پیکسل فاطمیه
پشت فلزی
دارای بسته بندی
#فاطمیه
#پیکسل
✔️آیدی جهت سفارش 👇👇👇👇
🆔 @sotalabbas
🔹شماره تلفن سفارش:۰۹۳۸۵۹۳۲۰۶۷
🔹شماره ایتا۰۹۱۴۳۲۲۳۴۵۲
کانال ما در ایتا👇👇👇👇👇
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📩 محصولات فرهنگی صوت العباس
لیوان شفاف دوچاپه طلاکوب❤️
دارای کارتن شیک⚡️
#لیوان_مذهبی
#هدیه
#صوت_العباس
🌺🍃🌸🍂🌼🍁🌺🍀
@sotalabbas
🌸🍁🌺🍂🍃🌼🍀🌺
بسته کامل جشن تکلیف دختران شامل:
#چادر نماز
#مقنعه
#کیف چرمی
#سجاده
#جانماز
#مهر
#تسبیح
جنس چادر تترون بروجرد اصل سایز۱۴۵
صوت العباس مراغه با بیش از۱۸سال سابقه فعالیت در زمینه محصولات فرهنگی در شمالغرب کشور کاملترین و بروزترین مجموعه میباشد و همکاری با محصولات فرهنگی تهران.مشهد.قم.اصفهان.تبریز.کرج در خدمت شما عزیزان میباشد.
#صوت_العباس
🌺🍃🌸🍂🌼🍁🌺🍀
@sotalabbas
🌸🍁🌺🍂🍃🌼🍀🌺
ست استکان و نعلبکی با طرح مذهبی
#صوت_العباس
🌺🍃🌸🍂🌼🍁🌺🍀
@sotalabbas
🌸🍁🌺🍂🍃🌼🍀🌺
گزیده ای از:
📚 کتاب سه دقیقه در قیامت
اما دوباره مشاهده كردم كه يكی يكی اعمالِ خوبِ من در حال پاک شدن است! ديگر نياز به سؤال نبود. خودم مشاهده كردم كه آخرِ شب با رفقا جمع شده بوديم و مشغولِ اذيت كردن يكی از دوستان بوديم، يادِ آيه ۶۵ سورهٔ زمر
افتادم كه ميفرمود: « برخي اعمال باعث حبطِ (نابودی) اعمال (خوب انسان) ميشود.»
به دو نفری كه در كنارم بودند گفتم: شما يک كاری بكنيد! همينطور اعمالِ خوب من نابود ميشود و... سَری به نشانهٔ نا اميدی و اينكه نميتوانند كاری انجام دهند برايم تكان دادند. همينطور ورق ميزدم و اعمال خوبی را ميديدم كه خيلی برايش زحمت كشيده بودم، اما يكی يكی محو ميشد. فشارِ روحی شديدی داشتم. كم مانده بود دق كنم. نابودی همهٔ ثروتِ معنویام را به چشم ميديدم. نميدانستم چه كنم! هرچه شوخی كرده بودم اينجا جدی جدی ثبت شده بود. اعمال خوب من، از پروندهام خارج ميشد و به پروندهٔ ديگران منتقل ميشد.
نكته ديگری كه شاهد بودم اينكه؛ هرچه به سنين بالاتر ميرسيدم، ثوابِ كمتری از نماز های جماعت و هيئتها در نامهٔ عملم ميديدم! به
جوانی كه پشت ميز نشسته بود گفتم: در اين روزها من تمام نماز هايم را به جماعت خواندم. من در اين شبها هيئت رفتهام. چرا اينها در
اينجا نيست؟؟ رو به من كرد و گفت: خوب نگاه كن. هرچه سن و سالت بيشتر ميشد، ريا و خودنمايی در اعمالت زياد ميشد. اوايل خالصانه به مسجد و هيئت ميرفتی اما بعدها، مسجد ميرفتی تا تو را ببينند. هيئت ميرفتی تا رُفَقايت نگويند چرا نيامدی! اگر واقعاً برای خدا بود، چرا به فلان مسجد يا هيئت كه دوستانت نبودند نميرفتی؟؟😒😠🚶🏻♂🕌
ادامه دارد...
🔸 کانال #زندگی_پس_از_زندگانی
تسبیح کریستال⚡️
تسبیح کریستال زیباوبامولتی مذهبی وشیشه نشکن وبرگ طلایی💥
#نماز
#جشن_تکلیف
#تسبیح_کریستال
#مرکز_پخش_محصولات_فرهنگی صوت العباس
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
ارائه انواع و اقسام محصولات فرهنگی مذهبی، جوایز و هدایا از قبیل
🔻🔻🔻🔻
🔹قرآن و نهج البلاغه و مفاتیح و ادعیه،کتب شهداء
🔸تقویم و سالنامه و پوستر
▪️شال عزا و پیراهن عزا
🔹چفیه و خودکار
🔸جورچین و بازی های قرآنی
▪️وسایل و لوازم و ابزار تزئینی
🔹جاکلیدی و پیکسل و استیکر
▫️استکان و نعلبکی و قوری روضه
🔸پرچم و بیرق و پَر خادمی
🔹مُهر و تسبیح و جانماز و عطر
▪️قاب هدیه و لوازم جشن تکلیف
▫️پلاک و سربند و فانوس و جعبه مهمات و بیسیم جبهه و...
✅لوازم و وسایل یادواره و همایش و محافل بسیج و غیره...
💠تخفیف های ویژه و استثنائی مرکز برای مجموعه ها و کانون ها و هیئات مذهبی و نهادهای حوزوی و دانشگاهی و پایگاه های بسیج سراسر کشور
♻️آماده همکاری و عقد قرارداد با ارگان ها و نهادهای دولتی
📍ارسال محصولات به تمام نقاط کشور
#حمایت_از_کالای_داخلی
#ترویج_تولید_ملی_بومی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
#ثبت_سفارشات
☎️شماره تماس: ۰۹۱۴۳۲۲۳۴۵۲
#تسبیح مرواریدی آویز فاطمه س
🔸۳۳ عددی
🔹تک سلفون
✅آویز متنوع یا فاطمه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 بهترین خیرات برای اموات
♨️ خیلیها برای آرامش روح عزیزانشان گل می برند، نذری می دهند، قرآن میخوانند و ...
❓اما بهترین کار خیر برای اموات چیه؟
استاد حسینی قمی در این ویدیو کوتاه، به این سوال پاسخ می دهند
🎞 با انتشار این کلیپ شما هم در ثواب آگاه سازی دیگران شریک باشید.
🎤حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی
🔴 #سه_دقیقه_در_قیامت
(قسمتهجدهام)
☘به جوانی که پشت میز بود گفتم: دستم خالی است نمیشود کاری کنی که من برگردم؟
♦️ نمیشود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا شفاعت کنند،شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود.
اصرار کردم...
🔆لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت: به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر،حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی.
🍀 به محض اینکه به من گفته شد برگرد،یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت،چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود.
💠 مثل همان حالت پیش آمد، به یکباره رها شدم کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند.
دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد.
♦️روح به جسم برگشته بود،حالت خاصی داشتم.
هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم.
پزشکان کار خود را تمام کرده بودن،در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند.
🔰در تمام لحظات، شاهد کارهای ایشان بودم.
مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت.
حالم بهتر شده بود، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمیخواستم حتی برای لحظهای از آن لحظات زیبا دور شوم.
🍃 من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم.
چقدر سخت بود،چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم.
افراد گرفتار را دیدم.
من تا چند قدمی بهشت رفتم.
مادرم حضرت زهرا با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد...
🌸حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود.
دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند. آنها میخواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند.
💠 همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد...
💥مرا به بخش منتقل کردند برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند.
🔆 یکی دو نفر از بستگان میخواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند...
به خوبی اینها را متوجه شدم،اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم....
🔰بدنم لرزید و به همراهان گفتم: تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم.
💥احساس میکردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است، باطن اعمال و رفتار...
🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم میترسیدم باطن غذا را ببینم...
✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم،اما وجود آنها مرا بیشتر تنها میکرد.
☘ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم. میخواستم هیچ کس نبینم.
⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم...
♻️ دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم
اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم.
❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود نمیتوانستم ادامه دهم.
💠خدا را شکر این حالت برداشته شد اما دوست داشتم تنها باشم.دوست داشتم در خلوت خودمان را در مورد حسابرسی اعمال دیده بودم و مرور کنم.
چقدر لحظات زیبایی بود آنجا،زمان مطرح نبود،آنجا احتیاج به کلام نبود.
با یک نگاه آنچه میخواستیم منتقل میشد.حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود.
✅ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که شهید شده بودن!
🔷می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟!
ادامه دارد...
🔸 کانال #زندگی_پس_از_زندگانی
...☁️
قدیما فکر میکردم
اگه کسی بهم بی احترامی کنه حالا به
هر دلیلی باید جوابشو بدم؛
اگه عین خودش واکنش نشون ندم
یعنی کم آوردم...
اما تو این چندسال از زمانی که
خودمو پیدا کردم و شناختم به این
نتیجه رسیدم که همیشه و همیشه
باید محترم بود...
همیشه باید بذاری آدما
شخصیت محترمتو ببینن☺️
اگه هرچقدر بهت بی احترامی بشه
تو با احترام برخوورد کنی برای همیشه
تو ذهن آدما موندگار میشی😊
شاید طرف اون لحظه داره بهت تو هین میکنه داغ باشه نفهمه ارزش رفتار تورو...
ولی بعدها هرجا که برمیگرده و تو ذهنش
تورو مرور میکنه،با خودش میگه:
چه خفن بود؛
ذاتا شیک بود،
ذاتا محترم بود؛
این میشه همیشه در درونت حالت با خودت خوبه و وجدانت راحته...🧣
میگی در همه حال حرمت نگه داشتم و جواب بدی رو با بدی ندادم...👒
چون تو همیشه حرمتارو حفظ کردی...
کنترل خشم در لحظه خیلی سخته...
اما محترم و شیک رفتار کردن تحت هر شرایطی رو تمرین کنیم😌!
#لحظه ای_تفکر