eitaa logo
به سوی سماء
946 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
492 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
جوان: دانشمندان می‌گویند جهان حاصل یک انفجار بزرگ است. پیر: پس ماده اولیه و عاملی برای انفجار وجود داشت. این‌دو اگر نیازمندند پس خالقی دارند. و اگر بی‌نیازند، خود آیند. ناگزیر خودآیی هست! #ر_س @sooyesama
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدایان عار داشت در نمی‌گیرد نیاز و ناز ما با حسن دوست خرم آن کز نازنینان بخت برخوردار داشت خیز تا بر کلک آن نقاش جان افشان کنیم کاین همه نقش عجب در گردش پرگار داشت گر مرید راه عشقی ترک بدنامی مکن شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت چشم حافظ زیر بام قصر آن حوری سرشت شیوه جنات تجری تحتها الانهار داشت @sooyesama
به سوی سماء
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت گفتمش در عین وصل این
👆👆👆 حافظا هجران تو را سرچشمه اشعار داشت گوهر عشقی که در دل بود را اظهار داشت گر نبودی رنج آن شاخ نبات، شکر چه بود عشق این‌سان شکری در گوشه منقار داشت با عسای عشق بر سنگ حقایق، هرکه کوفت جوشش اثنا عشر عیناً، وِرا رفتار داشت حافظ قرآن، تو نه، قرآن تو را محفوظ کرد آینه چون صاف شد، با تو چنین کردار داشت سینه از رنج زمان و مردمان بی‌وفا شوق مردان خدا را دم به دم بسیار داشت ای لسان غیب از غیب جهان رمزی گشای تا گشاید عقده‌ای قلبی که میل یار داشت @sooyesama
به سوی سماء
نزاع عقل و عشق ۱ نزاع عقل و عشق، یکی از مهم‌ترین چالش‌های علوم عقلی است. با نگاهی به تاریخ این علو
نزاع عقل و عشق ۳ از دیدگاه حکمای مشاء، مجاری ادراکی انسان، چهار تاست: ۱- حس: مُدرک صور جزئیه بیرونی ۲- خیال: مدرک صور جزئیه درونی ۳- وهم: مدرک معانی جزئیه ۴- عقل: مدرک معانی کلیه بر این اساس، وهم و عقل دو قوه مختلف با کارکردهایی متفاوت، و گاه متضاد هستند. وهم مایل و منصرف به کثرت، و عقل مشتاق وحدت است. لذا وهم به عالم ماده (که فوران کثرات است) تمایل دارد و آنرا اصل و حقیقت عالم پنداشته، دیگر عوالم را انکار می‌کند. اما عقل متمایل به عوالم بالا و گریزان از کثرات است. عقل، اساس عالم را در عوالم عِلوی می‌داند و عالم ماده را ریزش آن عوالم می‌یابد. چرخ با این اختران، نغز و خوش و زیباستی صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی همین ویژگیِ وحدت‌گرایی عقل موجب می‌شود که مدرکات قوای مادون (حس و خیال و وهم) را در قالب معانی و اصول کلی، سامان می‌دهد. به عبارت بهتر: روح کلی موجود در آنها را، بواسطه اتصال با عقل فعال، ادراک می‌کند. عقل فعال یکی از عقول مفارق (ملائکه آسمانی) است که به اذن الله، مدبّر عالم ماده است. به هر ترتیب، حکمای مشاء، مجاری ادراکی را چهار، می‌دانند. و عقل و وهم را از هم متمایز می‌پندارند. اما ابن سینا از حکمای متعارف مشاء فاصله گرفته و معتقد است: عقل، قوه‌ای ممتاز از وهم نیست. در حقیقت، عقل، همان وهم است، که رشد نموده و اوج گرفته است. بنابراین وهم (عقل معاش) و عقل، یک قوه‌اند؛ هنگامی‌که این قوه ضعیف و منصرف به کثرات است، وهم، و هنگامی‌که رشد نمود و به حقایق مرسل عالم توجه کرد، عقل نامیده می‌شود. صدرالمتالهین این دیدگاه را پذیرفته و حقایقی را بر آن مترتب می‌سازد. یکی اینکه انسان از زمانی‌که شروع به فهم معانی می‌نماید، تا انتهای سیر عقلی خویش (اتحاد با عقل فعال) یک طیف گسترده با مراحلی بی‌شمار خواهد بود. ملاصدرا معتقد است تعداد انگشت شماری از مردم به نهایت تجرد عقلی می‌رسند و بیشتر آنها در مراحل ابتدایی باز می‌مانند. «اکثرهم لا یعقلون» (بقره/۱۰۰). با این بیان، تمایز نهادن بین وهم و عقل، اندکی دشوار خواهد بود؛ زیرا با دو قوه مجزا مواجه نیستیم. بلکه با دو مرحله از یک طیف، مواجهیم. درست به همین دلیل، برخی اندیشمندان، ادراکات خود را دستاوردی عقلی می‌پندارند، در حالی‌که در بازی‌ها و شعبده‌های وهم، گرفتار شده‌اند. برای نمونه برخی فلاسفه (مشاء) معتقدند توحید عرفانی (وحدت وجود) امری متناقض است؛ زیرا عرفا می‌گویند: «هر پدیده‌ای، در عین اینکه عین حقیقت است، عین او نیست». بیشتر انسان‌ها در اولین نگاه، چنین قضاوتی دارند؛ زیرا وهم (یا بهتر بگوییم: مرحله وهمانی عقل) که مایل به کثرت و تمایز است، مخالف چنین وحدت جامع و سنگینی است. اما با دقت بیشتر روشن می‌شود که دو گزاره فوق (هر پدیده‌ای عین حقیقت است + هر پدیده‌ای عین حقیقت نیست) شروط تناقض را ندارند. معنای دقیق وحدت وجود این است که: هر پدیده‌ای از جهت اصل وجود، عین حقیقت است، اما از جهت حدود وجودیش غیر از حقیقت است. بنابراین مدعای وحدت وجود، متناقض و مخالف عقل نیست. در نتیجه مدرکات شهودی اهل معرفت، مخالفتی با مدرکات استدلالی عقل ندارد. گرچه با ساحت وهمانی عقل، مخالف است. این ساحت اصطلاحاً «عقل مشوب به وهم، عقل جزئی و...» نامیده می‌شود. مولوی می‌گوید: «عقل جزوی عقل استخراج نیست جز پذیرایی فن و محتاج نیست ... عقل جزوی عقل را بدنام کرد نام دنیا مرد را بی‌نام کرد». اما عقل فعلیت یافتهٔ متحد با عقل فعال (که عقل کل نامیده می‌شود) مورد ستایش عرفا است. مولوی معتقد است: «این جهان یک فکرت است از عقل کل عقل چون شاه است و صورت‌ها رسل ... عقل ایمانی چو شحنه عادل است پاسپان و حاکم شهر دل است همچو گربه باشد او بیدار هوش دزد در سوراخ ماند همچو موش  ... بی ز تقلیدی نظر را بیشه کن هم برای عقل خود اندیشه کن». نتیجه اینکه: عقلِ مورد نکوهش عرفا، مرحلهٔ وهمانی عقل است. اما عقل کامل و رهیده از شیطنت وهم، مورد نکوهش نیست. @sooyesama
اعیان، همه شیشه‌های گوناگون بود تابید در او پرتو خورشید وجود هر شیشه که زرد بود یا سرخ و کبود خورشید در او بدان‌چه او بود، نمود #جامی @sooyesama
یونس (ع) در شکم ماهی، و یوسف (ع) در دام زلیخا، به نبوت خویش تکیه نکردند. بلکه با اعتراف به فقر وجودی خویش، به حرز الهی پناهنده شدند. «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ* فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَكَذَلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِين» انبیاء/۸۷ و ۸۸. «ما ابرء نفسی، ان النفس لأمارة بالسوء الا ما رحم ربی، ان ربی غفور رحیم». یوسف/۵۳. و تجلی اعظم یعنی پیامبر خاتم ص، فرمود: «الهی لا تکلنی الی نفسی طرفة عین ابدا». @sooyesama
پسر گاندی: پدرم کنفرانس یک روزه‌ای در شهر داشت و از من خواست او را به شهر برسانم. وقتی او را رساندم گفت: ساعت پنج همین جا منتظرت هستم. من از فرصت استفاده کردم و برای خانه خرید کردم، ماشین را به تعمیرگاه بردم، و به سینما رفتم. وقتی رسیدم ساعت شش بود. پدر با نگرانی پرسید: چرا دیر کردی؟ با شرمندگی گفتم: ماشین حاضر نبود. مجبور شدم منتظر بمانم. پدرم که قبلا به تعمیرگاه زنگ زده بود گفت: حتما در روش تربیتی من حتما نقصی وجود داشته که به تو اعتماد به نفس لازم را نداده که راست بگویی! برای اینکه بفهمم نقص کار من کجاست این هجده مایل را تا خانه پیاده بر می‌گردم تا در این مهم فکر کنم. مدت پنج ساعت و نیم پشت سرش اتومبیل می راندم و پدرم را که به خاطر دروغ احمقانه‌ای که گفته بودم غرق در ناراحتی و اندوه بود نگاه می کردم. @sooyesama
آینه چون نقش تو بنمود راست خود شکن آئینه شکستن خطاست #نظامی_گنجوی @sooyesama
مرد زاهدی، پسری داشت کاهل الصلاة. سرانجام، پس از نصایح بسیار، پسرک تصمیم گرفت نماز صبح را در آغاز وقت بجا آورد. سحرگاه برخواست و برای ادای فریضه، همراه پدر، به پشتبام رفت. نگاهی به منازل همسایه انداخت که چراغ‌ها خاموش و مردمان در خواب. سری تکان داد و به پدر گفت: مردم را چه شده که اکثری در خوابند! پدر او را فرمود: پسرکم اگر سحرخیزی تو سبب عیب‌جویی از خلق خداست، همان بِه که تو نیز در خواب روی! @sooyesama
هر کسی مست ز ادراک خود است بی‌خبر از دل افراد دگر نکته‌ای یافته و می‌خواهد که جهان پر کند از این گوهر رند، آنکس که محیط است به کل و ندارد ز خودش هیچ اثر من و تو غرق خود و بی‌خبریم چه بود در دل ابناء بشر به همه از در خود می‌نگریم که چرا نیست وِرا این گوهر بله بازی‌چه نفسیم همه تو مپندار که هستی برتر هر کسی ملعبه‌ای دارد و من خوشدل از گفتن نام دلبر ز حقایق به مجازی گفتن به از این مردگی مردم کر بله، دنیای من این معرفت است نیست در سر، غم دنیای دگر به حقیقت نرسیدیم ولی لاف از حق، ز خموشی بهتر @sooyesama
مرداب به رود گفت: چه کردی که چنین زلالی؟ رود گفت: گذشتم! @sooyesama
سالکی نزد یکی از اساتید اخلاق رفت و گفت: در نماز خواطر گوناگونی می‌آید که مانع حضور دل است. ایشان فرمود: «به محض اینکه متوجه شدید که خاطری آمده و مانع حضور گشته، آن خاطر را نفی کنید و تنها به خداوند توجه نمایید». سالک مذکور مدتی به این روش عمل می‌نمود و پیوسته با خویش در جنگ بود. گاهی پیروز می‌شد و گاهی شکست می‌خورد. روزی همین سوال را از علامه حسن‌زاده پرسید. آقا فرمود: «هرچه می‌آید را اسم کنید؛ یعنی توجه کنید که همه چیز نمود و مظهر خداست». سالک مذکور، با عمل بدین دستور از رنج آن جنگ پیوسته، راحت شد. و معنای حضور عندالله را دریافت. @sooyesama