بعد از تو وزن شعر من حتی شکسته شد
موی سرم چو قالب شعرم سپید شد
تاثیر دل به آب و هوا را که دیده است
سیل از دو چشمم آمد و باران شدید شد
فکر وخیال وخاطره خوب و هرچه بود
رفتند و ناله آمد و از دل به صورتم
غم آمد و نشان خوشی ناپدید شد
بعد از تو وزن شعر من حتی شکسته شد
جان قلم درآمده بدجور خسته شد
آنقدر ذکر بیا را نوشته ام
آنقدر گفته ام که بیا و نیامدی
دیگر زبان ز آمدنت نا امید شد
طبعم ولی هنوز صدا میکند تورا...
شاعر نمیشود بخدا که بدون یار...
راحت به حال خود... سرگرم شاعری
سرگرم با غزل ...
با شعر انتظار...
شاعر!
با بیت بیت هر غزل خود شهید شد
گفتم کمی ز تو بنویسم کمی جنون
بر کاغذ دلم قلم اما شکسته شد
دلخوش به طبع شعر خودم بوده ام ولی
بعد از تو وزن شعر من حتی شکسته شد
موی سرم چو قالب شعرم سپید شد...
۷بهمن۱۴۰۰
#شبگرد
#شعر_نو
هدایت شده از / کوچه بن بست.../
بعد از تو وزن شعر من حتی شکسته شد
موی سرم چو قالب شعرم سپید شد
تاثیر دل به آب و هوا را که دیده است
سیل از دو چشمم آمد و باران شدید شد
فکر وخیال وخاطره خوب و هرچه بود
رفتند و ناله آمد و از دل به صورتم
غم آمد و نشان خوشی ناپدید شد
بعد از تو وزن شعر من حتی شکسته شد
جان قلم درآمده بدجور خسته شد
آنقدر ذکر بیا را نوشته ام
آنقدر گفته ام که بیا و نیامدی
دیگر زبان ز آمدنت نا امید شد
طبعم ولی هنوز صدا میکند تورا...
شاعر نمیشود بخدا که بدون یار...
راحت به حال خود... سرگرم شاعری
سرگرم با غزل ...
با شعر انتظار...
شاعر!
با بیت بیت هر غزل خود شهید شد
گفتم کمی ز تو بنویسم کمی جنون
بر کاغذ دلم قلم اما شکسته شد
دلخوش به طبع شعر خودم بوده ام ولی
بعد از تو وزن شعر من حتی شکسته شد
موی سرم چو قالب شعرم سپید شد...
۷بهمن۱۴۰۰
#شبگرد
#شعر_نو
استاد واژه های پراکنده
خنده!
من آن هجای زلف پریشان شعری ام
تا که ببافی ام وبه دوری بپیچی ام
من آن جواب بعد صدای های پوچم و
از جنس هیچی ام از جنس هیچی ام
در نرد عشق آنقدر ای دوست باختم
تاکه تمام عالمیانرا شناختم
اما خودم؟
خودم هنوز نفهمیده ام چی ام!!!!!
از جنس هیچی ام؟ از جنس هیچی ام...
شاید که کاردستی یک کودکم
با کاغذ بدون رنگ
شاید عروسکم
بازی کنید با من و با زندگانی ام
آه ای جوانی ام...
کبریت بی خطر یک دم خطر نکرد
عاشق نشد...
چون«پیشِ زخمِ تیغِ تو ،...جان را سپر نکرد»*
طوفان موج های هجایی پراکنده ای
مونا لیزای خنده ای...
من حس کشفی از لئوناردو داوینچی ام
صد حیف آخرش...
از جنس هیچی ام از جنس هیچی ام
#شبگرد
جانا کدام سنگدل بیکفایت است
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد
*حافظ جان
#شعر_نو
1403/2/23
هدایت شده از / کوچه بن بست.../
استاد واژه های پراکنده
خنده!
من آن هجای زلف پریشان شعری ام
تا که ببافی ام وبه دوری بپیچی ام
من آن جواب بعد صدای های پوچم و
از جنس هیچی ام از جنس هیچی ام
در نرد عشق آنقدر ای دوست باختم
تاکه تمام عالمیانرا شناختم
اما خودم؟
خودم هنوز نفهمیده ام چی ام!!!!!
از جنس هیچی ام؟ از جنس هیچی ام...
شاید که کاردستی یک کودم
با کاغذ بدون رنگ
شاید عروسکم
بازی کنید با من و با زندگانی ام
آه ای جوانی ام...
کبریت بی خطر یک دم خطر نکرد
عاشق نشد...
چون«پیشِ زخمِ تیغِ تو ،...جان را سپر نکرد»*
طوفان موج های هجایی پراکنده ای
مونا لیزای خنده ای...
من حس کشفی از لئوناردو داوینچی ام
صد حیف آخرش...
از جنس هیچی ام از جنس هیچی ام
#شبگرد
جانا کدام سنگدل بیکفایت است
کو پیش زخم تیغ تو جان را سپر نکرد
*حافظ جان
#شعر_نو
1403/2/23