فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 فریده معلمی مجری قدیمی برنامه کودک
سال ۱۳۷۰ چندساله بودین؟؟
#نوستالژی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شاید بهترین دعا همین باشه؛
الهی همه چیز به وقتش برات اتفاق بیافته...
شب بخیر💫
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
🍁من اگر روزی شود
🌾نقـاش اين دنيا شوم
🍁اين جهان را عاری از
🌾هر غصه وغم میکشم
🍁بهر دلها مهربانی
🌾بی قراری ، يکدلی
🍁 هر دلی را در کنار
🌾شاخه ای گل میکشم
🍁درود یاران جان🙋♀
سه شنبه تون شاد و زیبـا 🍁
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
25.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سکانسی از فیلم سنتوری 🎥
ازماندگارترین فیلم های داریوش مهرجویی
روحش در آرامش🖤
#نوستالژی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
روز شما.... - روز شما.....mp3
4.73M
صبح 25 مهر
#رادیو_مرسی
کلی حال خوب و انرژی تقدیم لحظاتتون😍❤️
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آشپزی_روستایی
#مربا_گلگاوزبان
ما هر سال آخرای فصل بهار برای چیدن گل گاوزبان به ییلاقمون میریم.
این گلهای پرخاصیت رو میچینیم تابا اونها مربا درست کنیم و همچنین در طول سال با اونها دمنوش درست کنیم.
بعد از آماده شدن مربا کمی آبلیمو اضافه میکنیم که شکرک نزنه و همچنین خاصیت اسیدی آبلیمو باعث تغییر رنگ این مربا شده و مربا رو جذابتر میکنه.
مربای گل گاوزبون خیلی خوش طعمه
و خواص درمانی بسیاری داره و خیلی سریع آماده میشه.
اگر شما هم تو خونه گل گاوزبون دارید حتماً با اون مربا درست کنید.
بریم که بسازیمش.😋
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
یاد آن روزی که ماهم
"آب،بابا" داشتیم
دفتر مشق الفبا داشتیم
سفره ای هرچند ساده،
دلخوشی ها داشتیم
زندگی یک ده ریالی بود
در دست پدر
پول تو جیبی که نه،
انگار دنیا داشتیم!
#نوستالژی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
یه قل دوقل، تیله بازی، هفت سنگ لی لی
حساییكه ديگه هيچ وقت دستمون بهشون نميرسه
#نوستالژی
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f
#داستان_شب 💫
روزی شيری در درهای خوابيده بود و يك لاشه گوسفند هم جلوش بود كه نصف آن را خورده بود و نصفش مانده بود.
روباهی از دور داشت میآمد كه از لاشه بخورد. شير خودش را به خواب زد و گفت: «حالا كه من خوردم و سير شدم بگذار او هم بياد و بخورد» روباه برای اينكه مطمئن بشود او خواب است يك روده برداشت و دست و پای شير را با آن بست و بعد شروع به خوردن کرد خوب كه سير شد رفت.
شير خواست حركت كند اما آفتاب گرم روده را خشك و محكم كرده بود، هرچه كرد نتوانست حركت كند، گفت: «رفتم ثواب كنم كباب شدم» و همانطور خوابيد تا موشی از سوراخ درآمد و شروع كرد به پاره كردن روده و بندبند روده را پاره كرد و رفت توی سوراخش.
در اين وقت شير حركت كرد كه برود يك شير ديگر او را ديد و گفت: «كجا ميری؟» شير اولی گفت: «ميرم كه از اين سرزمين دور بشم» رفيق او گفت: «چرا؟ چه بدی از ما ديدی؟» شير گفت: «جايی كه روباه بياد دست مرا ببندد و موشی دست مرا باز كند ديگه تو اين سرزمين ماندن نداره!»
•┈┈•❀🕊🍃🌺🍃🕊❀•┈┈•
https://eitaa.com/joinchat/2634219768C9798f0ca3f