عمان سامانی یکی از معدود شاعرانی است که افزون بر مصیبت، به جنبه بهجت واقعه عاشورا ناظر است.
او، حوادث شب عاشورا و خلوت امام حسین ع با اصحاب خالصش را چنین توصیف میکند:
هر که بیرونی بد از مجلس گریخت
رشتهٔ الفت ز همراهان گسیخت
دور شد از شکّـرستانش مگس
وز گلستان مرادش، خار و خس
خلوت از اغیار شد پرداخته
وز رقیبان، خانه خالی ساخته
پیر میخواران ، به صدر اندر نشست
احتیاط خانه کرد و در ببست
محرمان راز خود را خواند پیش
جمله را بنشاند، پیرامون خویش
با لب خود گوششان انباز کرد
در ز صندوق حقیقت، باز کرد
جمله را کرد از شراب عشق، مست
یادشان آورد آن عهد الست
گفت شاباش این دل آزادتان
باده خوردستید، بادا یادتان
یادتان باد ای به دلتان شور می
آن اشارتهای ساقی پی ز پی
اینک از هر گوشهای جم غفیر
مر شما را میزند ساقی صفیر
کاین خمار آن باده را بد در قفا
هان و هان آن وعده را باید وفا
گوشهی چشمی نماید گاه گاه
سوی مستان میکند، خوش خوش نگاه...
#عمان_سامانی
@sooyesama
يک گروهي از چهارمحال و بختياري خدمت مرحوم میرزای شیرازی آمده بودند. یکی از آن ها شروع كرده بود حاضرین که از روسا و خوانين چهار محال و بختياري بودند را معرفی کند.
در بین جمع پيرمرد لاغری بوده که يك عبا روي دوشش بوده و نشسته بود. به ایشان که رسیده بود گفته بود ايشان هم جناب عمان ساماني است.
مرحوم میرزا پرسيده بودند همان شاعر كه راجع به حضرت سيدالشهداء عليهالسلام شعر گفته؟ گفته بودند: بله.
ميرزا فرموده بودند: من ميخواهم در محضر آقايون يك معاملهاي با جناب عُمان ساماني بكنم.
عمان ساماني گفته بود: آقا من چيزي ندارم، فقيرم و مسكين و... ! مرحوم میرزا گفته بودند نه اينطور نیست...
مرحوم میرزا فرموده بودند: من شما را در ثواب درس و بحث هایي كه ميدهم، شريك ميكنم و شما هم ما را در ثواب يكي از آن اشعاري كه براي حضرت سيدالشهداء علیه السلام سروده اید شريك كنيد.
ايشان گفته بودند كه ما آماده هستیم. هر طور شما صلاح ميدانيد.
#استاد_جعفر_ناصری
#عمان_سامانی
@sooyesama
میرزا نورالله عمان سامانی ملقب به «تاج الشعراء» و متخلص به «عمان» از شعرای پرآوازهٔ آیینی است.
وی در سال ۱۲۵۸ ه.ق در سامان به دنیا آمد و به سال ۱۳۲۲ ه.ق در ۶۴ سالگی درگذشت.
نیاکان او همه از پارسیسرایان عصر خود بودهاند. پدرش میرزا عبدالله متخلص به «ذره» مولف «جامعالانساب» و جدش میرزا عبدالواهاب سامانی متخلص به «قطره» و عمویش میرزا لطفالله متخلص به «دریا» همگی از شاعران عهد ناصری بودهاند.
عمان سامانی تحصیلات ابتدائی را در مکتبخانههای محلی فرا گرفت و بعد به اصفهان عزیمت و در مدرسه «نیماورد» و «صدر» وارد شد و سالها نزد آخوند کاشی مشغول کسب علم بود.
عمان، مانند بسیاری از نیاکان خود در سلک تصوّف و عرفان بوده و در زمره ارادتمندان سعادتعلیشاه اصفهانی و ملاسلطان محمّد گنابادی (سلطانعلیشاه) از مشایخ سلسله نعمتاللهیه بود.
از آثار عمان سامانی میتوان به «گنجینة الاسرار»، «مخزن الدرّر»، «معراج نامه» و «دیوان اشعار» اشاره کرد.
در این میان، مثنوی «گنجینة الاسرار» یکی از جالبترین آثار عمان سامانی است، که به اسرار عرفانی واقعه عاشورا اشاره میکند. در این مثنوی نسبتاً کوتاه، نکتههای ظریفی از عشق و عرفان با بیانی هنرمندانه و گرم طرح شده است.
عمان را باید اولین شاعری نام برد که اشعار کربلایی را از قالب سوگ خارج کرد و در قالب حماسی آمیخته به عشق و عرفان ارائه نمود.
طبق برخی نقلها وی از مشایخ عرفان خویش دستورالعملی طلبید تا واقعه عاشورا را مشاهده نماید. پس از این شهود، داستان کربلا را از دیدگاه توحیدی به شعر سرود.
عمان سامانی در اواخر عمر به سامان بازگشت و آثار ارزندهای از خود به یادگار گذاشت. نقل است که پیکر او را در مسجد جامع سامان به خاک سپردند و بعدها بر اساس وصیتش به نجف منتقل و در وادی السلام مدفون گردیده است.
کتاب گرانقدر او «گنجینة الاسرار» با این ابیات آغاز میشود:
کیست این پنهان مرا در جان و تن
کز زبان من همیگوید سخن
این که گوید از لب من راز کیست؟
بنگرید این صاحب آواز کیست؟...
#عمان_سامانی
#سرگذشت
@sooyesama
2.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آخرین تصاویر از حضور علامه حسنزاده آملی، بر مزار مرحوم ولایی (۱۴۰۰.۲.۷)
...
ای سراپا عقل خالص، روح پاک
از چه جسمی زادهای، روحی فداک
ای وجودت در صفا مرآت حق
بهرهمند از هر صفت، جز ذات حق
ای ز شِبهَت، مادر گیتی عقیم
ای به حق ما را صراط مستقیم...
#عمان_سامانی
@sooyesama
زن مگو، مرد آفرین روزگار
زن مگو، بنت الجلال، اخت الوقار
زن مگو، خاک دَرَش نقش جَبین
زن مگو، دست خدا در آستین
#عمان_سامانی
@sooyesama
نیست صاحبهمتی در نشاتین
همقدم عباس را بعد از حسین
در هوا داریّ آن شاه الست
جمله را یک دست بود، او را دو دست
آن قوی، پشت خدا بنیان از او
و آن مشوش، حال بیدینان از او
موسی توحید را هارون عهد
از مریدان، جمله کاملتر به جهد
طالبان راه حق را بُد دلیل
رهنمای جمله بر شاه جلیل
میگرفتی از شط توحید آب
تشنگان را میرساندی با شتاب
عاشقان را بود آب کار از او
رهروان را رونق بازار از او
روز عاشورا به چشم پر ز خون
مشک بر دوش آمد از شط چون برون
شد به سوی تشنهکامان رهسپر
تیر باران بلا را شد سپر
پی فرو بارید بر وی تیر تیز
مشک شد بر حالت او اشک ریز
اشک چندان ریخت به روی چشم مشک
تا که چشم مشک خالی شد ز اشک
تا قیامت تشنهکامان ثواب
میخورند از چشمهی آن مشک آب
تشنهی آبش حریفان سر به سر
خود ز مجموع حریفان، تشنهتر
بر زمین آب تعلق پاک ریخت
وز تعین بر سر آن، خاک ریخت
هستیاش را دست از مستی فشاند
جز «حسین» اندر میان چیزی نماند
#عمان_سامانی
@sooyesama