📘#داستانهایبحارالانوار
💠 دعا برای برادران دینی
🔹علی بن ابراهیم از پدرش نقل میکند که: عبدالله بن جندب را در عرفات در حالی دیدم که کسی حال او را در عرفات نداشت.
دست هایش را به سوی آسمان بلند کرده و اشک از گونه هایش جاری بود.
وقتی مردم رفتند به او گفتم:
ای ابا محمد! من هیچ کس را مانند تو (غرق در ذکر و دعا و سوز گداز) ندیدم!
🔹گفت: به خدا سوگند دعایم فقط برای برادران دینیام بود. چون #امام_کاظم علیه السلام به من فرمودند:
« هرکس برای برادران دینی در پشت سرشان دعا کند، از عرش الهی ندا میرسد: صدهزار برابرش برای تو باد.»
من خوش نداشتم صدهزار دعای عرشی را که حتمأ مستجاب میشود، به خاطر یک دعا برای خود از دست بدهم. در صورتی که نمی دانم آن یک دعا مستجاب میشود یا نه.
📚بحارالانوار، ج ۹۰،
سُـنْدُسْ(کانالتخصصیحجاب)🌺
👇🏻ما را در ایتا دنبال کنید👇🏻
https://eitaa.com/sondosir
📘#داستانهایبحارالانوار
💠امام عسکری علیه السلام و مرد دروغگو
🔹مردی به نام اسماعیل میگوید:
بر سر راه #امام_حسن_عسکری (علیه السلام) نشسته بودم، چون حضرت خواست بگذرد، جلو رفتم، شرح نیازمندی و پریشانی خود را به آن حضرت گفتم و سوگند خوردم که درهمی ندارم، نه صبحانه ای و نه شامی.
🔹حضرت فرمود:
«به نام خداوند سوگند دروغین یاد میکنی در حالی که دویست دینار را پنهان کرده ای! ولی این سخن من برای آن نیست که تو را کمک نکنم.»
🔹 سپس حضرت به غلام خود فرمود:
«ای غلام آنچه همراه داری به این مرد بده.»
غلام صد دینار طلا به من داد.
🔹حضرت فرمود:
«از آن دینارها که پنهان کرده ای، محروم خواهی شد در حالی که به شدت به آنها نیاز داشته باشی.»
🔹اسماعیل میگوید:
این سخن امام عسکری (علیه السلام) درست بود، زیرا من دویست دینار پنهان کرده بودم.
این قضیه گذشت، تا این که هر چه داشتم خرج کرده، به مشکل بسیار بزرگی گرفتار شدم و درهای روزی به رویم بسته شد، به سراغ دینارها رفتم، دیدم دزدی آن دینارها را برده است و دیگر هرگز به دیناری از آنها دست پیدا نکردم.
📚بحار، ج ۵۰، ص ۲۸.
سُـنْدُسْ(کانالتخصصیحجاب)🌺
👇🏻ما را در ایتا دنبال کنید👇🏻
https://eitaa.com/sondosir