eitaa logo
/ کوچه بن بست.../
366 دنبال‌کننده
444 عکس
112 ویدیو
0 فایل
شبها چقدر قدم زدن میچسبد... آدمی بعد از مرگ در عالم اعمال خود زندگی میکند #شهید_آووینی کانال اشعار سروش وطن پور👤 انتقادی بیشنهادی👇 @s_shab22
مشاهده در ایتا
دانلود
کسی که از ره تقوی قدم برون ننهاد به عزم میکده اکنون ره سفر دارد
توبه را تلخ میکند در حلق یار شیرین زبان شور انگیز
چشمان سیاه تو سیانور ترینم اصلا بکشم لال و کر وکور ترینم من هرچه بگویم به نگاه تو نیاید انگار به چشمان تو سانسور ترینم... گفتم بکشم خنده زدی زنده شدم من ای ساز مخالف نت ماهور ترینم تکذیب شدم از طرف دوست غمی نیست که وصله ناچسبم و ناجور ترینم فرزند غریبم وطنم هم بغل توست من از همه خلق وطنپور ترینم از بهر شراب و شب خود شعر بیاور ای یار در این باغ من انگور ترینم قرآنِ سر قبر!.... بخوان از غم دوری چشمم شود از داغ دل دور تری ‌ نم دیدم دم آخر همه جا نور سیاهی چشمان سیاه تو سیانور ترینم... سروش وطن پور .... کوچه بن بست .... 1403/4/6 نقاشی از آقای محمدرضا محمدپناه
474.3K
چشمان سیاه تو سیانور ترینم...
هدایت شده از 
با عشق، من و تو فارغ از غم باشیم بی‌عشق، چگونه شاد و خرّم باشیم؟ ایّــام قـشـنـگ زنــدگــی کـوتــاه اســت ای دوست! بیا که عاشق هم باشیم!
درد عشق از هرکه میپرسم جوابم میدهد: از که میپرسی؟ که من خود عاجزم در کار خویش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز در کوچه ما بوی محرم پیچید... یادش بخیر شعر قدیمی و خوانش قدیمی 19مرداد 1400
﴿جهت برگزاری هرچه بهتر عزای سیدالشهدا به کمک های شما عزیزان نیازمندیم﴾ ✧ماه محرم نزدیکه هر چقدر در توانتونه از ۱۰۰۰ تومن به بالا برای مجلس امام حسین (ع) هزینه کنید🌹 ⊖شماره کارت
5892101557992737
مسلم بیگدلی«لمس کنید کپی میشه»
هدایت شده از .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀ویژه‌برنامه‌‌دهه‌اول‌محرم🥀 🔹هیئت رهپویان وصال🔹 🔹مکان: اسلام‌آبادسنگبری خیابان‌اول‌مسجد قمر بنی هاشم
الحق که بیکاریست میدان داریِ بعضی ظلم است به مظلوم گاهی یاری بعضی سه سال از دست شما راحت نفس خوردیم والله خدمت هست این بیکاری بعضی وابسته به باندی نمی باشیم، حزبی ها افکار بسته!!!!دولت تکراری بعضی...!!! دیدیم روحانی و از نو چرخ کشور را عمرا نمیبندیم ما به گاری بعضی دل داده ام به مکتبی در انقلاب عشق مست اصول عشقم و دلداری بعضی... نزدیک قله بردمان خون شهیدان تا ما بگذریم از قله با پرکاری بعضی . . . . فریاد من هم قاسمم در گوش دشمنهاست هستیم خار چشمشان به خواری بعضی سروش وطنپور/ 1403/4/13
فریاد من هم قاسمم در گوش دشمنهاست... هستیم خار چشمشان به خواریِ بعضی بعد از شهادت سردار مردم چنان متاثر شدند که داد میزدند من قاسم سلیمانی ام. کجایی حاجی هم خودی میزند هم ناخودی.... از زبان مقام معظم رهبری: دلم برای سلیمانی سوخت
شب هاله نور آمده با بوی شب بوها! این باغ گل را چادر گلدار میگویند
شب بو
باز در کوچه ما بوی محرم پیچید بغضی آمد به دل و سینه آدم پیچید بین جمعیت ماها که عزادار توییم ((مادری دست به پهلو کمری خَم)) پیچید درد دل دارم اگر !...محضر زهرا رفتم نسخه درد مرا گریه نم نم پیچید گریه کردیم همه پای تو و پرچم تو شکر بر روی سرم سایه پرچم پیچید شکر که نوکر این خانه شدم آقا جان من که آوازه عشقم به دو عالم پیچید خانه دوم ما هاست حسینیه تو کودکی های من و ذکر تو باهم پیچید به محرم تو رساندی من و مارا ارباب باز در کوچه ما بوی محرم پیچید شاعر:سروش وطن پور/شبگرد ۱۸مرداد۱۴۰۰
بحث بنفش وسبز وسیاه وسفید نیست اصلا به هیچ وعده ی رنگی امید نیست هرچند خواب آدم مومن عبادت است خوابیدن زیادی مومن مفید نیست شیطان چه خاضعانه به او سجده میکند این آدم آدمی که خدا آفرید نیست هرگزنمیرد آنکه دلش زنده شده به عشق هرکس که عاشقانه نمیرد شهید نیست ای آنکه زیر بار ستم می روی نرو راه تو جز ادامه ی راه یزید نیست ترسم لباس آل علی را قبا کنند چون از بنی امیه که کاری بعید نیست
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
1_12424186412.mp3
7.99M
حی علی العزا ...
خوش است با تو دقایق طبیب دردی و حاذق تو عاشقی منم عاشق تویی تو اند رفاقت یا اباعبد الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به هرکس قسمتی دادی خدایا... شهادت قسمت ما میشد ای کاش جانم شهدا😔
ببین به دیده حیرت به گوشه گوشه هیئت در آرزوی نگاهت کسی است مرده برایت الا که شمس زمینی مرا به چله نشینی خدا کند که ببینی که میرسم به شهادت چقدر پست منم در سیاهه های بلندت که شاه های جهان عاجزند و درک مقامت تویی که نور دو عینی و حرمت حرمینی پرم ز شور حسینی پرم پر از غم و حسرت به گریه تو سلامم به نوکر تو غلامم بیا و جام بنامم که مستم از تو و نامت «من الغریب نوشتی الی الحبیب سلامی» سلام کرده ای و کرده این سلام قیامت خوش است با تو دقایق طبیب دردی و حاذق تو عاشقی منم عاشق تویی تو اند رفاقت رفیق یعنی ارباب من که نوکر اویم اگر که آبرویم داده او نذاشته منت منم که غربت اشکم تویی به صحبت اشکم که داد نوبت اشکم نکرده است رعایت به پاست عطر چو یاست...سیاه کرده پیامت ریا و زور و زر و مافیای اهل سیاست
با دست نود بچینم امشب صد را باید برسانم به ضریحت قد را تا دید تورا گفت محمد به به ماانند تو «لَمْ‌یَلِدْوَلَمْ‌یولَدْ» را «علیه السلام»
تو غنچه ای و گل یاس را صدا زدهای به گریه تاکه تو عباس را صدا زده ای نبود بابا تا که عموعمو کردی عمو ندیدی هرجا به گریه رو کردی بگوش های شبت گوشواره هایت کو علی اکبر و قاسم ستاره هایت کو سه ساله موی سر تو چقدر کوتاه است بگو که آتش خیمه چقدر جانکاه است درون راه به بیراهه ها نرو لطفا که زجر مثل مغیره است گم نشو لطفا سه ساله است نه سی سالع دختر است نه زن رقیه دختر ارباب ماست داد نزن به گریه گفت که عمه چقدر نامردند چرا به چشم کنیزی نگاه میکردند خوش است سختی راه حسین ای جانم روندگاه طریقت ز عشق برگردند؟ به خون سرخ نوشتند نامه دعوت به روی وعده نماندند بسکه تو زردند درون کاخ یزید آنقدر که سخت گذشت که آل احمد روبه خرابه آوردند اگر به گریه زخواب آن سه ساله ناز پرید سر پدر ندهیدش عروسکش بدهید شب است درد دلی دارمت پدر بسیار غم نبود قمر میکند مرا بیدار که خواب راحت در چشم من دمی ننشست چه بر سر تو بیامد تمام یادم هست ۱۴۰۳/۴/۱۸ مقابل رخ زرد رباب میزدنت به جرم تشنگی و بهر آب میزدنت تبرک از تو و پیراهن تو میخواهند جماعتی که به قصد ثواب میزدنت بمیرم ای دل غافل چها که زینب دید درون مجلس شُرب و شراب میزدنت مگر که حق کرا خورده ای؟ نمیدانم! مگر به کینه بر بو تراب میزدنت؟ به قتلگاه برفتی تو با طمانینه* ولی وحوش همه با شتاب میزدنت قلم شکست به دستان شاعری شبگرد نوشت تا که... "شیوخ و شباب میزدنت" شاعر:سروش وطن پور/شبگرد ۱۷مرداد۱۴۰۰
چه قدر ای ارباب من تو ساده میبخشی در جنگ میبخشی سر سجاده میبخشی بار گناه افتاده بر دوشم که افتادم هرکس دمی به پای تو افتاده میبخشی سمت تو از دست جهانی در فرارم من آغوش به جمعیت دلداده میبخشی؟ امشب تماشایی شده دارالمجانینت وقتی که در دار الشفا هی باده میبخشی آتش زده به ما لب عطشان خشک تو به اهل خیمه داغ فوق العاده میبخشی دادی هرآنچه داشتی در راه حق امروز هرکس به راهت ذره چیزی داده میبخشی ما پای پراز حسرت جاماندگان هستیم در اربعینت خستگی جاده میبخشی؟ «اشرب یا زوار الحسین الشای» پیچیده... به گوش دلتنگان تو افتاده...میبخشی! اصلا نیازی نیست ما چیزی بگویم آه... چه قدر ای ارباب من تو ساده میبخشی سروش وطن پور 19تیر1403
جان عاشق قدر داغ و درد می داند که چیست سکه کامل عیاران مرد می داند که چیست پایکوبان رفت ازین صحرای وحشت گردباد قدر تنهایی بیابانگرد می داند که چیست چهره زرین گشاید آب رحم از دیده ها مهر تابان قدر رنگ زرد می داند که چیست خط ز راه خاکساری حسن را تسخیر کرد رتبه افتادگی را گرد می داند که چیست نه ز بیدردی است گر عاشق نداند قدر درد هر که شد بی درد، قدر درد می داند که چیست درد جانکاه مرا دور از حضور دوستان هر که گردیده است بی همدرد می داند که چیست صائب از دل زنگ ظلمت را زدودن سهل نیست صبح صادق قدر آه سرد می داند که چیست