eitaa logo
به سوی سماء
946 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
494 ویدیو
38 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم مطالب معرفتی، اخلاقی و گه‌گاه هنری
مشاهده در ایتا
دانلود
زیباترین لحظات حیاتم اوقاتی بود که کاملا یقین داشتم در آغوش مرگ فرو می‌روم و هیچ انتظاری از کسی نداشتم و هیچ آرزویی در سر نمی‌پروراندم. ستارگان آسمان در آن شب صاف، زیبا و آن‌قدر دل انگیز بودند که کمتر نظیر آن را دیده بودم. از اعماق آسمان بلند در دامان سکوت کهکشان عالم چه زمزمه‌های اسرار آمیزی می‌شنیدم. @sooyesama
«افسون چشم مست» وقتی‌که در کهکشان گیسوی پریشانت محو می‌شوم... جز‌ عمق سیاهی چشمانت، هیچ نمی‌یابم... و ستارگان که با پیکان نور، دل شیدایم را نشانه می‌روند. و من با تپش‌های قلب متحیرم، به چشمان تو خیره می‌شوم... آنگاه در جادوی چشمان مستت فرو می‌روم و جز حسن تو نمی‌یابم... کهکشان‌ها، حلقه حلقه در سماع عشق، و نغمه‌ای که همه را تسخیر نموده است؛ زخمهٔ دستان سیمینت بر تار آفرینش، که هِجاهای شیدایی را از سینه تنگ و مشتاقت، آزاد می‌کند... دستگاه ناز، با مضرابی از نیاز، و همین‌طور می‌نوازی... تا حلقه‌های کواکب، در طواف حسن یکتایت پدیدار شوند. هرچه می‌بینم تو تنها هشیار این حلقه‌ای و همه مست و مسحور، در طواف... به ستارگان می‌نگرم... و چشمان تو که در خاموشی مطلق، غزل می‌سرایند... ای حسن مطلق! رازی که در عمق چشمانت نهفته چیست؟! لطیف می‌شوم و به گنجینه پنهان چشمانت سفر می‌کنم... شگفتا... در چشمان تو جز من چیزی نیست. تو از ابتدا خواهان من بودی و نغمه عشقت که جهان را به رقص آورده بود، تنها مرا می‌خواند. مرا از عمق کهکشان‌های دور دست دعوت کردی... تا در چشم مشتاق تو تصویر خویش را به نظاره بنشینم. آه ای یگانه یکتا! جان و دلم فدای تو باد، که سال‌های دراز، با صبوری، منتظر پیدایش من شدی، و با لطف پنهانت مرا تربیت نمودی، تا اکنون که چشم در چشم تو، خود را می‌بینم. و تو نیز، در چشم من، چیزی جز خودت را نخواهی یافت. من حقیقت خویش را در چشم تو می‌یابم. و تو رقیقه خود را در چشم من... افسون عشق، چنانم کرد، که آیینه دیدار تو با خویشتن، شوم. افسونی که از چشمان مستت فرو می‌ریخت و مرا از عمق کهکشان‌های دور دست، به سوی خود، فرا می‌خواند. «مَلَک» عشقت، در تمامی این سال‌ها، «داعی» من بود تا به سویت پر گشایم: رهرو منزل عشقیم و ز سرحد عدم تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم @sooyesama
همه کساني‌که خدمت اهل بيت صلوات الله عليهم اجمعين رسيدند از جهت معرفت، ايمان و ولايت در يک سطح نبودند. گاهي اهل‌بيت (ع) مطالبي را به بعضي از اصحاب می‌فرمودند که اجازه نقل آن را به ديگران نداشتند. از جمله اصحاب سرّ ائمه اطهار صلوات الله عليهم اجمعين جابر بن يزيد جعفي است. از ايشان نقل شده است که: «پنجاه هزار حديث از امام باقر و صادق عليهما السلام شنيده‌ام که اجازه نقل حتي يکي از آن‌ها را هم ندارم». اجمالا از اينگونه روايات می‌توان به دست آورد که هر مطلب حقي را براي هر کسي نبايد گفت چراکه ظرفيت اشخاص متفاوت است. @sooyesama
ذکر و فکر، دو بال سالک است که بوسیله آنها در آسمان معرفت پرواز می‌نماید و بدون آنها نتیجه‌ای برای او انتظار نمی‌رود. #ذکر #فکر @sooyesama
تو آفتاب و جهان جز به جستجوی تو نیست بهار در نظرم غیرِ رنگ و بویِ تو نیست #بيدل_دهلوى @sooyesama
«نی و نای» «نی» نیستی و تهی شدن از خویشتن است. و «نای» دمی که از سینه پر شرر دلدار بر می‌خیزد و در نهاد تهی نی، می‌نشیند. نی، چون نیست، قابل هستی است. اگر بود، قابل چیزی نبود. پُری پذیرای چیزی نیست؛ ظرف، آن چیزی است که خالی است. نیست، بدین معنا که در برابر «نای»، خاموش و تهی است؛ گویی که نیست. اگر «نی» نبود، «نای» متموج نمی‌شد و نغمه‌های شیرین متولد نمی‌ساخت. نیستی «نی»، هستی «نای» را نمودار کرد. و نغمه‌های خوش‌گوار را آشکار نمود. آه ممتدی که از سینه دلدار بر می‌خواست، در نهاد نی، درهم شکست، و تکثیر شد. تا گوش گیتی به ترانه شوق، مترنم شود. نی، بر لب دلدار نشست، تا بی‌واسطه، آهِ برخاسته از درونش را تلقی کند. و از حفره‌های نیستی خویش بگذراند، تا اصوات پدیدار شوند. و ترجمانی از آه ممتد و نای نامحدود حقیقت باشند. هفت حفره که در نی بود، هریک بخشی از نای را پذیرفت و نغمه ویژه‌ای آزاد نمود. چُنان آدم که با هفت مرتبه از نیستی خویش، هفت ساحت از هستی حق را پدیدار کرد. سپس تالیف آن هفت نغمه، با اقسام نامحدود خویش، امتداد آه، را تا انتهای بی‌انتهای آن پوشش داد. آه می‌رفت و تراکیب نغمه‌ها آنرا همراهی می‌نمود؛ همه عالم صدای نغمه اوست که شنید اینچنین صدای دراز آدمی، «نیِ» هستی است که نای وجود را از دو لب حقیقت نوشید، تا مراتب سبعه عالم را آشکار نمود. نیستیِ «نی»، شب تاریکی است، که پذیرای صبح هستی است. این لیل، قابل همه قدرها، و لیلهٔ «القدر» است. و آنگه که نای وجود در منافذ نیستی «نی» نشست، بغض هستی شکست. مروارید اشک، از چشمان شهود بر گونه‌های اشتیاق غلطید و غم تنهایی را شست. ناله‌های «نی»، گره از سینه هستی باز نمود و لب به تبسم گشود. تا سپیدی دندانش آشکار شد و برقی که جهید و بهشت را آفرید. پس راز آشکار شد و نای در شیارهای نی، جلوه‌گر گشت. تا ناله به نغمه، و غم به شادی مبدل گشت. و بهشت پدید آمد؛ تبسم هستی! @sooyesama
تهران، بهشت زهرا، قطعه ۲۴، ردیف ۷۱، شماره ۲۵. دکترای فیزیک پلاسما و سردار جنگ‌های نامنظم، حتی به اندازه یک سنگ مزار، به این دنیا تعلق نداشت. #مزار_شهید_چمران @sooyesama
همه ملائکه، بلکه همه عالم، داعی الی الله هستند. اما آنها داعی به وجوه و ظهورات الله هستند. ملک «داعی»، را داعی گفته‌اند؛ چون به بالاترین مراتب هستی، و ظهور تامِ الله، دعوت می‌نماید. او از فراز آسمان هفتم، ندا می‌دهد و به آنجا دعوت می‌نماید. ده‌هزار «قل هو الله»، استغفار و دیگر اعمالی که در ماه رجب وارد شده، در واقع، اجابت ندای اوست. این عبادات، از عرش عالم نازل شده، و عرشِ آدم را پرورش می‌دهد. (با تصرف و تلخیص) @sooyesama
در مجلس عشاق قراری دگر است وین بادهٔ عشق را خماری دگر است آن علم که در مدرسه حاصل کردند کار دگر است و عشق کاری دگر است #مولوی @sooyesama
با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را چشمم به صد مجاهده آیینه‌ساز شد تا من به یک مشاهده شیدا کنم تو را #فروغی_بسطامی @sooyesama
حیوانات و اطفال، وقتی‌که نامه پادشاه را می‌بینند، تنها خطوط را ادراک می‌کنند، اما معنا و مقصود نویسنده را نمی‌فهمند؛ یعنی قادر نیستند از خطوط عبور کنند و به معانی دست یابند. اما انسان‌های باسواد معنای خطوط را می‌فهمند. در این صورت، خطوط، حروف و کلمات، رسولان نویسنده‌اند که پیام او را به خواننده می‌رسانند. عالم کتاب حق تعالی است، و مخلوقات، کلمات کتاب الهی هستند. «نبی» کسی است که توانایی خواندن این کلمات را داراست، و از آنها به مقصود حق متعال پی می‌برد. در منظر انبیاء همه مخلوقات رسولان و ملائکه حقیقت‌اند و هریک پیغام ویژه‌ای از حقیقت دارند. انبیاء و پی‌روان حقیقی آنها، قادر به مطالعه کتاب تکوین، و دریافت معانیِ پنهان در کلمات عالم هستند. اما آنان‌که از نور نبوت بی‌بهره‌اند، در خطوط و نقوش کتاب عالم، فرو می‌مانند و پیام‌های الهی را دریافت نمی‌کنند. این‌ها از حقایق هستی بی‌خبرند‌. @sooyesama