در گذشته هر خانهای نان خود را خودش تولید میکرد. گندم را آرد میکردند و به تنور میزدند و نان میپختند.
گاهی مقداری از خمیر داخل تنور میافتاد و لابلای خاکسترها برشته میشد. آنرا به بچهها میدادند که هنگام بازی بخورند.
یکی از این بچهها در آینده سلطان شده بود و به رغم غذاهای لذیذ قصر، هنوز به همان خمیرهای برشته علاقه داشت.
بستگان او را نصیحت میکردند که این غذای پست لایق مقام سلطان نیست، اما ذائقه او با همان خمیر ناچیز انس گرفته بود.
داستان آدم نیز چنین است. او به عالم طبیعت انس گرفته در حالیکه عرش و فوق عرش منتظر او هستند؛
تو را ز کنگره عرش میزنند صفیر
ندانمت که در این دامگه چه افتادست
اکنون کسی باید آدم را متوجه مقام والایش بنماید. پیامبران (ع) کارشان همین است. پیامبران میگویند:
اندک اندک زین غذاها باز بُر
کین غذای خر بود نی آن حُر
گر خوری یکبار از آن مأکول نور
خاک ریزی بر سر نان تنور
ملک داعی نیز همین وظیفه را دارد. او در شبهای ماه رجب، و شبانه روز ماه رمضان، آدم را به حقیقت عرشی خویش فرا میخواند.
#استاد_محمود_امامی
#غذای_آدمی
#ملک_داعی
@sooyesama
طفل، هنگامیکه گرسنه میشود گریه میکند. او تنها میداند که یک کمبود و کاستی دارد، اما نمیداند چگونه آنرا جبران کند.
این کمبود برای او ناشناخته است و شاید برای برداشتن آن، به خوردن خس و خاشاک روی آورد. اما پس از آنکه به معده خود آسیب زد، باز آن کمبودش برطرف نشده و دوباره به چیزهای نامربوط رو میآورد و بیمارتر میشود.
این مادر است که آن کمبود و راه برطرف کردنش را میداند. ازاینرو طفل را به خوردن شیر دعوت میکند تا غذای شایستهاش را دریافت کند.
ما همه طفل هستیم و عطش حقیقت داریم. اما این کمبود و راه برداشتن آنرا درست نمیشناسیم. ازاینرو با خوشیهای زودگذر دنیا درپی سیری آن عطش هستیم. اما روزبهروز تشنهتر و سرگشتهتر میشویم.
این پیامبران (ع) هستند که چون مادری مهربان، درد و درمان ما را به ما میشناسانند. پیامبر (ع) میگوید: تو آدم هستی و تشنه توحیدی. غذای تو عبادت است. تنها با عبادت به گمشده خود میرسی و آرام میگیری. خوشیهای دنیا، تو را آرام نخواهد کرد.
پیامبران (ع) حق بزرگی بهگردن ما دارند. حیات حقیقی ما بهواسطه آنهاست. افسوس که قدر نمیدانیم.
#استاد_محمود_امامی
#عطش_حقیقت
#غذای_آدمی
#پیامبر
@sooyesama