بسم الله الرحمن الرحیم
نقد تصوف«صوفی ریاکار»
سعدی علیه الرحمه در کتاب گلستان خود در نقد تصوف میفرماید«از این پیش طایفه ای در جهان بودند به صورت پراکنده و به معنی جمع امروز خلقی اند به ظاهر جمع و به دل پراکنده»
در واقع نظر به انتقاد از روابط نزدیک سلسله های اهل خانقاه داشت که گویی این پیوند شیخی و مریدی آنهارا پایبند به آداب مترمسان میکرد-و محکوم به پراکندگی و اختلاف- در این صورت آنچه نیز حافظ در نقد صوفی میگوید که«ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد» تنها حاکی از نوعی بی اعتقادی نسبت یه مدعیان تصوف نیست بلکه انتقادی است جدی از رسم و راه کسانی که تصوف زنده و جاندار امثال بایزید و شلبی وحلاج را به چیزی از مقوله نظامات مسکین مدرسه و مکتب تبدیل-کرده اند- و به رسوم سلسله و خانقاه.
بدگویی از صوفیه هم در کلام او هست هم در واقع برای آنست که پای بندی آنها به آداب و رسوم مربوط به خرقه و سلسله نوعی انحراف از اهل تصوف میباید واز همین روست که وی نسبت به مشایخ عصر خویش بی اعتمادی نشان میدهد و آنهارا غالبا مدعی میخواند وبیخبر.
درست است که در بعضی جایها نیز طوری از صوفیان سخن میگوید که گویی خودش از آنهاست اما این طرز تلقی از صوفیان درواقع برای آنست که آنها را نیز در تمام آنچه که یک رند نامه سیاه-مثل خود حافظ- بدان سبب در خور ملامت میشود با خود همراه کند.
از جمله یکجا با لحنی رندانه یاد آوری میکند که
«صوفیان جمله حریفند و نظر باز ولی
زان میان حافظ دلسوخته بدنام افتا»
ورندیهای خود را به صوفیان نسبت میدهد و میگوید آنها با ریکاری خود را پاک نشان میدهند ولی حافظ دلسوخته که چیزی از رساکاری نمیداند بدنام افتاده وباز جای دیگر میگوید:
«صوفیان وا ستند از گرو می همه رخت
دلق ما بود که در خانه خمار بماند»
اگر خودرا مثل صوفی نشان میدهن میخواهد صوفی را هم مثل خودش اهل میخانه معرفی کند.
#دوشنبه_و_حافظ
#از_کوچه_رندان
#رویا_و_جام_جم
«جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است»
کسی که برای پرهیز از آلایش در کوچه رندان خانه میگیرد، و عمدا مثل یک ملامتی«افرادی که دائما خودرا ملامت میکنند» کهنه کار قرنهای گذشته از «کوی نیکنامی» حتی گذر هم نمیکند، در یک روزگار آلوده که شیخ و صوفی و واعظ و زاهد جز با محتسب و شحنه سروکار ندارند اگر به راه طریقت هم میرود باز تنهاست.
آیا چنین رندی که سربه دنیی و عقبی فرو نمی آورد این اندازه تکروی بعید است؟البته نه و با تمایلات ملامتی هم که در او هست و در عین حال آن مایه نیست که اورا یک بازمانده طریق ملامت توان شمرد نیز منافات ندارد.
#بخشی_از_کتاب
#از_کوچه_رندان
https://eitaa.com/joinchat/2417885314Cad2d3b670e
«از میکده بیرون»
تیمور در شیراز هم-مثل اصفهان و چنانکه دربیشتر جاها رسم وی بود- از اهل شهر مبلغی خواسته بود تا به عنوان پایمزد و درواقع در جای خون نریخته خویش به وی بپردازند.
در این روز ها شاعر پیر، که محبت و حمایت شاه شجاع و تورانشاه را از دست داده بود و زین العابدین هم اورا از نظر انداخته بود ظاهرا از حیث معیشت در مضیقه بود.
حافظ که از عهده پرداخت این مبلغ بر نمیآمد به ترک سمرقندی« تیمور» پناه برد.
میگویند تیمور که اظهار افلاس وی را شنید ،با اشاره به یک شعر معروف او گفت: کسی که میتواند سمرقند و بخارارا به خال هندویی ببخشد مفلس و فقیر نباشد.
خواجه جواب رندانه اش راحاضر داشت.
قبای ژنده وتن نیم عریانش را نشان داد و گفت از این بخشندگیهاست که بدین روز افتاده ام.
با ظرافتی که گاه در پایان غزلهای شاعر هست این شوخی را میتوان از حافظ شمرد
به تنگ چشمی آن ترک لشکری نازم
که حمله بر من درویش یک قبا آورد...
#بخشی_از_کتاب
#از_کوچه_رندان
https://eitaa.com/joinchat/2417885314Cad2d3b670e
هرکه عاشق نشد پاک نشد...و هرکه عاشق شد و عشق خود را آشکار گردانید پلید بماند و پاک نشد، از جهت آنکه آن آتش که از راه چشم به دل وی رسیده بود از راه زبانش بیرون کرد، آن دل نیم سوخته در میان راه بماند، از آن دل من بعد کاری نیاید نه کار دنیا و نه کار عقبی و نه کار مولی.
منبع:عزیز نسفی، انسان کامل/۱۱۸
#بخشی_از_کتاب
#از_کوچه_رندان
#عشق_کدام_عشق؟
«عشق،کدام عشق؟»
...چنانکه عزیزنسفی هم یکجا در رساله ای راجعبه بهشت و دوزخ خاطرنشان کرد که:«ای درویش! آن امانت که بر جمله موجودات عرض کردم و جمله ابا کردند و قبول نکردند وآدمی قبول کرد آن امانت عشق است. اگر آدمی بدانستی که عشق کار سخت است و بلای عظیم هرگز قبول نکردی»
اما اینکه وی انسانرا که قرعه این فال به نام وی آمد گاه به خودکامی و بدنامی منسوب میکند از نوعی همدردی وی نسبت به این ظلوم و جهول حکایت دارد.
آسمان بارِ امانت نتوانست کشید
قرعهٔ کار به نامِ منِ دیوانه زدند
به نظر می آید این عنوان ظلوم جهول را نه به عنوان یک عیب بلکه همچون یک هنر انسان تلقی میکند...
#بخشی_از_کتاب
کتاب: #از_کوچه_رندان
https://eitaa.com/joinchat/2417885314Cad2d3b670e