یادتون باشه هیچوقت محبّت بیجا نکنید..
خیلی سالها پیش که دبستان میرفتیم تو مدرسه بغل دستیم صد تومن گم کرده بود و گریــــــــــــه میکرد
دلم سوخت صد تومن هفتگیمو یواش از کیفم در آوردم انداختم زیر میز
معلم بعد از زنگ منو نگه داشت بهم گفت دیدم پولشو از کیفت در آوردی انداختی زیر میز
هر چی توضیح دادم باورش نشد و اینبار من گریه میکردم
فرداش بغل دستیم جاشو عوض کرد
و همه بهم میگفتن دزد!...
صـمـود💙🕊🌴
إنّ القلوب برغم البعد تتصل!.. و دلها علیرغم دوری اتصال پیدا میکنه!..
برای من
هیچ کس دو بار محترم و عزیز نمیشه!..
هر چی بود، همون بار اوله!..
اگر پدرانمان در مقابل چشمان ما مادرانمان را می بوسیدند،
اگر قدیمی ترها به همسرشان
نمی گفتند "منزل"
و با اسم فرزندِ پسر خطابشان
نمی کردند ...
اگر گهگاهی به جای
پوشک و ملافه و آبکش ،
کتاب و قلم دست مادرانمان
می دیدیم ...
اگر یاد می گرفتیم زنی که
عطر میزند فاحشه نیست
اگر یاد می گرفتیم زنی که
می خندد و گیسوانش را به باد
می سپارد قصد خود فروشی ندارد
اگر با صدای پاشنه های کفش یک زن ،
هزار و یک سر نمی چرخید به سمت
صدا
اگر هر مردی را که با همسرش
مهربان بود و به او شاخه گلی
تقدیم می کرد زن ذلیل نامیده نمی شد
و هزار و یک اگر و امای دیگر ..
امروز زن ها را معیار عقده های
جنسی جامعه قرار نمیدادند
"معیارهایمان را اشتباه نوشتند
اشتباه." ..!
از آدمها نپرسید
"چرا" ناراحتن.....!
برای اشکها و بغضهایشان...
"دلیل" نخواهید..!
بغض های ناخواسته.....
گریه های بی اراده...
دلیل نمیخواهد...!!!
بهانه نمیشناسد...!
یک دلِ "پر" میخواهد...
و یک" حس" عجیب"...
که نه "او" میتواند توضیح دهد..
و نه "تو" میتوانی درک کنی..
پس "بدون" سوال کنارش باش...!!!
"همین"!!
در آستان چشمم بردار روسری را
پيغمبری كن ای عشق آيين دلبری را
پلكي بزن كه چشمت صد كهكشان ستاره ست
گر عشق می فروشی درياب مشتری را
بگذار تا بيفتم در چاه قسمت تو
شايد به سر گذارم آن تاج سروری را
همواره در قياست بگذار تا ببينم
در كثرت رقيبان احساس برتری را
هر آنچه كرد ليلا آنگونه كن تو با من
در گوش اين و آن كن ديوانه پروری را