عابدی در آرزوی دیدن امام زمان(عج) بود و مدّتها ریاضت میکشید، اما توفیق زیارت دست نمیداد... ولی به خاطر این عبادتها و شب زنده داریها نورانیت خاصّی پیدا کرده بود.
روزی، به او الهام شد: «الان حضرت بقیة الله(عج)، در بازار آهنگران، در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است». عابد میگوید: وقتی به آن مغازه رسیدم به امام (عج) سلام دادم. حضرت جواب داد و به من اشاره کرد اکنون ساکت باش و تماشا کن!
دیدم پیرزنی ناتوان، عصا به دست و با قد خمیده وارد مغازه شد، و گفت: آیا ممکن است برای رضای خدا ، این قفل را سه ریال از من بخرید؟ من به این سه ریال احتیاج دارم.
پیرمرد قفل را نگاه کرد و گفت: این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد. من اگر بخواهم سود کنم، به هفت ریال میخرم. من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم، یک ریال ارزان تر خریداری میکنم.
پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت: هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید. تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری..؟! اما پیرمرد، هفت ریال به آن زن داد و قفل را خرید.
وقتی پیرزن رفت، امام زمان (عج) خطاب به من فرمودند: مشاهده کردی؟! از اول بازار، این پیرزن برای فروش قفلش، تقاضای سه ریال کرد، امّا چون او را محتاج و نیازمند دیدند، همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد. درحالی که این پیرمرد به هفت ریال خرید.
این گونه باشید تا من به سراغ شما بیایم. به خاطر همین انسانیت و انصافِ این پیرمرد، هر هفته به سراغش میآیم.
@sooyesama
ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ " ﻋـﺎﺑـﺪ" ﺑﺎﺷﯽ،
" ﻋـَﺒﺪ" ﺑـﺎﺵ !
ﺷـﯿﻄﺎﻥ ﻫﻢ ﻗﺮﯾﺐ ﺑﻪ ۶۰۰۰ ﺳـﺎﻝ ﻋﺒـﺎﺩﺕ ﮐﺮد؛ ﻋـﺎﺑـﺪ ﺷﺪ، ﺍﻣﺎ
"ﻋـَﺒـﺪ " ﻧـﺸﺪ ...
ﺗــﺎ ﻋـَﺒـﺪ ﻧـﺸﻮﯼ، ﻋﺒﺎﺩﺗﺖ ﺳـﻮﺩﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﺖ ﻧـﺪﺍﺭﺩ؛
ﻋـَﺒﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﯾﻌﻨﯽ: ﺑﺒـﯿﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﭼﻪ ﻣﯽﺧـﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻪ ﺩﻟﺖ... ﮐﺎﺵ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻴﻢ، همین...!
#علامه_حسنزاده_آملی
@sooyesama
بیشتر طالبان سلوک، در پی ذکری اسرارآمیز هستند، که با تکرار آن ناگهان به عرش الهی متصل شوند.
غافل از آنکه عمده مطلب چگونه ذکر گفتن است، نه چه ذکری گفتن.
بله، اذکار مختلف آثار گوناگونی دارند که هریک با جانهای مختلف، سازگاری ویژهای بر قرار میکنند. و دانش اسماء در اختیار تکتک مردانی است که یافتن آنها دشوار است.
با این همه، آخر کار، این سالک است که باید با مراقبه و حضور، ذکر را در وجود خویش به جریان اندازد. وگرنه برترین اذکار هم سود چندانی نخواهد بخشید.
گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی
اینجا دو سوال مطرح است، که دومی بسیار مهمتر از اولی است:
۱- چه ذکری باید گفت؟
۲- چگونه باید ذکر گفت؟
چه بسا دقت در مسئله دوم، پاسخ سوال نخست را آشکار سازد.
@sooyesama
مرحوم شیخ عباس قمى نویسنده کتاب «مفاتیح الجنان» میگوید:
وقتى كتاب «منازل الاخرة» را نوشته و به چاپ رساندم، در قم شخصى بود به نام «عبدالرزاق مسأله گو» كه همیشه قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه برای مردم احکام شرعی مىگفت.
مرحوم پدرم «كربلائى محمد رضا» از علاقه مندان منبر شیخ عبدالرزاق بود به حدى كه هر روز در مجلس او حاضر مىشد و شیخ هم بعد از مسأله گفتن، كتاب منازل الاخرة مرا مىگشود و برخی روایات آنرا براى حاضران مىخواند.
روزى پدرم به خانه آمد و مرا صدا زد و گفت شیخ عباس! كاش مثل عبدالرزاقِ مسئله گو مىشدى و مىتوانستى منبر بروى و از این كتاب كه او براى ما مىخواند، تو هم مىخواندى.
چند بار خواستم بگویم پدرجان! این كتاب از آثار و تألیفات من است اما هر بار خوددارى كردم و چیزى نگفتم و فقط عرض كردم دعا بفرمائید خداوند توفیقى مرحمت نماید.
#شیخ_عباس_قمی
@sooyesama
امام حسن عسگری ع:
عبادت کردن به زیادی نماز و روزه نیست. بلکه حقیقت عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
@sooyesama
قِیلَ لِلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ، إِنَّا نَرَى فِی الْمَسْجِدِ رَجُلًا یُعْلِنُ بِسَبِّ أَعْدَائِکُمْ وَ یُسَمِّیهِمْ. فَقَالَ: «مَا لَهُ- لَعَنَهُ اللَّهُ- یَعْرِضُ بِنَا»
خدمت حضرت صادق (علیه السّلام) عرض شد که: یا ابن رسول اللَّه ما میبینیم در مسجد مردى را که آشکارا به دشمنان شما دشنام میدهد و نامشان میبرد، آن حضرت فرمود: چه مرض دارد خدا لعنتش کند ما را در معرض اذیت میاندازد.
#شیخ_صدوق
(اعتقادات الإمامیه، ص ۱۰۷).
@sooyesama
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ...
ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ ﺯﯾﺮ ﺁﺏ
ﻧﻮﺡ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺁﺏ
ﻭ ﯾﻮﺳﻒ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ
ﺣﻔﻆ میکند
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ...
ﺍﺯ ﺿﺮﺑﻪ ﻋﺼﺎیی ﺑﻪ ﺭﻭﺩ ﻧﯿﻞ ﺧﺸﮑﯽ ﻇﺎﻫﺮ میﮐﻨﺪ
ﻭ از برخورد همین ﻋﺼﺎ ﺑﻪ ﺳﻨﮓ، ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﭼﺸﻤﻪ ﺟﺎﺭﯼ میکند...
ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ...
ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻋﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺏ، ﻭ ﻗﺎﺭﻭﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﻏﺮﻕ میﮐﻨﺪ. ﺍﻣﺎ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ، نگاه میﺩﺍﺭﺩ
اﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ ...
@sooyesama
آیتالله قوچانی (وصی مرحوم قاضی) میگوید: در نجف اشرف با مرحوم قاضی جلساتی داشتیم و غالبا افراد با هماهنگی وارد جلسه میشدند و همدیگر را هم میشناختیم.
در این جلسه ناگهان دیدم که سیّد جوانی وارد شدند، مرحوم قاضی بحث را قطع کردند و احترام زیادی به این سیّد جوان نمودند و به آن سیّد جوان فرمودند: آقا سیّد روح الله! در مقابل سلطان جور و دولت ظالم باید ایستاد، باید مقاومت کرد، باید با جهل مبارزه کرد. این در حالی بود که هنوز زمزمهای از انقلاب امام نبود!
آن روز خیلی تعجب کردیم ولی بعد از سالها، پس از انقلاب، فهمیدیم که مرحوم قاضی آن روز از چه جهت آن حرفها را زد و نسبت به آن سید جوان احترام کرد.
#آیتالله_ناصری_دولت_آبادی
(کرامات معنوی)
@sooyesama
خواهی که غریق بحر عشاق شوی؟
مشنو، منگر، مگو، میندیش، مباش
#افضل_کاشانی
@sooyesama