ابن فارض میگوید اینقدر کتمان کردم و کردم که حتی دیگر کتمان به جایی رسید که خودم هم از خودم بیخود شدم.
این کتمان یک چیزی است که اینقدر در آن خلوص هست و اینقدر رندی و پنهانی در آن هست که رفیقش را نمیگذارد بفهمد که هیچ ، بیرونیها نفهمند که هیچ ، در خودش هم آنقدر مکتوم و متبطن شده که حتی نمی گذارد این نفسش هم به آن دسترسی پیدا کند (تا نکند در آن خدشه ای وارد کند)، اینقدر وزین و متین است در این راه .
این را بدانید که اینهایی که نمی توانند کتمان کنند یا ممارست و تمرین ندارند ، یا به خاطر این است که ظرفیتشان یک ظرفیت محدود است ، تا به یک چیزی میرسد ذوق میکند و نمیتواند در خودش نگه دارد و با این ذوق و شوق اطرافیان را می فهماند! و اگر به زبان هم نیاورد اطراف می فهمند که حالا این دارد یک مکاشفه می بیند ، حالش یک جوری هست که نمی تواند خودش را کتمان کند.
این ضعف شخص است که نتواند این معانی دقیق و رقیق را در خودش پنهان کند که کسی نفهمد و از کارش سر در نیاورد.
وقتی از حالش سر در بیاورند اذیتش میکنند، مزاحمش میشوند. افراد خانواده، افراد فامیل، هم حجرهایها، میپرسند: کجا میروی،کجا میآیی، با کی هستی و ... ، باید هی پاسخگو باشد و...
چه لزومی دارد که ما این کار را بکنیم؟ لذا این کتمان یکی از منازل راه است.
#استاد_محمدصالح_کمیلی
(شرح المطالب السلوکیة)
#کتمان
@sooyesama
استاد حداد فرزندی داشتند به نام «صالح» که در حیات استاد از دنیا رفته بود ونزدیک قبر ایشان، مدفون است.
استاد روزی به من فرمودند: تو هم صالحی، هم نام فرزندم. ولی تو فرزند حقیقی من هستی.
#استاد_محمدصالح_کمیلی
«شیخ عارف»، ص۴۱.
#فرزندی_اولیاء
#فرزند_حقیقی
@sooyesama