محمد رو برداشتم و از اتاق اومدم بیرون
پرونده باز موند روی میز دکتر...📂
@qomirib تنها گریه کن 7.mp3
زمان:
حجم:
4.8M
•📚🎧•
کتاب صوتی تنها گریه کن
قسمت هفتم
#تنها_گریه_کن
🎧•• @soti_namaktab
ضریح رو که دیدم بهت ورم داشت
انگار چسبیده بودم به زمین،
موندم وسط راه...👣
به امام رضا گفتم:
منو خواهرتون فرستاده، اشک لابلای مژه ها و روی صورتم شوره بسته بود...😢
#حضرت_معصومه سلامالله علیها
@qomirib تنها گریه کن 8.mp3
زمان:
حجم:
8.5M
•📚🎧•
کتاب صوتی تنها گریه کن
قسمت هشتم
#تنها_گریه_کن
🎧•• @soti_namaktab
دیدم اوستا حبیب ساک به دست دنبال لباس می گرده، گفتم خیر باشه کار جدید گرفتی؟
من و منی کرد و گفت:
خیره میخوام برم مکه🕋
گفتم عه به سلامتی!! چرا اینقدر یهویی؟
جواب داد که: یه کاروانی راهی هستن
گفتن یه نفر جا دارن از من پرسیدن میرم؟
منم گفتم چرا که نه!!
وقتی خدا صدا زده، من کی باشم لبیک نگم✋🏻
@qomirib تنها گریه کن 9.mp3
زمان:
حجم:
6.6M
•📚🎧•
کتاب صوتی تنها گریه کن
قسمت نهم
••• وقتی خدا صدا زده،
من کی باشم لبیک نگم🕋
#تنها_گریه_کن
🎧•• @soti_namaktab
پارچه ها رو که بریدم رفتم جلو درشون، با اشاره ی دست و نشون دادن پارچه ها و گفتن دو سه تا کلمه ی نماز و صلوه و احرام بهش فهموندم گیر کارم کجاست🤌
@qomirib تنها گریه کن 10.mp3
زمان:
حجم:
8M
•📚🎧•
کتاب صوتی تنها گریه کن
قسمت دهم
#تنها_گریه_کن
🎧•• @soti_namaktab