eitaa logo
کانال شعر و سرود و آهنگ
1.8هزار دنبال‌کننده
25 عکس
207 ویدیو
3 فایل
کانالهای جذاب : فیلم و کارتون @kartoon_film سینمایی و سریال @film_sinamaee چیستان و معما @moaama_chistan داستان و رمان @dastan_o_roman محتوای تربیت کودک @amoomolla خانواده ،همسرداری و آرامش @ghairat خادم تبادل و تبلیغ @dezfoool شرایط تبلیغ @tabligh_amoo
مشاهده در ایتا
دانلود
6.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 سرود زیبای عربی 👌🏻برای تشکر از خادمان و موکب داران ______________________________ 📲 کانال محتوای تربیت کودک 👨🏻‍🏫 @amoomolla 📲 کانال شعر و سرود 🎼 @sorood_sher 🏴
🛡 با صد اراده ، حسین 🛡 پای پیاده ، حسین 🛡 صادق و ساده ، حسین 🛡 زدم به جاده ، حسین 🛡 دست به دست هم ، حسین 🛡 با تو همقدم ، حسین 🛡 با شال و عَلَم ، حسین 🛡 رفتم تا حَرَم ، حسین 🛡 با قلبِ حزین ، حسین 🛡 توی اربعین ، حسین 🛡 میام کربلا ، حسین 🛡 من با زائرین ، حسین ✍ حامد طرفی ______________________ 📲 کانال محتوای تربیت کودک 👨🏻‍🏫 @amoomolla 📲 کانال شعر و سرود 🎼 @sorood_sher 🏴
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 آهنگ انگلیسی قهرمان سه سالهٔ من My Three-Year-Old Hero 🎙خواننده و آهنگساز : Vetr 📜 متن آهنگ (انگلیسی و ترجمه) 👇 https://eitaa.com/amoomolla/11325 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💻 کانال تربیت کودک 👨🏻‍🏫 @amoomolla 📲 کانال شعر و سرود 🎼 @sorood_sher 🏴
8.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 ترانه کودکانه تسبیحات 🎼 @sorood_sher ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💻 کانال محتوای تربیت کودک 👨🏻‍🏫 @amoomolla 🏴
16.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 آهنگ جاده نور 🎙 خواننده : 👑 پا به پای عشق تو راهی شدم 👑 توی سیل عاشقات کاهی شدم 👑 از بس اینجا همه دورم گشتن 👑 بگو واسه ی خودم شاهی شدم __________________________ 📲 کانال محتوای تربیت کودک 👨🏻‍🏫 @amoomolla 📲 کانال شعر و سرود 🎼 @sorood_sher 🏴
22.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 ترانه انگلیسی 🎼 @sorood_sher ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💻 کانال تربیت کودک 👨🏻‍🏫 @amoomolla 🏴
هدایت شده از نیازمندی های مربی
کتابچه ۳۱۳ معمای مذهبی نسخه چاپی : ۱۵ هزار تومان نسخه پی دی اف : ۵ هزار تومان در موضوعات مختلف مناسب برای همه سنین مناسب برای معلمان و مربیان مناسب برای اهدای جایزه به دانش آموزان با این معماها ، همیشه می توانید حرف برای گفتن داشته باشید . من با این معماها ، بچه ها رو جذب می کنم ، به کلاسهام تنوع میدم و توی دورهمی ها ، همه رو با این چالش ها ، مشغول می کنم . جهت سفارش به آیدی زیر مراجعه فرمائید . 🆔 @dezfoool کانال نیازمندی های مربی 📙 @ketab_amoomolla
📙 شعر داستانی حضرت رقیه آی قصه قصه قصه،ای بچه های قشنگ برای قصه گفتن،دلم شده خیلی تنگ من حضرت رقیه،یه دختر سه ساله‌م همه میگن شبیه گلهای سرخ و لاله‌م گل های دامن من،سرخ و سفید و زردن همیشه پروانه ها دور سرم میگردن از این شهر و ازون شهر آدمای زیادی میان به دیدن من،تو گریه و تو شادی هر کسی مشکل داره،میزنه زیر گریه مشکل اون حل میشه تا میگه یا رقیه خلاصه ای بچه ها،اسم بابام حسینه به یادتون میمونه؟بابام امام حسینه پدربزرگ خوبم امیر مومنینه اون اولین امامه،ماه روی زمینه تو دخترای بابام از همشون ریزترم خیلی منو دوست داره،از همه عزیزترم مثل رنگین کمون بود النگوهای دستم گردنبند ستاره به گردنم میبستم یه روزی از مدینه،سواره و پیاده راه افتادیم و رفتیم همراه خونواده به سوی مکه رفتیم،تو روز و تو تاریکی تا خونه خدا رو ببینینم از نزدیکی چن روزی توی مکه موندیم و بعد از اونجا راه افتادیم و رفتیم به صحرای کربلا به کربلا رسیدیم،اونجا که دریا داره اونجا که آسمونش پر شده از ستاره تو کربلا بچه ها سن و سالی نداشتم بچه کبوتر بودم،پر و بالی نداشتم همیشه عمه زینب میگفت دورت بگردم به حرفای قشنگش همیشه گوش میکردم تو صحرای کربلا ما با غولا جنگیدیدم با اینکه تنها شدیم ولی نمیترسیدیم تو کربلا زخمی شد چند جایی از تن من سبدسبد گل سرخ ریخت روی دامن من بزرگا که جنگیدند با غولای بد و زشت ما توی خیمه موندیم،بزرگا رفتن بهشت گلهای دامن من از تشنگی میسوختن به گریه کردن من چشماشونو میدوختن تحمل تشنگی راس راسی خیلی سخته مخصوصاً اونجایی که خشکه و بی درخته دامنم آتیش گرفت مثل گلای تشنه به سوی عمه زینب دویدم پابرهنه خواستم که صورتم رو با چادرم بپوشم خوردم زمین در اومد گوشواره از تو گوشم غولا منو گرفتن،دست و پاهامو بستن خیلی اذیت شدم،قلب منو شکستن خلاصه ای بچه ها تو صحرای کربلا وقت غروب خورشید،شدیم اسیر غولا پیاده و پیاده همراه عمه زینب راه افتادیم و رفتیم،از صبح زود تا به شب تا اینکه ما رسیدیم به کشور سوریه از کربلا تا اونجا راه خیلی دوریه توی خرابه شام ما رو زندونی کردن با ما که بچه بودیم نامهربونی کردن فریاد زدم:«آی مردم،عموی من عباسه بابام امام حسینه،کیه اونو نشناسه؟» سر غولا داد زدیم،اونا رو رسوا کردیم تو قلب مردم شهر خودمونو جا کردیم بابام یه شب به خوابم اومد توی خرابه گفت که:بابا حسینت میخواد پیشت بخوابه دست انداختم گردنش،تو بغلش خوابیدم خیلی شب خوبی بود،خوابای رنگی دیدم صبح که بلند شدم من،دیدم که یک فرشته م مثل داداش اصغرم،منم توی بهشتم شاعر:محمد کامرانی اقاقدام 🎼 @sorood_sher ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💻 کانال داستان و رمان 📚 @dastan_o_roman 🏴 🏴