🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📜 #داستانک
داستان تحول شهید نیری از زبان خودش
به نقل از دوستان شهید:
🍀 «یک روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگترها گفت احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار… منم راه افتادم؛ راه زیاد بود؛ کم کم صدای آب به گوش رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد، یک دفعه سرم را انداختم پایین و همان جا نشستم. بدنم شروع کرد به لرزیدن، نمی دانستم چه کار کنم. همان جا پشت درخت مخفی شدم… می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام دهم. پشت آن درخت و کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودند. همان جا خدا را صدا زدم و گفتم: «خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه می کند که من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو از این #گناه می گذرم.»
ادامه دارد.
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📚با #داستانک های مذهبی ما همراه باشید
ڪشکول_معنوی👇
➠ @kashkoolmanavi ◆
#داستانک
مسلمان شدن به بركت خاك كربلا
در زمان شاه صفوى سفيرى (كه در علوم رياضيه و نجوم مهارتى تمام داشت و گه گاهى هم از ضماير و اسرار و اخبار غيبيه مى گفت ) از طرف دولت استعمارگر فرنگ به ايران آمد در آن زمان پايتخت ايران اصفهان بود وارد اصفهان شد تا كه تحقيقى درباره ملت و اسلام كند و دليلى براى آن پيدا نمايد.
سلطان وقتى او را ديد و از خيالاتش آگاهى پيدا كرد تمام علماى شهر اصفهان را براى ساكت كردن و محكوم كردن آن شخص خارجى دعوت نمود، كه از جمله آنها مرحوم آخوند ملامحسن فيض كاشانى ( رضوان الله تعالى عليه ) كه معروف به فيض كاشى بود حضور پيدا كرد.
حضرت آخوند كاشى رو به آن سفير فرنگى نمود و فرمود: قانون پادشاهان آن است كه از براى سفارت مردان بزرگ و حكيم و دانا و فهميده و با سواد را اختيار مى كنند.
چطور شده كه پادشاه فرنگ آدمى مثل تو را انتخاب كرده ؟!
سفير فرنگى خيلى ناراحت شده و بر آشفت و گفت : من خودم داراى علوم و سرآمد تمام علم ها مى باشم آن وقت تو به من مى گويى ، من حكيم و دانا نيستم ؟!
مرحوم فيض كاشى فرمود: اگر خود را آدم دانا و فهميده و تحصيل كرده مى دانى بگو ببينم در دست من چيست ؟
سفير مسيحى به فكر فرو رفت و پس از چند دقيقه اى رنگ صورتش زرد شد و عرق انفعال بر جبينش پيدا شد .
مرحوم كاشى لبخندى زد و فرمود: اين بود كمالات تو كه از اين امر جزئى عاجز شدى ؟ تو كه مى گفتى از نهان و اسرار انسانها خبر مى دهم چه شد؟
سفير گفت : قسم به مسيح بن مريم كه من متوجّه شده ام كه در دست تو چيست و آن تربت از تربتهاى بهشت است ، ليكن در حيرتم كه تربت بهشت را از كجا به دست آورده اى ؟!
مرحوم آخوند فيض كاشى فرمود: شايد در محاسباتت اشتباه كرده اى ! و قواعدى را كه در استكشافات اين امور به كار برده اى ناقص بوده است ، سفير مسيحى گفت : خير اين طور نيست ، لكن تو بگو تربت بهشت را از كجا آورده اى ؟
مرحوم فيض فرمودند: آيا اگر بگو يم اقرار به حقّانيّت اسلام ميكنى ؟! آنچه در دست من هست تربت پاك آقا سيّد الشّهداء عليه السلام مى باشد.
سپس دست خود را باز كرد و تسبيحى را كه از تربت كربلا بود، به سفير نشان داد و گفت : پيغمبر اسلام (ص ) فرمودند، كربلا قطعه اى از بهشت است . تصديق سخن توست ! تو خود اقرار كردى و گفتى ، قواعد و علوم اين حديث من خطاء نمى كند و حديث پيغمبر(ص ) را هم در صدق گفتارش اعتراف كردى ، و پسر پيغمبر ما در اين تربت كه قطعه اى از بهشت است ، مدفون است اگر غير اين بود در بهشت و تربت آن مدفون نمى شد، سفير چون قاطعيّت برهان و دليل را مشاهده كرد مسلمان شد.
دار السلام - امالى شيخ.
📚با #داستانک های مذهبی ما همراه باشید
ڪشکول_معنوی👇
➠ @kashkoolmanavi ◆
#تلنگر #داستانک
چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است!!
یک: دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت: همه چیز را به خداوند خواهم گفت
دوم: دختر معصومی که ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#تلنگر #داستانک
اگر حق با شماست،
به خشمگین شدن نیازی نیست؛
و اگر حق با شما نیست، هیچ حقی برای عصبانی بودن ندارید!
صبوری با خانواده عشق است،
صبوری با دیگران ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#تلنگر #داستانک
چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است!!
یک: دختر سوری بود که در وقت جان کندن یعنی آخرین مرحله زندگیش گفت: همه چیز را به خداوند خواهم گفت
دوم: دختر معصومی که ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#تلنگر #داستانک
ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺨﻞ ﺩﺭﺧـﺖ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺍﺳﺖ. وقتی نخلی را می خواهـند قطع کنند میگویند بکُشش! ﺟﻨﻮﺑﯽ ﻫﺎ بیشتر میدانند ﮐﻪ ﭼﻪ میگویم. انگار این درخت ﭼﯿﺰﯼ ﺷﺒﯿﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺍﺳـﺖ ﻭ ﺑﯽ ﺟـﻬـﺖ ﻧﯿـﺴﺖ ﮐـﻪ ﻭﺍﺣﺪ ﺷﻤـﺎﺭﺵ ﺁﻥ همچـون ﺁﺩﻣﯿـﺎﻥ، ﻧﻔﺮ ﺍﺳﺖ.
ﻧﺨﻞ ﺗﻨﻬﺎ ﺩﺭﺧﺘﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔـﺮ ﺳـﺮﺵ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﮐﻨﯽ میمیرد، ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#تلنگر #داستانک
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭ ﺷﻮﻧﺪ ﻭﻟﯽ:
ﻫﻤﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ ﺷﻮﻧﺪ!
ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﯼ یڪ ﻣﻬﺎﺭﺗﻪ
ﻭ ﺑﺨـﺸﻨﺪﮔﯽ یڪ ﻓﻀـــﯿﻠﺖ!
ﻫﻤﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻨﺪ ﺩﺭﺱ ﺑﺨـﻮﺍﻧﻨﺪ ﺍﻣﺎ:
ﻫﻤﻪ ﻓﻬﻤﯿﺪﻩ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺎﺳﻮﺍﺩﯼ ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#تلنگر #داستانک
ﻣﻌﻠﻢ ﺍﺳﻢ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ کرﺩ. ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﭘﺎی ﺗﺨﺘﻪ ﺭﻓﺖ. ﻣﻌﻠم گفت: «ﺷﻌﺮ بنی ﺁﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ.»
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺷﺮﻭﻉ کرﺩ:
بنی ﺁﺩﻡ ﺍﻋﻀﺎی یکدیگرﻧﺪ که ﺩﺭ ﺁﻓﺮینش ﺯ یک ﮔﻮﻫﺮﻧﺪ
ﭼﻮ ﻋﻀﻮی ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺁﻭﺭﺩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺩﮔﺮ ﻋﻀﻮﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻪ ﺍینجا که ﺭسید ﻣﺘﻮﻗﻒ ﺷﺪ. ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺖ: «بقیه ﺍﺵ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻥ!»
ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﮔﻔﺖ: ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#داستانک
روزی مردی🧔 خواب عجیبی دید. دید که پیش فرشته هاست😇 و به کارهای آنها نگاه👁می کند.
هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دیدکه سخت مشغول کارند و تند تند نامه هایی💌 را که توسط پیک ها از زمین🌍 می رسند، باز می کنند و آنها را داخل جعبه🎁 می گذارند.
مرد از فرشته ای پرسید: شما چکار می کنید🧐؟
فرشته😇 در حالی که داشت نامه ای را باز می کرد، گفت: اینجا بخش دریافت⤴️ است و ما دعاها و تقاضاهای مردم🛐 از خداوند را تحویل می گیریم.
مرد کمی جلوتر رفت. باز تعدادی از فرشتگان را دید که کاغذهایی را داخل پاکت💌 می گذارند و آن ها را توسط پیک هایی به زمین🌍 می فرستند⤵️. مرد پرسید: شماها چه کار می کنید🧐؟
یکی از فرشتگان با عجله گفت: اینجا بخش ارسال⤵️ است، ما الطاف و رحمت های خداوند را برای بندگان به زمین می فرستیم😍.
مرد کمی جلوتر رفت و یک فرشته😇 را دید که بیکار نشسته است. با تعجب😯 از فرشته پرسید: شما چرا بیکارید🤔؟
فرشته جواب داد: اینجا بخش تصدیق جواب است☺. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند🔃 ولی فقط عده بسیار کمی جواب می دهند.
مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه می توانند جواب بفرستند🧐؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده، فقط کافیست بگویند: خدایا شکر🤲🏻
🤲🏻الحمدالله رب العالمین🤲🏻
👇👇🇯🇴🇮🇳 👇👇
@KASHKOOLMANAVI
#تلنگر #داستانک
مرحوم آیت الله مجتهدی(ره) فرمودند:
یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد.
رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#داستانک
مرحوم آیت الله مجتهدی(ره) فرمودند:
یک روز در ایام تحصیل در نجف اشرف، پس از اقامه نماز پشت سر آیت الله مدنی، دیدم که ایشان شدیدا دارند گریه میکنند و شانههایشان از شدت گریه تکان میخورد.
رفتم پیش آیت الله مدنی و گفتم: ببخشید، اتفاقی افتاده که ...
#خدایا_کمک_کن_مؤمن_شویم
#خدایا_دوستت_دارم
🔴کانال مجمع الذاکرین
🌐 @majma_alzakerin🔰
#داستانک: هرگز دعا نمیکنم!
🔹شخصى با هيجان و اضطراب به حضور امام صادق عليه السلام آمد و گفت:
«درباره من دعايی بفرماييد تا خداوند به من وسعت رزقی بدهد، كه خيلى فقير و تنگدستم.»
🔹امام فرمودند: «هرگز دعا نمیكنم.»
آن شخص گفت: چرا دعا نمیكنيد؟!
🔹 «براى اينكه خداوند راهی براى اين كار معين كرده است. خداوند امر كرده كه روزى را پیجويی كنيد و طلب نماييد. اما تو میخواهی در خانه خود بنشينى و با دعا روزى را به خانه خود بكشانى!
📕مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى (داستان راستان)، ج18، ص197
#درنگ: از تو حرکت از خدا برکت!
💠 @shefavahajat