حدود ۷_۸ سال داشتم که پشت دستانم پر شده بود از زگیل😭
کسی با هام بازی نمیکرد
بعضی ها مسخره ام میکردند
تابستون رفتیم مشهد
حرم امام رضا علیه السلام
حس خاصی داشتم
آقام خواست منا ببره بطرف ضریح مامانم صدام کرد
مامان : دستت رسید به ضریح زگیل های دستان را به روی ضریح بکش و بگو امام رضا شفات بده😭
حس هوایی داشتم پا که به محدوده حرم و نزدیک ضریح گذاشتم آقام منا از زمین کند و روی پوشش گذاشت
چشمام فقط ی چیز را میدید اونم ضریح حرم امام رضا علیه السلام
مغناطیس خاصی داشت منو رو به خودش می کشید منم مثل کبوتر دستاما مثل بال باز کرده بودم سعی میکردم از روی دوش زوار خودمو و دستم را به امام رضا برسونم
🙏 من بودم امام رضا هیچکی دیگه یادم نمیاد حتی بابام که رو دوشش بودم یا زواری که دستم رو سر و دوششون میزاشتم و چنگ میزدم تا خودم را به شبکه ها برسونم
بالاخره رسید بالاخره رسید دستم به روی ضریح رسید و شروع کردم به کشیدن پشت دستم به بافت طلایی رنگ ضریح مقدس امام رضا نمیخواستم جدا بشم
گاهی با جابجا شدن زوار ، جدا می شدم ولی بازم دست و پا میزنم تا به ضریح برسم حس خاصی داشتم هر چند سخت بود ولی باید جدا میشدم
از مشهد برگشتیم دیگه از اون به بعد زگیلی روی دستام ندیدم من از اون روز با امام رضا دوست شدم با امام مهربانی ها
در واقع از اون روز بچه محل ها همکلاسی ها و...و...و.... همه با هام دوست شدند به برکت امام رضا
@sorenafilm313
حدود ۷_۸ سال داشتم که پشت دستانم پر شده بود از زگیل😭
کسی با هام بازی نمیکرد
بعضی ها مسخره ام میکردند
تابستون رفتیم مشهد
حرم امام رضا علیه السلام
حس خاصی داشتم
آقام خواست منا ببره بطرف ضریح مامانم صدام کرد
مامان : دستت رسید به ضریح زگیل های دستات را به روی ضریح بکش و بگو امام رضا شفات بده😭
حس هوایی داشتم پا که به محدوده حرم و نزدیک ضریح گذاشتم آقام منا از زمین کند و روی پوشش گذاشت
چشمام فقط ی چیز را میدید اونم ضریح حرم امام رضا علیه السلام
مغناطیس خاصی داشت منو رو به خودش می کشید منم مثل کبوتر دستاما مثل بال باز کرده بودم سعی میکردم از روی دوش زوار خودمو و دستم را به امام رضا برسونم
🙏 من بودم امام رضا هیچکی دیگه یادم نمیاد حتی بابام که رو دوشش بودم یا زواری که دستم رو سر و دوششون میزاشتم و چنگ میزدم تا خودم را به شبکه ها برسونم
بالاخره رسید بالاخره رسید دستم به روی ضریح رسید و شروع کردم به کشیدن پشت دستم به بافت طلایی رنگ ضریح مقدس امام رضا نمیخواستم جدا بشم
گاهی با جابجا شدن زوار ، جدا می شدم ولی بازم دست و پا میزنم تا به ضریح برسم حس خاصی داشتم هر چند سخت بود ولی باید جدا میشدم
از مشهد برگشتیم دیگه از اون به بعد زگیلی روی دستام ندیدم من از اون روز با امام رضا دوست شدم با امام مهربانی ها
در واقع از اون روز بچه محل ها همکلاسی ها و...و...و.... همه با هام دوست شدند به برکت امام رضا
@sorenafilm313
حدود ۷_۸ سال داشتم که پشت دستانم پر شده بود از زگیل😭
کسی با هام بازی نمیکرد
بعضی ها مسخره ام میکردند
تابستون رفتیم مشهد
حرم امام رضا علیه السلام
حس خاصی داشتم
آقام خواست منا ببره بطرف ضریح مامانم صدام کرد
مامان : دستت رسید به ضریح زگیل های دستان را به روی ضریح بکش و بگو امام رضا شفات بده😭
حس هوایی داشتم پا که به محدوده حرم و نزدیک ضریح گذاشتم آقام منا از زمین کند و روی پوشش گذاشت
چشمام فقط ی چیز را میدید اونم ضریح حرم امام رضا علیه السلام
مغناطیس خاصی داشت منو رو به خودش می کشید منم مثل کبوتر دستاما مثل بال باز کرده بودم سعی میکردم از روی دوش زوار خودمو و دستم را به امام رضا برسونم
🙏 من بودم امام رضا هیچکی دیگه یادم نمیاد حتی بابام که رو دوشش بودم یا زواری که دستم رو سر و دوششون میزاشتم و چنگ میزدم تا خودم را به شبکه ها برسونم
بالاخره رسید بالاخره رسید دستم به روی ضریح رسید و شروع کردم به کشیدن پشت دستم به بافت طلایی رنگ ضریح مقدس امام رضا نمیخواستم جدا بشم
گاهی با جابجا شدن زوار ، جدا می شدم ولی بازم دست و پا میزنم تا به ضریح برسم حس خاصی داشتم هر چند سخت بود ولی باید جدا میشدم
از مشهد برگشتیم دیگه از اون به بعد زگیلی روی دستام ندیدم من از اون روز با امام رضا دوست شدم با امام مهربانی ها
در واقع از اون روز بچه محل ها همکلاسی ها و...و...و.... همه با هام دوست شدند به برکت امام رضا
@sorenafilm313
@sorenafilm313
حدود ۷_۸ سال داشتم که پشت دستانم پر شده بود از زگیل😭
کسی با هام بازی نمیکرد
بعضی ها مسخره ام میکردند
تابستون رفتیم مشهد
حرم امام رضا علیه السلام
حس خاصی داشتم
آقام خواست منا ببره بطرف ضریح مامانم صدام کرد
مامان : دستت رسید به ضریح زگیل های دستات را به روی ضریح بکش و بگو امام رضا شفات بده😭
حس و حالی داشتم پا که به محدوده حرم و نزدیک ضریح گذاشتم آقام منا از زمین کند و روی شونش گذاشت
چشمام فقط ی چیز را میدید اونم ضریح حرم امام رضا علیه السلام
مغناطیس خاصی داشت منو رو به خودش می کشید منم مثل کبوتر دستاما مثل بال باز کرده بودم سعی میکردم از روی دوش زوار خودمو و دستم را به امام رضا برسونم
🙏 من بودم امام رضا هیچکی دیگه یادم نمیاد حتی آقام که رو دوشش بودم یا زواری که دستم رو سر و دوششون میزاشتم و چنگ میزدم تا خودم را به شبکه ها برسونم
بالاخره رسید بالاخره رسید دستم به روی ضریح رسید و شروع کردم به کشیدن پشت دستم به بافت طلایی رنگ ضریح مقدس امام رضا نمیخواستم جدا بشم
گاهی با جابجا شدن زوار ، جدا می شدم ولی بازم دست و پا میزنم تا به ضریح برسم حس خاصی داشتم هر چند سخت بود ولی باید جدا میشدم
از مشهد برگشتیم دیگه از اون به بعد زگیلی روی دستام ندیدم من از اون روز با امام رضا دوست شدم با امام مهربانی ها
در واقع از اون روز بچه محل ها ، همکلاسی ها و...و...و.... همه باهام دوست شدند اونم فقط به برکت 🥰 امام رضا ❤️
@sorenafilm313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آنچه در خیابان و اغتشاشات اتفاق افتاد
آفرین به نیموجبی سازنده کلیپ😂👌
#سورنا_فیلم۳۱۳
@sorenafilm313
7.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎶 #به_عشق ...
🎥 نماهنگی با صدای مجتبی الله وردی (مُجال) و موسیقی و ترانه شروینی معینی
◽️به عشق انسان و فهم آزادی
به عشق ساختن به عشق آگاهی
برای حق که اسم رمز این خونس
به عشق #زن_زندگی_آگاهی
🔻دریافت فایل باکیفیت ➕ متن کامل شعر
🌐 @sorenafilm313
✅ #سورنا_فیلم۳۱۳ مرجع عرضه آثار فیلم و عکس
🆔 @sorenafilm313