eitaa logo
👸🏻سوتی|خاطرات زنونه❤️‍🔥𓂅
2.4هزار دنبال‌کننده
829 عکس
53 ویدیو
0 فایل
🌟😍به نام خدا😍🌟 سـوتـی زنـونـه🤭😂😝 اینجا سوتی های باحال و بامزه ای که شما برامون فرستادید رو قرار میدیم ❤️😚 اولین و بزرگترین نیستیم ولی بهترین هستیم 😘🥰 ‌سوتی و نظرت رو بفرست اینجا😍👇 eitaayar.ir/anonymous/vI8D.b14EgT 🚫😡کپی حرامممم😡🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام شب همگی بخیر امیدوارم حال دلتان خوب خوب بوده باشد وخسته نباشی برای مهربانوی عزیز. مامان بزرگ جوان هستم. این سوتی مال خواهرشوهر عزیزمه اززبان خودش ی مرده آشنای ماست تو آژانس کار می کنه ومرد خیلی خوبه هر کجا می خوایم بریم مستقیم به موبایلش زنگ میزنم ی روز بهش زنگ زدم بعد احوالپرسی گفتم چه کار میکنی که 😂اون آقا بهم گفت تو چکار داری به من اینقدر خندم گرفت 😂😂دیدم راست میگه من چکار دارم به اون بعد‌گفتم ماشین می خوام. اومد اینقدر 😂😂خود مرده هم می خندید. حالا هر وقت زنگ میزنم اون به من میگه خواهر چکار می‌کنی که 😂 سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
🌺❤️من ۲۴سال ازدواج کردم هنوز یک ساعت قهر نرفتم خونه ی پدرم😍😍 خداروشکر شوهرم خيلي آقاست وهمیشه هوامو داره برعکس مادرش اژدها ۷سر خیلی خوبه ناگفته نمونده من خیلی خوبم حتی بدون شوهرم اب نمی خورم تا بیاد پسرم میگه کاشی منم یک خانمی مثل مامانم گیرم 🙈🙈 فقط برای تهدید میگم میخام برم خونه ی پدرم 😂😂😂خوب بریم برای سوتی شوهرم خداروشکر شوهرم سوتی نمیده برعکس من هست 😜😜چند وقت پیش خیلی کار داشت هم باید نون می گرفت هم به کارگرهاش سر می زد هم کار بانکی واداری داشت خلاصه گفت با عجله رفتم نون گرفتم بدو بدو در ماشین باز کردم نان ها بذارم گفت همین که در باز کردم یک خانمی دست شو دراز کرد گفت بده من بده من😜😜😜😜شوهرم گفت فراررررر کردم 😜😜😜جالب ترش این که ماشین شوهرم پرشیاست بعد شوهرم رفت سوار سمند بشه 🙈🙈🙈😂😂😂بعد. بدتر از شوهرم اون خانمم بودکه توی ماشین به شوهرم گفت بده من بده من🙈🙈😜😜😜😂😂😂پری از قم از طایفه بزرگ لرهای بختیاری 😍😍 سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
امروز یه سوتی دادم چه سوتی هنوز یادم میاد خندم میگیره😂 قبل تعریف کردنش باید بگم که من چشام یه کم ضعیفه و باید عینک بزنم ولی چون ازعینک بدم میاد نمیزنم بخاطر همین بعضی وقتا نمیتونم بعضی کلمه هارو بخونم مخصوصا تو گوشی که یا باید چندبار بخونم تا متوجه بشم یا باید نور صفحه رو بیشتر کنم یا اسکرین شات بگیرم و زوم کنم تا بتونم بخونم امروز تو ایتا بودم که دیدم مژگان مادرمرده به ایتا پیوست😳 پیش خودم گفتم یاخدا😳 مژگان مادرمرده کیه دیگه؟🧐🤨 یکی دوبار دیگه هم سریع نگاه کردم باز دیدم مژگان مادرمرده نوشته خواستم اسکرین شات بگیرم که برای بار چهارم که نگاه کردم تازه فهمیدم عههههه این مژگان مادرمژده هست🤦‍♀🤦‍♀🤦‍♀😂😂😂 چون چند تا مژگان نام تو مخاطبینم داشتم اسم این دوستمو که یه دختر به اسم مژده داره نوشتم مژگان مادرمژده که بتونم بشناسمش😩😩😩😂😂😂 شادباشید😍😍❤️💖 سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
ماخانوادگی دماغامون‌انگار عمل شده مخصوصا داداش بزرگم انگا اینودوروز‌توی اتاق عمل نگه داشتن وبا تیغ و چاقودماغشوتراش دادن به قدری تمیزوقشنگه حالامال همه‌مون همون شکلیه کوچیک و عروسکی البته واسه من قبلاکه صورتم تپل‌بود‌ خیلی قشنگ تر بود الان صورتم لاغر شده دماغم زده بیرون البته به نظرخودم چون‌همه‌میگن همون یه نخود قبله🤪🤪🤪🤪🤪🤪 اقابگذریم.خیلی ها ازم‌میپرسیدن که کجا دماغتو‌عمل کردی(اونایی که تازه آشنا میشدم چون فک و‌فامیل از بدو تولد دیده بودن مارو)منم همش میگفتم نچراله😍😍😍😍😍گذشت تا بعد چندسال که همه‌هی میپرسیدن باخودم گفتم اگه این دفه پرسیدن الکی میگم مثلا تهران‌عمل‌کردم🤪🤪 این دفه یکی‌پرسید بینی تو عمل کردی اینقدر عروسکی و خوشگله؟؟منم با یه ناز زیادی گفتم بله تهران عمل‌کردم.بنده خدا یکمی صورتمو این‌ورو اون ور کرد ومعاینه اش کردو گفت آره ولی جای بخیه هاش‌معلومه که🤣🤣🤣🤣🤣🤣 آقا اینو گفت و کل جمع رفت هوا بینوا هم‌مات و‌مبهوت از این رفتار گفت چیه؟تا یه بنده خدایی متوجهش کرد که سرکارش‌گذاشتم خب وقتی هیچ بخیه و‌اثری از عمل نیست مگه مجبوری بگی میبینم؟؟ دخترزریبار سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
سلام این خاطره از خواهرکوچیکمه،وقتی ک ۴سالش بود میرفت مهدکودک،یه روز با یه دختره بحثش شده بود و دختره یه کوچولو دست خواهرمو گاز گرفته بود😂خواهرما هم هیچی بهش نگفته بود اومد خونه و جریانو گفت بعدش گفت من بخشیدمش وتامااام😅 تا اینکه من شب قبل خواب گفتم برم کیفشو چک کنم دفتر نقاشیشو ببینم دیدم از تو کیفش گوشی مامانم +یه چاقو گذاشته بود😳 ازش پرسیدم اینا چیه،با‌کمال پررویی گفت،فردا با این چاقو دختره رو میزنم😡گفتم خب گوشی واسه چیه😕گفت خب بعد ک زدمش زنگ میزنم آمبولانس وپلیس بیاد منو دختره رو ببره😳😂 خدا رحم کرد وگرنه تو ۴سالگی قاتل میشد😂😂😂 هنوزم همون روحیه انتقام جوییش هست(خدا به پسری ک بخواد اینو بگیره رحم کنه)😂😂😂 سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
👸🏻سوتی|خاطرات زنونه❤️‍🔥𓂅
#عروس_خونین پارت سی و دوم 🩸👰🏻‍♀️🩸👰🏻‍♀️🩸👰🏻‍♀️🩸 اونشب پدرمادرم تا نزدیکای صبح باهام صحبت کردن تا منص
پارت سی و سوم 🩸👰🏻‍♀️🩸👰🏻‍♀️🩸👰🏻‍♀️🩸 خونوادم قرار بود برن روستای نزدیک به شهر تا دیگه عطاخان نبینتشون.. دیگه تنها شده بودم..دیگه کسی همدمم نبود؛دیگه کسی رو نداشتم دوستم داشته باشه و براش مهم باشم..ولی وقتی به حسین فکر میکردم همه این سختیها برام آسون میشد..دلمو خوش کرده بودم که بالاخره دلشون به رحم میاد! خونوادم نمیدونستن خوشحال آزادی حسین باشن یا عزادار بدبختی دخترشون…!ازشون خواستم تا آزاد شدن حسین هیچی بهش نگن چون مطمئن بودم نمیذاره! قرار بود بعد تعطیلات عقد کنیم و من برای همیشه برم خونه عطاخان به عنوان همسر عماد.. 🩸👰🏻‍♀️🩸ادامه دارد...
👸🏻سوتی|خاطرات زنونه❤️‍🔥𓂅
#عروس_خونین پارت سی و سوم 🩸👰🏻‍♀️🩸👰🏻‍♀️🩸👰🏻‍♀️🩸 خونوادم قرار بود برن روستای نزدیک به شهر تا دیگه عطا
پارت سی و چهارم 🩸👰🏻‍♀️🩸👰🏻‍♀️🩸👰🏻‍♀️🩸 عمادی که تنفرش ازم حتی از راه دور هم حس میشد.. عمادی که از چشاش ، از هیکلش ، از اخلاقش میترسیدم و نمیدونستم چجوری قراره همسرش باشم…همسر؟؟منه ۱۳ ساله که هنوز ته ذهنم دنبال بازی و شیطنت بودم مگه میدونستم همسری یعنی چی؟!میدونستم شوهر یعنی چی؟! این فکرا داشت دیوونم میکرد…هیچ جوابی برای هیچکدوم نداشتم ولی تنها هدفم آزادی حسین بود… همه چیز خیلی سریع پیش رفت…بدون حلقه ، بدون رسم و رسوم و بدون هیچ دل خوشی قرار بود پدرم منو ببره خونشون عقد کنیم و خودش و مادرم و حسین از روستا برن… 🩸👰🏻‍♀️🩸ادامه دارد...
سلام به همگی 🦋 همسرم یه دوستی داره که داروخانه داره. 👨‍⚕️ماهم هروقت داروی خاصی لازم داشته باشیم به ایشون زحمت میدیم💉 دختر دوست مامانم یه مشکل پزشکی داره که طفلی نباید همینطوری باردار بشه و باید حتما تحت نظر پزشک و شرایط خاص باردار بشه. 🤰 این بنده خدا، ناخواسته باردار میشه و باید بچه رو سقط میکرد.😔 به مامانم زنگ زد که به شوهر من بگه که براش قرص سقط جور کنه از دوستش 💊 مامانم به من زنگ زد و من به همسرم گفتم و خلاصه دارو براش جور کردیم.🧬 مامانم اومده بود خونمون، گفت هزینه دارو چقدر شد که دوستم پرداخت کنه.💵 شوهرم هی میگفت نمیخواد و خودم حساب میکنم و فلان مامانم اصرار که نه بگو من خواستم بحث تمام کنم، به شوهرم گفتم هروقت برای مامان ازش قرص گرفتی. خودت حساب کن😊 مامانم 😐 شد و گفت وااااا، من قرص سقط میخوام چکار 🤨🧐 حالا من منظورم کلا دارو بود، ولی کلی به سوتی مامانم خندیدیم🤣🤣🤣 شاد باشید 🌼 خاله ریزه 🌝 سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
سلام ادمین جون سوتی که می‌نویسم اتفاقیه که برای دخترخالم افتاده این دخترخاله ما خیلی خوشگل و اجتماعیه از بچگی هم همین طور بود 12سالش بود یه خواستگار داشت که به قول معروف جزو خانواده بزرگ و خیلی محترم ول کن ماجرا نبودن هر چی خالم بهشون میگفتن بابا دخترم فقط قد کشیده ولی از شوهرداری و خانه داری چیزی بلد نیست آبروتون رو می‌بره با خامی و بچگیش فکر میکردن خالم بازار گرمی می‌کنه یه روز پدر و مادر و خواهرش که دوباره میان برای خواستگاری و اصرار دخترخالم که تو اتاقش خواب بود بیدار میشه بدون اینکه متوجه مهمونا بشه موها پریشون همچون کله شیر پله ها رو دوتا یکی میپره پایین و بلند بلند میخونه نننننه نننننه من گشششششنمه🤪 اونجا بود که خالم با یه چشم غره به دخترخاله بهشون میگه عرض نکردم خدمتتون که هنوز بچست🙄🥴  سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
سلام عزیزهای دل مادر🤓🤓🤓🤓 امیدوارم حالتون خوب باشه یه چند تایی خاطره از سگ بزرگ گفتین بزارین منم لال از دنیانرم🤪🤪🤪🤪🤪 ۱۵سال پیش داداشم تازگی ازدواج کرده بود برادر زنش هم کمی بعداز اینا ازدواج کرد یه روز دعوت شدیم روستای پدری خونه داییش.از صبح زود رفتیم تا نصف شب چقدرخوشگذشت فقط خدا میدونه.اونجا به این صورت هستش که بیشتر خونه ها روی دامنه کوه هستش و خب طبیعتا شیب زیادی داره.خونه‌اونام بلندترین جای ممکن بود‌ماشین راحت میره و میاد ولی بعضی وقتا از همون میدون توی روستا پیاده میریم که یه هوایی هم‌بخوریم.اقا خواستیم برگردیم ساعت۱شب به بعدبودونزدیکای عید نوروز هنوز برف و یخ بود بعضی جاها.داداش ما شد بزرگمون۲۲سالش بود این افتادجلو منوخواهرم و داداش کوچیک وخواهر زنداداشم اومدیم پیاده‌بیام تا میدون.حالاهمه ترسو🫢🫢🫢 داداش زنداداشم یکمی کله ش‌باد داره.از یه کوچه ای ردشدیم سه چهارتاسگ گنده وحشی خوابیده بودن این داداشه زنداداشم چندتاسنگ برداشت و سگارا بیدارکردوسگا دنبالمون کردن😅🥸🥸🥸 وای تصورکنیدنصف شبه و شیب کوه و یخ و آبو گل داداشم که همون اول راه فرار کرد مارو تنها گذاشت ماهم همه زیر۱۸سال فقط تونستیم فرار کنیم.خواهر زنداداشم افتادروی سیم‌خاردار ها بلندش کردیم و فرار🤣🤣🤣🤣 تارسیدیم پایین پیش ماشین ها پسردایی بابام ایستاده بود بدرقه مون‌کنه همش میخندید میگفت از بالا کوه صدا جیغ وداد میومد🤣🤣🤣🤣🤣 فهمیدم فلان سگه دنبالتونه😀گفتیم بابا این سگه(داداش زنداداشم) اون سگه رو جری کرد.دیگه از اون تاریخ به بعد جرات نکردیم پیاده از اون کوچه بیایم😅😅 دخترزریبار سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
من یکشنبه با اسنپ رفته بودم جایی صبح دوشنبه هم ساعت پنج صبح باید ماشین می‌گرفتم که برم دانشگاه عجله هم داشتم🏃‍♀ حالا از شانس بد اپلیکیشن تپسی اون موقع هنگ کرده بود‌ نمیشد ماشین گرفت😩 اسنپ هم هر کاری میکردم مثل اینکه می‌گفت راننده دیروز پایان سفر نزده ، نمی‌تونستم ماشین بگیرم 🫠 آخرش با عذاب وجدان اون وقت صبح زنگ زدم به راننده اسنپ😬😂😑 بماند که به قدری خوابالو بود سه بار با عجله قضیه رو توضیح دادم تا فهمید و یادش اومد اون راننده اسنپه ، من مسافرش بودم و اون حالا باید چیکار کنه😂 سه تا ف ش خوردم ازش به خاطر اینکه زنگ زدم بهش😒 و خوشبختانه بعد از تماس، درستش کرد من تونستم ماشین بگیرم، به موقع هم رسیدم به دانشگاه😁 سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane
من یه مدتی معلم زبان انگلیسی توی مهد کودک بودم،اینو داشته باشید یه روز تولد داشتیم تو مهد بعد یه سوتی افتضاح دادم یکی از مربی ها برگشت گفت خانم... بشمر ببین چندتا بچه تو کلاس دارید(برای تقسیم کیک تولد) منم هول شدم خودمم حساب کردم😂😂😂😆 مثلا ۸ تا شاگرد داشتم گفتم ما ۹ نفریم😁😁 واقعا ام دلم کیک میخواست خب😋😋 اونم گفت بدون خودت چند نفرید!!🤭🤭🤭🤭🤭🤭😄فعلا به مربی ها کیک نمیدن خداییش ضایع شدم یواشی صحنه رو ترک کردم. دل آرام از کرج سوتی زنونه 🤭😂👇 🌸 @soti_zanane