eitaa logo
به سوی سماء
862 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
404 ویدیو
35 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
الهی آن‌چه به حسن داده‌ای همه از تفضّل آن ولی نعم بود، وگرنه این منعم چه کاری کرده است تا به موجب آن استحقاق ثوابی را داشته باشد. باز هم چشم توقّع به تفضّل آن جناب دارد که دست دیگر نمی‌شناسد. @sooyesama
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با پراکندگی خاطر نمی‌توان به جایی رسید، نفس باید مطمئن و آرمیده باشد. در مقابل آن نفس مضطربه است. نفس حتی در کارهای تحصیل معارف هم اگر مضطرب باشد به جایی نمی‌رسد. حتی اگر عبادات و دستورالعمل‌ها آنچنان زیاد شود که انسان دستخوش اضطراب گردد بجایی نمی‌رسد؛ مثلا یک دستور برای بعد از نماز مغرب، یک دستور بعد از عشاء، قرآن چقدر، سحر چطور، دیر نرسم و وقت دارد می‌گذرد و... با این وضعیت که انسان دچار اضطراب است‌، به‌جایی نمی‌رسد. «ره چنان رو که رهروان رفتند». شما درس بخوانید. بحث هم داشته باشید. ولی خودتان را فراموش نفرمایید. سعی کنید از ملت ابراهیم خلیل باشید که «اِنّ صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین ». انسان بدون این بذر افشانی ها شکوفا نمی‌شود. باید درس و بحث لِلّه باشد، و مراقبت هم داشته باشیم و به هر اندازه که به امامان معصوم نزدیک شویم، به همان اندازه به قرآن و حقیقت عالَم نزدیک شده‌ایم. (شرح اشارات، نمط ۹، ص ۵۷) @sooyesama
سلوک عبارت از سیر الی الله و سیر فی الله است. سیر الی الله نهایت دارد، اما سیر فی الله نهایت ندارد. سلوک عبارت است از رفتن از اقوال، افعال و اخلاق بد، به اقوال، افعال و اخلاق نیک، و از هستی خود به هستی خدای. چون سالک با اقوال و افعال و اخلاق نیک ملازمت نماید، انوار معارف بر وی ظاهر می‌گردد و حقایق اشیاء گاهی بر وی منکشف شود و از هستی خود بمیرد و به هستی خدای زنده گردد (نصوص الحکم بر فصوص الحکم) @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
خواجه آگاه است که عدد اربعین در تکمیل ناقصان دخلی عظیم دارد ،چه در عالم اسراری عجیب است... اربعین کلیمی در پیش داری «و واعدنا موسی ثلاثین لیلة و أتممناها بعشر فتمّ میقات ربه أربعین لیلة...» (اعراف/۱۴۲). به هوش باش و این کمترین را فراموش مکن. سعدی مگر از خرمن اقبال بزرگان یک خوشه ببخشند که ما تخم نکشتیم دل، آیینه جمال نمای هو، و سفینه دریای اوست. خود را باش که یار طبیب دردمندان است. لسان الغیب چه خوش گفته است: عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست، و گرنه طبیب هست خدای متعالی سینه‌ات را طور سینا کند و دیده‌ات را به نور لقایش رشگ ضیاء گرداند... . به می سجّاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها تن به دنیا دار و دل به مولا، تا نام او مونست شود و پیغام او آرامشت دهد که دلِ عاشق به پیغام بسازد. حقیقت کشف این است که میان دل و دل‌دار حجاب نبود. جهد کن که در همه حال سرّت با یار بود، نه در کوچه و بازار! بخصوص در هنگام نماز که «المصلی یُناجی ربّه» و مناجات بین دو کس است، بنگر تا با که نجوا داری و دو بودن چگونه است؟ اما بدان که چهل یعنی فعلیت شی. که در چهل تمام حقیقت درون ظهور می‌یابد. از بزرگان داریم که فرمودند: شخص که چهل سالگی رسیده هر آن‌چه کاشته است درو می‌کند. تمام موجودات از ارض و سماء همه در چهله هستند. امام صادق (ع) فرمود: به‌راستی بنده خدا تا چهل سال نشده در وسعت است و چون به چهل سال رسید خداوند به دو فرشته وی وحی کند که من به بنده خود عمر بیش دادم، بر او سخت گیرید و او را خوب بپایید و کم و بیش و کوچک و بزرگ کارهایش را بنویسید. (نامه‌ها برنامه‌ها) @sooyesama
آن‌كه از خواب غفلت بيدار شده است، از نامحرمان (أعنی از خفتگان و مردگان) دوری گزيند و حيات ابد آرزو كند و چندان كه گرفتار به درد چشم، در يافتن چشم پزشک بر آيد، او دوصد چندان در جستن زنده‌ی زنده‌كننده. در اصحاح هشتم انجيل متی آمده است كه: يكی از شاگردان حضرت مسيح‌ (ع) بدو گفت: ای آقا! مرا بار ده كه نخست بروم پدرم را بخاک سپارم. بدو فرمود: پيرو من باش، مردگان را بگذار مردگانشان به خاک سپارند. و در شريعت خاتم (ص) مردی انصاری از رسول‌الله پرسيد: هرگاه جنازه و مجلس عالمی پيش آيد كدام يک در نزد تومحبوب‌تر است تا حاضر شوم؟ فرمود: اگر برای تجهيز و دفن جنازه كسی هست همانا حضور مجلس عالم برتر از حضور هزار جنازه است. (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه ۷۶) @sooyesama
قال اميرالمؤمنين (عليه السّلام) فى توحيد اللّه: ليس فى الأشياء بوالج و لا عنها بخارج؛ نه خدا در اشياء داخل است و نه از آنها خارج. يعنى ذات يكتا و يگانه خدا با آن‌كه با تمام موجودات و مقوّم كليّۀ حقايق وجوديه است داخل در عالم است و خارج از عالم، از چيزى بطور مباينت خارج نيست و در چيزى به نحو حلول داخل نيست. به عبارت ديگر خدا در حدود و ماهيات اشياء داخل نيست و از وجود و حيث نورانيّت عالم هم خارج نيست. «عالم ز تو هم تهى و هم پر». پس نور وجهش كه تجلى فعلى اوست با تمام موجوداتست "هُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مٰا كُنْتُمْ". چون ذات بحت بسيط الحقيقه است و بسيط الحقيقة كلّ الاشياء و ليس بشئ منها، در هيچ تعيّن و حدّ و ماهيت نمى‌گنجد. مقوّم تمام موجوداتست و محيط به كليّه وجودات و در هر مكان آن لامكانى حاضر و از كليّه امكنه خارج است. (حکمت عملی، ص۵۷) @sooyesama
آن‌كه در مُنشَئات تمثلی نفسانی خود درحال انصراف از شواغل حسی و موانع خارجی بيانديشد، اعتراف كند كه نفس چون قوّت گيرد مانند نفوس متألّهه، تواند به سلطان كلمه نوریِ وجودی و امر "كن" ايجادی خود، اَشباح و اشخاصی همانند خود و يا ديگران انشاء كند. و چون مجرد از مادّه و احكـام آن و محيط و فائق بر آنهاست، به چشم برهم زدنی به طی ارض به هرجا خواهد گسيل دارد و به مواضع مختلف در اطراف و اكناف فرستد، تا به داد مظلومان برسند و گمشدگان را دريابند و نفوس مستعده را امداد نمايند. بدين سرّ مقنّع عارف رومی در دفتر دوم مثنوی ايمائی نموده است كه: شـيـر مـردانـند در عـالـم مــدد آن زمـان كـافغان مظـلومان رسد بانـگ مظـلومان ز هرجا بشنوند آن‌طرف چون رحمت‌ حق می‌دوند اشخاص يادشده همه قائم به آن نفس متألّه مُنشِیء آنهايند كه قيام فعل به فاعل؛ يعنی معلول بـه علّت است. در اين امر، حدوث اشباح صفحه تلويزيون در آن واحد در مواضع مختلف تا حدی تنظير مناسبی است. وليكن اين صنعت است و سايه بی‌جان و آن خلقت به اذن اللّه است و اشخاص حیّ متصرف كه در حقيقت از شئون يک نفس متألّه‌اند. (صد کلمه در معرفت نفس، کلمه ۷۵) @sooyesama