شیخ السکوت ؛
چه کردند با دل ِ حسن ..
ایستادم به روی پنجهٔ پا ، اما حیف ،
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد ..
آهای ملت ، به پیر به پیغمبر عُمر زد ..
عمر زد ..
عمر زد ..
خود ِ حروم زاده اش زد .. 💔
اینو فریاد بزنید قبل از اینکه سست بنا بشه
اعتقادات فرزندان و هم نسلامون ؛
شیعه فریب نخور ؛
رو مادر ِ ۱۸ ساله مون تو کوچه
پیش ِ چشم حسنش ، دست بلند کردن .. 💔
چطور میشود ، روضهای خواند و
از قاتلین ، مسببین این جنایت نام نبرد ؟
این را فاش میگویم و جار میزنم ؛
دو خلیفه حرام زادهی سنی ،
عمر و ابوبکر ، قاتل ِ مادر ساداتاند ؛
شیخ السکوت ؛
شروع شد ، غریبی علی ؛
عزای ِ مادر سادات جل جلالها ،
را اقامه میکنیم ، با اذن و اجازه از
محضر ِ قطب ِ عالم ِ امکان
حضرت ِ بقیة الله الاعظم ،
و صاحب عزا مولا امیرالمومنین ..
باشد که آخرین نفس هایمان را ،
در روضهی حضرت ِ مادر بکشیم ؛
هدایت شده از ‹ نوکرخونهِعَلمدار ›
عُمَر قاتل زهراست این را فاش میگویم
اگر بر میخورد حتی به میلیون ها طرفدارش
-
هنگامی که لحظات ِ شهادت
حضرت زهرافرا رسید ،
خانوم شروع به گریه کردند ..
امیرالمومنین به ایشان فرمود : بانوی من !
چه چیزی تو را به گریه انداخته ؟
پاسخ دادند : أَبْكِي لِمَا تَلْقَى بَعْدِي ..💔
گریههای من بخاطر غمهایی است
که شما بعد از من خواهی دید !
امیرالمومنین فرمود : گریه نکن !
والله در راه خدا این رنجها برای من ناچیزند ..
[ بحارالانوار ، ج۴۳ ، ص۲۱۸ ] .
شیخ السکوت ؛
بمیرم ..
من عشق را پشت ِ در این خانه دیدم ،
زهرا در آتش بود ، حیدر داشت میسوخت .. 💔
شیخ السکوت ؛
بمیرم ..
واسه ثانیه به ثانیه اش باید لطمه زد ؛)
بمیرم واسه غریب بودنت بابا علی .. 💔