چه چیز قادر تر؛ چه چیز پیروزمندتر؛ چه چیز بلند رتبه تر؛ چه چیز برای روز واپسین مؤثرتر است.
۲: چه چیز پیروزمندترین؛ چه چیز چاره بخش ترین؛ چه چیز به خصومت دیوها و مردم بهتر غلبه کند در سراسر جهان مادی چه چیز بیشتر در اندیشه (انسان) اثر نماید در سراسر جهان مادی چه چیز بهتر وجدان را پاک کند
۳: آنگاه اهورامزدا گفت: ای سپنتمان زرتشت اسم ما و امشاسپندان در کلام مقدس قادرتر؛ پیروزمندتر؛ بلند رتبه تر؛ برای روز واپسین مؤثرتر است.
۴: این پیروزمندترین؛ این چاره بخش ترین است این است آنچه بهتر به خصومت دیوها و مردم غلبه کند. این است آنچه در سراسر جهان مادی بیشتر در اندیشه اثر نماید. این است آنچه در سراسر جهان مادی بهتر وجدان را پاک کند.
۵: زرتشت گفت ای اهورامزدای پاک مرا از آن اسم خود که بزرگ تر و بهتر و زیباتر و در روز واپسین مؤثرتر و فیروزمندتر و چاره بخش تر و بهتر به خصومت دیوها و مردم غلبه کننده است آگاه ساز
۶: تا آنکه من به همه دیوها و مردم ظفر یابم، تا آنکه من به همۀ جادوان و پری ها چیره شوم تا آنکه کسی به من غلبه نتواند نمود نه دیو نه انسان؛ نه جادو و نه پری.
۷: آنگاه اهورامزدا گفت: ای زرتشت پاک کسی که از او سئوال کنند. [نخست] اسم من است(پ ن ۱ : یعنی که اهورامزدا سرچشمه علم و معرفت است همه چیز را باید از او درخواست و سوال نمود) دوم کسی که گله و رمه بخشنده است، سوم کسی که تواناست، [قادر، قدیر، مقتدر] چهارم بهترین راستی، [صادق] پنجم (مظهر) کلیه نعم پاک آفریده مزدا [منعم] ششم منم خرد هفتم منم خردمند [حکیم] هشتم منم دانایی نهم منم دانا [علیم].
۸ : دهم منم تقدّس، یازدهم (منم) مقدّس[قدوس] دوازدهم اهورا، سیزدهم زورمندترین، [قوی، شدید القوی] چهاردهم (منم) کسی که دست خصومت به او نرسد، پانزدهم مغلوب نشدنی، [عزیز] شانزدهم کسی که پاداش (هر یک را) در خاطر نگهدارد،[الحسیب، دیان] هفدهم (کسی که) همه را نگهبان است.[رقیب حفیظ] هیجدهم همه را درمان بخش است[شافی] نوزدهم منم آفریدگار[خالق، باری، صانع] بیستم منم آنکه موسوم است به مزدا.[علیم، حکیم]
۹: ای زرتشت تو باید شبانه روز مرا با نیاز برازنده زور بستایی (این چنین) من اهورامزدا برای یاری و پناه به سوی تو آیم، سروش مقدس برای یاری و پناه به سوی تو آید، آب ها و گیاهان و فروهر پاکان (نیز) برای یاری و پناه به سوی تو آیند.
۱۰: ای زرتشت اگر تو را خواهش غلبه نمودن است، به خصومت دیوها و مردم و جادوان و پریها به کَوی ها و کَرپَنهای ستمکار و راهزنان دوپا و گمراه کنندگان دوپا و گرگهای چهارپا.
۱۱: و به لشکر دشمن با سنگر فراخ با درفش بزرگ و درفش بالا برافراشته و درفش گشوده و درفش خونین به دست گرفته، پس در همه روزها و شب ها این اسامی را آهسته زمزمه کن. }
ادامه...👇
@soltannasir
@soltannasir
{ جوشن کبیر ۲ }
ادامه...👇
{ ۱۲: منم پشتیبان و منم آفریننده[خالق، باری، صانع] و نگهبان، منم شناسنده و مقدس ترین خرد، چاره بخش نام من است، چاره بخش ترین نام من است، پیشوا نام من است، بهترین پیشوا نام من است،[الوالی] اهورا نام من است، مزدا نام من است،[حکیم، علیم] پاک نام من است، پاک ترین نام من است،[سبحان،طاهر، زکی] فرهمند نام من است، فرهمندترین نام من است، [ذاالجلال و الاکرام، ذالفخر و البها] بسیار بینا نام من است، بسیار بیناتر نام من است [بصیر، شهید] دوربین نام من است دور را بهتر بیننده نام من است.
۱۳: پاسبان نام من است.[حفیظ، رقیب] پشت و پناه نام من است، آفریدگار نام من است،[خالق، باری، صانع] نگهدار نام من است، [مهیمن] شناسنده نام من است بهترین شناسنده نام من است،[علیم] پرورنده نام من است [رب] کلام پرورش نام من است [متکلم] جویای سلطنت نیکی نام من است، کسی که بیشتر جویای سلطنت نیکی است نام من است،[سلطان، مالک الملک، الملک] شهریار دادگـر نــام مــن است، دادگرترین شهریار نام من است. [العدل، احکم الحاکمین]
۱۴ (کسی که) نفریبد نام من است (کسی که) فریفته نشود نام من است (کسی که) به ستیزگی غلبه کند نام من است، کسی که به یک ضربت فتح کند نام من است،[فتاح، خیرالفاتحین] (کسی که) به همه شکست دهد نام من است، آفریننده کل نام من است، [خالق کل شی] بخشاينده تمام نعمتها نام من است، بخشنده بسیار خوشی ها نام من است، بخشایشگر نام من است.[ رحمن رحیم]
۱۵ (کسی که) به اراده خود نیکی کند نام من است، [رحیم] کسی که به اراده خود پاداش رساند نام من است،[دیان] سودمند نام من است، [نافع] نیرومند نام من است، [قوی] نیرومندترین نام من است،[شدید القوی] پاک نام من است، [سبحان، زکی، طاهر، قدوس] بزرگ نام من است، [عظیم، کبیر] برازنده سلطنت نام من است، به سلطنت برازنده ترین نام من است، [مالک الملک، ملک، سلطان] دانا نام من است، [علیم]داناترین نام من است. [اعلم العالمین](کسی که) دور را نگران است نام من است، این چنین است نامهای (من).
۱۶: و کسی که برای من در این جهان مادی ای زرتشت این اسامی را آهسته زمزمه کنان و به آواز بلند در روز و شب بخواند.
۱۷: کسی که (آن ها را) در برخاستن یا در وقت خوابیدن، در وقت خوابیدن یا در وقت برخاستن در وقت کُشتی بستن یا کُشتی باز کردن، در وقت از جایی به جایی رفتن یا (در وقت) از ناحیه و مملکت به سوی مملکت دیگر سفر رفتن بخواند.
۱۸ به چنین کسی نه در این روز و نه در این شب کارد کارگر شود، نه تبرزین؛ نه تیر؛ نه خنجر؛ نه گرز؛ که از طرف خشمی که باطنش پر از دروغ است بدو حواله شود سنگهای فلاخن بدو نرسد.
۱۹: و این بیست اسامی مانند 👈جوشن پشت سر و زره پیش سینه به ضد گروه غیر مرئی دروغ و نابکاران ورنا و کیاذه تبه کار و به ضد اهریمن مفسد ناپاک به کار رود، چنان که گویی هزار مرد از یک مرد تنها محافظت کند. }(کتاب یشت ها ترجمه پورداود ویراست جدید بخش هرمزد یشت)
نکته ۱: همانطور که بالاتر نوشتم اسما معادل نام های اهورامزدا در هرمزد یشت را فقیر داخل [ ] نوشتم. چون تصمیم داشتم مطلب را سریع آماده کنم بر روی معادل سازی دقیق اسما وقت نگذاشتم و تنها همان اسمایی که در هنگام نگارش به خاطر متبادر شد را نوشتم. احتمالا بعضی خوانندگان خوش ذوق ما در هنگام مطالعه، اسمایی دیگر نیز در خاطرشان بیاید. نمی گویم که تمام اسمایی که به عنوان معادل نام های مزدایی نوشته ام عینا همان معنی را می دهد اما معنیشان بسیار نزدیک است. زرتشتیان برای اهورامزدا صد و یک نام می شمارند که شماری از این نام ها در هرمزد یشت آمده است.
نکته ۲ : همانگونه که ملاحظه نمودید در دین زرتشتی نیز نام های اهورامزدا چون جوشنی برای زرتشت در مقابل دیوان و ددان غیر مرئی است و هم اینکه خواندنش در روز و شب _با اخلاص_ باعث می شود که تیر و تبرزین و خنجر و گرز بر پیکر وی موثر نشود. و این عینا مشابه شان نزول دعای جوشن کبیر توسط جبرئیل بر پیامبر صلوات الله علیه است. اینجا ممکن است بخاطر این تشابه سلفیان سنی بگویند که رافضی گری (تشیع) همان آیین مجوسی است و یا باستان گرایان ملحد بگویند که شیعیان این رسم را از اوستا برداشته اند یا اسلام توسط سلمان فارسی(محمدی) درست شده است. ما را با ادعاهای این جماعت جاهل کاری نیست. در هر دو روایت شما شاهد یک منشا غیبی و آسمانی برای تعلیم اسما و جوشن دانستن آن می باشید. در روایت زرتشتی دادار اورمزد اهوره به زرتشت اسما را تعلیم می دهد و در روایت اسلامی امین وحی جبرئیل علیه السلام به حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه. نقل کردن این شباهت از سوی بنده نیز برای نشان دادن منشا آسمانی مشترک برای نزول این اسما الهی است.
پایان
@soltannasir
شهادت قرآن ناطق، شمس المشارق و المغارب اسدالله الغالب امام العوالم، حضرت امیرالمومنین علی ابن ابی طالب علیه السلام بر فرزند بزرگوارش حضرت صاحب الامر عجلّ الله و همه شیعیان و محبین حضرتش تسلیت و تعزیت باد.
@soltannasir
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
☝️☝️
👇
چند روزی سرگرم کتاب«القیادة في المجتمع العربي الاسلامي قبل الاستعمار» بودم که دهها محقق از تونس و اردن و یمن و سوریه و قطر و مراکش با تخصصهایی در تاریخ و زبانشناسی و فلسفه و علوم سیاسی کتاب بالا را با مقالات متعددی تألیف کردند تا ویژگیهای رهبری جوامع عربی-اسلامی پیشااستعماری را مطالعه کنند.
بخش جالبی از آن مقالات فؤاد صلاحي است كه به زندگی رهبران دولتهای زیدیه در یمن میپردازد که آخرین آنها امام احمدبنیحیی(1891-1962)بود که برای به حداکثر رساندن اعتبار و منزلت و قداست خود نیروی تبلیغاتی وسیعی را صرف این میکرد تا به پیروان و مخالفانش إلقا کند که او زبان جنیان را میداند و نه تنها با آنها در ارتباط است بلکه از آنها برای مجازات مخالفانش هم استفاده میکند.
شما کتاب«تحفة المجيب على اسئلة الحاضر والغريب»شیخ مقبل الوادعی رهبر سلفیهی مدرن یمن را ببینید که از آمریکا تا آلمان از سودان تا بریتانیا از او استفتاء كردهاند و او پاسخ داده که یک فصل کامل آن به پرسشهای جهان مدرن از قطب سلفیهی مدرن به اجنه و ازدواج با اجنه و آیا جنیان سلفی هم دارند یا خیر اختصاص دارد.
جالب است در بحث امکان ازدواج انسان با اجنه میگوید: هیچ مانعی ندارد اما امام مالک این را بد میشمرد که زنی حامله از خانه بیرون آید و از او بپرسند شوهرت کیست؟و او بگوید یکی از جنیان است، امری که باعث میشود که راه زنا و توجیه فسق و فجور گشوده شود.
شیخ مقبل الوادعی در کتابش بسیار در عادیسازی روابط جنیان با مردم کوشیده به طوری که در مجالس درس نقل میکند دختری از جنیان حضور مییافت حفظ قرآن میکرد و با استاد قهوه میل میکرد.
امروز هم که میبینید در یمنِ مبتلا به «قات» ضربالمثلی دارند که«القات قوتُ الصالحین» با این پیشینه هیچ جای تعجبی نمیماند.
سلطان نصیر
☝️☝️ 👇 چند روزی سرگرم کتاب«القیادة في المجتمع العربي الاسلامي قبل الاستعمار» بودم که دهها محقق از ت
@soltannasir
{ شواهدی بر وجود جنیان اهل سنت ۱ }
بسم الله الرحمن الرحیم
همانگونه که پیشتر اینجا نوشته ام ما نه تنها جنیان اهل سنت داریم بلکه جنیان سلفی مسلک نیز داریم : 👇
https://t.me/soltannasir/1832
در اینجا نوشتم که ما جنیان سلفی هم داریم که متعلق به رهبر جماعت فاروقی کراچی پاکستان می باشند. شاید خیلی خوانندگان ندانند اما ما هم صوفیان دیوبندی داریم که از نظر اعتقادی به سلفیان نزدیکند و هم صوفیان سلفی و شبه سلفی نیز داریم. شاید صوفی وهابی نداشته باشیم اما سلفی داریم.
جنیان صدر اسلام که توسط رسول خدا و مولی علی بن ابی طالب و سلمان فارسی وارد جرگه مسلمین شده اند تا آنجا که بنده تحقیق نموده ام و یافته ام تقریبا جملگی شیعه می باشند اینکه گروهی از آنها از جرگه مسلمین خارج شده باشند یا به جرگه اهل سنت پیوسته باشند بعید نیست اما اگر اتفاق هم افتاده باشد هم بسیار جزیی است. اما جنیان مسلمان منحصر در دوره صدر اسلام و زمان رسول الله صلوات الله علیه نیستند. بلکه تعداد کثیری از طوایف آنها توسط پیران و مشایخ طریقت های مختلف صوفیه و گاه بعضی اولیای دیگر که ممکن است اهل طریقت نبوده باشند یا حتی امام زاده ها وارد جرگه مسلمین شده اند. بنابراین نه جنیان شیعه منحصر به صدر اسلام و زمان پیامبر هستند نه جنیان اهل سنت.
برآوردهای بنده اینگونه است که در میان آن دسته از جنیانی که در روی زمین مادی ما در بُعد خویش ساکن هستند. اگر جنیان اهل سنت بیشتر از شیعه نباشند کمتر هم نیستند. هر چند نظر بنده این است که بیشتر از شیعه می باشند.
پ ن: اینکه می نویسم روی زمین، پیشتر نوشته ام طبق نظر اساتید و بزرگان، جنیان (موجودات آتشی) ۵۳ نژاد هستند که به ۷۸۷ خاندان تقسیم می شوند ٣٥ نژاد روی زمین ما و ۱۸ نژاد در نقاط دیگر ساکن هستند. در مورد چند و چون نژادهای خارج از زمین مادی اطلاعات نسبتا اندک است.
این را به تجربه خویش در دیده ها و شنیده هایم از طریقت های صوفیه اهل سنت اعم از نقشبندیه و قادریه و چشتیه و شاذلیه و تیجانیه و.. می گویم. داشتن مریدان جن و لشکر جنیان در بین طریقت های صوفیه معاصر بسیار مرسوم است. و آقایان علما و دوستدارانشان بالا بروند پایین بروند این وادی متعلق به اهل طریقت است. و اهل طریقت در این وادی در جهان اسلام حرف اول را می زنند. چنانچه در بخش علمی علوم غریبه آقایان علمای عامل حرف اول را می زنند. اساتید واقعی که در مجاز کمتر یافت می شوند خود می دانند که فقیر چه می گویم.
اکنون به حکایاتی که در ادامه می آید توجه نمایید این حکایات از لابه لای کتب شرح حال صوفیه گلچین شده است.
حکایتی از شیخ حسن قازانقایی برزنجی از مشایخ قادریه : 👇
{حاج حیدر روایت کند از ملاصالح حافظ رحمه الله که گفت: یکسال در حضور مبارک حضرت پیر ما قدس الله تعالی سره العزیز (سید شیخ حسن قازانقایی برزنجی) عازم زیارت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام بودیم و بطرف سامرا می رفتیم. نزدیک غروب در صحرایی بی آب و علف نزول کردیم. آن حضرت فرمودند شب را اینجا توقف کنیم عرض کردم : قربان در مشکها آب نداریم، فرمودند : خدا بزرگ است. سپس کف پای چپش را روی پای راستش گذاشت و صیحه یی سخت مهیب بکرد. اندکی از آن پس جمعی از اطفال عرب که هر کدام مشکی یا دو مشک آب بر دوش داشتند بسوی ما آمدند، و آب مشک ها را تماما بما دادند. ما از آن آب که کودکان آوردند برای آشامیدن و وضو و جز آن استفاده کردیم.
از آن حضرت پرسیدم نه چشمه یی در این نزدیکی ها هست و نه دهی این آب را از کجا آوردند؟ فرمودند طایفه ای از جنیان مرید من اند و در کنار دجله و فرات سکونت دارند من آنها را صدا زدم و آنها نیز دانستند که ما آب نداریم و این آب را برای ما آوردند. }(کتاب منبع الانوار در مقامات و احوال سید شیخ حسن قازانقایی برزنجی مشهور به پیر قره چی وار ص ۱۹۶ )
ادامه...👇
@soltannasir
@soltannasir
{ شواهدی بر وجود جنیان اهل سنت ۲ }
ادامه...👇
🔹جناب سید شیخ حسن قازانقایی برزنجی از سادات برزنجی و از مشایخ سلسله علیه قادریه برزنجی در اقلیم کردستان عراق بودند و مذهب فقهی ایشان شافعی بود. در حکایت یاد شده اینگونه آمده که طایفه ای از جنیان مرید ایشان هستند. و این همان مطلبی است که فقیر در طی این چند سال چندین بار در کانال نوشتم که ما جنیان سنی هم داریم. و آن دسته از جنیانی که در صدر اسلام توسط رسول خدا صلوات الله علیه و حضرت امیر المومنین علیه السلام و سلمان فارسی وارد جرگه اسلام شده اند جملگی شیعه می باشند. و اگر بالفرض گروهی از آنان از جرگه اهل اسلام خارج شده باشند یا به جرگه جنیان سنی پیوسته باشند. بنده بی اطلاعم و این روی کاغذ ممکن است. اما اکثر آنها همانگونه که بزرگان گفته اند شیعه هستند. اما جنیان مسلمان اعم از شیعه و اهل سنت منحصر در آن طوایف نیست و در طی این چهارده قرن بسیاری از جنیان توسط مشایخ طریقت های مختلف و اولیای الله و بزرگان معنوی ای که صوفی نیستند وارد جرگه مسلمین شده اند.
🔸باید بدین نکته توجه داشت اکثر طریقت های صوفیه فعلی در ایران _نه همه آنها_ فرهنگی که شامل ایران و اقلیم کردستان و افغانستان می شود و حتی در پاکستان و هندوستان از نظر اعتقادی سنی دوازده امامی هستند. یعنی در کنار خلفای ثلاث به ائمه اثنا عشر و ولایت تکوینیشان اعتقاد دارند چنانچه در حکایت فوق شیخ حسن به زیارت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سامرا مشرف می شوند. اما با اینحال نمی توان آنها را شیعه جعفری دانست چون اختلافات در بعضی مسائل همچنان پابرجاست. چنین اهل سنتی مسلما برادر ما هستند و وحدت با اینها ممکن است اما وحدت با سلفی و جماعتی و دیوبندی و وهابی خیالی خام است.
🔷 بعضی از این موجودات به معنویت و نور انسان های بزرگ علاقه مند می شوند و اگر آن انسان بزرگ یک شیخ طریقت اهل سنت باشند توسط وی اسلام و ایمان می آورند و اعتقاداتشان را از وی می آموزند. این موجودات هم به مانند بسیاری از انسان ها مرید مشایخ طریقت هستند و از آنها دستور ذکر می گیرند به مجالس ذکر و سماع نیز بسیار علاقه دارند.
حکایتی دیگر از بوعلی دقاق : 👇
{ و (ابوعلی دقاق) گفت: وقتی بیمار بودم مرا آرزوی نیشابور بگرفت. به خواب دیدم که قایلی گفت تو از این شهر نتوانی رفت، که جماعتی از پریان را سخن تو خوش آمده است و به مجلس تو هر روز حاضر باشند. تو از بهر ایشان باز داشته ای در این شهر. }(تذکره الاولیای عطار نیشابوری ذکر ابوعلی دقاق)
نکته : ابوعلی دقاق نیشابوری از مشاهیر صوفیه بود و شهری که وی احتمالا در آنجا بخاطر جنیان متوقف شده بود. شهر مرو بود که کمی بالاتر در متن تذکره الاولیا بدان اشاره شده که وی مدتی در آن متوقف بوده است. احتمالا منظور عطار از پریان، همان جنیان باشد. و منظور انسان آبی یا پری معروف نیست که خلقتشان آبی است.
ادامه...👇
@soltannasir
@soltannasir
{ شواهدی بر وجود جنیان اهل سنت ۳ }
ادامه...👇
حکایتی دیگر از مولوی محمدعمر سربازی : 👇
{ بعضی مریدان(طریقت نقشبندیه) به تسخیر جن و مشغولیت به آن را اهمیت زیادی قائل اند و در این مورد کنجکاوی ها می کنند و دوست دارند که با آنان مجالست کنند در حالی که مجالست آن ها برای سالک بسیار مضر است.
حضرت قطب الارشاد مولانا محمدعمرسربازی می فرمودند: بارها به کرات و مرات اجنه به اختیار خود گفتند: ما در اختیار شما هستیم و مطابق امر شما هر چه بگویید عمل می کنیم اما بنده دست رد به سینه ایشان زدم و در واقع انسان که افضل مخلوقات است چگونه خود را نیازمند اجنه می داند در حالی که مقام آن ها به مراتب از انسان پایین تر است. }(جام شریعت و سندان عشق ص ۴۸۰ نوشته مولانا شمس الحق فقهی نقشبندی مجددی )
نکته : آنچه که از محمدعمر سربازی نقل می نمایند همان است که فقیر بالاتر بدان اشاره کرده ام. یعنی این موجودات به نور و معنویت افراد ولو اینکه از اهل سنت باشند و کامل نیز نباشند علاقه نشان می دهند. جنیانی که جناب محمدعمر سربازی نقل می کنند که میخواستند به خواست خویش در خدمت ایشان باشند. از سه حال خارج نیستند. یا اهل سنت هستند و سابقا توسط یک فردی _احتمالا یک شیخ طریقت_ وارد جرگه مسلمین و اهل سنت شده اند. یا اینکه مسلمان شیعه هستند و به ایشان که یک مفتی حنفی و شیخ نقشبندی هستند ارادت داشتند. یا اینکه کافر یا پیرو دین دیگری بودند و به ایشان علاقه نشان می دادند. و ممکن است توسط ایشان مسلمان شده باشند.
حکایاتی چند اینبار از شاه ولی الله دهلوی : 👇
{ ...در اوائل حال همه شب یا اکثر شب بذکر حق سبحانه می گذرانیدم گاهی به جهر و گاهی به خفیه، در میان ما یکی از صالحان جن متشکل می شد و شریک جهر می شد چون بعضی یاران او را پرسیدند تو کیستی به عنف تمام جواب داد که شما را ازین سوال چه فائده چون روز جمعه وعظ می گفتم به شنیدن آن می آمد. روزی یکی از حاضران وعظ سوال کرد آیا از جن کسی می باشد که نماز و روزه گذارد؟ گفتم آری این مرد که می بینی از صالحان جن است که باستماع وعظ می آید بعد از آن غائب شد و دیگر او را ندیدم_ کاتب حروف از هیئت او سوال کرد فرمودند در قیافه و چشمان او وحشتی ظاهر مشهود می شد 《می فرمودند》جنی به من(ولی الله دهلوی) بیعت کرد (بیعت طریقت) و اشغال (احتمالا منظور شغل باطنی ذکر خفیه و آداب طریقت باشد) آموخت روزی سواره می رفتم متشکل شد از صفت صلوة التسبیح سوال کرد بیان کردم در محل اشتباه باز سوال می کرد تا آنکه نیک بفهمید روزی 👈پریان (احتمالا منظور همان پریان معروف باشد که در خلقتشان از آب می باشد چون بین ایشان و جن تمایز قائل شده است.) محمد غوث را ایذا می دادند و چهارپائی او را بر می داشتند آن جنی حاضر شد پریان را منع و زجر کرد و محمدغوث را گفت سلام من به حضرت ایشان (ولی الله دهلوی) برسان اینها پریان بودند که تو را ایذا می دادند زجر و دفع کردم. روزی دیگر آمد و گفت قصد سفر دکن دارم معلوم نیست که زنده باز آیم یا نه دعا نجات طلب کرد دعا کردم دیگر او را ندیدم.
[ولی الله دهلوی]می فرمودند در اکبرآباد از درس میرزا محمد زاهد مراجعت کردم گذر من بر دروازه سید لطیف سون پتی افتاد مضطرب ایستاده بود، سبب استسفار کردم گفت بلیه عجیبه است مرا به خانه برد یکی از متعلقان او را جنی خبط کرده چون مرا دید به تعظیم برخاست و سلام کرد گفتم تو کیستی گفت: عبدالله نام دارم و پیش محمدطاهر مدرس متشکل شده می خوانم. (طلبه هستم. متشکل ) روزی که شما در اکبرآباد داخل شدید و محمدطاهر با شاگردان خود باستقبال بیرون آمد من نیز در ایشان بودم من شما را می شناسم و شما مرا نمی شناسید. گفتم چه می خوانی؟ گفت کافیه (الکافیه و الشافیه کتاب در علم نحو و صرف اثر ابوعمر عثمان بن حاجب نحوی) مبحث مفعول مطلق از اینجا که می گوید لبیک و سعدیک گفتم تقدیر کرد گفتم سفارش تو به محمد طاهر خواهم کرد که تا نیک به تو متوجه شود گفت اگر وی خواهد دانست که از جنم دیگر نخواهد آمیخت آنگاه گفت معاش من آن است که شب را چهار قسم کرده ام ربعی نماز می گذارم و ربعی نفی و اثبات می کنم (تهلیل به طریق نفی و اثبات در طریقت) و ربعی مطالعه کافیه و ربعی می خسپم و در روز با محمدطاهر می باشم به غرفه که به نهایت مستعلی بود اشارت کرد گفت اینجا اقامت دارم این مستوره در آنجا شاش کرده جای مرا متنجس ساخته و وقت مرا مشوش نمود بمکافات این او را ایذا دادم فرمودند تا آن محل را پاک کردند و خوشبو نهادند بسیار خوش وقت شد و برفت همان ساعت زن مستحی شد و پرده بر روی خود کشید. }(کتاب انفاس العارفین نوشته شاه ولی الله دهلوی نشر احراری صص ۹۱ و ۹۲)
ادامه...👇
@soltannasir
@soltannasir
{ شواهدی بر وجود جنیان اهل سنت ۴ }
ادامه...👇
نکته ۱ : از اثنای حکایت اول می توان دریافت که صالح جنی که در مجلس وعظ ولی الله دهلوی حاضر می شده مومن بوده و اینکه شیعه بوده یا اهل سنت مشخص نیست اما به هر حال چون ولی الله دهلوی یک فرد اهل سنت و مخالف مذهب اثنی عشری هم بوده احتمالا صالح جنی در این حکایت اهل سنت بوده است. و البته از شواهد اینگونه بر می آید که وی احتمالا به مانند سنیان دست بسته نماز میخوانده است. مسئله عجیب در حکایت اول این است که ظاهرا صالح جنی قابل رویت برای همه افراد بوده وگرنه ولی الله دهلوی در مجلس وعظ خویش اشاره به وی نمی کرد تا دیگران وی را ببینند.
نکته ۲: در حکایت دوم همانگونه که ملاحظه نمودید جنی مرید ولی الله دهلوی می شود و با وی به عنوان یک پیر طریقت بیعت می نماید و از وی دستور ذکر و اوراد طریقت می گیرد. و چگونگی عبادات را از وی مطابق فقه اهل سنت فرا می گیرد.
نکته ٣: در حکایت سوم نیز شما ملاحظه می نمایید که جنی هم طلبه علوم حوزوی در حوزه های علمیه اهل سنت است هم مرید طریقت که یک چهارم شب را به ذکر تهلیل به طریق نفی و اثبات که در بین صوفیه مرسوم است می پردازد.
حکایتی دیگر اینبار از شاه اهل الله صاحب، برادر شاه ولی الله دهلوی : 👇
{حضرت شاه اهل الله صاحب، برادر حضرت شاه ولی الله محدث دهلوی و عالم و بزرگی بود. او یک بار یک جن را به اشتباه کشت. این واقعه را حضرت علامه انور شاه کشمیری صاحب به گونه ای روایت می کند که یک بار حضرت شاه صاحب در اتاق خود نشسته بود که یک سرباز آمد و گفت که وی توسط ملک سلام تماس گرفته است. حضرت شاه صاحب فوراً برخاست و با سرباز راه افتاد. به جای بردن ایشان به قلعه سرخ ، سرباز ایشان را به پاهار گنج در خارج از دهلی برد.
با رفتن به آنجا، کنار غاری ایستاد و از ایشان خواست وارد غار شوند. وقتی شاه صاحب وارد این غار شد ، دید که اجتماع بزرگی از جن ها وجود دارد و پادشاه آنها نشسته است. و در سمت راست او جن بزرگی نشسته است. جنازه ای در مقابل شاه افتاده است. یک مرد و یک زن آنجا ایستاده اند.
به حضرت شاه صاحب اشاره کرد و گفت این مرد پسر ما را کشته است. ما باید تلافی کنیم. حضرت اهل الله فهمید. وی گفت: شما نمی توانید از من قصاص بگیرید ، زیرا در حدیث آمده است که اگر شخصی [احتمالا از جنیان] شکل خود را تغییر داده است، اگر فردی با سوء تفاهم او را بکشد، نمی تواند قصاص یا خونریزی را از قاتل بگیرند.
پادشاه از جن که در سمت راست او نشسته بود پرسید: آیا این حدیث از فرستاده پروردگار عالم است؟ (معلوم می شود آن جن ها همه مسلمان بودند.) گفت: "بله ، این حدیث است." وقتی فخر دو عالم رسول الله ص این حدیث را نقل کرد، من در بارگاه سرور دو عالم حضور داشتم. من این حدیث را با گوش خودم شنیده ام.
حضرت شاه اهل الله صاحب می گوید که شاه دوباره با شنیدن این حدیث از من مرا آزاد کرد و از من قصاص نگرفت.}(https://www.google.com/amp/s/ummat.net/today-newspaper/amp/2018/11/14/32661/)
نکته : هر چند که در حکایت فوق مذهب آن جن صحابی نامشخص است. اما احتمالا در هنگام نقل داستان در جرگه جنیان اهل سنت بوده باشد. و در حکایت اشاره ای به شیعه بودن یا به اصطلاح دیوبندیان رافضی بودن جنیان فوق نشده است. هر گاه این حکایت صحیح باشد جن صحابی یا از جنیان شیعه بوده که بعدا تغییر مذهب داده و در جرگه اهل سنت درآمده یا اینکه ما احتمالا در صدر اسلام هم جنیانی نیز داریم که مانند اصحاب انسی رسول خدا غدیر خم را فراموش و از ولایت امیرالمومنین علیه السلام خارج شده اند.
از پنج صوفی اهل طریقت که مذهب فقهی ظاهریشان اهل سنت بوده حکایاتی نقل شد برای اثبات این مسئله که برادر و خواهر شیعه من، والله جن اهل سنت هم وجود دارد. اسناد بسیار بیشتری نسبت به آنچه بنده اینجا نقل نمودم در لابه لای کتب اهل سنت بخصوص کتب سرگذشت صوفیان سه چهار قرن اخیر در این باره وجود دارد. بنده خود نیازی به این اسناد که نشان دادم نداشته و ندارم. اگر هیچ سندی هم وجود نداشت ما کذب الفواد ما رای وقتی دیده شده حالا فلان بزرگ از بزرگان گذشته گفته باشد که نیست. خب اشتباه می کرده اند وقتی دیدیم و یافتیم که گفته هایشان مطابق با واقع نبود چه کنیم ؟!
متاسفانه اکثر ما شیعیان چندان اهل سفر و بررسی علمی و باطنی مذاهب گوناگون و داشته هایشان آنگونه که غربی ها بوده اند نیستیم. و بیشتر اهل تقلیدیم نه اهل تحقیق. (منظور فقیر از تحقیق اینجا یک تحقیق همه جانبه است که هم شامل جنبه های باطنی و هم علمی است آنگونه که مجامع مخفی غربی انجام می دهند.)
پایان
@soltannasir
کتاب گرایش ها و مکاتب اصلی عرفان یهود
نویسنده :گرشوم گرهارد شولم
مترجم : علیرضا فهیم
ناشر : انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب
نوع جلد : سخت
قطع : رقعی
تعداد صفحات : ۶۰۸
چاپ سوم
سال نشر: ۱۴۰۱
قیمت پشت جلد : ۴۰۰ هزار تومان با تخفیف به مناسبت عید فطر ۲۸۰ هزار تومان
https://adyanpub.com/%da%af%d8%b1%d8%a7%d9%8a%d8%b4-%d9%87%d8%a7-%d9%88-%d9%85%da%a9%d8%a7%d8%aa%d8%a8-%d8%a7%d8%b5%d9%84%db%8c-%d8%b9%d8%b1%d9%81%d8%a7%d9%86-%d9%8a%d9%87%d9%88%d8%af%db%8c/
پ ن: انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب در سایت خویش به مناسبت عید سعید فطر آثار خویش را با ۲۵ الی ۵۰ درصد تخفیف ارائه می کند. دوستان می توانند سری به سایت این انتشارات بزنند و در زمینه ادیان مختلف آثار این انتشارات را جستجو و بررسی نمایند.
@soltannasir
عید سعید فطر بر حضرت مولانا بقیة الله الاعظم صاحب الامر مهدی موعود و منتظر عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه مومنین و مومنات مبارک باد.
@soltannasir