May 11
عجیب است که پس از گذشت یک دقیقه به پزشکی اعتماد می کنیم؛
بعد از گذشت چند ساعت به کلاهبرداری !
بعد از چند روز به دوستی
بعد از چند ماه به همکاری
بعد از چند سال به همسایه ای …
اما بعد از یک عمر به خدا اعتماد نمی کنیم !
دیگر وقت آن رسیده که اعتمادی فراتر آنچه می بایست را به او ببخشیم.
او که یگانه است و شایسته …
شخصیتی که زحمت مارا کشیده است عالم از ابتدای وجودش ندیده است
دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم خیلی حسین زحمت مارا کشیده است
منت نهاده بر سرمان اشک جاری است از دل بگو حسین تورا او خریده است
بین قلم و لطف تو هست ارتباط اگر حرفی به روی برگه کاغذ خزیده است
من با زبان شعر نوشتم که این حسین ماضی مضارع و به هر علت مزیده است
کشف قمر پدیده شده؟بچه بازی است ارباب ما برای جهان یک پدیده است
مارا به حالت خودمان ول نکرده است چون بوی کربلا به مشامم رسیده است
در روضه ات زبان گرفتم و ناگه زبان گرفت مردم ولی به عشق تو قلبم تپیده است
من پیله میکنم که برایش بسوزم و هیئت به اذن او به مدارم تنیده است
از دکتر و مطب به خدا بیمه میشود هرکس که طعم چایی او را چشیده است
این رفت و آمدی که برایم رقم زده از گریه ی شبانه مهدی دمیده است
ایام فاطمیه شد و روضه های سخت آقا بیا که مادر تو قد خمیده است
شاعر اگر زمیخ درو سینه مینوشت میمرد آن ک روضه کوچه شنیده است
لرزی اگر ز سردی این بیت حس شده از لا بلای چادر خاکی وزیده است
شرمنده ام به خدمتتان عرض میکنم او مادر حسین همان سر بریده است
#صمود
@somood
هدایت شده از Ⓐ︎Ⓛ︎Ⓘ︎Ⓡ︎Ⓔ︎Ⓩ︎Ⓐ︎
انسانها زود پشیمان میشوند!...
گاه از گفتههایشان،
گاه از نگفتههایشان ...!
اما سراغ ندارم کسی را
که از "مهربانی" خسته شده باشد ..!
خوشابه حال آنان که میدانند
مهربانی منطقیترین گفتوگوی زندگیست ...!
هدایت شده از Ⓐ︎Ⓛ︎Ⓘ︎Ⓡ︎Ⓔ︎Ⓩ︎Ⓐ︎
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻢ ﺷﻨﯿﺪﯾﻦ ﯾﺎ ﻧﻪ ...
ﻣﯿﮕﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﺐ ﺑﺨﻮﺍﺩ
ﺍﺯ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﺭﺩ ﺑﺸﻪ،
ﺍﻭﻝ ﺁﺏ ﺭﻭ ﮔﻞﺁﻟﻮﺩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﺑﻌﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻪ!!
ﻣﯿﺪﻭﻧﯿﻦ ﭼﺮﺍ؟
ﭼﻮﻥ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺗﻮ ﺁﺏ ﻣﯿﺒﯿﻨﻪ ﻭ
ﺗﺤﺖ ﻫﯿﭻ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﭘﺎﺷﻮ ﺭﻭ ﺍﻭن
ﺗﺼﻮﯾﺮ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻩ !...
ﭼﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﻢ ﻧﻮعِ ﺧﻮﺩﺷﻪ ﺗﻮی ﺁﺏ ...!
ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﻋﮑﺲ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﻣﺎ ﺁﺩﻣﺎ:
ﺭﻭ ﺩﻝﻫﺎﯼ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ،
ﺭﻭ ﺷﺨﺼﯿﺖ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ،
ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻫﻤﺪﯾﮕﻪ،
ﻭ ﺭﻭﯼ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﻤﻮﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ
ﻭ ﺷﺎﯾﺪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﯾﻢ،
ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﭘﺎ میذﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﯿﻢ ..!
هدایت شده از Ⓐ︎Ⓛ︎Ⓘ︎Ⓡ︎Ⓔ︎Ⓩ︎Ⓐ︎
ﮐﺎﺵ ﺗﺎ ﺩﻝ ﻣﯿﮕﺮﻓﺖ ﻭ میشکست
ﺩﻭﺳﺖ ﻣﯽﺁﻣﺪ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﻣﯽﻧﺸﺴﺖ !
ﮐﺎﺵ می شد ﺭﻭﯼ ﻫﺮ ﺭﻧﮕﯿﻦﮐﻤﺎﻥ
ﻣﯽﻧﻮﺷﺘﻢ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﻤﺎﻥ !!!
ﮐﺎﺵ ﻣﯽﺷﺪ ﻗﻠﺐﻫﺎ ﺁﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩ
ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﻏﻢﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﺩ ﺑﻮد
ﮐﺎﺵ ﻣﯽﺷﺪ ﺩﻝ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻧﻢﻧﻢِ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻫﻢ ﺁﻏﻮﺷﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﮐﺎﺵ ﻣﯽﺷﺪ ﮐﺎﺵﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪگی
ﺗﺎ ﺷﻮﺩ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﻗﺎﺏ ﺑﻨﺪﮔﯽ
ﮐﺎﺵ میشد ﮐﺎﺵﻫﺎ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺷﻮﻧﺪ
ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻏﺼﻪﻫﺎ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺷﻮد
ﮐﺎﺵ ﻣﯽﺷﺪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮﺩ
ﺭﺩ ﭘﺎﯼ ﮐﯿﻨﻪﻫﺎ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﻧﺒﻮد..
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ
ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ
هدایت شده از Ⓐ︎Ⓛ︎Ⓘ︎Ⓡ︎Ⓔ︎Ⓩ︎Ⓐ︎
زینسان که منم بیتو دور از تو مبادا کس
نه دسترسی بر تو نه بیتو شکیبایی
نه شوقی برایم مانده و نه ترسی؛ نه پیوندی با زندگی و نه امیدی برای مرگ؛ نه خاطرهای از گذشته و نه تصوری از آینده. من در ایستاترین نقطه هستی به اجبارِ حیات ایستادهام و کاری جز انتظار کشیدن ندارم.
روز اولی که باهات آشنا شدم،
عاشق زیباییت شدم و بعدش به این پی بردم که روحت حتی از ظاهرت هم زیباتره.
عاشق چشمهات شدم و بعد دنیای رنگ و وارنگ پشتش رو کشف کردم.
عاشق سختکوشیت شدم و بعد آیندهای که داری براش تلاش میکنی رو دیدم.
عاشق حرف زدنت شدم و بعد غرق افکار و رویاهای قشنگت شدم.
عاشق خوش قول بودنت شدم و بعد دیدم که چقدر برای عملی کردنش از جون مایه میذاری.
عاشق قلب پاکت شدم و بعد فهمیدم که چقدر به عشق و مراقبت احتیاجداره.
چيزهايي هست كه درمان نميشود و سالها خواهد گذشت اما هرگز درمان نخواهيم شد !
شايد دوباره چراغي روي ميز داشته باشيم و گلداني گل و عكسهاي عزيزانمان را ...
اما ديگر اين چيزها را باور نداريم، چون كه يک بار مجبور شديم ناگهان تركشان كنيم ...
✍🏽 #ناتاليا_گينزبورگ
📕 فضيلتهای ناچيز
درسته تنهایی قشنگه و میشه باهاش کنار اومد و لزومی نداره حتما تو رابطه باشی،اما داشتن آدمی که وقتی یه اتفاق خوب میفته واسش تعریف کنی و با شنیدنِ روزمرگیات ذوق کنه،خیلی قشنگ تر از تنهائیه . . .
هدایت شده از Ⓐ︎Ⓛ︎Ⓘ︎Ⓡ︎Ⓔ︎Ⓩ︎Ⓐ︎
آرام بگیر عزیز ِ من!
آرام بگیر و به قلبت بگو قوی باش!
بگو قوی تر باش قلبِ من!
کدام روز را دیدهای که شب نشود؟
کدام شب را دیدهای سپیدی صبح را در آغوش نگیرد؟
هیچ چیز تا ابد ماندنی نیست جز "او"
سر بر شانههای او بگذار و آرام بگیر
آرام بگیر و با هر آنچه هست مجادله نکن!
برای لبخندت بجنگ! برای لبخند عزیزانت بجنگ! اما با هیچ غمی مجادله نکن!
آرام بگیر و قوی باش
لبخندت را با هیچ غمی عوض نکن.
بگذار جهان با همه ی تاریکی اش نور چشم های تو را جستجو کند
بگذار لبخندت همان باریکه ی نوری باشد که دم صبح روی گونهی آدم میافتد.
"امید" دانه ی دلِ مردم است در روزهایی که سخت میگذرد. امید باش در جهان ِ خویش و یادت نرود اگر چه "سخت" اما... "میگذرد!...
شنیدین میگن چیزی که نمیکشتت قویترت میکنه؟
دروغ میگن!
چیزی که نمیکشتت، خوشبینی و بیگناهیت رو از بین میبره، باعث میشه سخت به آدمها اعتماد کنی، با خودت درگیر بشی که چرا کافی نیستی، خودت و چیزهایی که میدونستی رو دائم زیر سوال ببری...
فکر کنی به کارهایی که میتونستی متفاوت انجام بدی و از خودت بارها و بارها بپرسی آیا ارزش این همه درد کشیدن رو داشت و داره؟
چیزی که نمیکشتت، قسمتهایی از وجودت رو میکشه که دیگه هیچوقت به دست نمیاری.
هدایت شده از Ⓐ︎Ⓛ︎Ⓘ︎Ⓡ︎Ⓔ︎Ⓩ︎Ⓐ︎
انسانیت یعنی..،
به کسایی احترام بذاری که،
نه برات کاری کردن،
نه قرار کاری کنن ...
وگرنه همه به آدمایی که
بهشون نیاز دارن احترام میذارن ...!
هدایت شده از Ⓐ︎Ⓛ︎Ⓘ︎Ⓡ︎Ⓔ︎Ⓩ︎Ⓐ︎
افلاطون را گفتند:
چرا هرگز غمگین نمیشوی؟
گفت دل بر آنچه نمیماند، نمیبندم !
فردا یک راز است، نگرانش نباش.
دیروز یک خاطره بود،
حسرتش را نخور
و امروز یک هدیه است ،
قدرش را بدان و از تکتک
لحظههایت لذت ببر !
از فشار زندگی نترسيد؛ به ياد داشته باشيد که فشار تودهی زغالسنگ را به الماس تبديل ميکنه ...
نگران فردايت نباش
خدای ديروز و امروز خداى فردا هم هست ...
ما اولين بار است كه بندگی میكنيم.
ولى او قرنهاست که خدايى میكند پس به خدايى او اعتماد كن و فردا و فرداها را به او بسپار...
هدایت شده از Ⓐ︎Ⓛ︎Ⓘ︎Ⓡ︎Ⓔ︎Ⓩ︎Ⓐ︎
مادربزرگ من آدمِ مذهبی بود ...
هر وقت دلش واسه امام رضا(ع) تنگ میشد، میگفتم مادربزرگ حالا حتما لازم نیست بری مشهد از همینجا یه سلام بده، اما من واسه تفریح میرفتم شمال! اون به من نمیگفت حتما لازم نیست بری شمال همینجا تفریح کن!...
وقتی سفره میگرفت وقتی محرم میشد به هیئت محل برنج و روغن میداد، بهش میگفتم اینا همه سیرن پولشو ببر بده به چهارتا آدم محتاج، اما وقتی من با دوستام مهمونی میگرفتم اون فقط میگفت مادر مراقب خودت باش!..
سالها گذشت تا من فهمیدم آدمها احتیاج دارن سفر برن، احتیاج دارن از زندگی لذت ببرن و لذت بردن برای آدمها متفاوت معنی میشه،
یکی از هیئت لذت میبره یکی از مهمونی رفتن، یکی تو سفر مکه اقناع میشه یکی تو سفر تایلند،
اینا همشون برای من آدمهای محترمی هستن، سالها گذشت تا من فهمیدم نباید به دلخوشیهای آدمها گیر بدهم، چون آدمها با همین دلخوشیها سختیهای زندگی رو تحمل میکنن...
لطفاً به دلخوشیِ دیگران گير ندهيد...
چه کسی دیده لب آب بسوزد جگری؟
روی دست پدری جان بسپارد پسری؟
چه کسی دیده که لب تشنه اي از سوز عطش؟
آب در دست و ننوشد به هوای دگری؟