eitaa logo
به سوی سماء
863 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
404 ویدیو
35 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
شخصی پرسید: چگونه می‌توان به «موت اختیاری» دست یافت؟ به او گفته شد: با عبادت. شخص سؤال‌کننده گفت: با عبادت نمی‌شود. من سال‌ها اهل عبادات بوده‌ام اما هنوز به این معنا دست نیافته‌ام. این شخص معنای عبادت و موت اختیاری را نمی‌داند. او می‌پندارد که اگر خلع بدن نموده و از کالبد جسمانی بیرون آید، به موت اختیاری دست یافته است. خلع بدن را با کمی ریاضت می‌توان تحصیل کرد؛ برخی مرتاضان هندی نیز از این قدرت‌ها دارند. اگر از بدن جسمانی در آمدی، در قالب مثالی قرار می‌گیری. یعنی از یک قبر تنگ، به قبر گشاده‌تری می‌روی. در حالی‌که آدم حقیقی کسی است که از همه قبرها (حدود) بیرون آمده و در حقیقت مطلق فانی شود. چیزی‌که عبادت به انسان می‌دهد فنای در توحید افعالی است. موت اختیاری همین است که عبد، اختیار خود را در اختیار خداوند فانی نماید. اختیار خدا همان دستورات فقهی و اخلاقی است که در شریعت مقدس تبیین شده است. هرکس به هر اندازه به «أمر» خدا پناهنده شد، به همان اندازه به «موت اختیاری» رسیده است. چه توانایی خلع بدن را داشته باشد و چه نداشته باشد. البته موت اختیاری مراتب بالاتری نیز دارد، که فنای در توحید افعالی، آغاز آن‌ها است. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
شخصی پرسید: چگونه می‌توان به «موت اختیاری» دست یافت؟ به او گفته شد: با عبادت. شخص سؤال‌کننده گفت: با عبادت نمی‌شود. من سال‌ها اهل عبادات بوده‌ام اما هنوز به این معنا دست نیافته‌ام. این شخص معنای عبادت و موت اختیاری را نمی‌داند. او می‌پندارد که اگر خلع بدن نموده و از کالبد جسمانی بیرون آید، به موت اختیاری دست یافته است. خلع بدن را با کمی ریاضت می‌توان تحصیل کرد؛ برخی مرتاضان هندی نیز از این قدرت‌ها دارند. اگر از بدن جسمانی در آمدی، در قالب مثالی قرار می‌گیری. یعنی از یک قبر تنگ، به قبر گشاده‌تری می‌روی. در حالی‌که آدم حقیقی کسی است که از همه قبرها (حدود) بیرون آمده و در حقیقت مطلق فانی شود. چیزی‌که عبادت به انسان می‌دهد فنای در توحید افعالی است. موت اختیاری همین است که عبد، اختیار خود را در اختیار خداوند فانی نماید. اختیار خدا همان دستورات فقهی و اخلاقی است که در شریعت مقدس تبیین شده است. هرکس به هر اندازه به «أمر» خدا پناهنده شد، به همان اندازه به «موت اختیاری» رسیده است. چه توانایی خلع بدن را داشته باشد و چه نداشته باشد. البته موت اختیاری مراتب بالاتری نیز دارد، که فنای در توحید افعالی، آغاز آن‌ها است. @sooyesama
هدایت شده از به سوی سماء
شخصی پرسید: چگونه می‌توان به «موت اختیاری» دست یافت؟ به او گفته شد: با عبادت. شخص سؤال‌کننده گفت: با عبادت نمی‌شود. من سال‌ها اهل عبادات بوده‌ام اما هنوز به این معنا دست نیافته‌ام. این شخص معنای عبادت و موت اختیاری را نمی‌داند. او می‌پندارد که اگر خلع بدن نموده و از کالبد جسمانی بیرون آید، به موت اختیاری دست یافته است. خلع بدن را با کمی ریاضت می‌توان تحصیل کرد؛ برخی مرتاضان هندی نیز از این قدرت‌ها دارند. اگر از بدن جسمانی در آمدی، در قالب مثالی قرار می‌گیری. یعنی از یک قبر تنگ، به قبر گشاده‌تری می‌روی. در حالی‌که آدم حقیقی کسی است که از همه قبرها (حدود) بیرون آمده و در حقیقت مطلق فانی شود. چیزی‌که عبادت به انسان می‌دهد فنای در توحید افعالی است. موت اختیاری همین است که عبد، اختیار خود را در اختیار خداوند فانی نماید. اختیار خدا همان دستورات فقهی و اخلاقی است که در شریعت مقدس تبیین شده است. هرکس به هر اندازه به «أمر» خدا پناهنده شد، به همان اندازه به «موت اختیاری» رسیده است. چه توانایی خلع بدن را داشته باشد و چه نداشته باشد. البته موت اختیاری مراتب بالاتری نیز دارد، که فنای در توحید افعالی، آغاز آن‌ها است. @sooyesama
من بارها با خودم که روح باشد، تنها ماندم و بدنم را رها کرده و کنار گذاشتم و گوهری شدم بر کنار از ماده و بدن. در این حالت از غیر خودم بیرون بودم و تنها به خودم توجه داشتم. در همین حالت بود که علم، عالم و معلوم تماماً در من جمع بودند و در همین هنگام درخشندگی و زیبایی و روشنایی را در خود می یافتم که با شگفتی و سرگشتگی درهم آمیخته بود. آن‌گاه دریافتم که من پاره‌ای از این جهان شریف، بزرگ، خداگونه، جان‌دار و فعال هستم. (اثولوجیا، ص۲۳) @sooyesama
یکی از شاگردان آیت‌الله انصاری همدانی (ره): روزی استاد فرمود: این ذکر را زیاد بگو و تعداد هم نمی‌خواهد «یا خیر حبیبٍ و محبوبٍ». بعد از مدّتی فرمود که: آیا در مورد «من» فکر کرده‌ای؟ برو و در این باره فکر کن. بنده هم به حجره‌ای در مدرسهٔ آخوند رفتم و مشغول فکر در این باره شدم. ناگهان متوجّه شدم حالت تجرّد برای من حاصل شده و خودم را در آسمان‌ها دیدم و از مشاهدهٔ آثار عظمت، جلال و جمال خداوند لذّتی بزرگ می‌بردم. همین‌طور که در آسمان‌ها گردش می‌کردم به محض این‌که به گوشهٔ حجره نگاه کردم و جسم خود را دیدم روحم در جسد جای گرفت و فهمیدم انسان اگر ذرّه‌ای به «من» خودش توجّه کند سقوط می‌کند. (در کوی بی‌نشانها، ص۶۹) @sooyesama