صَنَما با غمِ عشقِ تو چه تدبیر کنم؟
تا به کِی در غمِ تو نالهٔ شبگیر کنم؟
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شِنَوَد
مگرش هم ز سرِ زلفِ تو زنجیر کنم
آن چه در مدتِ هِجرِ تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تَحریر کنم
با سرِ زلفِ تو مجموعِ پریشانی خود
کو مجالی که سراسر همه تقریر کنم؟
آن زمان کآرزویِ دیدنِ جانم باشد
در نظر نقشِ رخِ خوبِ تو تصویر کنم
گر بدانم که وصالِ تو بدین دست دهد
دین و دل را همه دَربازم و توفیر کنم
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
نیست امّید صَلاحی ز فسادِ حافظ
چون که تقدیر چُنین است، چه تدبیر کنم
#حافظ
#سوخته
@sooookhteh
شیوهی چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
پ.ن:
معشوقا! جذبات جمال و چشمان خمارين و مست و سياهت، از زمانى كه مرا به خود فريفته ساخت، نه براى آن بود كه عاشقى و معشوقى به جاى ماند و مرا به ديدارت نايل سازد بلكه از اوّل قصد نابودى و جنگيدن با من داشتند تا من نمانم و تو بمانى
برگرفته از کتاب #جمال_آفتاب
#حافظ
#سوخته
@sooookhteh
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟
که به شُکرِ پادشاهی ز نظر مران گدا را...
#حافظ
#سوخته
@sooookhte
هرچه هست از قامتِ ناسازِ بىاندام ماست
ورنه تشريف تو بر بالاى كس كوتاه نيست...
#حافظ
#سوخته
@sooookhteh
که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی
که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی
شدهام خراب و بدنام و هنوز امیدوارم
که به همت عزیزان برسم به نیک نامی
تو که کیمیافروشی نظری به قلب ما کن
که بضاعتی نداریم و فکندهایم دامی...
#حافظ
#سوخته
@sooookhteh