eitaa logo
سلطان نصیر
3.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
436 ویدیو
245 فایل
موضوع کانال: ادیان و عرفان و اسطوره و علوم غریبه و خفیه و ماوراء و نجوم و دشمن شناسی با رویکرد آخرالزمانی و مسئله ظهور حضرت صاحب الامر عجل اللّه آدرس جیمیل ما : 👇 @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">Soltan313nasir@gmail.com کپی بدون ذکر منبع مجاز نیست
مشاهده در ایتا
دانلود
@soltannasir                    {یزیدیان ۴} ادامه...👇 {در سنت امروزی یزیدی، ارتباط بین سلطان یزید و یزید بن معاویه مؤكداً انکار می شود. این مسئله را باید نشانه جدایی سنت یزیدی از اسلام و در شخصیتی دانست که در تاریخ اسلام جایگاهی را اشغال می کند. همین موضوع در مورد شیخ عدی هم صدق میکند در سنت نوین یزیدی او به عنوان بنیانگذار طریقت صوفی عدویه شناخته نمی شود، چه در غیر این صورت این بدان معنا خواهد بود که او در اصل زمانی یک سُرمان (اصطلاحی توهین آمیز برای اشاره به مسلمانان) بوده است. } (کتاب دین ملک طاووس یزیدی ها و جهان معنوی آن ها، نوشته مشترک گارنیک آساطوریان_ ویکتوریا آراکلوا ترجمه آرش طهماسبی نشر فرهامه صفحات ۱۰۱ الی ۱۰۹) نکته مهم : همانگونه که ملاحظه می نمایید نویسنده به درستی اشاره نموده که نام آیین یزیدی ربطی به نام واژه کهن ایزد ندارد. بنابراین ترکیبی ایزدی نیز برای نامیدن آنها اشتباه است. متاسفانه این اشتباهی است که خود یزدیان دوست دارند شایع نمایند و ریشه های اُموی خویش را انکار نمایند. بسیاری از سنت ها و متون و جشن هایشان را در این یک قرن اخیر علی الخصوص دو سه دهه اخیر که عصر ارتباطات است دستکاری نموده اند و حتی از عموم جامعه یزیدی نیز پنهان نموده اند. یعنی ممکن است شما با یک فرد یزیدی مواجه شوید که بعضی مسائل را در مورد دین خویش به طور کامل نداند. برای نویسندگان کتاب اینکه سلطان یزید لعنت الله علیه در مقام یک ایزد در دستگاه یزیدی باشد بسیار عجیب است. اما هر کسی که با حکمت ادیان آشنایی داشته باشد می داند که این چیز عجیبی نیست یزید بن معاویه لعنت الله علیه می تواند ظهور و تجلی و تجسد یک ایزد شیطنی بر روی زمین مادی ما باشد.  مسئله دیگر که باید توجه داشت و توجه همه خوانندگان گرامی را بدان جلب می نمایم. از آنجایی که در برهه آخرالزمان صفوف از هم جدا می شوند و هر چیزی به اصل خویش باز می گردد. بسیاری از جنیان مسلمان شده اعم از دوران صدر اسلام و دوران بعدی به اصل آتشی خویش باز می گردند. و از صفوف مسلمین جدا خواهند شد. فرزندان و پیروان سلسله امویه لعنت الله علیهم اجمعین نیز به اصل اموی خویش باز می گردند و گرد وجود سفیانی لعنت الله علیه که ریشه اموی دارد جمع خواهند شد. پ ن ۱ : سفیانی در بعضی روایات از نسل خالد بن یزید فرزند یزید لعنت الله علیه دانسته شده است. خالد بن یزید را بعضا به عنوان نخستین کیمیاگر جهان اسلام می شناسند. البته این عقیده مورد قبول ما شیعیان نیست و ما حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام  را نخستین فردی می دانیم که از حضرتش سخنانی در باب کیمیا نقل شده است. مع ذلک دانشگاهیان خالد را نخستین می دانند. و این برای ما حائز اهمیت است زیرا نشانه این است که سفیانی دارای ژن باطن گرایی ولو از وجه تاریکش می باشد. چنانچه جدش یزید بعدها تجلی و ظهور یک ایزد شیطنی دانسته شده است. پ ن ۲: طبق بعضی راویات سفیانی  رومی است و در کسوت یک مسیحی زاده می شود که احتمالا از نسل امویان مسیحی شده است. و سپس به خاورمیانه خواهد آمد. می دانیم که یزید لعنت الله علیه نیز از سمت مادری از قبیله بنی کلب و مسیحی بوده است. چه بسا سفیانی لعنت الله علیه ظهور و تجلی مجدد همان ایزد شیطنی باشد تا زمینه را برای ظهور تجلی زمینی ملک طاووس (اینجا معادل شیطن منظور است) یعنی ماشیح داود (دجال لعین) فراهم نماید. و ماشیح بن یوسف همان ظهور مجدد همتای ایزدی شیخ عدی باشد. پایان @soltannasir
گور پدر همه چیز از صبح که بلند می‌شویم و از خانه بیرون می‌آییم، اول در خیابان و تاکسی و اتوبوس انحطاط اخلاقی جامعه جلو چشم می‌آید، بعد باید رفت در آن دارالعلم مرکز شهر که خدا می‌داند بناست چه بر سرش بیاید. بعد دوستان نوشته‌های نو آقای پورجوادیِ سر پیری ذوق‌زده را می‌فرستند، بعد دوستی دیگر دیوان حافظِ حسابیِ شیاد بی‌سواد را می‌فرستد که پناه می‌برم به خدا از آن، بعد فلان کس پیام می‌دهد که تو چرا آقای حصوری و مرحوم بهروز و اذکایی را داخل محقق حساب نمی‌کنی؟ (چرا بکنم؟) بعد یکی می‌پرسد فلان کس دژ بهمن شاهنامه را با توجه به نظر معروف ژرژ دومزیل این طور تفسیر کرده و گفته اسم زال هم همان زرد است (من هم یک فحشی می‌دهم)، و آن یکی گفته تا حال تمام مصححان کتابهای فارسی شکر خورده‌اند و من تمام اینها را دارم از نو تصحیح می‌کنم، بعد یکی پیام می‌دهد که تو چرا به دکتر شفیعی فحش نمی‌دهی؟ (چرا به بقیهٔ دانشمندان و علمای گذشته فحش بدهم آخر؟ امیدوارم معنای کلمهٔ "بقیه" را فهمیده باشند)، بعد یکی پیام می‌دهد تو چرا یزیدیّه می‌گویی، در حالی که اینها ایزدی هستند؟ (بر پدر بیسوادی لعنت) بعد یکی پیام می‌دهد که تو دیوانه‌ای که کلمهٔ "اقتراح" را به کار می‌بری؟ بعد یکی می‌گوید که فلان لغت "فارسی" که تو درباره‌اش صحبت کرده‌ای در "سومری" این‌شکلی است و تو اشتباه کرده‌ای. بعد یکی می‌گوید تو چرا دربارهٔ رسم‌الخط نظری می‌دهی؟ (اگر رسم‌الخط دست مانند من بود که وضع به از این بود) جواب من به همهٔ اینها این است که مرده‌شور درس خواندنتان را ببرد و بر پدر آن کسانی لعنت که علم را در این مملکت بازیچهٔ دست کردند و سالها به اسم روشنفکر و فیلسوف کار دانشگاه را تخطئه کردند و حالا در مجلاتشان مدافع دانشگاه شده‌اند و وااسفا سر می‌دهند. اگر دانشگاه را از اول جدی می‌گرفتند، یک توده‌ای را به آن راه می‌دادند که برود سر درس بگوید ضحاک برای عدالت علیه ظلم قیام کرده که حصوری بل بگیرد و بعد یک شاعر احمق بیسواد به مبتذلترین شکل آن را در بوق و کرنا کند و دستاویز ناسزا به فردوسی نماید؟ اگر دانشگاه را به جد می‌گرفتند، آن حسابیِ ناحسابی در کتاب حافظش حافظ را چنین مسخره می‌کرد و در "فرهنگ حسابی" زبان فارسی را این طور به لجن می‌کشید؟ بعد اینها به من چه؟ چرا اینها را از من می‌پرسند؟ من یک نظر صریح روشن دارم که در گذشته هم گفته‌ام: دانشگاهی باید در دانشگاه کار معلمی و تحقیق و محصلی و دانشجویی خود را مثل یک حمال با جدیّت بکند و تمام لوازم حمالی را آماده کند، و هر کس هم دربارهٔ چیزی بنویسد که درسش را خوانده (خیال خانمها و آقایان راحت. من دربارهٔ چیزی می‌نویسم که درسش را خوانده‌ام. در این چهل‌وپنج سال که از خدا عمر گرفته‌ام بیکار ننشسته بوده‌ام. این جواب دخل مقدر). دربارهٔ آقای پورجوادی هم دیگر چیزی نمی‌نویسم که چند تا وکیل مدافع از این ور و آن ور ناسزا برایم بفرستند. اصلاً کسی که قلم را از او برداشته‌اند مگر به وکیل مدافع نیازمند است؟ منبع: کانال یادداشت های سید احمدرضا قائم مقامی
سلطان نصیر
گور پدر همه چیز از صبح که بلند می‌شویم و از خانه بیرون می‌آییم، اول در خیابان و تاکسی و اتوبوس انحط
نظر دکتر سید احمدرضا قائم مقامی استاد فرهنگ و زبان های باستانی دانشگاه تهران در مورد نام یزیدیه و اشتباه رایج بکار بردن نام واژه ایزدی برایشان. @soltannasir
@soltannasir            { وجه باطنی سفیانی} مرحوم علامه کورانی در کتاب فرهنگ موضوعی احادیث امام مهدی، منتخبی از آنچه در کتاب معروف الفتن درباره خروج خاص و باطنی سفیانی نقل شده است را روایت می کند و به نوعی منکر این روایات می شود. دقیقا در نقطه مقابل ایشان فقیر سفیانی را یکی از اکابر اولیا الشیطن می دانم. و نه تنها منکر این وجه باطنی و تاریک سفیانی نیستم بلکه بدان اعتقادی راسخ دارم. به مطلب علامه کورانی توجه نمایید : 👇 {(علامه کورانی می گوید:)نقد دیگر ما به روایات منابع سنی پیرامون سفیانی، آن است که درباره ی او مبالغه کرده اند، تا آنجا که بعضی از آنها بر این باورند که سفیانی 👈اوصافی غیبی دارد، گویا از سوی خدا مبعوث می شود! الفتن ۱ / ۱۸۰، ۲۷۹ و ۲۸۳ و ۲ / ٦٩٩ از حضرت علی علیه السلام نقل می کند: 《سفیانی از نسل خالد بن یزید بن ابی سفیان است. او مردی است با سری بزرگ. در صورت نشان آبله و در چشم نقطه ای سفید دارد. از منطقه ای در دمشق از وادیی که وادی یابس گویند در میان هفت نفر خروج می کند. یکی از آنان پرچمی پیچیده دارد که در آن نصرت را می شناسند. 👈هراس و رعب در مقابل او تا سی میل می رود. کسی که قصد آن پرچم کند، شکست می خورد. خالد بن معدان :گوید سفیانی با دست خود سه نی بر می دارد. آن را بر کسی نمی کوبد مگر آنکه می میرد. در خواب نزد او می آیند و می گویند: برخیز و قیام کن، او نیز بر می خیزد ولی کسی را نمی یابد. دوباره همان خواب را می بیند و همان طور می شود. بار سوم به او می گویند: برخیز، برو و ببین چه کسی پشت در خانه ی توست. او هم همین کار را انجام می دهد و هفت یا نُه نفر که پرچمی با خود دارند را مشاهده می کند آنان می گویند ما یاران تو هستیم. او به همراه آنان قیام می کند و مردمانی از روستاهای وادی یابس هم از او پیروی می کنند. حاکم دمشق که در آن روز کارگزار بنی عباس است، برای مواجهه و نبرد با او خارج می شود، ولی چون پرچم او را مشاهده می کند، شکست می خورد. 》برخی از اهل خبره گفته است که وادی یابس از درعا در سوریه تا نزدیک نابلس در فلسطین امتداد دارد. } (فرهنگ موضوعی احادیث امام مهدی نوشنه علی کورانی عاملی ترجمه حسین نائینی ص ۵۳۶) پ ن ۱: نمی دانم مرحوم کورانی از کجای این روایات اینگونه دریافته اند که گویی سفیانی از سوی خداوند مبعوث می شود ؟ ابلیس و شیطن هم به اولیای خویش در زمین الهام می نمایند. اینکه بعضی از این روایات جد سفیانی لعنت الله علیه را خالد بن یزید و یزید بن معاویه می دانند. خود نشان دهنده وجه باطن گرایانه و تاریک و شیطنی سفیانی است. خالد را همانگونه که گفته شد نخستین کیمیاگر جهان اسلام می شناسند و یزید بن معاویه لعنت الله علیه را یزیدیان تجلی و ظهور یا صورت نازله یک ایزد شیطنی می دانند. شخصی با چنین ژنی و چنین روایاتی که در موردش نقل شده بدون شک یک وجه باطنی تاریک و شیطنی قوی در جبهه مقابل _امام مهدی_ دارد. و ما با یک فرد عادی مواجه نیستیم که عده ای وی را با فردی فرومایه چون دونالد ترامپ یا ملک عبدالله بن حسین پادشاه اردن یکی می دانند. پ ن ۲: میل واحد مسافت قدیم است و حدود یک سوم فرسخ است. (بین ۱۸۴۸ الی ۲۰۰۰ متر) بنابراین هراس و رعب بین ۵۵ الی ۶۰ کیلومتر پیشاپیش سفیانی و یارانش حرکت می نماید. این هراس و رعب می تواند هم ناشی از هاله سفیانی و یارانش و هم پرچمی خاص باشد که همراه وی است. پرچمی که با فن طلسمات در ازمنه قدیم ساخته شده و بدست وی افتاده است. این همان مطلب است که پیشتر در لابه لای مطالب پیشین بدان اشاره کردم که اشیای خاص و اقتدار برای مجامع مخفی غربی مهم است و بدنبال یافتن و جمع کردن آن برای پیشبرد اهداف خویش علی الخصوص در نبردهای آخرالزمانی هستند. پ ن ۳: در مورد تعداد یاران سفیانی در روایات عدد هفت یا نُه آمده است. شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی نیز در فتوحات خویش تعداد وزرای حضرت مهدی عجل الله را نُه نفر می داند. که این تشابه در تقابل دو جبهه جالب توجه است. پ ن ۴: نکته دیگری که به نظر می آید این است که اگر سفیانی مظهر و ظهور مجدد سلطان یزید در مقام یک ایزد(شیطنی) باشد. که یزید بن معاویه لعنت الله علیه یکی از مظاهر پیشین این ایزد بوده است. می تواند این هفت یا نُه نفر یاران سفیانی مظاهر بعضی یاران مهم یزید بن معاویه باشند که در کربلا نقش آفرین بودند!  از جمله این یاران می توان به سرجون رومی مشاور مسیحی یزید، عمر بن سعد، عبیدالله بن زیاد و شمر بن ذی الجوشن، عمروبن حجاج زبیدی، سنان بن انس، شبث بن ربعی، عزرة بن قیس احمسی، حرمله و....اشاره نمود. پایان @soltannasir
فرارسیدن ایام شهادت سید المرسلین حضرت محمّد مصطفی رسول الله حبیب الله صلی الله علیه و آله وسلّم و شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام (بر طبق روایتی) بر حضرت صاحب الامر عجل الله تعالی فرجه الشریف و همه محبین و شیعیان خاندان نبوت و امامت تسلیت و تعزیت باد.  @soltannasir
20150907152026-9913-59.pdf
291.4K
مقاله 《خالد بن یزید نخستین کیمیاگر در تمدن اسلامی 》 نوشته : دکتر منصور معتمدی و جهان آرا شجاع نیا @soltannasir
بسم الله الرحمن الرحیم بعضی از خوانندگان اعتراض می نمایند که چرا دیر به دیر پست می گذاری یا چرا پاسخ ایمیل ها را نمی دهی ؟ اعتراض هایی از این دست را در این چند ساله کم و بیش شنیده ام. در پاسخ باید بگویم که بنده حقوق بگیر ارگان یا جایی دولتی یا خصوصی نیستم که برای نوشتن مطالب کانال پولی دریافت نمایم. جز یارانه دولتی که مشمول ۹ دهک جامعه می شود. هیچ چیزی از دولت دریافت نمی کنم. و جوانی کم سن و سال نیز نیستم که خرج بنده را والدینم بدهند. در طول هفته در مجموع ۲۰ الی ۲۴ ساعت به نت دسترسی دارم. توجه کنید به نت دسترسی دارم نه فقط محیط تلگرام و از این ساعات باید بهترین بهره ها را ببرم. بخشی از این ساعات کوتاه شامل مطالعه اخبار هست. به طور خاص اخبار جنگ روسیه و اوکراین و رژیم صهیونیستی و محور مقاومت. بخشی از این ساعات صرف مکالمه کوتاه با بعضی دوستان می شود که بنده را می شناسند. بخش دیگر شامل تحقیقات در نت برای نوشتن یک مطلب می شود. و باقی هم صرف نوشتن مطلب برای کانال می شود. اگر بنده بخواهم به ایمیل ها پاسخ بدهم سرعت ارسال مطالب و حجم مطالب از این هم پایین تر می آید. بعضی اوقات هم که ممکن است دو سه ماه یا حتی شش ماه بگذرد و هیچ مطلبی ننویسم یا درگیر مسئله ای شخصی یا سلوکی هستم یا اینکه در حال تحقیق و جمع مطالب هستم که نتیجه اش را در چند ماه بعد در کانال خواهید دید. آن هنگام که چون اکنون سرعت ارسال مطالب نسبتا بالا می رود نتیجه آن چند ماه غیر فعال بودن کانال است. به تجربه می گویم  هر کسی که در محیط مجازی ساعات زیادی فعال است و مطالب زیادی را در کانال یا پیج خویش به اشتراک می گذارد. یا یک جوان کم سن و سال  است. یا از جایی دارد تامین می شود و نیاز به کار کردن ندارد. یا صاحب سرمایه و کسب و کاری است که کارش بر روی غلتک افتاده و باید فقط آن را مدیریت کند و ساعات فراغت زیادی دارد. بنده هیچ کدام از شرایط بالا را ندارم. بنابراین ترجیح می دهم به جای پاسخ دادن به ایمیل ها و هم افزایی با بعضی خوانندگان فرهیخته از اندک ساعاتی که به نت دسترسی دارم حداکثر استفاده را ببرم و به نوشتن مطالب کانال مبادرت ورزم. به نظرم این بهترین تصمیمی بوده است که می توانستم برای شرایطی که داشته ام بگیرم و همچنان چراغ کانال را روشن نگه دارم. در این چند ساله انواع شایعات و تهمت ها را در مورد خویش شنیده ام که بنده وابسته به ارگان های امنیتی هستم یا جهودم و ماسون و امثال این خزعبلات. بنده هم همه شایعه پراکن ها را به خداوند واگذار نموده ام. اگر بنده وابسته به جایی بودم حتما برای نوشتن مطالب پولی دریافت می کردم و می توانستم همچنان با قدرت به فعالیت خویش ادامه بدهم اما هر چقدر که اوضاع مالی جامعه بد شد اوضاع بنده نیز بدتر شد و این باعث شد که در این چند ساله کمتر در خدمت خوانندگان باشم. کمتر کسی است بداند بنده برای سرپا نگه داشتن کانال در این چند ساله چه خون دل ها خورده ام و چه سختی ها کشیده ام و این در حالی است که هیچ نفع شخصی خاص مادی از آن ندارم. گاه برای اینکه بتوانم این چراغ را روشن نگه دارم از حق خویش که در جایی ضایع شده گذشته ام. تا خود را درگیر حواشی ننمایم. از دیگر شایعات بی اساسی که درباره خویش شنیده ام. این است که بنده یک تیم تحقیقاتی و یا اتاق فکر و... دارم که برای بنده تحقیق می نمایند و ثمره تحقیقاتشان را بنده در کانال ارائه می دهم. کانال سلطان نصیر تنها یک نویسنده دارد _که مرد هست نه زن_ آن هم بنده هستم و هیچ تیم تحقیقاتی و اتاق فکری و .... در پشت کانال نیست. یکی از ادمین ها زحمت نشان و برچسب زدن تصاویر و فایل ها را بر عهده گرفته و ادمین دیگری گاه به بنده مشاوره یا ایده  می دهد. اگر برای عده ای هضم این مطلب سخت است که یک نفر همه این مطالب را تحقیق و نگارش نماید مشکل خودش است. @soltannasir
در فهرست اسامی کیمیاگران تمدن اسلامی که در کتاب 《تاریخ نگارش های عربی》 نوشته فواد سرگین (جلد چهارم) آمده به اسامی جالبی بر می خوریم. دو تن از وزرا و مشاورین خاندان عباسی از خاندان ایرانی برمکی یعنی یحیی بن خالد برمکی و فضل بن یحیی برمکی را مشاهده می نماییم. و البته نام مامون نیز در این فهرست بسیار در خور توجه است. سلطان علی بن موسی الرضا قطب کیمیاگری است و دانش کیمیا با باطن حضرتش ارتباط تنگاتنگ دارد. اینکه فردی دانشمند چون مامون لعنت الله علیه به کیمیاگری علاقه داشته در خور تعمق و تامل است. به نظر می آید که باید به تاریخ صدر اسلام از منظری دیگر نگریست. ساده انگارانه است اگر فکر کنیم که خاندان اموی و بنی عباس هیچ رویکرد باطنی نداشتند و با باطن گرایان زمان خویش ارتباطی نداشتند؟ و فقط به خاطر انگیزه های سیاسی صرف، امامان ما را یکی پس از دیگری شهید نمودند. @soltannasir
سلطان نصیر
✡️ تعطیلی #شنبه 👈 اقتصادی یا ایدئولوژیک؟! 👈 به‌نفع مردم یا به‌نفع اقلیت سرمایه‌دار؟! 💥 نابودی بازار
@soltannasir       { تعطیلی شنبه، شبات شالوم } طریقت فتوت (جوانمردی) متشکل از اصناف مختلفی بوده و هر کدام از این اصناف آداب و رسومی داشته اند که در رسائل فتیان شرحش آمده است. ظاهرا صنف کفش دوزان به مانند جهودان شنبه ها را تعطیل می کردند. فتیان در رسائل خویش به منشا این تعطیلی اشاره کرده اند : 👇 {...راویان اخبار و ناقلان آثار چنین روایت کرده اند که در عهد یزید پلید علیه اللعنه، کفش دوزی بود از یهود نام او شمعون یهود و این شمعون از برای یزید کفش می دوخت. روزی کفشی در غایت دقت و تکلف دوخته نزد یزید بُرد. یزید او را چیزی کلی داد. و بدین واسطه شمعون دعوت استادان کفش دوز به باغ کرد. و تمامی متوجه باغ شدند. اتفاقا پسر شمعون که بسیار بی ادب و شریر النفس بود. و استادان از بد نفسی او در تنگ بودند. با شاگردان مجادله می کرده شاگردان او را در چاه انداختند و کشته شد. شمعون واقف گشته عشرتش به تعزیت مبدل شد. نعره و فریاد از نهاد برکشید و نزد یزید پلید دوید. یزید علیه اللعنه اشاره به شرع نمود. شمعون یهود خون پسر بر کسی ثابت نتوانست نمود. یهودان اتفاق کرده گفتند از ما بدعتی قبول کنید تا از یکدیگر بگذریم. استادان (کفش دوز مسلمان) گفتند کدام بدعت قبول می باید کرد؟ گفتند روز شنبه کار مکنید‌. استادان (کفش دوز مسلمان) گفتند: هرگاه شما که یهودانید و این کار ما نسبتی به شما ندارد پیرامون کار ما دیگر باره نگردید ما این بدعت قبول می کنیم. بعد از قیل و قال بدین قرار یافت که یهودان کفش ندوزند. و استادان روز شنبه کار نکنند. و این بدعت باقی ماند. }(رساله در شریعت و طریقت و حقیقت تالیف روح الله منشی لاری شیرازی، چاپ عکسی نسخه کتابخانه آیت الله مرعشی صص ۷۷ و ۷۸ ) پ ن ۱ : رساله شریعت و طریقت و حقیقت، رساله ای در درویشی است که موضوعش آداب فتوت و خاکساری است. پ ن ۲: ماجرای استادان کفش دوز و شمعون یهود و تعطیلی شنبه ها در سایر فتوت نامه ها نیز آمده من باب مثال می توان به کتاب سی فتوت نامه دیگر تصحیح مهران افشاری صفحه ۲۲۷ اشاره کرد.  بنده حکایت بالا را  انتخاب کردم زیرا مفصل تر بود. پ ن ۳ : حکایت بالا از این جهت محل تامل است که یهودیان چه نفعی از ترویج تعطیلی شنبه ها و قبول آن توسط صنف کفش دوزان به عنوان یک بدعت می بردند ؟!  پاسخ به این سوال می تواند بسیار کلیدی باشد. زیرا که هم اکنون نیز سعی در ترویج آن در سرتاسر جهان دارند. در غرب مسیحی و اکثر کشورهای مسلمان تعطیلی شنبه ترویج داده شده و چند کشور باقی مانده که یکیش هم کشور ما می باشد. مسلما پاسخ سوال بالا نه این است که یهودیان مخفی درون کشور می خواهند استراحت کنند و به اعمال عبادی خویش بپردازند و نظریه هماهنگی با بازار جهانی نیز بدرد افراد ساده لوح می خورد تا آن را باور کنند. به نظر می آید پاسخ این سوال در انگاره ماورایی و عرفانی شبات در متون قبالایی باشد. پ ن ۴: در قوانین شریعت یهود که در تلمود آمده اگر غیر یهودی شبات را تعطیل نماید حُکمش مرگ است. این حکم شریعت یهود می تواند این مجوز را به خاخام های جهود بدهد که مردمانی را که به تعطیلی شبات اقدام می نمایند از طرق مختلف _با فتوای شرعی_ به قتل برسانند. این کشتار لزوما با اسلحه گرم و سرد نیست. بلکه می تواند از طریق دارو و مواد غذایی و واکسیناسیون و جادوی سیاه و .... باشد.  https://he.m.wikipedia.org/wiki/%D7%92%D7%95%D7%99_%D7%A9%D7%A9%D7%91%D7%AA_%D7%97%D7%99%D7%99%D7%91_%D7%9E%D7%99%D7%AA%D7%94 پ ن ۴: از منظر قبالیست های یهودی شخینا (معادل عربی سکینه در عربی که در قرآن مجید و روایات  هم بدان اشاره شده است) در شبات تنزل پیدا می کند و در فرد یهودی سکنا می گزیند. اینجا قاعده ای وجود دارد. تعطیلی شنبه سایر مردمان ولو اینکه آنها یهودی نباشند می تواند نیروی جنب و جوش را در شبات در کل جامعه کم و نیروی سکون را زیاد نماید. و این به آنها کمک می نماید که بهترین بهره را از این نیروی سکونی که در جامعه حکمفرما هست ببرند. در آموزه های یهودی نیرویی که یک یهودی در شبات بدست می آورد کمک می کند که وی شش روز دیگر هفته را به کمک  آن به خوبی سپری نماید به اصطلاح باتری هایشان در شبات شارژ می شود‌. تعطیلی شنبه ها به آنها این امکان را می دهد که باتری های خویش را بهتر شارژ نمایند و می تواند معادله باطنی را در ایران که فعلا به نفع علوم خفیه کاران و اولیای الله است را به نفع آنها تغییر دهد. پایان @soltannasir
نویسنده :احمد بن وحشی نبطی کلدانی شارح : محنا نوری قطع : وزیری ناشر : منظومه شمسی تعداد صفحات: 136 سال نشر: 1403 قیمت : ۲۵۰ هزار تومان درباره محصول این کتاب نفیس و بی نظیر ترجمه کتاب شوق المستهام فی معرفة رموز الاقلام است که در 136 صفحه ترجمه و شرح شده است در نوع خود بی نظیر می باشد قابل تهیه از صفحه سایت باسلام انتشارات منظومه شمسی :👇 https://basalam.com/manzoumehshamsi2/product/16581845 @soltannasir
میلاد با سعادت سید و سرور کائنات، حضرت محمد مصطفی رسول الله حبیب الله صلوات الله علیه و میلاد فرزند بزرگوارش رئیس مذهب حقه تشیع  امام جعفر صادق علیه السلام بر حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف و همه شیعیان و محبین خاندان نبوت و امامت مبارک‌ باد. @soltannasir
سلطان نصیر
@soltannasir                      {مواضع نجومی}      پیشتر در لابه لای گفتگو با استاد سلوکی ما ش
@soltannasir    {عدم تاثیر ستارگان بر یهودیان در اندیشه قبالیست ها ۱} پیشتر نظر استاد سمنانی خویش را در مورد مواضع نجومی و تاثیرش بر روی مومنان حقیقی را در اینجا به اشتراک گذاشتم👇 https://t.me/soltannasir/4295 که با واکنش های مختلف و متفاوتی روبرو شد. بی آنکه بخواهم منکر هر گونه تاثیر کواکب و مواضع نجومی بر خود بشوم. زیرا تاثیر بعضی شرایط نجومی را بر خویش دیده ام. اما پیش از گفته استاد خویش نیز، بسیاری از حالات نحس نجومی که به شدت در محیط مجازی تبلیغ می شود حداقل بر روی بنده چندان تاثیر ظاهری و باطنی نداشته و ندارد. اما چندی پیش در حال مطالعه ترجمه  کتاب زوهر بودم که به نکته جالبی بر خوردم. و آن این بود که قبالیست های جهود نیز در کتاب زوهر، تقریبا نظری مشابه استاد سمنانی بنده داشته اند. منتهی استاد ما تاثیر کم مواضع نجومی را شامل مومنان حقیقی ادیان دیگر نظیر مسیحی و یهودی مومن نیز می دانند. اما قبالیست های یهودی این عدم تاثیر را فقط شامل یهودیان مومن می دانند. این تاثیر کم مواضع نحس ستارگان نیز چیز عجیبی نیست که برای بعضی ها عجیب جلوه می نماید. همین امروز در بعضی سبک های نجومی نظیر نجوم ودایی و جیوتیش از رمدی برای درمان و متعادل کردن حالات نحس کواکب در زایچه فرد استفاده می نمایند. آیا از نظر یک شیعه مومن موحد در عالم تکوین رمدی ای بالاتر از رسیدن به توحید عینی و محبت و ولایت چهارده معصوم پاک وجود دارد ؟! درست است که هر کس که اسم شیعه را یدک می کشد و محب است و به حقیقت شیعه به معنای خاصش نیست. اما هر چقدر این توحید و ولایت و محبت عمیق تر و قوی تر باشد تاثیر و تاثرات حالات نحس نجومی و حتی اسحار و طلسمات بر فرد کمتر خواهد بود یا صورتی متفاوت خواهد داشت.  نکته دیگری که باید بدان توجه داشت این است که مدار دستورات اسلام بر اساس ماه های قمری است. و تقویم قمری بر خلاف تقویم شمسی از قواعد تنجیمی به آن شکل پیروی نمی کند. یعنی ما بالفرض در احادیث داریم که در ماه رمضان شیاطین _لزوما نه همه شان_ در بند هستند و شاهد هستیم برکات معنوی زیادی در این ماه مبارک نازل می شود. خب این رمضان با توجه به اختلاف سال قمری با شمسی در طول سال و فصول مختلف می چرخد. و شرایط نجومی یکسانی در آن وجود ندارد و ممکن است در یک رمضان ما حالات نحس نجومی را ناشی از نظرات نحس کواکب دیگر نسبت به هم را نیز داشته باشیم. اما شیاطین در بند و برکات بر مومنین نازل می شود. آنچه که خیلی ها بدان توجه نمی نمایند این است که بین رمضان و شوال و ذیقعده از منظر علم نجوم تفاوت خاصی وجود ندارد. زیرا ماه قمری بر اساس رویت هلال است که این هنگامی اتفاق می افتد که ماه به خورشید می رسد و سپس از آن پیشی می گیرد و هلال جدید متولد می شود. و این بر خلاف سال خورشیدی است که بر اساس گردش خورشید بر اساس دید ناظر زمینی در صور فلکی منطقه البروج است.  و خورشید چون به هر نشان منطقه البروج برسد وارد شود ما وارد ماه جدید (در حقیقت برج جدید) می شویم و چون منطقه البروج را یک دور طی نماید. می شود یک سال خورشیدی! اگر بر همین نهج می خواستیم سال قمری داشته باشیم باید هر یک دور گردش ماه در منازل ۲۷ یا ۲۸ گانه اش (۲۷ بر اساس نجوم هندی و ایرانی و ۲۸ بر اساس نجوم دوره اسلامی ) در منطقه البروج را یک سال قمری محسوب کنیم که می دانیم روزهایش حتی از روزهای یک برج شمسی نیز اندکی کمتر می شود. مدار دستورات اسلام بر اساس تقویم قمری طراحی شده است. (به کتبی نظیر اقبال الاعمال و المراقبات و مفاتیح الجنان و ...مراجعه شود که از معصومین توصیه هایی برای اعمال عبادی هر ماه قمری یا روزهای خاص ماه قمری وجود دارد) برخلاف آنچه گنوسی مسلکان  عصر جدید تبلیغ می نمایند. بهترین دستورات برای عبور روح از حیطه افلاک و فرار از تاثیر و تاثرات منفی کواکب دستورات دین حنیف اسلام است. و لازمه تاثیرش از نظر ما دو چیز است ایمان و توحید قوی و ولایت و محبت چهارده معصوم پاک. پ ن : در تفکر ادیان و طریقه های سلوکی جهان باستان اعم از نحله های اسراری نظیر میترائیسم باستانی و صابئین حرانی و دین اورفئوسی و هرمسی و گنوسی و... برای خروج روح از حیطه تاثیر و تاثر افلاک وابستگی به تنجیم و مواضع نجومی بسیار دیده می شود. و این تنها شامل زایچه بینی نبوده است. بلکه شامل اوراد و اذکار و ریاضت های خاص بوده که روح شخص بتواند از حیطه ایزدان یک کوکب بگذرد. گاه برای ایزدان مرتبط با یک کوکب فدیه(اعم از آرد و میوه و غذا و قربانی حیوانی و انسانی) می دادند و ستایش نامه های جادویی می خواندند. تا بتوانند مجوز عبور روح را از وی بگیرند. توجه نمایید این فدیه ها و ستایش نامه ها در هر طریقه و آیینی با دیگری فرق داشته است. آنچه که باید توجه داشت این است که در آیین های یاد شده بالا عبور روح از حیطه تاثیر و تاثرات منفی کواکب بسیار مهم بوده است. ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir    {عدم تاثیر ستارگان بر یهودیان در اندیشه قبالیست ها ۲} ادامه...👇 در کتب علوم خفیه و غریبه اسلامی نیز کم و بیش شیوه هایی در تسخیر و یا به خدمت گرفتن روحانیت موجود در کواکب و افلاک وجود دارد. مسلما این شیوه ها ماثور نیست و از معصومین نصی که دلیل بر انجام چنین اعمالی باشد نداریم. بنده قصد ندارم بگویم چون نص نداریم حرام است. بلکه سخن این است که یک سالک مسلم اگر هدفش توحید و معرفت خداوند است نیازی به چنین اموری ندارد. و شاید چنین اموری یعنی استفاده از اسما و روحانیت افلاک و کواکب و استفاده از دستورات سلوکی (من باب مثال ختمی قرآنی) بر اساس قواعد تنجیمی و ساعات منسوب به کواکب در مسیری بر عکس دستورات دین حنیف برای عبور سالک از حیطه تاثیر و تاثرات کواکب باشد!!! و جمع این دو روش به نظر فقیر از اصعب امور است. اما اگر فردی بتواند عارف بشود و از این شیوه ها نیز در برهه ای از سلوک خویش استفاده نموده باشد. و بین این دو روش جمع نموده باشد. فردی عجیب می شود که باید صحبتش را غنیمت دانست. زیرا به اموری احاطه دارد که عارفین دیگر در طول تاریخ از آن بی بهره بوده اند. نکته: به غیر از عبور روح از یک سری منازل که می تواند تاثیر و تاثرات منفی اعم از نحوست کواکب و اسحار و طلسمات را بر فرد کم کند. آنچه که بنده بدان رسیده ام این است که هر چقدر که دایره ارتباطات اجتماعی فرد در جامعه و خانواده وسیع تر باشد. تاثیر و تاثرات بر وی بیشتر می شود. زیرا اگر فردی سالک باشد و روح وی نیز منازلی را پشت سر گذاشته باشد اما اعضای خانواده اش و همکارانش در محیط کار و ... لزوما سالک نیستند بلکه ممکن است مومن نیز باشند. بنابراین ممکن است حتی اگر تیر و ترکش های مواضع نحس نجومی یا مراسم های خاص جادو عمومی یا اسحار و طلسماتی که بر علیه خود شخص اجرا می شود مستقیما بر شخص اثر نگذارد. اما ممکن است غیر مستقیم تاثیر بگذارد. در ازمنه گذشته که عموم مردم جامعه مومن و متعبد به شریعت بودند پیران طریقت، سالک را از مجالست با مومنین و متشرعین ظاهری اهل دنیا منع می کردند. با توجه به شرایط امروز جامعه تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. پ ن : با عبور فرد از یک سری منازل و مقامات، به مرور تاثیرات خلق و خوی آبا و اجدادی نیز بر فرد کم می شود یا از بین می رود. توضیحش این است که یک سری از اخلاق بد ما ریشه در ژن هایمان دارد که ممکن است در پدر و مادر وی نیز بروز و ظهور نداشته باشد. اما در پدر بزرگ یا مادربزرگ یا اجداد وی بروز و ظهور می داشته. این اخلاق ذمیمه با صعود و پیشرفت فرد به مرور از بین می رود. هر چقدر که پیشرفت یک سالک بیشتر باشد. خون وی و جسمش بیشتر تصفیه می شود و به این ترتیب نه تنها پیوندش با خانواده اش (اگر اهل سلوک نباشند) کمتر می شود بلکه پیوندش با قوم و نژاد خویش نیز کمتر می شود. ❌خواننده گرامی و آگاه توجه نماید تمام آنچه که بنده در مقدمه نسبتا طولانی بالا نوشتم در مورد تاثیر و تاثرات کم نجومی بر انسان آنهم نه هر انسانی بلکه انسان مومن موحد علی الخصوص اهل ولا است. و این بدان معنا نبوده و نیست که بنده به نجوم و تاثیرات کواکب اعتقادی ندارم ! در حکمت و فلسفه کهن و علوم ارثماطیقی نظیر فن طلسمات و علم حروف و علم کیمیا تاثیر و تاثرات کواکب بر عالم ماده اثبات شده است. و بنده نیز بدان 👈اعتقادی راسخ 👉دارم. حتی در مورد بعضی توصیه ها و دستورات دینی نیز می توان قواعد تنجیمی را نشان داد. چنانچه خود نیز پیشتر بدان پرداخته ام اما همانطور که در بالا گفته شد اصل و اساس مدار دستورات اسلام که بر اساس تقویم قمری است که از قواعد تنجیمی به آن شکل پیروی نمی کند.  ❌ یکی از نکات جالب در مورد تقویم عبرانیان این است که آنها هر دو یا سه سال با افزودن یک ماه نسی (ماه آدار دوم) تقویم قمری خویش را در سال شمسی حدودا ثابت نگه می دارند. و برای این روش دلایلی نیز از تورات و میشنا و گمارا ارائه می کنند. چه این دلایل درست باشد چه غلط. _به نظر بنده_ عبرانیان با چنین روشی برخلاف ادعای خاخام ها در زوهر همچنان در حیطه تاثیر و تاثرات کواکب خواهند بود. و نمی توانند مدعی باشند که بر آنها تاثیر ندارد. اعراب نیز به شیوه یهود از این روش استفاده می کردند که الله تبارک تعالی در آیات ۳۶ و ۳۷ سوره مبارکه برائت (توبه) از ادامه این روش نهی کرده است‌. به نظر فقیر دستورات هیچ دینی به اندازه دین حنیف اسلام در عبور از حیطه تاثیر و تاثرات کواکب موثر نیست. می توانید در نشانی های زیر در این باره مطالب بیشتری را مطالعه نمایید : 👇 https://old.aviny.com/quran/almizan/jeld-9/mizan-13.aspx https://portal.anhar.ir/node/13589#gsc.tab=0 ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir    {عدم تاثیر ستارگان بر یهودیان در اندیشه قبالیست ها ۳} ادامه...👇 اما اینک متن زوهر عینا نقل می شود:👇 {۱۱ : پیش از نزول تورات آنها وابسته به کواکب بودند یک خلاصه به ما گفته شده که پیش از نزول تورات حتی کودکان، حیات و تغذیه وابسته به کواکب و صور فلکی بود ولی بعد از آن خداوند تاثیر ستاره ها و افلاک را از [قوم بنی] اسرائیل برداشت. با اینحال اگر کسی به احکام عمل نکند، کواکب و صور فلکی باز بر او تسلط خواهند داشت. در آخر ما می خوانیم که خلق بزرگ می شوند و می میرند و سپس دوباره کودک باز می گردند. در ارتباط با این بخش بر روی بالهای ابراهیم و بواسطه ی آن حرف (ה HEI) که بر روی جلد تورات حک شده، ما فراتر از تاثیر افلاک و کواکب پرواز خواهیم کرد. ما شبان ستارگان خواهیم شد، سوار بر سیارات خواهیم شد و دوباره کنترل سرنوشت خویش را به دست خواهیم گرفت. بدینوسیله آینده ی ما تبدیل خواهد شد به یکی از رستگاری های بی درنگ و کامل، به شیوه ای که در بردارنده ی لطف و رحمت این کتاب باشکوه است. بیماری و ناخوش که ستارگان باعث آن شدند، ناپدید می شود مانند ستارگانی که در دور دستها می افتند. سخنان تورات چون مردم می میرند در پیری و در حالیکه کودکند به این دنیا باز میگردند تاثیر توقف روند پیری را دارد. این عبارات نوری را در ما روشن می سازد که سلولها و روح ما را دوباره جلا میدهند و ما را دوباره نو می کند بطوریکه دوباره جوان می شویم مانند کودکان_چرا که این هدف و سرنوشت والای بشر است. ۶۴. و کسانی که از این راز خبر ندارند می گویند: کودکان، حیات و روزی مهم نیستند، بلکه همه چیز بیشتر به نجوم و کواکب (عبری (mazal) وابسته است.  ابراهیم را مثال می زنم که فهمید که قسمت نیست که پسری داشته باشد، و خداوند یکتا او را بیرون برد، همانطور که گفته شده: و او وی را بیرون برد و گفت، ببین (برشیت ۱۵:۵) و گفته شده که خداوند به وی گفت: "ستار شناسی ات را کنار بگذار،"  یعنی به ستاره ها و علم نجوم رجوع نکن. و او را بالای ستارگان برد و به وی گفت: "اکنون به آسمان بنگر، و ستارگان را بشمار" (همان). اینهم از سخن علما، ولی باید بصورت عرفانی تفسیر شوند! ۶۵بیا و بنگر: تمام مخلوقاتی که در دنیا،  پیش از تورات به اسرائیلیان داده شده بودند، به Mazal مازل وابسته بود، حتی کودکان، حیات و روزی. ولی بعد از نزول تورات به اسرائیل، او اسرائیل را از تاثیر ستارگان مصون داشت. ما این را از ابراهیم آموخته ایم، از آنجاییکه فرزندانش مقدر به دریافت Hei از ابراهیم بودند، یعنی پنج کتاب از تورات یعنی ملکوت، همانطور که گفته شده: "این ها هستند نسل های آسمان و زمین وقتی که آفریده شدند (عبری behibar'am)(برشیت ۲:۴). behei bera a'm :behibar'am       (یعنی 'او آنها را با یک hei'   آفرید). او به ابراهیم گفت 'بخاطر این Hei که به نامت اضافه شده بود، تمام آسمانهای زیر تو و تمام ستارگانی که در Hei می تابند تابع امر و خواست تو خواهند شد ' زیرا او وی را برتر از تمام آنها بالا برد. بعلاوه، گفته شده:  "اینک (عبری. he) این بذرها برای تو، باید زمین را بذرافشانی کنی" برشیت (۴۷:۲۳) با Hei یعنی "زیرا ذریه ی تو در اسحاق فراخوانده خواهد شد" برشیت (۲۱:۱۲) که راز ستون چپ است و از آن ملکوت، راز Hei، بیرون آمده و بنابراین بذرافشانی در ملکوت است. ۶۶ بهمین دلیل، هر کس خود را مشغول و متعهد تورات کند از تاثیرات ستارگان و افلاک رهایی می یابد. فراگیری تورات به معنای عمل به احکام آن است. اگر عمل به این احکام نباشد مانند این است که فرد اصلاً پایبند و متعهد به توارت نیست و ستارگان و صور فلکی همچنان بر او تسلط دارند. این موضوع برای مردم عادی که به حیوانات تشبیه شده اند بیشتر صدق می کند که در موردشان چنین گفته شده: "لعنت به کسی که به هر شیوه ی حیوانی دروغ می گوید (دواریم ۲۷:۲۱) بدون شک تاثیر و تاثر ستارگان بر چنین فردی برداشته نخواهد شد و ادامه خواهد یافت. } (ترجمه زوهر به فارسی جلد ۲۰ صص ۴۰ و ۴۱ ترجمه babak.) نکته ۱: احتمالا منظور از حرف ה (ه) بر روی جلد تورات، همان حرف ה (ه) در انتهای نام توراه תורה است. زیرا بر روی جلد کتاب تورات معمولا نام توراه به عبری نوشته می شود. اگر منظور حرف ה دیگری باشد بنده از آن بی اطلاعم. اینکه گفته شد فرزندانش _از نسل اسحاق_ مقدر به دریافت ה از ابراهیم بودند یعنی پنج سفر(کتاب) از تورات. زیرا ה (ه) به حساب جمل می شود پنج (۵). نکته ۲ : نام واژه عبری( מזל =مَزال ) به معنی صور فلکی و کواکب است. که بعضا معنی شانس و بخت و اقبال نیز می دهد. این نشان می دهد که در نظر عبرانیان، بخت و اقبال وابسته به صور فلکی و کواکب بوده است.  ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir    {عدم تاثیر ستارگان بر یهودیان در اندیشه قبالیست ها ۴} ادامه...👇 نکته ۳: نام واژه מזל (مزل) در حساب جمل عبری می شود ۷۷ که جمع دو عدد ۷+۷ می شود ۱۴ و جمع ۴+۱ می شود ۵ یعنی معادل حرف ה (ه) نام ابراهیم نیز در عبری אברם (۲۴۳)بود که با اضافه شدن ה (ه) به آن אברהם(ابرهم) عددش می شود ۲۴۸ و جمع اعداد ۸+۴+۲ می شود ۱۴ و جمع ۴+۱ می شود ۵. همانطور که ملاحظه می نمایید عدد مرکب و مفرد ابراهم אברהם برابر با عدد مرکب و مفرد مزال מזל یعنی صور فلکی است. در واقع می توانیم اینگونه نیز بگوییم که خداوند با اضافه کردن حرف ה به نام ابراهیم خلیل او را تا فلک ثوابت بالا برد‌. تا وی را از حیطه تاثیرات آسمان های هفت کوکب مصون بدارد. پ ن ۱ : به تطابق عدد مرکب ۱۴ با عدد چهارده معصوم پاک نیز توجه نمایید. نگاهی دیگر به این مسئله : 👇 شیخ اکبر محمد محی الدین ابن عربی در فصوص الحکم فص ادریسی به افلاک پانزده گانه قائل است و شمس را در میان این افلاک می داند. وی در محاسبه خویش کره خاک و آب و هوا و اثیر را نیز به افلاک اضافه نموده و البته فلک کرسی و عرش را غیر از افلاک تسعه  ۹ گانه قدیم دانسته است. بر مبنای شیخ فلک چهاردهم _معادل عدد مرکب نام جدید ابراهیم خلیل אברהם _ فلک کرسی می باشد که بالای فلک ثوابت است. و اگر ما خود چهار کره (خاک و آب و هوا و اثیر) را به افلاک تسعه قدیم اضافه نماییم. به عدد سیزده می رسیم که باز عدد مرکب چهارده یک درجه بالاتر از این افلاک است. یعنی اینکه خداوند نام وی را به فوق مرتبه تاثیر و تاثر افلاک ارتقا داد. نکته ۴: در هیچ بخشی از تورات فعلی اشاره ای به این موضوع نشده که یهوه به ابراهیم گفته باشد دانش نجوم خویش را کنار بگذار! شاید این فقره در متون شفاهی یهودیان نظیر میشنا و گمارا و... آمده باشد. به فقراتی که در متن زوهر به داستان ابراهیم خلیل الله _در تورات_ اشاره شده توجه نمایید : 👇 {۱۵ عهد خدا با ابرام بعد از این وقایع، کلام خداوند در رویا، به ابرام رسیده، گفت: 《ای ابرام مترس، من سپر تو هستم، و اجر بسیار عظیم تو.》 ۲ ابرام گفت:《 ای خداوند یهوه، مرا چه خواهی داد، و من بی اولاد می روم، و مختار خانه ام، این العاذار دمشقی است؟》 ۳ و ابرام گفت: 《اینک مرا نسلی ندادی،و خانه زادم وارث من است.》۴ در ساعت، کلام خداوند به وی در رسیده، گفت: 《این وارث تو نخواهد بود، بلکه کسی که از صُلب تو درآید، وارث تو خواهد بود.》 ۵ و او را بیرون آورده، گفت: 《اکنون بسوی آسمان بنگر و ستارگان را بشمار، هرگاه آنها را توانی شمرد.》پس به وی گفت: 《ذُریت تو چنین خواهد بود.》 ۶ و به خداوند ایمان آورد، و او، این را برای وی عدالت محسوب کرد. }(تورات کتاب پیدایش فصل ۱۵ آیات ۱ تا ۶)  پ ن ۱: همانگونه که ملاحظه می نمایید در متن بالا اشاره ای به کنار گذاشتن دانش نجوم توسط حضرت ابراهیم نشده و چنانچه گفته شد. شاید جهودان در کتب دیگری نظیر میشنا و ... چنین گزاره ای را داشته باشند. نکته دیگری که در متن زوهر خودنمایی می کند بالابردن و صعود روح ابراهیم خلیل الله به فلک ثوابت که جایگاه ستارگان ثابت است می باشد. هرگاه چنین بوده باشد می تواند نشانی از صعود روح حضرتش به جایگاهی رفیع تر از قلمرو آسمانهای هفت کوکب باشد که در زیر فلک ثوابت قرار دارند. تلقی شود. مسلما برای چنین فردی با چنین صعود روحی نظرات نحس کواکب به حداقل می رسد _اگر نگوییم که کاملا از بین می رود_ یا اینکه شکل دیگری به خود می گیرد. ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir    {عدم تاثیر ستارگان بر یهودیان در اندیشه قبالیست ها ۵} ادامه...👇 نکته ۵: در متن زوهر قبالیست ها بر روی حرف (ה =ه) که به نام ابراهیم خلیل اضافه شد سخن ها گفته اند. فقیر را نیز اینجا سخنی است که در ادامه می نویسم. ابتدا به فقره ای از کتاب پیدایش که داستان بالا در آن آمده توجه نمایید : 👇 { ۱۷ عهد ختنه و چون ابرام نود و نُه ساله بود، خداوند بر ابرام ظاهر شده، گفت : 《من هستم خدای قادر مطلق. پیش روی من بخرام و کامل شو. ۲ و عهد خویش را در میان خود و تو خواهم بست، و تو را بسیار بسیار کثیر خواهم گردانید.》۳ آنگاه ابرام به روی در افتاد و خدا به وی خطاب کرده، گفت: ۴ 《اما من اینک عهد من با توست و تو پدر اُمت های بسیار خواهی بود. ۵ و نام تو بعد از این ابرام خوانده نشود بلکه نام تو ابراهیم خواهد بود، زیرا که تو را پدر امت های بسیار گردانیدم. ۶ و تو را بسیار بارور نمایم و امت ها از تو پدید آورم و پادشاهان از تو به وجود آیند. ۷ و عهد خویش را در میان خود و تو، و ذُریتت بعد از تو، استوار گردانم که نسلا بعد نسل عهد جاودانی باشد، تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم. ۸ و زمین غربت تو، یعنی تمام زمین کنعان را، به تو و بعد از تو به ذریت تو به ملکیت ابدی دهم، و خدای ایشان خواهم بود.》 ۹ پس خدا به ابراهیم گفت: 《 و اما تو عهد مرا نگاه دار، تو و بعد از تو ذریت تو در نسلهای ایشان. ۱۰ این است عهد من که نگاه خواهید داشت، در میان من و شما ذریت تو بعد از تو هر ذکوری از شما مختون شود، ۱۱ و گوشت قَلَفه خود را مختون سازید، تا نشان آن انک در عهدی باشد که در میان من و شماست. ۱۲ هر پسر هشت روزه از شما مختون شود. هر ذکوری در نسلهای شما، خواه خانه زاد خواه زرخرید، از اولاد هر اجنبی که از ذریت تو نباشد، ۱۳ هر خانه زاد تو و هر زر خرید تو البته مختون شود تا عهد من در گوشت شما عهد جاودانی باشد. ۱۴ و اما هر ذکور نامختون که گوشت قَلَفه او ختنه نشود، آن کس از قوم خود منقطع شود، زیرا که عهد مرا شکسته است.》۱۵ و خدا به ابراهیم گفت: «اما زوجه تو سارای، نام او را سارای مخوان، بلکه نام او ساره باشد. ۱۶ و او را برکت خواهم داد و پسری نیز از وی به تو خواهم بخشید. او را برکت خواهم داد و امتها از وی به وجود خواهند آمد و ملوک امتها م تو بعد از از وی پدید خواهند شد.» }(کتاب مقدس عهد عتیق و جدید تورات کتاب پیدایش فصل ۱۷ آیات ۱ الی ۱۷) متن عبری آیه ۵ و ۱۵ را نیز نقل می نمایم زیرا با آن کار داریم. "וְלֹא יִקָּרֵא עוֹד אֶת שִׁמְךָ 👈אַבְרָם וְהָיָה שִׁמְךָ 👈אַבְרָהָם כִּי אַב הֲמוֹן גּוֹיִם נְתַתִּיךָ."(۵) וַיֹּאמֶר אֱלֹהִים אֶל אַבְרָהָם שָׂרַי אִשְׁתְּךָ לֹא תִקְרָא אֶת שְׁמָהּ 👈שָׂרָי כִּי 👈שָׂרָה שְׁמָהּ; וּבֵרַכְתִּי אֹתָהּ וְגַם נָתַתִּי מִמֶּנָּה לְךָ בֵּן וּבֵרַכְתִּיהָ וְהָיְתָה לְגוֹיִם מַלְכֵי עַמִּים מִמֶּנָּה יִהְיוּ;(۱۵) الوهیم (الله) در متن کتاب پیدایش می فرماید که نام تو از این پس אברם اَبرام خوانده نشود بلکه نام تو אברהם اَبراهم است. و در مورد همسر ابراهیم خلیل الله می فرماید نام زوجه ات را سارای  שרי نخوان بلکه نام او از این پس ساره שרה است. نام واژه אברם ابرم به حساب ابجد عبرانی که به مانند ابجد عربی است می شود دویست و چهل و سه (۲۴۳). و نام واژه سارای שרי در زبان عبرانی متشکل از سه حرف شین ש و ر ר و ي י بوده که به حساب ابجد می شود پانصد و ده (۵۱۰). پ ن: ساره با حرف ש شين نوشته می شود و س خوانده می شود در عبری حرف سامخ ס وجود دارد که به حساب جمل ۶۰ است و از این جهت معادل سین عربی است. بنابراین ש را در ساره سیصد محاسبه کردیم. البته در بعضی روش های علم الحروف عبرانی برای ש هرگاه س تلفظ شود عددی بالاتر از چهارصد قائلند که ما از آن نوع محاسبه خودداری نمودیم. و البته برای حرف ש  هر عددی را در نظر بگیریم تاثیری در مطلبی که ارائه می شود ندارد. بنابراین مجموع دو عدد (ابرام) ابرم و سارای (سری) می شود👈۷۵۳ اتفاقی که اینجا می افتد این است که خداوند حرف یود (ی) انتهای نام سارای שרי را به دو نیم یعنی دو ה (ه) تقسیم می نماید و یکی را در انتهای نام سارای قرار می دهد و آن را تبدیل به ساره שרה می کند و دیگری را در بین حرف سوم و چهارم אברם ابرم قرار می دهد. و آن را تبدیل به ابرهم אברהם می نماید. در واقع اینجا بدون اینکه مجموع عدد نام این دو نفر کم یا زیاد شود از عدد سارای پنجم کمی می شود و به ابرم پنج اضافه می شود. یعنی אברם ابرم که عددش پیش از این ۲۴۳ بود عددش می شود ۲۴۸. و سارای שרי که عددش ۵۱۰ بود عددش می شود ۵۰۵. مجموع ۲۴۸ و ۵۰۵ می شود ۷۵۳. ادامه...👇 @soltannasir
@soltannasir    {عدم تاثیر ستارگان بر یهودیان در اندیشه قبالیست ها ۶} ادامه...👇 از منظر علم الحروف یهودی در ادبیات عبرانی حرف ה (ه) به معنای پنجره است. پنجره کارش چیست ؟! می گذارد نور و هوا به داخل خانه وارد شود. این یعنی خداوند با اضافه کردن یک پنجره به انتهای نام سارای שרי و اضافه کردن یک پنجره به درون نام ابرام אברם نور و هوا را به درون نام هر کدام از این دو نفر وارد نمود. اینگونه است که نور اسحاق علیه السلام وارد زندگی ابراهیم خلیل الله و همسرش ساره می شود. اگر در یک خانه هوا وارد نشود همه چیز راکد می ماند. زندگی جریان نمی یابد تنفس سخت و پیری و بیماری عارض می شود. می دانیم که ابراهیم خلیل الله و همسرش در سن پیری بودند بنابراین با باز شدن پنجره ای در خانه نامشان و تابیدن نور و وارد شدن هوا بدان طروات به جسم و جانشان وارد شد تا بتوانند اسحاق را بوجود بیاورند و اینگونه به خواست خداوند صاحب فرزندی در سن پیری شدند. پ ن : حرف ה (ه) در الفبای فنیقی کهن به غیر از پنجره معنی شادی نیز می دهد.👇 https://en.m.wikipedia.org/wiki/Phoenician_alphabet و این معنی حرف ה با معنی نام اسحاق יצחק مطابقت دارد. زیرا نام واژه יצחק ییصخُق اسحاق از ریشه صخق צחק معادل ضحک عربی یعنی خندیدن است. و معنی دقیق יצחק اسحاق می شود 《(او) خواهد خندید. و این اشاره به خندیدن حضرت ابراهیم خلیل و ساره در تورات هنگامی که بشارت تولد اسحاق علیه السلام را شنیدند دارد. خندیدن حضرت ابراهیم خلیل را نقل کردیم کمی بعد از آیات خندیدن حضرت ابراهیم خلیل آیات خندیدن ساره نیز آمده که خواننده گرامی خود می تواند به تورات مراجعه نماید. و آیات را مشاهده و بخواند. اما هرگاه بخواهیم حرف ה (ه)را به معنای شادی در نظر بگیریم که با معنی اسحاق نیز مطابقت دارد. می توانیم ماجرای اضافه کردن دو ה (ه) به نام واژه ابرام و سارای را اینگونه تفسیر نماییم که خداوند با اضافه کردن حرف ه شادی را وارد زندگی ابراهیم خلیل و ساره نمود.  لطیفه حروفی : چون אברהם و שרה با نام جدید خویش در هم آمیختند. سه حرف ברה (ب ر ه) از میان نام אברהם جدا و با حرف ה (ه) که از نام שרה (ش ر ه) جدا می شود. [نسبت سه به یک برابر با حساب جمل آدم (۴۵) و حوا (۱۵) در زبان عربی که نسبتی تعادلی است و شما آن را در وفق پایه مثلث هم می بینید] در هم می آمیزند. که ברהה(ب ر ه ه) را تشکیل می دهند. آنگاه ה(ه) ابراهیم با با ה(ه) ساره چون از دو جنس مخالف بودند هم دیگر را جذب می نمایند و دوباره با هم ترکیب می شود. و تشکیل یک یود י (ی) می دهند. (توجه کنید که این دو ه از ابتدا یک یود  یا همان ی بودند که در انتهای نام שרי سارای وجود داشت) و آنگاه ב (ب=۲) از ר(ر=۲۰۰) کم می شود چون هر دو از ابراهیم جدا شده اند و هم جنس هستند. باقی می شود ۱۹۸. که استنطاقش می شود. خصق חצק بنابراین آنچه باقی می ماند חצקי است که حروف تشکیل دهنده نام اسحاق به عبری יצחק است. پ ن ۱ : در ادبیات عبری حرف خ ח معادل ح در عربی است. و عدد آن ۸ است. عبرانی ها حرف ح ندارند. پ ن ۲ : اگر حروف א(الف) و ם(میم) را که از ابتدا و انتهای نام אברהם ابرهم کنار گذاشتیم. را به هم بچسبانیم می شود אם اِم که معنی مادر می دهد. اگر دو حرف ש و ר از ابتدای نام ساره را که به کنار گذاشتیم به هم بچسبانیم می شود (שר =سَر) که معنی وزیر، سردار، امیر می دهد. و از باقی حروف هم نام יצחק اسحاق را بیرون کشیدیم. بنابراین می توانیم این معنی را مجموعتا بیرون بکشیم که اسحاق سردار و وزیر (کمک یار) مادر (خویش) بوده است. پ ن ۳: مطلب لطیفه حروفی از خود بنده است و در کتاب یا سایتی نیامده است. ممشای بنده اینگونه است که اگر مطلبی را ولو از سایتی بردارم بدان ارجاع بدهم. اگر جایی ارجاعی نیست مطلب از خودم است. مسئله دیگر درباره این نوع نگاه حروفی این است که شاید چنین نگاهی به حروف و عالم حروف برای فردی که بیشتر در شاخه اخباری جفر که بر اساس محاسبات ریاضی است وقت گذاشته مسخره باشد. اما هر آنکس که شمه ای از عالم مثال حروف بر وی کشف شده باشد می فهمد و می داند که حروف در عالم مثال گاه بدین شکل تشکیل حروف جدید را می دهند گاه بر اساس اشکالشان به هم تبدیل می شوند. و .... و این نوع نگاه برایش عجیب نیست. نکته پایانی : در متن زوهر مطلبی در مورد جایگاه حرف ה در سفیروت آمده بود. در این باره مطالب بیشتری در لابه لای مطالب زوهر و سایر کتب قبالایی وجود دارد. چون لازمه فهمش آشنایی مقدماتی با نظام سفیره ها است بدان نپرداختم شاید وقتی دیگر بدان بپردازم. پایان @soltannasir
تصویر آتوم و رع دو ایزد خورشیدی {خورشید مهم ترین خدای مصریان نام های بسیار داشت و در روایات مختلف کارهای متفاوتی را بدو نسبت می دادند. چون خورشید مدور و دیسک مانند اَتون Aten نام داشت، چون خورشید در حال برخاستن خپِر khepri بود و در این نقش سرگین غلتانی بود که کره خورشید را می غلتانید، درست همانند سرگین غلتانی که تخم خود را درون گلوله سرگینی می نهد تا از درون آن زندگی سر بر آورد. چون خورشید اوج آسمان رَع نامیده می شد و خدای بزرگ هلیوپولیس بود، و هنگامی که چونان پیرمردی غروب می کرد اَتوم atum نام داشت. وی را حورس نیز می نامیدند و وقتی این زمینه با رع ترکیب می شد رع_حراختی نام داشت و خورشید جوان افق و مدور و بالدار بود. }(کتاب اساطیر مصر ورونیکا ایونس صص۳۳ و ۳۴) پ ن : در این نوشتار بخوبی ملاحظه می نمایید که در نظر مصریان هر یک از حالات خورشید، متعلق به یکی از ایزدان مورد پرستش آنها بوده است. بنابراین هر ایزد خورشیدی در یک تمدن لزوما همان نیست که در تمدن های دیگر مورد پرستش قرار می گرفته است. باید شباهت ها و تفاوت ها و تصاویر و کارکردشان و جنسیتشان به خوبی بررسی شود تا بتوان نظر قطعی داد. @soltannasir
سلطان نصیر
تصویر آتوم و رع دو ایزد خورشیدی {خورشید مهم ترین خدای مصریان نام های بسیار داشت و در روایات مختلف ک
47.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
{۱۲و در آن شب از زمین مصر عبور خواهم کرد، و همه نخست زادگان زمین مصر را از انسان و بهایم خواهم زد، و بر تمامی الوهیم(خدایان) مصر داوری خواهم کرد. [تا به دانند که] من یهوه هستم. ۱۳ و آن خون، علامتی برای شما خواهد بود، بر خانه هایی که در آنها می باشید. و چون خون را ببینم، از شما خواهم گذشت و هنگامی که زمین مصر را می زنم، آن بلا برای هلاک شما بر شما نخواهد آمد. ۱۴ و آن‌ روز، شما را برای یادگاری خواهد بود، و در آن، عیدی برای خداوند نگاه دارید، آن را به قانون ابدی، نسلا بعد نسل عید نگاه دارید. }(تورات کتاب خروج فصل ۱۲ آیات ۱۲ الی ۱۵) پ ن ۱: منظور از عید، عید پسح یا عید فطیر است. پ ن ۲: در این فقره از تورات یهوه خدایان مصری را داوری می کند و سپس با قدرت خویش موسی و بنی اسرائیل را از شر مصریان و خدایانشان نجات می دهد. در تلمود و زوهر نیز خاخام ها خدایان مصری را شیطنی معرفی کرده اند. درست بر عکس چند قرن اخیر که تحت تاثیر مجامع مخفی در سبک قبالای مدرن و هرمسی از خدایان مصری کمک می گیرند و سعی می کنند ماجرا را طور دیگر نشان دهند. البته یهودیان در کمک از شیاطین در علوم خفیه خویش سابقه ای طولانی دارند. @soltannasir