هنگامیکه انسان، تعادل روحی خود را از دست داد، و آدمیت او مریض شد، «تَب» میکند.
وقتی حقیقت آدم تب نمود، «وهم» بر او مسلط گشته و مطالب خلاف واقعی را به دروغ، خلق میکند.
یعنی برای خود و دیگر مخلوقات عالم، یک نفسیّتی را توهم میکند. آنگاه جلوی اوامر الهی خواهد ایستاد.
اما اگر «توحید» در آدم وارد شد، قوای آدمی به تعادل میرسند. و حرارت وهم، پایین میآید. لذا عقل جبریلی بر او مسلط خواهد شد. آنگاه مییابد که در برابر خدا، «خود»ی وجود ندارد. لذا تسلیم اوامر الهی میشود.
این همان کوثری است که حق تعالی به پیامبر خاتم ص، اعطا نمود. و شریعت محمدی، بدین سوی، راه مینماید.
#استاد_محمود_امامی
(با تصرف و تلخیص)
@sooyesama
به سوی سماء
در مسیری که راه و مقصد، نور سالک و سلوک و مشهد، نور من و تو همقدم شدیم، یادت هست ناگهان «دعای نور»
بسم الله النور
در مسیری که راه و مقصد، نور
سالک و سلوک و مشهد، نور
من و تو همقدم شدیم، یادت هست
ناگهان «دعای نور» و آمد نور...
تا تو آیی به خویش، من دیدم
ذوالجلالِ حیِّ سرمد، نور
دست نورم به دست نورت بود
که برون زد ز متن «ابجد» نور
خاطر من چقدر نورانی است
میتراود ز خاطراتت نور
تو نبودی و من نبودم، اوست
که ز نور آفرید، بیحد، نور
آنکه آوَرَد، برد، روزی
باز گردد به نورِ ممتد، نور
یا مدبر الامور، یا مشکور
دل «تنها» به نار، دارد نور
در کتاب نگاه مشتاقت
مینویسم که نور، خواهد نور
#ر_س
@sooyesama
شفاعت پیامبر خاتم ص، همان شریعت اوست که بواسطه آن مردم را از نار خارج، و به نور وارد میکند.
و شریعت او، بازتاب توحید ختمی اوست؛ یعنی اقتضای چنان توحیدی، چنین اخلاق و افعالی است.
بنابراین شریعت محمدی ص، به توحید ختمی دعوت مینماید. این توحید، مغز آن شریعت است، و شریعت پوست و حافظ آن توحید.
توحید ختمی و شریعتِ تابع آن، خیر کثیر و بینهایتی است که حق تعالی به پیامبر خاتم ص ارزانی داشت؛ «انا اعطیناک الکوثر».
امیرالمونین ع که ساقی این کوثر است و صدیقه طاهره س که در قیامت چنان شفاعتی دارند، مظاهر این کوثر بینهایت هستند.
اینکه حوضی هست و حضرت علی ع ساقی حوض کوثر است، اینها تمثلات مثالی کوثر خواهد بود. اما حقیقت آن برتر از مثال و عقل است. حقیقت کوثر، همان توحیدی است که در عالم الهی نهفته است.
#استاد_محمود_امامی
(با تصرف و تلخیص)
#کوثر
#شفاعت
@sooyesama
گاهی اوقات ماشین با استارت زدن روشن نمیشود، در این اوقات باید ماشین را هُل بدهند تا روشن شود، یعنی باید چند قدم تو ماشین را حرکت بدهی، وقتی روشن شد ماشین تو را حرکت میدهد و به مقصد میرساند.
دل و قلب همینطور است، گاهی اوقات دل روشن نیست و حال ندارد، دل وصل نیست، جوشش و ناله و آه و اشک ندارد، در این موقع باید چه کار کرد؟...
دل را هم مثل ماشین باید چند قدم هُل بدهی تا روشن شود، تا وصل شود، باید چند جرقه بزنی تا روشن شود.
با تظاهر به عمل و ناله و آه مصنوعی دلت را هُل بده تا روشن شود، وقتی روشن شد و وصل شد آنگاه میبینی که چطور تو را حرکت و سیر میدهد.
تظاهر به عمل با ریا فرق دارد، ریا برای رضایت و جلب محبت دیگران و غیر خدا انجام میشود، اما تظاهر برای خدا و روشن کردن دل است...
سالک میتواند با تظاهر به عشق خدا و گفتن کلمات و جملات عاشقانه با خدا که در ادعیه و مناجاتها و غزلیات و حتی گفتارهای عاشقانهای که عموم مردم به کار میبرند، جرقههای عشق الهی را در دل بزند و به مرور این آتش عشق شعلهور میشود.
با خدا عاشقانه سخن بگو، و عاشقانه خلوت کن، اشعار عاشقانه در ربط با خدا نجوا کن. با عشق به خدا بخواب، و با عشق او بیدار شو، مدام محبت خدا را در دلت بگردان تا محبت حقیقی ایجاد شود.
#آیتالله_کمیلی
#عشق_الهی
@sooyesama
امام محمدباقر علیهالسلام:
«ما مِن شَیءٍ أحَبَّ إلَى اللّهِ عَزَّوجلَّ مِن عَمَلٍ یداوَمُ عَلَیهِ، وإن قَلَّ» (کافی، ج۲، ص۳۳)
هیچچیز نزد خداوند عزوجل محبوبتر از عملى نیست که بر آن مداومت شود؛ هرچند اندک باشد.
#تداوم_عمل
@sooyesama
بسم الله النور
تقدیم به سالکان دیار نور:
آتش، واقعیت واحدی است، که هم حرارت دارد و هم درخشندگی. اگر حرارت او غالب شود «نار»، و اگر درخشندگی او بیشتر باشد «نور» خواهد بود.
گاه، جنبه نوری چنان شدت مییابد که جنبه ناری را در خود فانی مینماید. گاهی نیز جنبه ناری تشدید گشته و نور را در خود هضم میکند.
بنابراین، نار و نور، دو چهره حقیقتی واحدند، که در شرایط مختلف، ظهورات متفاوتی دارند. این واقعیت واحد در بهترین حالت، نور محض است و در بدترین فرض، نار محض. و بین این دو حالت، مراتب فراوانی از ترکیب نور و نار، قابل فرض خواهد بود.
«الله» نور آسمانها و زمین است. او هرجا که قدم گذارد، منشأ خیر و کمال خواهد بود. اما وهم بشر، این نور ممتد را تقطیع نموده و مراتب پیوسته آنرا میگسلد. آنگاه، نار، از خلع موهوم بین انوار، زبانه خواهد کشید.
لذا بدیها، شرور و شیاطین، زاییده وهم بشر است. یعنی آن نور مطلق، بواسطه کجبینی و کجروی بشر، نار را خلق نموده است. و نار، مخلوق بالعرض نور است.
بشر، با سوء اختیار خود، پدیدههای ناری (شیاطین) را خلق میکند. زیرا اندیشه و فعل بشر، در نفس او ملکه گشته، و اگر این ملکات نادرست باشند، در برزخ افراد، بصورت نار و پدیدههای ناری و دخانی متمثل خواهند شد.
منبع و منشأ این نار، وهم بشر است، که نور گسترده و پیوسته الهی را مقطوع و بریده دریافت نموده، و بدین سان، نار را متولد ساخته است.
تقطیع آن نور ممتد، سبب پیدایش انواری مستقل در وهم بشر میگردد. آنگاه برای خود و دیگر انوار، استقلالی میپندارد. سپس صلاح خود را با صلاح و میل الهی برابر مییابد. و طبق میل خویش عمل میکند. و این، پیدایش نار، از گسل موهوم بین انوار است.
لذا وهم، شیطان درون (= انسان)، و شیطان، وهم بیرون (=جهان) میباشد. بدین روی، امیرالمونین ع، در پاسخِ پرسش کمیل، که از حقیقت پرسیده بود، فرمود: «الحقیقة محو الموهوم...».
حقیقت با محوِ موهوم، آشکار میشود. اگر زبانههای جهنمی قوه واهمه، فرو نشانده شد، و گسستِ موهوم «النور» به مدد برهان عقلی و شهود قلبی، ترمیم یافت، آنگاه حقیقت آشکار میشود، که: «الله نور السموات و الارض...»؛ «نور يشرق من صبح الأزل، فيلوح على هياكل التوحيد آثاره».
#ر_س
#نور_و_نار_۱
@sooyesama
بوسه آرام برگ، بر رگ روان رود...
آیتی است...
که جهان، از سر «اشتیاق» نمودار شده است
#ر_س
@sooyesama
هر سال یکبار از لحظه مرگم بیتفاوت گذشتهام
بیآنکه بفهمم یک روز در چنین لحظهای خواهم مُرد!
#افشین_یداللهی
@sooyesama
میخواستم عشق همسر را با پرستش خدای یگانه مخلوط کنم. میخواستم "پروانه" را بپرستم و این پرستش را در فلسفه وحدت، جزئی از پرستش خدا بشمارم.
میخواستم در وجود او محو شوم و "حالت" فنا را تجربه کنم، میخواستم زندگی زناشویی را به پرستش و فنا و وحدت بیامیزم، میخواستم هستی را در خدا و خدا را در پروانه خلاصه کنم...
ولی او چنین ظرفیتی نداشت و شاید دیگر کسی پیدا نشود که چنین ظرفیتی داشته باشد...
درک این واقعیت یک یأس فلسفی در من ایجاد کرده، احساس تنهایی شدیدی میکنم...
#شهید_چمران
«پروانه» همسر اول شهید چمران بود، که در آمریکا ماند و او را تنها گذاشت.
@sooyesama